Home / مشاوره خانواده پرسش و پاسخ مشکلات زن و شوهر در زندگی زناشویی / کنترل خشم در زندگی زناشویی | راههای کنترل عصبانیت همسر

کنترل خشم در زندگی زناشویی | راههای کنترل عصبانیت همسر

سلام خسته نباشید خانومی هستم ۲۴ ساله دوتا فرزند دارم اخلاق خیلی بدی دارم وقتی عصبی میشم نمیتونم جلو خودمو بگیرم هرچی از دهنم دربیاد به شوهرم میگم حالم اصلا خوب نیست نمیتونم خوشحال باشم

پاسخ مشاور

اول از همه از شما میخواهم به خوتان حق بدهید شما با وجود سن کمتان مسئولیت بزرگی در زندگی دارید. بزرگ کردن دوفرزند و درعین حال انجام مسئولیت های زندگی اصلا راحت نیست؛ بنابراین حق دارید عصبانی و ناراحت باشید اما این احساسات باید زودتر از اینکه بخواهد منفجر شود باید برون ریزی شود؛ یعنی به جای اینکه خود را سرزنش کنید به خودتان حق دهید عصبانی شوید و میتوانید برون ریزی داشته یاشید؛ نگذارید خشم های فرو خورده تلمبار شود و انفجار صورت گیرد.

چطور میتوانید خشمتان را مدیریت کنید تا منجر به تحقیر و توهین و سرزنش نشود؟

همانطور که عرض کرم احساس خشم طبیعی است و در همه ما وجود دارد و ما قصد از بین بردن آن را نداریم اما مهم این است که به تحقیر و توهین و سرزنش منجر نشود.

مطالب مرتبط: از دعوای پدر و مادرم خسته شدم

راه هایی که منجر به مدیریت خشم می شود؟

  • با نامه نوشتن آنچه را در دلتان است به همسرتان بگویید و هرگونه احساسی را که تجربه می کنید درباره آن بنویسید. اگر نامه تان حاوی مطالب توهین آمیز است آن را برای خودتان نگه دارید یا پاره کنید اما در اختیار همسرتان نگذارید.
  • از هر چیزی که شما را عصبانی می کند فاصله بگیرید. می توانید به اتاق دیگری بروید یا حتی برای قدم زدن بیرون بروید. اگر شریک زندگی تان در اطراف است، از او بخواهید که قبل از صحبت دوباره به شما چند دقیقه فرصت دهد تا افکارتان را جمع آوری کنید. وقتی تنها هستید، می‌توانید روی آرام کردن خود کار کنید و به آنچه می‌خواهید بعداً بگویید فکر کنید. این یک تکنیک عالی برای استفاده در هنگام مشاجره یا دعواهای بزرگ است. زمانی که خود و شریک زندگی تان را از یکدیگر دور کنید، به هر دوی شما امکان می دهد افکار خود را بدون اینکه احساسات آنها را مبهم کند، جمع آوری کنید.
  • چند نفس عمیق بکشید: روی تنفس و بازدم آهسته تمرکز کنید. اگر احساس می‌کنید که شروع به عصبانیت کرده‌اید، یک نفس عمیق از طریق بینی خود بکشید، سپس آن را از دهان خارج کنید. این کار را 5 تا 10 بار انجام دهید تا زمانی که احساس کنید آرام‌تر می‌شوید. تنفس عمیق همچنین به کاهش ضربان قلب شما کمک می کند، که می تواند به رفع برخی از علائم فیزیکی خشم شدید کمک کند. زمانی که عصبانی نیستید تنفس عمیق را تمرین کنید تا زمانی که شروع به ناراحتی کردید دقیقاً بدانید چگونه این کار را انجام دهید.

مطالب مرتبط: ارتباط صحیح با همسر

  • قبل از صحبت فکر کنید. افکار خود را جمع آوری کنید تا از غلبه بر خشم جلوگیری کنید. اگرچه ممکن است رها کردن همه چیز آسان و خوشحال کننده باشد، ممکن است در نهایت چیزی بگویید که پشیمان هستید. اگر واکنش اولیه شما عصبانیت شدید است، قبل از گفتن چیزی با صدای بلند، کمی مکث کنید. اگر با شریک زندگی خود صحبت می کنید و او می پرسد چرا چیزی نمی گویید، به او بگویید که در حال فکر کردن به آنچه قرار است بعداً بگویید هستید. از آنها بخواهید فقط یک لحظه به شما فرصت دهند تا افکارتان را جمع آوری کنید تا چیزی که پشیمان هستید به زبان نیاورید.
  • یک عبارت آرامش بخش را تکرار کنید. از یک کلمه یا عبارت برای یادآوری آرامش خود استفاده کنید. می‌توانید چیزی مانند «آرام‌شدن»، «من آرامم» یا حتی «آرامش» را امتحان کنید. وقتی متوجه شدید که عصبانیت شما شروع به افزایش می کند، این عبارت را با صدای بلند یا در ذهن خود تکرار کنید تا خود را آرام کنید. همچنین می توانید از این عبارت به عنوان یک محرک برای کمک به آرامش مجدد استفاده کنید.
  • منبع خشم خود را شناسایی کنید. خشم اغلب احساسات واقعی ما را پنهان می کند. اگر احساس خشم شدید می‌کنید، ممکن است غم، گناه، شرم، ترس، آسیب یا طرد شدن را بپوشانید. لحظه ای وقت بگذارید و بررسی کنید که دقیقاً چرا احساس عصبانیت می کنید و چه کاری می توانید در مورد آن انجام دهید. به عنوان مثال، اگر از عادات خرج کردن شریک زندگی خود عصبانی هستید، ممکن است در واقع احساس ترس از بدهی شدن داشته باشید. یا اگر از اینکه شریکتان برای شامتان دیر می‌آید عصبانی هستید، ممکن است واقعاً از طرف او آسیب دیده یا طرد شده باشید.
  • به افکار منفی خود توجه کنید. خشم اغلب ناشی از الگوهای فکری مخرب است. حتی ممکن است متوجه نشوید که به روش خاصی فکر می کنید. اولین قدم برای مبارزه با افکار منفی، شناسایی آنهاست، بنابراین مراقب موارد زیر باشید:
  1. تعمیم دادن: گفتن اینکه شریک زندگی شما همیشه کاری انجام می دهد یا هرگز کاری را انجام نمی دهد.(«هرگز سطل زباله را بیرون نمی آوری» یا «همیشه وقتی صحبت می کنم حرفم را قطع می کنی»).
  2. سرزنش کردن: اولین واکنش شما این است که وقتی مشکلی پیش می‌آید سرزنش را بیرونی کنید. ممکن است به جای مسئولیت، شریک زندگی خود را برای اتفاقاتی که برایتان می افتد سرزنش کنید. (اگر تلفن خود را در اتوبوس رها کنید، شریک زندگی خود را به خاطر پرت کردن حواس شما سرزنش می کنید).
  3. ذهن خوانی: فرض کنید که شریک زندگی شما عمداً به شما صدمه می زند، شما را نادیده می گیرد یا شما را ناراحت می کند. (اگر شریک شما ظرف ها را نمی شویید، تصور می کنید که آنها از آنها اجتناب می کنند تا به شما پاسخ دهند)
  • با الگوهای افکار منفی خود مبارزه کنید. از خود بپرسید آیا افکار شما منطقی و درست هستند؟ اغلب اوقات، ما به موقعیت‌هایی واکنش نشان می‌دهیم که مفید نیستند. وقتی متوجه شدید که به روشی غیر مفید فکر می کنید، به افکار و الگوهای فکری خاص خود توجه کنید. سپس از خود بپرسید:

“آیا برداشت من رویکردی دقیق و معتبر به موقعیت است؟”

“آیا کاری هست که بتوانم در این مورد انجام دهم؟”

آیا این بقیه روزم را خراب می کند؟ آیا این چیزی شایسته پیگیری است؟»

«این در طرح کلان چیزها چقدر مهم است؟ آیا این چیزی است که به شدت بر روابط ما تأثیر می گذارد؟»

  • ذهنیت «ما در برابر مشکل» را حفظ کنید. برای حل مشکلات خود با یکدیگر همکاری کنید. وقتی مشکلی دارید، اولین غریزه شما ممکن است «برنده شدن» در بحث باشد. با این حال، در واقع باید سعی کنید با شریک زندگی خود کار کنید تا راه حلی را پیدا کنید که هر دوی شما را راضی کند. در پایان، هر دو شما باید احساس کنید که «برنده شده‌اید».

شما می توانید با استفاده از عبارات «من» به این امر کمک کنید. به عنوان مثال، به جای گفتن «شما همیشه دیر به خانه می آیید»، بگویید: «وقتی دیر به خانه می آیی بدون اینکه به من بگویی، احساس می کنم در رابطه مان نادیده گرفته شده ام».

  • گوش دادن فعال را تمرین کنید. این کمک خواهد کرد که وضعیت خیلی سریعتر حل شود. سعی کنید وقتی صحبت می کنند حرفشان را قطع نکنید و سوالات بعدی را بپرسید تا نشان دهید که درک می کنید. همچنین می توانید سعی کنید کلمات شریک زندگی خود را دوباره بیان کنید و از او بپرسید که آیا آنها را به درستی درک می کنید یا خیر. وقتی هر دو به حرف یکدیگر گوش دهید، احساس می کنید که شنیده می شود و خشم شما کاهش می یابد. برای مثال، ممکن است بگویید: «می‌شنوم که می‌گویید می‌خواهید احساسات شما را بیشتر در نظر بگیرم و تصور نکنم چیزی می‌خواهید. درست است؟”

مطالب مرتبط: مهارت گفتگو با همسر

  • به شریک خود به وضوح به آنچه نیاز دارید بگویید. تعارض را با ابلاغ یک راه حل حل کنید. سعی کنید عصبانیت و احساسات را از آن دور نگه دارید و در عوض به وضوح بیان کنید که دوست دارید در آینده چه اتفاقی بیفتد. شریک زندگی شما می تواند نظرات خود را ارائه دهد و راه حل های دیگری ارائه دهد، اما شما باید هر دو با هم کار کنید تا با آرامش تصمیم بگیرید که چه کاری باید انجام دهید.

به عنوان مثال، ممکن است بگویید: «من باید وقتی تا دیروقت بیرون می‌مانید، به من پیام بدهید. وقتی بعد از تاریکی هوا خبری از شما ندارم، من را نگران می کند.» یا، “اگر بتوانیم نمودار کارهای روزمره را بسازیم و کارها را به طور مساوی تقسیم کنیم، واقعاً به من کمک می کند.”

  • شریک زندگی خود را ببخشید. نگه داشتن خشم در دراز مدت به هر دوی شما آسیب می رساند. اگر وضعیت را حل کرده اید و هر دوی شما از نتیجه آن احساس خوشحالی می کنید، سعی کنید به هیچ کینه ای دست ندهید.بخشش به این معنی نیست که مسئولیت را بر عهده می گیرید یا حتی فکر می کنید اتفاقی که افتاده خوب بوده است، بلکه به این معناست که مایلید آن را رها کنید. وقتی بحثی حل شد، سعی کنید در اختلافات بعدی آن را مطرح نکنید. بعضی موقعیت ها آنقدر سخت هستند که بخشش آنها زمان زیادی می برد. اگر مطمئن نیستید که می توانید شریک زندگی خود را ببخشید، ممکن است وقت آن رسیده باشد که از یک زوج مشاوره بگیرید.
  • در صورت نیاز با یک متخصص سلامت روان صحبت کنید. مسائل خشم می تواند بر هر رابطه ای تأثیر بگذارد. اگر عصبانیت شما در رابطه شما اختلال ایجاد می کند و باعث می شود به دیگران صدمه بزنید، کارهایی را بگویید یا انجام دهید که پشیمان هستید یا کاملاً از کنترل خارج شده است، به دنبال درمان باشید. می‌توانید با یک درمانگر کار کنید، یا گروه‌های مدیریت خشم را بررسی کنید، که افراد را برای کنترل بهتر خشمشان متحد می‌کند. مهم است که بدانید خشم شما چه زمانی مخرب است، و این که به خاطر خود و به خاطر رابطه تان کمک بگیرید، اتفاق بسیار خوبی است.

12 comments

  1. از بچکی مشکل اعصاب رو داشتم و عصبی بودم ولی نه در حد زیاد، تقریبا ۴ ساله ازدواج کردم و ما از ابتدا مشکلاتی داشتیم …. الان تقریبا مدت یک ماهه که شدیدا اعصابم ضعیف شده خیلی فاجعه شده ، برای مثال من سر کوچیک ترین چیز ها مثل زمانی که ظرف میشورم و ظرفی از دستم بیوفته دلم میخاد یا فریاد بزنم یا گریه کنم !! و شوهرم تا دوتا کلمه باهام حرف میزنه صدام بالا میره (البته من خیلی ازشوهرم خشم وکینه دارم) خیلی نگران خودم هستم! اتفاق عجیبی هم نیوفتاده جز اینکه فقط کمر درد شدم و احتمال دیسک کمر دارم و مشکلاتی که همیشه با شوهرم داشتم ، اتفاق دیگه ای نیوفتاده

  2. سلام خسته نباشید بنده ۲۵ سالمه و ۸ ساله خانه دارم و الان بچه چهارمم را باردارم شوهرم از اول زندگیمون اخلاقش بد بود و بهم گیر میداد الان مادر سه تا بچه هستمم اجازه ندارم جایی تنها برم و اینکه خودش رقیق بازه اصن بهم اهمیت نمیده از اول زندگی ب فکر طلاق شدم که متاسفانه پدرم مانع شد دست بزن داره معتادم بود تازه ترک کرده ولی اخلاقش بدتر شده ساعات کاری سر کار بعدشم خوشگذرونی و رفیق بازی اصن برام وقت نمیذاره تا باهاش حرف میزنم عصبی میشه نمیذاره حرف دلمو بهش بگم دعوا و کتک کاری پیش میاد واقعا دیگه خسته شدم زورم ب اون نمیرسه اعصابم بهم میریزه سر بچهام خالی میکنم بعدش پشیمون میشم خیلی تلاش کردم خوب بشه ولی فایده نداره حتی تصمیم ب خودکشی گرفتم

  3. سلام خوبید ببخشید من با شوهرم مدتی بود تو بحث افتادیم الکی الکی جوری ک ن اون کوتا میاد ن من خیلی بدم از خودم میاد ک‌کوتاه نمیام اون ب من میگه مغرور و کلا زود عصبی میشم دوست دارم ی خانم ایده آل باشم براش من خیلی دوسش دارم اونم منو میخواد ولی من فکرم کلا درگیره کلا میخام هواسم باشه ک عصبیش نکنم دوست دارم از این فکر ک کلا باهاش دعوا کنم در بیام مثل روال عادی باشم چکنم آیا

  4. سلام خانمی ۲۴ساله ای هستم داری فرزند دوقلو یکی دختر یکی پسر.۲سال ۱ماه شدن.من از اول یکم زود عصبی میشدم ورفتارم دست خودم نبود واگر باکسی بحث میکردم بعدش پشیمون میشدم.الان ک بچه دارشدم و مادرشدم.از اولش دست تنها بودم توی خونه کمکی نداشتم.وفقد شوهرم بود توی کارای خونه و بچه کمکم میکرد.بچه هام که شیطونی میکنن زود عصبی میشم و داد بیداد میکنم‌ و میزنمشون .اخه پسرم خیلی شیطون و همش سر ب سر ابجیش میزاره و داد میزنه خواهرش.دست خودم نیست بعدش پشیمون میشم وهمش با خودم کلنجار میرم جذاب وجدان میگرم.و تمام روز منتطرهمسرم هستم ک از سرکار بیاد.صبح میره شب میاد. قبلا وقت بیشتری با همسرم بودیم وقتی میاد ناخوادگاه اعصابم بهم میریزه.بیرون میرم بهم خوش نمیگذره.یموقع تنهایی گریه میکنم.و ۳ماه میشه از شهری ک پیش خانوادم بودم اومدم شهر همسرم اینا ساکن شدیم.الان خسته شدم دیگ نمیخوام بچه هام بزنم دعواشون کنم.نمیخوام‌عصبی بشم.تصمیم گرفتم برم‌مشاوره یا دکتر اعصاب نمیدونم‌کدوم‌بدردم میخوره.؟؟کلا از وقتی بچه دارشدم نمبدونم‌ فشار اومد انگار افسرده همش غرغر میزنم خستم توروخدا کمکم کنید چکار کنم

  5. سلام من شیش سال با ینفر تو رابطه بودم و الان یساله نامزدی کردم با خانوادش زندگی میکنم گاهی وفتا حتی رفتارهای کوچیک یه حرف باعث میشه ناراحت شم و سر نامزدم خالی کنم و اینکه سر موضوع کوچیک از نامزدم فاصله میگیرم عصبی میشم خودزنی میکنم خودمو میزنم نفسم میگیره میرم همش فکر میکنم بهم اهمیت نمیده

  6. ۱۵ساله ازدواج کردم تو تا بچه دارم .شوهرم بیخیاله .بی مسئولیت .منم پرخاش گر شدم .چه کنم اروم بشم

  7. سلام من ۲۴سالمه و عقد هستم ….. شوهرم وحشتناک بدهی داره و من آدمی هستم که شدیداً همچیی روم تاثیر می‌زاره و سریعا ناراحت میشم …… ما خیلی خیلی هم دیگرو دوست داریم ولی من خیلی سریع عصبانی میشم و ولوم صدام خیلی بالاست اون با این قضیه مشکل داره من چطور باهاش منطقی صحبت کنم و سریع عصبانی نشم

  8. سلام من فاطمه۲۸سالمه ۹ساله ازدواج کردم از روزه اول باخانواده همسرم بحث داشتیم وداریم وحتی مدتیه که کلاباهاشون قطع ارتباط کردم ولی همش افکاره منفیشون میاد توذهنم من ازلحاظ اعصاب خیلی ضعیف شدمه بطوری که اصلانمیتونم با۲تابچهام کناربیام داعم کتکشون میزنم وقتی به دخترام نگامیکنم انگار حس تنفردارم ازشون نمیدونم چرا ازلحاظ روحی اینقدر داغون شدم خودمم نمیدونم هدفم ازاین کاراورفتارای اشتباه چیه توروخدا برامن درمونی پیداکنیدواقعابخاطررفتارام زندگیم داره خراب میشه خودمم دارم روانی میشم بخدا

  9. سلام من وهمسرم بسیار دعوا میکنیم ومعمولا من کنترل اعصاب خود رو از دست میدم دعوا روکش میدم اما خب ایشون هم به من بی احترامی میکنن واقعا هم همسرم وزندگیمو دوست دارم نمیدونم چیکار کنم

  10. من مادری هستم ۳۰ ساله و فوق العاده عصبانی البته بچه هام خیلی اذیت میکنن و منم دیگه فقط تذکر میدم با عصبانیت و هرچی تو دلمه بیرون میریزم و شب واقعا پشبمون میشم که چرا اینجوری با بچهام حرف زدم مثلا به پسرم چون بیشتر کارهاش داره شبیه باباش میشه میگم خاک توسرت خیلی نفهمی حالم از کارهات بهم میخوره مثله بابات دیوونه ای و … تمام این حرفا رو بی اختیار بهش میگم با لحن خیلی بد اونم با قیض منو میزنه و میره نمیدونم چیکار کنم با این اخلاق گندم خودم از خودم بدم میاد البته تمام عصبانیتم رو باعثش شوهرم میدونم چون اون واقعا ادم بد اخلاق عصبی دیوونه هست شب ها به خاطر عذاب وجدان خابم نمیبره و واقعا به حال بچه هام غصه میخورم که مجبورن پدرو مادری مثل ما رو تحمل کنن ????? امیدوارم بتونین با حرفاتون کمکم کنین

  11. چطور می تونم خشمم رو کنترل کنم؟ من خیلی زود عصبانی میشم تا میاییم با همسرم سر یک موضوعی حرف بزنیم من زود عصبانی میشم و پرخاشگری می کنم خودم از این رفتارم بدم میاد ،دو تا پسر دارم ۵ساله و ۸ ساله ،پسر بزرگم اصلا به حرفم گوش نمیده خیلی پرخاشگری میکنه به من و باباش خیلی بی احترامی می کنه ،من پسرم رو کتک میزنم دوست ندارم این کار رو انجام بدم خودم خیلی ناراحت میشم خیلی هم توی خونه داد میزنم دیگه خسته شدمج تو.رو خدا بهم کمک کنید پسرم خیلی آسیب می بینه

    • چه عواملی باعث عصبانیت شما میشه ، سعی کنید خودتون رو از اون محیط دور کنید ، موسیقی زیاد گوش بدید ، باشگاه برید ، پیاده روی کنید ، تایم خوابتون رو تنظیم کنید تا شبها زود بخوابید ، مواد غذایی که مصرف می کنید زیاد سردی نخورید بخصوص ترشیجات

دیدگاهتان را بنویسید

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.