خانه / پرسش و پاسخ مشکلات زن و شوهر / چگونه وابستگی به خانواده بعد از ازدواج را کم کنیم؟دلتنگی و دوری از خانواده بعد از ازدواج

چگونه وابستگی به خانواده بعد از ازدواج را کم کنیم؟دلتنگی و دوری از خانواده بعد از ازدواج

هر شخصی از زمان تولد تا پایان زندگی به خانواده اش وابستگی دارد و این وابستگی به خانواده در رشد و پرورش او تاثیر زیادی دارد. یکی از مهمترین نهاد های اجتماعی خانواده است که در آن فرد به همراه اعضای خانواده اش زندگی میکند و رابطه صمیمانه و احساسی با آنها برقرار میکند.

پژوهش ها نشان داده اند که برقراری رابطه صمیمی با خانواده سبب کاهش احساس افسردگی و اضطراب و بهبود سلامت جسمی میشود.

در ادامه، وابستگی به خانواده در تمام مراحل زندگی را شرح میدهیم:

  • وابستگی به خانواده در دوران کودکی: وابستگی به خانواده در دوران کودکی از اهمیت خیلی بالایی برخوردار است. در این دوره خانواده به عنوان اولین محیط ارتباطی کودک نقش بسیار مهمی در توسعه روابط اجتماعی و تربیت و رشد شخصیت کودک دارند. وابستگی به خانواده در کودکی باعث میشود کودک احساس امنیت کند و اعتماد به نفس داشته باشد و از زندگی خود در کنار خانواده رضایت داشته باشد. والدین با تامین کردن نیاز های اساسی کودک مثل نیاز های عاطفی، فیزیولوژیکی و امنیتی احساس ارزشمند بودن و امنیت را به کودک انتقال میدهند. وابستگی و ارتباط کودک با اعضای خانواده تاثیر بسیار زیادی بر سلامت روان او میگذارد به عنوان مثال کودکی که در خانواده صمیمی و مهربان رشد یافته معمولا دارای اعتماد به نفس بیشتری در زندگی روزمره خود است و در صورت مواجه شدن با مشکلات در زندگی بهتر از دیگران عمل میکند. از طرف دیگر، کودکی که در خانواده کمتر صمیمی بزرگ میشوند اکثر اوقات مضطرب و نگران هستند و در زندگی اعتماد به نفس ندارند و در صورت مواجه شدن با مشکلات به سختی عمل میکنند.
  • وابستگی به خانواده در دوران نوجوانی: یکی از عوامل مهمی که بر سلامت روانی و رفتاری نوجوانان موثر است موضوع وابستگی به خانواده میباشد. هر شخصی در دوران نوجوانی دچار تغییر و تحولات جسمی، اجتماعی و شناختی میشود که باعث ایجاد استرس و نگرانی در فرد میشود. در این مواقع، خانواده میتواند با حمایت و پشتیبانی خود به نوجوان کمک کند تا از نظر روانی آسوده باشد. وابستگی نوجوان به خانواده به کیفیت ارتباطات خانوادگی و حمایت آنها بستگی دارد.

تا زمانیکه خانواده حامی نوجوان باشند و محیط امنی برای او فراهم کرده باشند، آنها بهتر میتوانند در زندگی خود پیشرفت داشته باشند. همچنین وابستگی به خانواده میتواند به نوجوان کمک کند تا بهتر با خودش آشنا شود و شخصیت خود را شکل بدهد.

  • وابستگی به خانواده در دوران جوانی: در این دوره از زندگی فرد برای آنکه بهتر بتواند با مشکلاتی که در زندگی با آنها مواجه میشود مقابله کند به امنیت و پشتیبانی نیاز دارد. وابستگی به خانواده در دوران جوانی به این معنا است که فرد از خانواده خود حمایت میکند و همچنین از آنها حمایت دریافت میکند. این گونه ارتباط باید همراه با احترام و عشق به یکدیگر باشد. اگر وابستگی به خانواده بیش از حد باشد باعث کاهش خودکفایی فرد میشود و احساس اضطراب و افسردگی را در او به وجود می آورد. بنابراین بهتر است وابستگی به خانواده در دوران جوانی به شکل مناسب صورت گیرد.
  • وابستگی به خانواده در دوران میانسالی: در این دوره از زندگی تغییر و تحولات زیادی مانند تغییرات در شغل و حرفه، ازدواج کردن و تغییرات در شرایط زندگی، نزدیک شدن به دوران پیری در زندگی فرد رخ میدهد. وابستگی به خانواده میتواند باعث کاهش استرس و افزایش رضایت او از زندگی شود. همچنین افرادی که در این دوران وابسته به خانواده خود هستند کمتر در معرض بیماری های جسمی و روانی قرار میگیرند.
  • وابستگی به خانواده در پیری: یکی از عوامل مهم که در این دوران بر بهبود سلامت جسمی و روانی فرد موثر است، وابستگی به خانواده میباشد. افرادی که وابستگی قوی تری به خانواده دارند، کمتر از دیگران احساس تنهایی میکنند و در نتیجه کیفیت زندگی بهتری دارند. منظور از بهتر شدن کیفیت زندگی، افزایش حس امنیت، احساس رضایت از زندگی، داشتن اعتماد به نفس، افزایش شادی و خوشبختی میباشد.

همانطورکه اشاره شد وابستگی به خانواده به عنوان یک منبع حمایت در تمام مراحل زندگی وجود دارد و ما باید به میزان وابستگی و تعادل بین آن و استقلال توجه داشته باشیم. در برخی مواقع وابستگی به خانواده ممکن است معایبی داشته باشد که در زیر بعضی از آنها را شرح میدهیم:

1) محدودیت در تصمیم گیری مستقل:  وابستگی به خانواده ممکن است باعث شود که فرد در مورد مسائل مهم یا مسائل ساده روزمره نتواند به صورت مستقل تصمیم گیری کند.

2) مشکلات ارتباطی: وابستگی به خانواده باعث میشود که فرد نتواند با دیگران ارتباطات سالمی برقرار کند. ممکن است فرد فقط با خانواده خود در ارتباط باشد و کمتر با دیگران ارتباط برقرار کند.

3) نا کامی در تجربه های جدید: وابستگی به خانواده باعث میشود فرد تجربه های جدید و رویا هایش را تجربه نکند و در انجام کارها فقط به دنبال رضایت خانواده باشند. بنابراین برای آنکه یک زندگی متعادل داشته باشیم باید بین وابستگی به خانواده و تجربه رویاها و تجربه های جدید تعادل داشته باشیم و به دنبال رضایت خود نیز باشیم.

کاهش وابستگی به خانواده فرایند طولانی و پیچیده ای است. در زیر به چند راه کار برای کاهش وابستگی به خانواده اشاره میشود:

الف) رشد شخصی : در این روش با شرکت در دوره های آموزشی، کلاس های ورزشی و یا هنری، شرکت کردن در فعالیت های اجتماعی، آشنا شدن با افراد جدید میتواند به رشد فردی کمک کند و سبب کاهش وابستگی به خانواده شود.

ب) کار و تحصیل: شروع کردن تحصیلات یا پیدا کردن کار در کشور دیگر به فرد کمک میکند تا از خانواده خود دور باشد و استقلال فردی و مالی به دست بیاورد.

ج) ترک روتین های خانوادگی: برای کاهش وابستگی به خانواده فرد باید از روتین های خانوادگی خارج شود و به دنبال به دست آوردن تجربه های جدید باشد. به عنوان مثال به جای تکرار کردن قوانین خانوادگی به دنبال خود کفایی باشد. در نتیجه ترک روتین های خانوادگی به فرد کمک میکند که به عنوان فردی مستقل خودش را در جامعه تجربه کند و به دنبال تجربه های جدید باشد.

باید به این نکته توجه داشته باشیم که همواره با احترام و مودبانه با خانواده برخورد کنیم و به آنها نشان بدهیم که تلاش برای کاهش وابستگی به خانواده،  به هیچ وجه به این معنا نیست که علاقه ای به آنها نداریم.

دلتنگی برای خانواده بعد از ازدواج از جمله مشکلات رایجی است که اکثر افراد بعد از،  ازدواج با آن مواجه میشوند. برخی افراد که وابستگی بیشتری به خانواده خود دارند بعد از ازدواج، دلتنگ خانواده میشوند و برخی دیگر ممکن است به دلیل وجود اختلافات خانوادگی یا به دلیل نزدیک بودن خانه جدیدشان به منزل خانواده، کمتر دلتنگ خانواده خود باشند. باید به این نکته توجه داشت، هر چقدر هم دلتنگ خانواده خود باشید، نباید این موضوع به شما اجازه بدهد که از لحظات زندگی خود کمتر لذت ببرید. اگر میزان دلتنگی از حد مجاز فراتر برود به طوری که بر روی زندگی زوجین و تصمیم گیری آنها در مسائل زناشویی تاثیر منفی بگذارد باید در جهت رفع این مشکل اقداماتی انجام داده شود. به همین دلیل توصیه میشود، به دنبال راه هایی برای کاهش دلتنگی به خانواده بعد از ازدواج تان باشید.

 چند راه کار برای کاهش دلتنگی برای خانواده پس از ازدواج

1) در تماس بودن با خانواده: با این کار شما می‌توانید از میزان دلتنگی خود به خانواده کاسته و ارتباط تان را با آنها حفظ کنید. امروزه به دلیل پیشرفت تکنولوژی، میتوانید از راه های مختلفی مانند تلفن، پیامک،  ایمیل، شبکه های اجتماعی و…  برای ارتباط برقرار کردن با خانواده خود استفاده کنید. برای اینکه دلتنگی کمتر شما را عذاب بدهد بهتر است که با اعضای خانواده به صورت تک به تک تماس بگیرید.

2) دیدار با خانواده: بهتر است برای رفتن به منزل خانواده، زمانی را که برای خود و خانواده تان مناسب است ( مانند روزهای تعطیل )  را در نظر بگیرید.

3) شرکت در جشنها و مراسمهای خانوادگی:

با شرکت در جشن های مختلف مانند تولد اعضای خانواده،  عید نوروز، عید قربان میتوانید ارتباط تان را با خانواده حفظ کرده و از میزان دلتنگی خود بکاهید. همچنین میتوانید با برپا کردن جشن های خانوادگی اوقات خوشی را در کنار خانواده تان سپری کنید.

 4) به دنبال آشنایی با افراد جدید بودن: ایجاد ارتباط با افراد جدید علاوه بر اینکه سبب کاهش دلتنگی نسبت به خانواده میشود، باعث میشود که شبکه ارتباطی خود را گسترش دهید. با شرکت در فعالیت های اجتماعی مانند گروه های ورزشی و کلاس های آموزشی و شرکت در جمع های دوستانه،  استفاده از شبکه های اجتماعی و….  میتوانید با افراد جدید آشنا شوید.

5) ساختن زندگی مشترک با همسر: ایجاد شیوه زندگی مشترک با همسر و تمرکز بر روابط داخل خانواده می‌تواند به شما کمک کند تا از دلتنگی خود برای خانواده کمتر رنج ببرید و زندگی شاد و سرشار از خوشبختی داشته باشید. سعی کنید زمان بیشتری را با همسر خود سپری کنید و با هم به سوی زندگی مشترک و موفق حرکت کنید.  با همسرتان درباره نیازهای تان صحبت کنید و ارتباط تان را تقویت کنید،  مهمترین عامل برای داشتن زندگی مشترک موفق، برقراری ارتباطات موثر با همسر است.

6) پذیرش تغییرات: زندگی مشترک همواره تغییراتی را با خودش به همراه دارد که ممکن است در برخی موارد برای افراد ناخوشایند باشد. با پذیرفتن تغییراتی که در زندگی شما رخ میدهد و تلاش کردن برای سازش با آنها، میتوانید بیشتر زندگی خود را کنترل کنید. بهتر است به جای اینکه در مقابل مشکلات زندگی مشترک مقاومت کنید،  سعی کنید به آنها سازش پیدا کنید.

میزان دلتنگی در همه افراد یکسان نیست، هر فردی تجربه و شرایط زندگی متفاوتی دارد و این مسئله میتواند بر تجربه و رفتار فرد بعد از ازدواج تاثیر بگذارد. ممکن است شخصی بعد از ازدواج به دلیل مسئولیت های خانوادگی بیشتر، کمتر برای دیدار خانواده شان وقت داشته باشند و زیاد احساس دلتنگی نداشته باشند.

برخی از افرادی که بیشتر تحت حمایت خانواده قرار دارند با ازدواج کردن و جدا شدن از والدین خود این حمایت ها کاهش می یابد و این باعث ایجاد اضطراب و احساس تنهایی بعد از ازدواج در فرد میشود و حتی ممکن است منجر به افسردگی شخص شود. اگر این احساس اضطراب و افسردگی برای مدت طولانی ادامه داشته باشد توصیه میشود که با یک روانشناس خانواده مشورت شود. روانشناسان با داشتن دانش و تجربه لازم در زمینه افسردگی، میتوانند کمک کنند تا با بررسی علل و عوامل بروز افسردگی، درمان مناسبی را به شما پیشنهاد بدهند.

به هر حال باید به یاد داشته باشید که دلتنگی پس از ازدواج به نوعی طبیعی است و برای کاهش آن نیاز به زمان و تلاش دارید. با صبر و تلاش میتوانید این احساس دلتنگی را کاهش دهید و رابطه شاد و پایداری با همسرتان داشته باشید.

وابستگی به خانواده بعد از ازدواج میتواند به معنای ارتباط زیاد و نزدیک با اعضای خانواده باشد. خانواده برای برخی افراد بسیار مهم میباشد و آنها همواره در تلاش هستند تا رابطه صمیمی و نزدیکی خود را با خانواده حفظ کنند. این نوع وابستگی میتواند به نوعی پشتیبانی معنوی و روحی از طرف خانواده باشد. در این نوع پشتیبانی که شامل مواردی مانند کمک به زوجین در تصمیم گیری، ارائه مشاوره در حل مشکلات زناشویی و…. میباشد، اعضای خانواده در مواقعی که زوجین با مشکلاتی در زندگی مواجه میشوند از آنها حمایت میکنند. پشتیبانی روحی و معنوی میتواند در فرایند تقویت روابط زناشویی زوجین نیز موثر باشد.

کاهش وابستگی به خانواده بعد از ازدواج

در برخی موارد وابستگی به خانواده میتواند به معنای وابستگی مالی نیز باشد. این وابستگی در مواقعی رخ میدهد که زوجین به دلایلی مانند بیکاری، بیماری، مشکلات مالی و….. به کمک مالی نیاز داشته باشند. در چنین مواقعی خانواده برای خرید مسکن یا تامین هزینه های زندگی به زوجین کمک میکنند. باید توجه داشته باشید که وابستگی مالی به خانواده در برخی موارد میتواند به زوجین زیان برساند و باعث افزایش تنش ها در رابطه آنها شود. بنابراین زوجین باید تلاش کنند، به استقلال مالی دست یابند و تا حد امکان بتوانند به تنهایی از پس هزینه های زندگی خود برآیند.

همچنین وابستگی به خانواده بعد از ازدواج میتواند به عنوان یک پشتیبان اجتماعی باشد. در چنین مواقعی، خانواده در مواردی مانند بیماری، بحران خانوادگی و غیره به زوجین کمک میکنند. خانواده میتواند با ارائه حمایت اجتماعی به زوجین کمک کند تا به جامعه محل زندگی خود بپیوندند و با دیگران ارتباط برقرار کنند.

حمایت خانواده از جوانان پس از ازدواج میتواند به شکل های مختلفی صورت گیرد و به جوانان کمک میکند تا با چالش های زندگی خود مواجه شده و با موفقیت به زندگی مشترک خود ادامه دهند.

با این حال وابستگی به خانواده بعد از ازدواج در برخی موارد میتواند مشکل ساز باشد، ممکن است فرد در حدی به خانواده خود وابسته باشد که این وابستگی باعث محدود شدن او در زمینه های مختلف زندگی شود و همچنین باعث شود که فرد نتواند به صورت مستقل در مورد زندگی خود تصمیم بگیرد و در نتیجه حس استقلال طلبی و خودمختاری در فرد کاهش می یابد. وابستگی افراطی به خانواده باعث میشود که فرد نتواند با چالشهای زندگی خود مبارزه کند و در نتیجه مجبور میشود حل آنها را به خانواده واگذار کند.

افرادی که بعد از ازدواج به خانواده وابسته هستند ممکن است برخی از ویژگی های زیر را داشته باشند:

  • 1) اعتماد بیشتر به خانواده داشتن: افرادی که بعد از ازدواج به خانواده‌شان وابسته هستند، ممکن است اعتماد بیشتری به خانواده‌شان داشته باشند. دلیل وجود این اعتماد می‌تواند تجربیات مثبتی باشد که فرد با خانواده در گذشته داشته و اینکه خانواده به عنوان یک منبع حمایت، از اهمیت ویژه‌ای برای این افراد برخوردار باشد.
  • 2) احساس نا امنی در مواجهه با تغییرات:  در برخی از افراد وابسته به خانواده بعد از ازدواج، ممکن است ترس از تغییرات وجود داشته باشد. این افراد ممکن است به دلیل وابستگی قوی که به خانواده دارند و به حمایت و راهنمایی آنها اعتماد دارند، از تغییرات بیشتری در زندگی خود نگران شوند و از دست دادن حمایت و راهنمایی خانوادگی، برایشان ناامنی ایجاد کند. ترس از تغییرات می‌تواند به دلیل تغییراتی در زندگی فردی باشد، مانند تغییر شغل، محل زندگی، تغییرات در روابط خانوادگی و غیره. در این مواردی که ذکر شد، وابستگی به خانواده ممکن است به عنوان یک منبع ثابت و پایدار در زندگی افراد درک شود و از این رو، ترس از تغییرات بیشتر شود. شرایط زندگی جدیدی که پس از ازدواج برای افراد وابسته به والدین پیش می‌آید، ممکن است با شرایطی که در کنار خانواده بودند، متفاوت باشد و این تغییرات ممکن است باعث ایجاد استرس و نگرانی در آنها شود.
  • 3) ناتوانی در گرفتن تصمیمات: در برخی از افراد وابسته به خانواده بعد از ازدواج، ممکن است نداشتن قدرت تصمیم گیری وجود داشته باشد. این افراد ممکن است به دلیل وابستگی قوی که به خانواده دارند، در تصمیم‌ گیری ‌های مهم به دنبال راهنمایی های اعضای خانواده باشند. در برخی موارد، وابستگی به خانواده ممکن است سبب ضعف افراد در توانایی تصمیم گیری شود، این وابستگی باعث میشود که فرد نتواند تصمیم ‌های مهم را به صورت مستقل بگیرد و به دلیل ترس از عواقب آنها، در تصمیم‌ گیریهای خود محدودیت داشته باشد.
  • 4) اعتماد به نفس پایین: کمبود اعتماد به نفس در افراد وابسته به خانواده پس از ازدواج ممکن است به دلایل مختلفی به وجود بیاید. یکی از این دلایل می‌تواند این باشد که این افراد در خانواده خود، همیشه به عنوان یک فرد بچه ننه شناخته شده و برای انجام کارهای مختلف، از دیگران کمک گرفته‌اند.

به طور کلی، وابستگی به خانواده و اعتماد بیشتر به آن، به میزانی که زندگی فردی را محدود نکند، می‌تواند به رشد فردی و توسعه شخصیتی و ارتباطات فردی کمک کند. با این حال، در صورتی که وابستگی به خانواده به یک اندازه بیش از حدی باشد و باعث محدودیت زندگی فردی شود، ممکن است نیاز به رویکردهای درمانی خاص باشد.

وابستگی به خانواده بعد از ازدواج ممکن است به دلایل مختلفی باشد که در زیر به برخی از آنها اشاره میکنیم:

  • الف) نداشتن تجربه کافی: عدم تجربه کافی از دلایل مهمی است که ممکن است باعث شود فرد پس از ازدواج به خانواده خود وابسته شود. ازدواج به معنای شروع زندگی جدید و مستقل است. اما در صورتی که شخص قبل از ازدواج تجربه زندگی مستقلی را نداشته باشد و مستقل بودن را تجربه نکرده باشد، احتمالاً به خانواده خود وابسته تر خواهد بود، اما باید توجه داشت که هر فردی با توجه به تجربه و شرایط خود می‌تواند به خانواده‌اش به میزان کمتر یا بیشتر وابسته باشد.
  • ب) متفاوت بودن فرهنگ ها: برخی از افراد به دلیل تفاوت فرهنگی در ازدواج با همسر خود، وابستگی به خانواده خود را حفظ میکنند. نحوه زندگی خانوادگی و روابط خانوادگی در فرهنگ های مختلف، ممکن است متفاوت باشد. در برخی فرهنگ ها خانواده به عنوان یک واحد مهم در نظر گرفته میشود و اعضای خانواده به یکدیگر وابسته تر هستند در صورتیکه در فرهنگ های دیگر به مستقل بودن فرد بیشتر از وابستگی به خانواده تاکید میشود.
  • ج) وجود روابط مثبت و سالم میان اعضای خانواده: اگر افراد در خانواده ای بزرگ شده باشند که با یکدیگر روابط نزدیک و صمیمانه داشته اند به احتمال خیلی زیاد بعد از ازدواج نیز به این روابط ادامه خواهند داد، این روابط ممکن است شامل تماس های تلفنی روزمره، دعوت به مهمانی و جشن ها و…  باشد. ادامه یافتن این روابط میتواند به تقویت احساس وابستگی و ارتباط نزدیک با خانواده کمک کند.

وابستگی به خانواده بعد از ازدواج در برخی موارد میتواند مشکلاتی را در زندگی زناشویی ایجاد کند، در ادامه به بررسی بعضی از روش های کاهش وابستگی به خانواده بعد از ازدواج می پردازیم:

  • داشتن رابطه صمیمانه با همسر: در این اقدام افراد به دنبال ایجاد رابطه صمیمی با همسر خود هستند تا از وابستگی زیاد خود به خانواده جلوگیری کنند. زوجین میتوانند با ایجاد فضای صمیمانه در مورد احساسات، نگرشها، تجربیات و ایده های خود صحبت کنند و از این طریق درک بهتری نسبت به یکدیگر داشته باشند.
  • توجه و احترام به نظرات همسر: در این روش افراد به دنبال درک نظرات و دیدگاه های همسرشان هستند. اگر زوجین به نظرات یکدیگر توجه کنند و مانند یک تیم با هم همکاری کنند میتوانند تصمیمات بهتری را در زندگی بگیرند. در این روش مهمترین نکته آن است که شما با دقت به نظرات همسرتان گوش دهید تا او احساس ارزشمندی داشته باشد و راحت تر بتواند در مورد مسائل مختلف با شما صحبت کند.
  • ارتقای مهارت های شخصی: افراد باید در این روش یاد بگیرند که چگونه باید به تصمیم گیری های خود اعتماد کنند. برای توسعه مهارت های شخصی میتوانند از روش های مختلفی مانند شرکت در دوره های آموزشی، خواندن کتاب ها و مقالات مرتبط، ارتباط با افراد مستقل و….  استفاده کنند.

مراجعه کردن به روانشناس میتواند به کاهش وابستگی به خانواده بعد از ازدواج کمک کند. روانشناسان متخصص میتوانند به شما در برطرف کردن مشکلاتی که باعث وابستگی شما به خانواده بعد از ازدواج تان میشود کمک کنند و به شما کمک کنند از وابستگی به خانواده جدا شوید و به صورت مستقل زندگی کنید.

در کل باید به این نکته توجه داشت که وابستگی به خانواده بعد از ازدواج، به فرهنگ، تجربه زندگی و نیازهای خانوادگی زوجین بستگی دارد. هر کدام از زوجین باید خودشان تصمیم بگیرند که چگونه از این رابطه استفاده کنند و میزان وابستگی شان به خانواده چقدر باشد.

وابستگی مادر و دختر بعد از ازدواج

دلایل مختلفی برای به وجود آمدن وابستگی مادر به دختر پس از ازدواج وجود دارد. یکی از این دلایل می‌تواند مربوط به روابط خانوادگی باشد. در بعضی از فرهنگها و جوامع، روابط خانوادگی اهمیت زیادی دارند و پس از ازدواج، جایگاه مادر به عنوان مشاور خانوادگی تغییر می‌کند ولی همچنان نقش بسیار مهمی در زندگی دختر خود باقی میگذارد.

با ازدواج دختر،  تغییرات زیادی در زندگی خانواده رخ میدهد، بعضی از مادرها احساس میکنند که با ازدواج کردن دخترشان، نقش و موقعیت شان در خانواده تغییر پیدا کرده است و احساس میکنند که در مقایسه با همسر دخترشان از جایگاه پایین تری برخوردار هستند،  به همین دلیل برای آنکه رابطه خود را با دخترشان حفظ کنند بیشتر وابسته او میشوند.

در برخی موارد، وابستگی مادر به دختر پس از ازدواج ممکن است به دلیل ناراضی بودن او از شرایط جدید زندگی دخترش باشد. مثلاً اگر دختر او پس از ازدواج به شهر دیگری نقل مکان کرده باشد، ممکن است مادر احساس تنهایی کند و وابستگی بیش از حدی به دختر خود پیدا کند.

درهر صورت، وابستگی بیش از اندازه مادر به دختر پس از ازدواج میتواند محدودیت هایی را در زندگی شخصی دختر شان به وجود بیاورد.

 کاهش میزان وابستگی مادر به دختر 

  • 1) تقویت کردن روابط خانوادگی: میتوانید با گذراندن وقت تان با دیگر اعضای خانواده، روابط خانوادگی خود را تقویت کنید. این کار میتواند به شما در کاهش میزان وابستگی خود به دختر تان که تازه ازدواج کرده کمک کند.
  • 2) مشارکت در فعالیت­های خارج از منزل: با شرکت کردن در فعالیت های خارج از خانه و ارتباط برقرار کردن با دیگران مادر میتواند از وقت خود برای انجام کارهای دیگر استفاده کند و به این ترتیب از وابستگی به دخترش کاسته شود.
  • 3) پیدا کردن علایق و سرگرمی­های جدید: به دنبال سرگرمی های جدید باشید. با شرکت کردن در دوره های آموزشی مختلف مانند آموزش خیاطی، آشپزی، موسیقی و غیره مهارتهای جدیدی یاد بگیرید.
  • 4) توسعه روابط دوستانه: روابط دوستانه خود را توسعه دهید و با دیگران در ارتباط باشید. برای توسعه روابط دوستانه باید به دنبال فعالیت هایی باشید که با شخصیت و علاقه مندی هایتان بیشتر متناسب باشد.
  • 5) مراجعه کردن به روانشناس: در صورتیکه مشکل وابستگی به دختر به صورت جدی تری در خانواده تان وجود دارد و راه کار های پیشنهادی به نتیجه ای نرسیدند بهتر است به روانشناس خانواده مراجعه کنید. در این موارد، مشاوره روانشناسی میتواند به عنوان یک ابزار مؤثر برای بهبود وضعیت تان در این زمینه عمل کند.

وابستگی بیش از اندازه مادر به دختر میتواند مشکلات زیادی را در زندگی دختر به وجود بیاورد. در زیر به برخی از این مشکلات اشاره میکنیم:

  • الف) مسائل رابطه ­ای: وابستگی بیش از حد مادر به دختر ممکن است باعث شود که دختر از برقراری ارتباط با دیگران دوری بکند و به دیگران اجازه ندهد که وارد فضای شخصی او شده و با او ارتباط برقرار کنند. این مسئله باعث به وجود آمدن مشکلات رابطه ای در زندگی دختر نیز میشود.
  • ب) اضطراب و افسردگی: وابستگی بیش از حد مادر به دختر ممکن است باعث به وجود آمدن احساس افسردگی و اضطراب در دختر بشود، مخصوصا زمانی که او احساس میکند که مادرش برای او ضرورت دارد و بدون مادرش حتی نمیتواند لحظه ای زندگی کند.
  • ج) کاهش خود کفایی: وابستگی مادر به دختر سبب کاهش خودمختاری و اعتماد به نفس دختر میشود و باعث میشود که از انجام دادن کار های سخت و پر خطر دوری کنند، در نتیجه توانایی کسب تجربه و یادگیری را در هنگام مواجهه با چالش های جدید زندگی را از دست بدهند.
  • د) افزایش تمایل به اعتیاد: وابستگی مادر به دختر ممکن است باعث شود که دختر به بازی های رایانه ای، مواد مخدر، الکل و غیره اعتیاد پیدا کند. و دلیل این اعتیاد فرار دختر از احساس افسردگی و اضطراب می باشد.

 وابستگی مادر به دختر پس از ازدواج ممکن است در برخی موارد طبیعی و قابل قبول باشد، اما در برخی موارد می‌تواند نشانه ‌ای از مشکلاتی در روابط خانوادگی یا شرایط زندگی باشد. در هر صورت، مهم است که این وابستگی به حد مناسبی کاهش داده شود و اعتماد به نفس دختر به‌ طوری که بتواند مستقل و مسئولانه در زندگی خود تصمیم گیری کند، تقویت شود.

5 دیدگاه

  1. یک ماهی میشه که ازدواج کردم و تو شهر همسرم هستم از خانوادم خیلی دورم توی دوران عقدهم اومده بودم پیششون حالم خیلی خوب بود و خوشحال بودم چون ازدواجمون از رو عشق و علاقه بود ولی تا ازدواج کردیم جوری دلتنگ خانوادم شدم که همش افسرده ام گریه میکنم چون نمیتونم زود به زود برم ببینمشون خیلی ناراحتم من عاشق شوهرم هستم ولی دوری از خانوادم هم خیلی برام سخته دلم میخواد تو شهر خودم باشم بتونم راحت خانوادمو ببینم اینجا دیکه مثل دوران عقد حس خوبی ندارم حتی دوست ندارم فامیل یا خانواده شوهرمو ببینم دلم فقط خانوادمو میخواد از طرفی نمیخوام این چیزا رو رابطه من و همسرم تاثیر بزاره لطفا راهنماییم کنید ممنون میشم

  2. من دوازده سال که ازدواج کردم ی پسر دارم شیش سالشه همه خانواده من سنندج زندگی میکنند ولی من تنها کامیاران هستم منم چهار سال سنندج بودم تازه برگشتم اینجا بخاطره ی سری مشکلات الان توخونه خودم دارم دیونه میشم نمیتونم نفس بکشم شوهرم مردخوبیه ولی من از اینجامتنفرم حتی نمیتونم برای پسرم غذا درست کنم وقتی میام تواین شهرخراب شده انگار آمدم جهنم توروخدا کمکم کنید دیگه نمیتونم ادامه بدم بعضی وقتا به سرم میزنه خودموبکشم من خیلی وابسته خونواده م هستم ی راهی نشونم بدید اینجا بدنم بی حس میشه حتی نمیتونم آب بخورم کارم فقط شده گریه از خودم وهمه چی وهمه کس بیزار م دوست ندارم حتی برم تو حیاط یاپنجره خونه روباز کنم انگارتوقفسم هیچکسم منودرک نمیکنه میگن جای توپیش شوهرته دوسش دارم ولی بخدا دست خودم نیست بابا نمیتونم

  3. من یک سال میشه که ازدواج کردم و از خانواده به یک شهر دیگه رفتم و دوری از خانواده به من بسیار مشکل هست منو افسردگی گرفته نمیتونم کاری بکنم همش میگم که گریه کنم

  4. من ۳۳ سالمه ۲ تا بچه دارم شوهرم ارتشی و ۱۰ ساله ازدواج کردم. همش از هم دور بودیم و من تو کوچه مادرم زندگی میکنم و شخصیتی وابسته شدید به مامانمم هستم همسرم میگه الان باید بریم نوشهر واسه زندگی من رشت زندگی میکنم خیلی شب و روز گریه میکنم نمیتونم هر روز مادرمو نبینم مامانم تنها کسی و نداره جز من راهنماییم کنید لطفا

  5. من پنج ساله که تو دوران عقدم، از اول قبول کردم این شرایطو ک همسرم دانشجو بود و بعدش هم سربازی رفت ، قرار بود بعد 4 سال عروسیمون گرفته شه و خونمون اماده باشه.من و همسرم از یه شهر نیستیم ولی موقع ازدواج بین همه بزرگترا این موضوع گفته شد که بعد عروسی تو شهر من زندگی کنیم و همسرم و خانوادش قبول کردن، الان 5 سال شده و شرایط واقعا بده و اون چیزی قرار گذاشته شد انجام نشد متاسفانه و من واقعا دارم اذیت میشم و به سمت افسرده شدن میرم ، از یه طرفم خیلی خیلی به خانوادم وابسته هستم و همسرم به زور میخواد که ما توی شهر خودش مستجر بشیم تا زمانی که خونه دار بشیم.من واقعا ناراحتم و دارم عذاب میکشم که اینقدر صبر و تحمل کردم و تهش هیچی نشد و من قراره از شهرم و خانوادم دور بشم میدونم اگه تو شهر شوهرم بخوام زندگی کنم واقعا عذاب میکشم تا اخر عمرم. حتی دارم به جدایی فکر میکنم که خواسته ی من برای همسرم بی اهمیته ، ناگفته نماند که همسرم شغلش تو شهر خودشه و یکی از دلیل هایی ک قادر ب زندگی تو شهر من نیست و حرف دیگش اینه که ما هیچوقت تو شهر تو صاحب خونه نمیشیم . اما به نظر من ادم باید اول به این فکر کنه که کجا دلش خوشه

دیدگاهتان را بنویسید