جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید
آيا در يك رابطه دوستی یا ازدواج با فردی هستيد كه دائماً انتظار توجه و تحسين از شما را دارد، درحالیکه خود، نيازها و احساسات شمارا نادیده میگیرد؟ كسي كه فكر میکند از همه بهتر است و انتظار دارد همه با او محترمانه رفتار کنند؟ كسي كه دائماً در حال توهين و تحقير ديگران است اما با يك مخالفت ساده يا انتقاد كوچك از کوره در میرود؟ اگر اینطور است، پس با يك شخصيت خودشيفته در ارتباط هستید.
در این مقاله از سایت مشاوره باما هرآن چه لازم است، درباره اختلال شخصيت خودشيفته بدانيد تا افراد خودشیفته زندگیتان را شناسایی کرده و خود را از تأثیری كه میتوانند بر زندگی شما بگذارند نجات دهيد و مرزهاي سالمتری برای ارتباط با شخصیت های خودشیفته تعيين كنيد را یاد میگیرید:
تعریف اختلال شخصيت خودشيفته چيست؟
در فرهنگ سلبريتي محور و با اين تمايل وسواس گونه ما به “سلفي” گرفتن، عبارت شخصیت خودشيفته ( اغلب براي توصيف شخصيت هاي بیشازحد مغرور يا درگير خود) زياد مورداستفاده قرار میگیرد. اما طبق علوم روانشناسي خودشیفتگی یا نارسیسم به معناي دوست داشتن خود نيست؛ بلکه واقعیت آن است كه افراد مبتلابه اختلال شخصيت خودشيفته عاشق تصويری کمال گرایانه از خود هستند. آنها اين تصوير پرآبوتاب را دوست دارند، چون به آنها اجازه میدهد درگير احساس ناامني در خود نشوند. حفظ اين تصوير باشكوه و خيالي كار آساني نيست و اينجاست كه نگرش و خلقوخوی مخرب افراد شخصیت خودشیفته به ميان میآید.
اختلال شخصيت خودشيفته شامل يك الگوي فكري و رفتار خودخواهانه و متكبرانه است. عدم احساس توجه و همدلي با ديگران و نياز شدید مورد توجه قرار گرفتن از طرف دیگران و مورد تعريف و تمجيد واقع شدن، یکی از خصوصیات افراد خودشیفته است.
ديگران اكثراً آنها را ازخودراضی، فريبكار، خودخواه، پرافاده و پرتوقع توصيف میکنند. اين طرز فكر و رفتار در همه جنبههای زندگي شخص خودشيفته از روابط كاري و دوستانه گرفته تا ازدواج و رابطه خانوادگي يا برقراری رابطه عاشقانه ديده میشود.
افراد خودشيفته در برابر تغيير رفتار، حتي رفتاري که مخرب و آسیب زننده است، بسيار مقاومت میکنند. آنها تمايل دارند تقصير را گردن ديگران بیندازند؛ علاوه بر اين، آنها بسيار حساس هستند و به کوچکترین انتقاد يا اختلافنظر با دیگران واكنش شدیدی نشان میدهند، زیرا این مخالفتها را نشانه يك توهین از جانب دیگران تلقی میکنند.
در تعامل و رفتار با افراد شخصیت خودشيفته گاهی اطرافیان با خواستههای آنها مدارا میکنند تا کنترل خشم این افراد را مدیریت كنند.
علائم و نشانه های اختلال شخصیتی خودشیفته
احساس خودبزرگبینی شدید
خودبزرگبینی ویژگی اصلي شخصيت افراد خودشيفته است. فراتر از احساس غرور و تكبر، خودبزرگبینی افراد خودشیفته ناشی از يك احساس برتري خیالی نسبت به دیگران است. افراد خودشيفته باور دارند كه افرادی بینظیر و فوقالعادهای هستند و فقط توسط افرادی خاص میتوانند درک شوند. بهعلاوه اينكه هر چیزی در حد وسط و معمولي برايشان كم است و آنها فقط میخواهند با افراد و جاها و چيزهاي سطح بالا در ارتباط باشند.
خودشیفتهها علاوه بر اینها، فكر میکنند از همه بهترند و انتظار دارند دیگران نیز آنها را تأیید كنند، حتي اگر هيچ كاري نكرده باشند كه لايق اين ستایش باشند. آنها اغلب درباره استعدادها و دستاوردهایشان اغراق میکنند يا کاملاً دروغ مي گويند و وقتي در مورد شغل یا رابطه شان صحبت میکنند، همهچیزی كه میشنوید اين است كه چقدر تأثیرگذار و عالي هستند و كساني كه در زندگیشان هستند چقدر بايد خوششانس باشند.
آنها بیچونوچرا يك ستارهاند و بقيه در بهترين حالت يك بازيچه. افراد خودشیفته در یک دنیای خیالی که از احساس خودبزرگبینی آنها حمایت میکند، زندگی میکنند. ازآنجاییکه واقعيت زندگی با تصوير خود بزرگبینی افراد خودشیفته همسو نيست، خودشیفتهها در يك دنياي خيالي ، پر از تحريف و خودفريبي و فكرهاي جادويي زندگي میکنند.
در خودشیفتگی ، افراد توهمات خودبزرگ بينانه اي مانند موفقيت بیاندازه، قدرت، هوش و جذابيت همراه با عشقي ايده آل كه به آنها احساس خاص و تحت تسلط بودن میدهد، در سر میپرورانند. اين خيالات آنها را از احساس دروني خلأ و خجالت عاري میکند و بدين ترتيب هر واقعيت يا نظر مخالفي ناديده گرفتهشده و يا به خيال مبدل میشود.
هر چیزی كه تهديدي براي اين تصور خيالي محسوب شود با حالت تدافعي شديد و حتي خشم افراد خودشیفته همراه می شود. بنابراین، اطرافيان فرد خودشيفته ياد میگیرند كه در برابر اين انكار واقعيت، محتاطانه عمل كنند.
نیاز دائمی به تحسین و تمجید افراد خودشیفته
احساس برتري يك فرد خودشيفته مانند بادبادکی است كه بدون جريان مستمر تحسين و تائید شدن، بهمرور از هوا خالي میشود. تعریفهای گاه و بي گاه از افراد خودشیفته نیز برای آنها کافی نیست. خودشیفتهها نياز به يك منبع تغذيه ثابت دارند؛ پس اطرافشان را با افرادي كه حاضرند در راستاي نياز وسواس گونه آنها به تصديق شنيدن خدمت كنند پر میکنند. اين رابطهها کاملاً یکطرفهاند؛ تمام آن خلاصه میشود در كارهايي كه ستاينده براي فرد خودشيفته انجام میدهد و هیچوقت طور ديگري نخواهد بود. اگر در اين تعريف و تمجيد وقفه يا كاهشي اتفاق بيافتد، افراد خودشیفته به چشم خيانت به آن نگاه میکنند.
احساس حقانیت افراد خودشیفته
يك فرد خودشيفته ازآنجاییکه خودش را فردی فوق العاده و منحصر به فرد میداند، انتظار رفتار مطلوبي كه شایستهاش است را دارد. آنها عميقاً باور دارند كه بايد هر چیزی را كه میخواهند داشته باشند. آنها همچنين انتظار دارند اطرافيان همواره تمام نیازها و خواستههای آنها را اجابت كنند.
همه ارزش شما به اين است و اگر همه نيازهاي افراد با شخصیت خودشیفته را پیشبینی و برآورده نكنيد، بیفایده خواهيد بود. اگر یکبار با خواسته خودشیفتگی آنها مخالفت كنيد يا “خودخواهانه” چيزي در عوض بخواهيد، بايد خودتان را آماده دعوا و خشم و کممحلی آنها کنيد.
افراد شخصیت خودشیفته بدون احساس خجالت یا گناه از دیگران سوءاستفاده میکنند. افراد با شخصیت خودشيفته تمایلی به درك احساسات و انتظارات دیگران در خود ندارند و مهارت احساس همدلی در این افراد بسیار ضعیف است.
در بسياري از موارد، آنها آدمهای زندگیشان را بهعنوان چيزي میبینند كه فقط براي برطرف كردن نياز آنها آنجاست. درنتیجه، آنها در اينكه از ديگران براي دستیابی به اهداف و منافع خود استفاده كنند هيچ شكي ندارند.
گاهي اين سوءاستفاده از افراد از روي بدخواهي است، اما اكثر مواقع فقط از بیتوجهی است. این افراد اصلاً نمیتوانند به اينكه رفتار خودشیفتگی آنها چه اثر منفی بر روابط آنها با دیگران دارد فكر كنند. اگر به آنها اشارهکنید هم درست نخواهند فهميد. تنها چيزي كه در ارتباط با دیگران میبینند فقط برآوردن خواسته و نيازهاي خودشان است.
افراد خودشیفته مدام در حال تحقیر و تهدید دیگران اند
خودشیفته ها در برخورد باکسانی كه چيزهايي دارند كه آنها ندارند، مخصوصاً اگر افرادی با اعتماد به نفس و محبوب باشند، احساس تهديد میکنند. همچنين باکسانی كه در برابر آنها سر تعظيم فرود نمیآوردند يا ازهرجهت برايشان يك چالش بهحساب میآیند هم همين احساس را دارند.
مكانيسم دفاعي آنها تحقير كردن است. تنها راه خنثي كردن تهديد و سرپا نگهداشتن ضمير در حال فروپاشي شان، پايين کشیدن طرف مقابل است.
آنها ممكن است اين کار را با بی ارزش جلوه دادن زحمات دیگران انجام دهند، فقط براي اينكه نشان دهند چقدر طرف مقابل برايشان کماهمیت است. يا ممكن است از راه توهين، القاب منفی، قلدري و تهديد دیگران را تحقیر کنند تا جايي كه طرف مقابل مجبور به عقبنشینی شود.
فریب رفتار خودشیفتگی آنها را نخورید
افراد شخصیت خودشیفته میتوانند خيلي فريبنده و جذاب باشند. آنها در ساخت يك تصوير دلپذير و خيالي از خود برای جلبتوجه دیگران بسیار مهارت دارند. ما جذب اعتماد به نفس کاذب و رؤیاهای بلند پروازانه آنها میشویم و هرچه عزت نفس ما سستتر باشد در مقابل افراد خودشیفته راحتتر فریب میخوریم. ما بهراحتی میتوانیم در دام آنها بیفتيم، با تصور اينكه آنها میتوانند اشتياق ما به احساس مهم بودن و احساس زندهبودن را اغنا كنند.
نیازهای شما توسط افراد خودشیفته برآورده نخواهد شد
مهم است بدانید، افراد دارای تیپ شخصیتی خودشيفته به دنبال دوست و همراه نيستند. آنها به دنبال ستايشگراني مطيع هستند. ويژگي بهخصوص شما براي فرد خودشيفته در اين است كه به آنها بگوييد چقدر عالي هستند و اين ميل سیر نشدنی در آنها را راضي نگهدارید. اما خواستهها و نیازهاي شما از سوی افراد خودشیفته در نظر گرفته نمیشوند.
به رفتار فرد خودشیفته با بقیه دقت کنید
اگر فرد خودشيفته در برخورد با ديگران دروغ میگوید، حقهبازی میکند، آسيب میزند و بیاحترامی میکند درنهایت با شما هم همين رفتار را خواهد داشت. فریب اين را نخوريد كه شما با بقيه فرق داريد و درامانید.
در برخورد با افراد خودشیفته خوش بین نباشید
مهم است كه فرد خودشيفته در زندگیتان را آنطور كه واقعاً هست ببينيد، نه آنطور كه دوست داريد. بهانهتراشی براي رفتارهاي بد آنها و ناديده گرفتن آسیبهایی كه به شما میزنند را تمام كنيد.
انكار كردن چيزي را عوض نمیکند، واقعيت اين است كه فرد با شخصیت خودشيفته در برابر تغيير رفتار بسيار مقاوم است و درنهایت اين شماييد كه بايد به اين پرسش پاسخ دهيد كه آيا میتوانید تا هميشه ارتباط و زندگی با فرد خودشیفته را ادامه دهید؟
بر رؤیاهای خود تمرکز کنید نه فرد خودشیفته
بهجای اينكه خود را در توهمات يك انسان خودشيفته غرق كنيد، روي چيزهايي كه براي خودتان میخواهید تمركز كنيد. میخواهید چه چيزهايي را در زندگیتان عوض كنيد؟ كدام استعدادتان را میخواهید پرورش دهيد؟ كدام خيال را بايد رها كنيد تا واقعيت رضایتبخشتری بسازيد؟
حد و مرزها در برخورد با افراد خودشیفته
همواره برقراری یک ارتباط سالم بر پايه توجه و احترام متقابل استوار است. اما افراد اختلال شخصیت خودشيفته قادر نيستند روابط متقابلی با دیگران برقرار كنند؛ اینطور نيست كه نخواهند، آنها فقط نمیتوانند. آنها شمارا نمیبینند، نمیشنوند.
افراد با شخصیت خودشیفته متوجه نيستند كه شما هم مانند آنها از برقراری رابطه انتظاراتی دارید. به همين دليل خودشیفته ها دائماً از مرزهاي ديگران تجاوز كرده و حتي کاملاً “حقبهجانب” اين كار را انجام میدهند.
برداشتن بدون اجازه يا قرض گرفتن وسايل شما براي يك خودشيفته کار سختی نیست. سرك كشيدن در ایمیلها و مكاتبات شخصي شما، گوش دادن به صحبتهایتان با ديگران و بدون اجازه دخالت كردن، دزديدن ایدهها و نظر دادن و توصيه در مسائلي كه از آنها خواسته نشده از عادات رفتاری اشتباه افراد خود شیفته است. آنها حتي ممكن است از شما انتظار داشته باشند چطور مطابق با میل و خواسته آنها فكر يا رفتار كنيد.
پس مهم است كه اين تخطیها را آنطور كه واقعاً هستند ببينيد و مرزهاي سالمتری در ارتباط با افراد خود شیفته ( طوري كه به نيازهاي شما هم احترام گذاشته شود) تعيين كنيد.
مدیریت رفتار با تیپ شخصیتی خودشیفته
اگر سابقه طولانیمدتی در اجازه دادن به ديگران براي عبور از مرزهای خود را داريد، دوباره مسلط شدن به اوضاع كار آساني نيست. با دقت در نظر گرفتن هدفهایتان و موانع احتمالي، موفقيت را به دست بياوريد. مهمترین تغييراتي كه دوست داريد به وجود آوريد چه هستند؟ آيا كاري بوده كه قبلاً در برخورد با فرد خودشيفته انجام داده باشيد و كارساز بوده باشد؟ توازن قدرت بين شما چطور است و اين موضوع چه تأثیری بر اهداف شما خواهد داشت؟ مرزهاي جديدتان را چطور مشخص میکنید؟ جواب دادن به اين سؤالها به شما كمك میکند تا گزینههایتان را بسنجيد و يك طرح واقعگرایانه در مقابله با افراد خود شیفته تعیین کنید.
در برخورد با افراد شخصیت خودشیفته خوش رو باشید
اگر حفظ رابطه با فرد خودشيفته براي شما مهم است، بايد قدمهایتان را بهآرامی برداريد. با اشاره به رفتارهای ناراحتکننده و نابه جای آنها، تصوير بینقصی كه افراد خودشیفته از خودشان دارند را خراب میکنید. سعي كنيد مقصودتان را با آرامش، احترام و درنهایت ملايمت بيان كنيد. تمركزتان روي اين باشد كه رفتارشان چه احساسي در شما ایجاد می کند نه انگیزه ها و نيت آنها. اگر در پاسخ، با عصبانيت و حالت تدافعي رفتار كردند، سعي كنيد آرامشتان را حفظ كنيد و آنجا را ترك كرده و ادامه بحث را به بعد موكول كنيد.
تا وقتیکه واقعاً مصمم به حفظ حریم شخصی خود نیستید، مرزی تعیین نکنید
شما بايد از فرد خودشيفته انتظار سركشي و تلاش در شکستن حریم خود را داشته باشيد. پس آمادهباشید و با عواقب از پيش تعیینشده آن آشنا باشيد. اگر در مقابل تخطی و تجاوز افراد خودشیفته کوتاهی کنید، هرگز شمارا جدی نمیگیرند.
آماده تغییرات دیگری در رابطه با افراد خودشیفته باشید
يك فرد خودشيفته از تلاش شما براي در دست گرفتن كنترل زندگي خود احساس ناراحتي و تهديد خواهد كرد. آنها به تعيين و تكليف كردن در امور دیگران عادت دارند. ممكن است خواستههای خود را در بقيه جنبههای رابطه بيشتر كنند، يا بهعنوان تنبيه از شما فاصله بگيرند و يا سعي كنند شمارا فريب دهند يا به رها كردن قوانين جديدتان سوق دهند. این بستگی به خودتان دارد كه پابرجا بمانيد.
بی توجهی به خودشیفته ها
براي خودداری از احساس خجالت یا حقارت، افراد خودشيفته هميشه كمبودها، بیرحمی و اشتباهات خود را انكار میکنند؛ این انکار اغلب با انداختن تقصيرات بر گردن ديگران اتفاق میافتد. سرزنش شدن بابت كاري كه انجام ندادهاید يا مورد تهمت قرار گرفتن برای هر شخصی ناراحتکننده است. اما هرچقدر هم سخت به نظر بيايد، سعي كنيد آنها را به خود نگيريد؛ زیرا این اتهامات غیرواقعی هستند.
به کسی که فرد خودشیفته انتظار دارد، تبدیل نشوید
افراد خودشيفته در واقعيت زندگي نمیکنند و اين شامل ديدگاه شان نسبت به ديگران هم میشود. اجازه ندهيد افراد خود شیفته برای دوری از احساس شرم و سرزنش، عزت نفس شمارا پايين بياورد. از پذيرفتن مسئولیتها و مذمت و انتقادات بیجا سر باز بزنيد. اين منفیبافیها لازمه يك شخصيت خودشيفته است.
با فرد خودشیفته بحث و دعوا نکنید
وقتي از طرف فرد خود شیفته موردحمله قرار میگیرید، طبق غريزه طبيعي معمولاً از خود دفاع میکنیم و میخواهیم اثبات کنیم كه او اشتباه میکند. اما فرقي نمیکند كه چقدر منطقي باشيد يا دلایلتان بینقص باشد، یک شخصیت خودشیفته به شما گوش نخواهد كرد و بحث كردن ممكن است اوضاع را وخیمتر كند. در یککلام خودتان را خسته نكنيد، فقط به او بگوييد كه ارزیابیاش را قبول نداريد و بگذريد.
مهارت خودشناسی را در خود پرورش دهید
بهترين دفاع در برابر توهینها و پیشداوریهای شخص خودشيفته داشتن مهارت خودشناسي است. وقتیکه نقاط قوت و ضعف خود را بهتر میشناسید، عدم پذیرش يك نكوهش ناعادلانه براي شما راحتتر است.
در رفتار با انسان های خودشیفته نیاز به تائید شدن را رها کنید
مهم است اگر نظرات و خواستههای فرد خودشيفته يا راضي و آرام نگهداشتن آنها به قيمت سلب آرامش شما تمام میشود رهايشان كنيد. شما بايد از شناختتان از خود واقعیتان راضي باشيد؛ حتي اگر او میخواهد اوضاع را طور دیگری ببيند.
جای دیگری دنبال حمایت و دستیابی به اهداف خود باشید
اگر قرار باشد رابطه با فرد خودشيفته را ادامه دهيد، درباره اینکه چه چيزهايي را میتوانید و نمیتوانید قبول كنيد با خود صادق باشيد. او قرار نيست تبديل به آدمی شود كه صادقانه براي شما ارزش قائل باشد، پس شما بايد جاي ديگري به دنبال تأمین نیازهای عاطفي خود باشید.
نشانه های رابطه سالم را یاد بگیرید
اگر در يك خانواده خودشيفته بزرگ شدهاید، احتمالاً درك درست و خوبي از يك رابطه سالم نداريد. احتمالاً با الگوي ناكارآمد رفتاري افراد دارای شخصیت خودشیفته احساس راحتي میکنید. اما به ياد داشته باشيد هرچقدر هم اين حس برايتان آشنا باشد، بازهم باعث به وجود آمدن احساس بدي در شما میشود. در يك رابطه سالم شما احساس احترام متقابل و درک متقابل دارید.
با کسانی که تصویر صادقانهای از شما نشان میدهند وقت بگذرانید
بهمنظور اينكه خودتان كنترل امور را به دست بگيريد و فریب فرد خودشيفته را نخوريد، مهم است باکسانی كه شمارا واقعاً آنطور كه هستيد میشناسند و براي افكار و احساسات شما ارزش قائلاند، وقت بگذرانيد.
اگر لازم باشد، دوستان جدیدی خارج از محدوده فرد خودشیفته پیدا کنید
بعضي از شخصيت هاي خودشيفته كساني كه در زندگیشان هستند را به انزوا میکشانند تا بيشتر بر روی آنها تسلط داشته باشند. اگر شما به اين وضعيت دچاريد، پس بايد حتماً وقتي براي بازسازي دوستیهای قديمي يا ايجاد روابط دوستي جديد اختصاص دهید.
در شغل و کارهای داوطلبانه و سرگرمیهایتان دنبال هدف و معنا بگردید
بهجای اينكه منتظر اين باشيد شخص خودشيفته باعث شود نسبت به خود احساس بهتري داشته باشيد، به دنبال فعالیتهای معناداري برويد که با کمک استعدادهاي خود فرصت رشد فردی را در شما ایجاد کند.
چگونه با افراد خودشیفته رفتار کنیم؟
نمیخوام زیاد وقتتون رو بگیرم من به مدت تقریبا 2 سال با یک فرد خودشیفته رابطه پارتنری دارم و از خودم و صداقت احساسیم و خود واقعیم رو براش گذاشتم ولی اون هیچ وقت منو درک نمیکنه و فقط و فقط خودش رو میبینه …..متاسفانه حس عشق شدید به اون پیدا کردم ولی خیلی تنهام و این عشق یک طرفه دارم منو اسیب میزنه …نه اون تحمل ترک و پای رفتن از کنار منو داره و نه من تحمل دل کندن از او… لطفا بگید چیکار کنم بمونم یا ترکش کنم … البته با این حجم از دوست داشتنم ترکش سخته ولی به قیمت اسیب دیدنم تمام میشه…ممنونم که همکاری میکنید
پاسخ مشاور به رهایی از دست افراد خودشیفته در روابط عاطفی
میفهمم وقتی تماموکمال تلاش خودتون رو برای حفظ یک رابطه بکنید و صادقانه در آن حضور داشته باشید؛ اما احساس کنید نیازهاتون نادیده گرفته میشود و درک نمیشوید چقدر دردناک است. خیلی خوب است که به الگوی موجود در رابطهتان آگاه هستید و میدانید مشکل رابطه شما در کجاست.
اینطور که به نظر میآید پارتنر شما در دوران کودکی آسیب دیده است. پارتنر شما بسیار فرد آسیبپذیری است. معمولاً این افراد از احساس خودشیفتگی خود بهعنوان پوششی برای درمان احساس بی کفایتی که بهشدت آزارشان میدهد بهره میبرند.
خودشیفتههای آسیبپذیر بین احساس برتری و حقارت مدام بالا و پایین میشوند. وقتی با او طوری رفتار نمیشود که حس کند آدم خاصی است، اغلب یا احساس قربانی بودن را دارد یا بهشدت مضطرب میشود. این نوع خودشیفتگی معمولاً در اوایل کودکی بهعنوان مکانیزمی برای مقابله با بیتوجهی یا سوءاستفاده ایجاد میشود. افراد خودشیفته در روابط، مدام نگراناند که شریکشان آنها را چگونه درک میکند.
معمولاً افراد خودشیفته در روابط عاطفی شخصیتی حسود و مالک دارند. اگر پارتنر شما بیشتر درگیر امور شخصی خود بوده و در رابطه همیشه به توجه و تأیید شما نیاز دارد، ممکن است فردی خودشیفته باشد. اگر ایشان به انتقاد بیش از حد واکنش نشان دهد، ممکن است دچار خودشیفتگی در روابط عاطفی باشد.
اگر فکر میکند همیشه حق با آنهاست، بیشتر از همه میداند، یا باید بهترین باشد و غیره، تمام اینها هم نشانه خودشیفتگی است. ممکن است افراد خودشیفته تنها زمانی به شما اهمیت دهند که شما در حال برآوردهکردن نیازشان یا تلاش برای رساندن به هدفشان باشید. یک رابطه خودشیفته پریشانیهای عاطفی زیادی دارد.
شما برای اینکه بتوانید از این رابطه خودتان را نجات بدهید باید اول این موضوع را بررسی کنید چه چیزی باعث شده است شما جذب چنین شخصی شوید؟ چه چیزی در ایشان برای اولینبار برای شما جذاب بود؟ آیا کسی در خانواده شما هست که رفتارهایش شبیه پارتنر شما باشد؟ آیا برطرفکردن نیازهای فرد دیگر به شما احساس ارزشمندی میدهد؟ آیا از اینکه کنترلتان میکند لذت میبرید؟
پاسخ اینها میتواند به شما کمک کند تا نسبت به الگوی معیوب رابطهتان آگاهی پیدا کنید و راحتتر بتوانید از این رابطه خودتان را نجات دهید.
چیزی که واضح است این است که پارتنر شما فرد پاسخگویی نسبت به نیازهای شما نیست و ادامه این شرایط برای شما بسیار سخت است؛ بنابراین باید فعالانه و مسئولانه خودتان را دریابید و از خودتان مراقبت کنید. شما فرد بسیار ارزشمندی هستید و سزاوار این هستید که یک عشق دوطرفه را تجربه کنید و هر دو نسبت به نیازهای دیگر پاسخگو هستید.
شما برای این به دنیا نیامدید تا فقط نیازهای دیگران را برآورده کنید؛ وظیفه اصلی شما این است که اول خودتان را دوست داشته باشید و از خودتان مراقبت کنید. من حس میکنم شما احساس ارزشمندیتان را به داشتن یک رابطه عاطفی گره زدید تا نیازهای شما را برآورده کند و اگر این اتفاق نیفتد فاجعهآمیز خواهد بود.
درحالیکه شما خودتان را دارید و اولازهمه باید به خودتان عشق بورزید و درهرصورت شما فرد بسیار ارزشمندی هستید. به نظر میآید خودتان هم محبت و عشق را حق خودتان نمیبینید. اگر به پیام خودتان دقت کنید با این جمله شروع شده است) نمی خوان زیاد وقتتون رو بگیرم شما حتی سؤال پرسیدن در اینجا را حق خودتان نمیدانید درحالیکه من اینجا هستم که با تمام وجود صحبتهای شما را بشنوم و درکتان کنم.
اگر شما بخواهید با پارتنرتان رابطهتان ادامه دهید، باید این را در نظر بگیرید که عشقی را که انتظار دارید از معشوقتان بگیرید دریافت نمیکنید چرا که این فرد تمام تلاش و سعی و انرژیاش صرف این میشود که به خودش ثابت کند فرد دوست داشتنی است؛ بنابراین انرژی نمیماند که بخواهد صرف رابطه عاطفیاش کند. اگر قصد ادامهدادن با یکدیگر را دارید حتماً باید به مشاور مراجعه کنید.
نکات ارتباط با فرد خودشیفته
- رفتارهای اشتباه فرد خودشیفته را به او متذکر شوید: بسته به موقعیتتان، میتوانید رفتارهای خودپسندانهی آنها را به ایشان گوشزد کنید. اگر رفتارهای ثابتی شما را آزار میدهد قاطعانه این موضوع را مطرح کنید و بگویید حق نداری دوباره این رفتار را تکرار کنی وگرنه دیگه من رو نمیبینی.
- وارد بحث با فرد خودشیفته نشوید: معمولاً این افراد تنها میخواهند ثابت کنند که حرف خودشان درست است و تمام تلاش خود را برای این موضوع میکنند به همین خاطر بحثکردن با این افراد برای شما سودی ندارد.
- کاری را انجام دهید که از آن لذت میبرید: به خودتان و نیازهایتان و چیزهایی که از آن در زندگی لذت می برید بپردازید. شادی را وابسته به پارتنرتان ندانید.
- وقت گذراندن با دوستان: با افرادی که واقعاً به شما اهمیت میدهند و کمک شما میکنند ارتباط برقرار کنید و وقت خود را با آنها سپری کنید. اجازه دهید آنها به شما در بازسازی زندگی دلخواهتان کمک کنند.
- قطع رابطه: در نهایت شما آمادگی این را دارید که با این فرد رابطه خود را به پایان برسانید و قطع هر نوع تماس و هرآنچه شما را یاد آن فرد میاندازد.
هرگز فراموش نکنید که شما سزاوار بهترینها هستید.
گلسا بمانیان
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
قهر افراد خودشیفته
منهمسری بسیار نارسیست دارم که کنترل همه زندگی من را پر دست داره و عزت نفس منرو پایین میاره و مدام قهر میکنه. چگونهباید رفتار کنم؟
پاسخ مشاور به روش برخورد با قهر افراد خودشیفته
نارسیسیت ها معمولا عین هم رفتار نمی کنند، اگر چه اشتراکات زیادی دارند. گرچه خشم و عصبانیت زیادی دارند اما عده ای از آنها بسیار بد دهن، فحاش و تنبیه گرند. عده ای خودشان را خیلی خیلی با شخصیت می دانند، پرخاشگری فیزیکی ندارند اما نیش های زهرآلودشان را طوری فرو می کنند تا مدت ها ذهن و فکر طرف مقابل را درگیر کنند.
زندگی با این افراد بسیار فرسایشی و افسرده کننده است. به این اختلال شخصیت و اختلال شخصیت مرزی، دیوانه ساز هم می گویند. ( منظور این است، طرف مقابلشان را دیوانه می کنند).
شما به هیچ وجه نمی توانید با این افراد وارد چالش شوید. باید از اینها فاصله بگیرید. نسبت به بی احترامی ها و نادیده گرفتن هایش بی تفاوت باشید. انتظار هیچ محبتی از اینان نداشته باشید، اکثر اینها در کودکی محبتی ندیدند و برای جبران آن دست به رفتارهای برتری طلبانه می زنند. شما نمی توانید از ظرف خالی غذایی بردارید. این افراد برای خودشان برنامه و نظم خاصی دارند که به هیچ وجه حاضر نیستند از آن کوتاه بیایند، شما خودتان را گرفتار اینها نکنید که به موقع به اینها خدمات دهید. شما به هیچ روشی نمی توانید خودتان را به اینها گره بزنید، شاید بتوانید علایق مشترک خیلی کمی پیدا کنید. شما باید یاد بگیرید برای خودتان برنامه ریزی کنید، قبلا هر علاقه ای داشتید آن را پیگیری کنید. مثلا باشگاه یا پیاده روی بروید. کلاس خاصی دوست دارید در برنامه خودتان بگنجانید. شبکه روابط اجتماعی خودتان را گسترده کنید. برنامه دیدار با دوستان و اقوام داشته باشید.
سبک رفتار خودتان را به مرور تغییر دهید. در مقابل اینها گریه نکنید، خودتان را کنترل کنید، قوی نشان دهید. هر چقدر شما را ضعیف تر و محتاج تر ببیند، بیشتر شما را سرکوب خواهد کرد و حتی به جایی می رسد که از دیدن قیافه شما حالشان به هم می خورد، چون شما را به چشم یک احمق می بینند و شما را مایه ننگ خودشان می داند. پس با بهانه های مختلف از دستورات ایشان شانه خالی می کنید. همیشه سعی می کنید قوی تر از خودش عمل کنید، اگر به خودتان یا خانواده تان بی احترامی کرد، با اقتدار عمل می کنید، هر موقع یاد گرفتی به من احترام بگذاری، احترام می گذارم. همان قدر که به خانواده من احترام می گذاری همان قدر توقع داشته باش احترام بگذارم. از قهر و کناره گیری هایش نترسید و سراغش نروید، اگر سراغش بروید و عذرخواهی کنید مثل بچه لوسی پر رو تر می شود و بیشتر از شما فاصله می گیرد.
اگر خودشیفته وابسته هست از خدماتی که می دهید کم کنید. اگر خودشیفته ناب هست، همدلی اش را به چالش بکشید. اگر می بینید از نوعی هست که نقص خود را با مطلوب های اجتماعی ( ثروت، قدرت، محبوبیت، شهرت و علم) پوشانده ، چون خودش را آدم مهمی می داند و از آبروریزی می ترسد، از چیزی که می ترسد، به آن تهدید کنید. مثلا بسیار خسیس هست، شما تهدید به گرفتن مهریه می کنید، یا تهدید به طلاق می کنید.
هر چه نقطه ضعف به دستش دادید، باید یکی یکی از دستش بگیرید. با آن نقطه ضعف ها شما را کامل تحت کنترل خود در می آورد. اگر بداند خانواده حامی ندارید، به شدت شما را می کوبد، خانواده شما اگر خوب هم نباشند نباید جلو ایشان از بدی هایشان بگویید، بلکه همواره با احترام از آنها یاد می کنید و اجازه نمی دهید از خانواده شما حرفی بزند. اگر کار و حرفه ای ندارید، حتما برای خودتان کاری دست و پا می کنید. اگر بیماری دارید که ایشان بر سر شما می کوبد خودتان را قوی نگه می دارید و می گویید من با این بیماری مشکلی ندارم و خودم به همه اعلام می کنم که چنین مشکلی دارم. خلاصه هر نقطه ضعفی دارید با اقتدار از دستش می گیرید و همواره خود را بی نیاز نشان می دهید.
نویسنده: زیور رحمانی نژاد
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
با سلام خسته نباشید من ۲۵ سال سن دارم ۵ سال با پسر عموی خود ازدواج کردم او فردی خودشیفتس همه ی علایم خودشیفتگی خود و خانواده اش دارند .با حرف ها و اعمالش من و خانواده ام را آزار میدهد چند بار به جدایی فکر کردیم حتی ۸ ماه کار های طلاق را انجام دادیم بخاطر دخالت های خانوادش پدر و مادر و حتی اقوام هم برای زندگیش تصمیم میگیرند. بخاطر دست بزن داشتن و عدم حل مشکل از ابتدای نامزدی تا به امروز یعنی لصلا تغییر نکرده و نمیخواهد تغییر کند ولی با وساطت فامیل دوباره به زندگی برگشتیم . ولی اوضاع بدتر شده و بهتر نشده هیچ درکی از زندگی مشترک ندارد و همش حرف خودش را میزند پیش مشاوره هم نمیاد واقعا دیگه نمیتونم ادامه بدم . من خودم کارشناس رشته حقوقم ولی از پس این زندگی برنمیایم ترس حرف مردم و سرکوفت هاشون . نمیدونم چیکار کنم قدر دان زحماتتم نیست با من مثل برده رفتار میکنه خرجی بزور میده میگم برم سرکار نمیزاره واقعا موندم چیکار کنم با من بد رفتاری میکنه تو مهمونیا جوری رفتار میکنه ک خاناوده و فامیلش هم برای من پر رویی میکنند دیگه واقعا خسته شدم نمیدونم چیکار کنم
اونایی که خودش رومیگیرن چی قیافه گرفتن
سلام. مطالبتون بسیار مفید بود.
من بعد از 24 سال زندگی با یک مرد خودشیفته، حالا میفهمم که دلیل اینکه زندگی پر از درگیری های ما، تا حالا ادامه داشته، فقط کوتاه اومدنهای خودم بوده، که به اون اجازه ی تکرار رفتارها و گفتارهای زننده ش رو دادم.
باید برای خودم، ارزش و احترام قائل میشدم.
ولی حالا میخوام که هر جوری هست، جلوش بایستم.
دوستان، اول از همه، خودتون رو دوست داشته باشید.
ممنون از شما، خانم دکتر مهربان..و خیرخواه.
کاملا صحیح منم بعد از ۱۸سال زندگی با یک خودشیفته بی اعصاب و پرخاشگر به این نتیجه رسیدم که خودم بسیار مقصر بودم که با بخشش های بی جا و کوتاه اومدن های دلسوزانه و مادرانه بی جا باعث شدم هم خودش و هم خانواده ش منو مورد آزار و تحقیر قرار بدن و کلی ضرر مالی و روحی و روانی و سواستفاده از همین حس همدلی و دلسوزی من بکنن
من خودم هویتم شخصیتم و جایگاه خودمو در مقابل این آدم فراموش کردم در مورد خیلی مسائل شئون زندگی من و رعایت نکرد و عشق و زمان و انرژی که من وسط گذاشتم و اصلا نه دید و نه بهش جواب داد...
سلام من بجز تمامی این مشکلات ترس از زدن وشکستن وابرو ریزی جلو در وهمسایه رادارم بطوری که ساعت ۱۲شب ازخانه رفتم بیرون زده شکسته حتی سطل زباله را روی فرشا خالی کرده بعدازیه مدت حتی نمیتونم بگم چرا و دوباره همون اش وهمون کاسه
سلام خواستم بگم من همه ی راهکار ها رو انجام دادم و هیچ سودی نداشته فقط جونتونو بردارید و فرار کنید فقط فرار
با سلام تشکر از مطالب خوب
من هم مثل خیلی ها بعد سالها زندگی سخت اینجا میگم که با یه آدم خودشیفته بیگانه پرست و شکاک زندگی میکنم و به خاطر بچه هام نمی تونم به این زندگی خاتمه بدم مجبورم بسوزم و بسازم .
فقط می خواستم بگم لطفا راهکارهای بیشتری به من و امثال من بفرمایید ممنون
منهمسری بسیار نارسیست دارم که کنترل همه زندگی من را پر دست داره و عزت نفس منرو پایین میاره ! چگونهباید رفتار کنم
باسلام وقتتون بخیر..من پسرم ۳۴ سالش هست و دقیقا همین مشخصات روداره همه اطرافیانش رو فراری داد. ایشون وکیل هم هستن و از جایگاه خوب و موقعیت مالی خوبی هم برخوردارن ولی دیگه واقعا نمیدونیم باید چکارکنیم همه رو میرنجونه. دوست داره فقط هرچی اون میگه یا میخواد انجام بشه درکل بایدهرچی میگه قبول کنیم که واقعا انجامش مشکله..ّ بشدت پرخاشگره تحمل حضور دیگران رو بعنوان مهمان نداره بشدت هم حسودهست. بیشتر از چندساعت نمیتونه با کسی کنار بیاد. .متاسفانه درکودکی پدرش همیشه حق روبه اون میدادومثلا کاری میخواستیم انجام بدیم میگفت هرچی پسرم بگه واینکه باهمه فرق داره وازهمه سره ..ناگفته نمونه کلا خانواده پدریش خودشونوبرترازبقیه میدونن…البته پسرم خیلی مهربان ودلسوزه. زهمون کودکی پدرش بهش میگفت باهمه فرق داره باکسی نمیزاشت بازی کنه وهرکاری میخواستیم انجام بدیم میگفت ببینم پسرم چی میگه درکل همه چی بخواسته اون بود منم هرچی اعتراض میکردم متاسفانه اهمیت نمیدادالبته ناگفته نمونه کلا خانواده همسرم خیلی خودشونوبالاترازهمه میدونن ومغرورن الانم هنوز همسرم میگه هرچی اون بگه درسته. همسرم یعنی پدرش میگه حق بااونه نه خانومش…واینکه اول نظردیگران رومیپرسه ولی درنهایت نظرخودشواجرامیکنه
سلام دوست عزیز بعضی رفتارهای بچه ها ریشه در کودکی داره میشه از کودکی شون و ارتباط پدرشون بگید. ببین چون در کودکی حق رو بهش دادن حس قدرت در پسرتون شکل گرفته و همیشه دوست داره حس برتری و قدرت داشته باشه در جایی که ندید گرفته بشه عصبی میشه چون قدرت طلبه. رفتارت پسرتو کاملا متوجه م چطوریه و سبک شخصیتی ایشون خودشیفتگی و قدرت طلبی هست و میگه فقط حرف حرف خودم.همسرتون این رفتار رو بیشتر در پسرتون تقویت کرده خانومش هم حق نظر دادن داره و کلا باید مشورت باشه و به پسرتون بگید هر کدوم از ما به خودی خود ناقص بودیم و درکنار همسرمون کامل شدیم و مکمل هم شدیم .زندگی مشترک یعنی همین یعنی در همه ابعاد زندگی باهم تصمیم بگیریم و با اختلاف نظرها و سلایق کنار بیایم همه که نمیتونن طبق میل ما رفتار کنن
ایشان ترکیبی از دو نوع خودشیفتگی دارند: یکی خودشیفته ناب که پدر گرامی در ایشان تقویت کردند، به هر خواسته اش تن دادند. در مقابل این خودشیفتگی به چالش کشیدن حس همدلی تا اندازه ای می تواند کار ساز باشد. اما نوع دوم خودشیفتگی ایشان که خانوادگی گرفتار آن هستند، بدلیل متفاوت دیدن خودشان، چون روزی، روزگاری احتمالا پدرشان، پدربزرگشان یا جدشان، موقعیت، ثروت، قدرت، شهرت، محبوبیت یا علم خاصی داشتند و فرزندان و نوه ها بعد از سال ها برای سرپوش گذاشتن بر نقص های درونی خود همچنان بر آن طبل برتری طلبی می کوبند و به خودشان اجازه می دهند تا دیگران را تحقیر کنند. اگر همسر ایشان از خانواده های معمولی هستند، بهتر است خودشان را از آسیب ایشان در امان دارند، چون نمی توانند با ایشان مقابله کنند.شاید اگر ایشان همسری با ویژگی های اختلال شخصیت خودشیفته یا نمایشی داشته باشند تا حدی بتوانند، کنار هم دوام بیاورند.
بعد از ده سال زندگی تازه میبینم تمام این نشانه های خودشیفتگی در همسر من بوده و هست و من نمیدونستم چنین اختلالی وجود داره. خیلی خسته ام اما ترس از طلاق و تنهایی دارم . تمام این مدت آرزوی داشتن یک همدل واقعی را از شوهرم داشتم. مرسی از مطلب تون.
دوست عزیز تنهایی هر چقدر ترسناک باشد بهتر از تحقیر شدن دائم از سوی چنین شخصی هست. باید دلایل ترس شما بررسی شود. آیا در کودکی مورد بی مهری پدر و مادرتان قرار گرفتید؟ هیچ وقت احساس نکردید که دوستتان دارند؟ یا پدر و مادر شما در کودکی به دلایل مختلف از هم جدا شدند؟ یا مرتب با هم دعوا و درگیری داشتند و شما احساس امنیت، ثبات و محبت نکردید؟
باسلام چه طورمیشه فردخودشیفته راضی کرد پیش درمانگربرود یا براش بیماریش توضیح داد
اینها به هیچ وجه پیش درمانگر نمی روند، مگر اینکه با یک تهدید جدی مواجه شوند، مثلا همسر شما باشند و شما مهریه سنگینی داشته باشید و درخواست مهریه بکنید. یا فرزند شما هستند و از شما سو استفاده می کنند و انگل وار به شما چسبیده اند، تهدید به بیرون کردن از منزل خود بکنید، به شرطی که ایشان محتاج باشند و خودشان خانه یا درآمدی نداشته باشند.
اینها خودشان را عقل کل می دانند، هیچ درمانگری را قبول ندارند. تازه در مورد مشکل این ها هم نمی توانی برایشان توضیح دهی، حتی به خودشان می بالند که من یک نارسیستم.
در محیط کاری همکاری که خودشیفته است و داره به تو آسیب میزنه و امکان تغییر محیط نیست چه راهکارهایی برای کنترل خشم نسبت به این فرد و به حداقل رساندن آسیب ها وجود دارد؟
در محیط کار نباید ایشان در جریان برنامه های شما و پیشرفت های شما قرار بگیرد، چون به شدت حسودند. و اگر پیشرفت شما را ببینند در صدد آسیب زدن به شما برمی آیند. همیشه فکر می کنند دیگران نسبت به خودشان حسودند. برای رهایی از سرشان اصلا و به هیچ وجه وارد چالش با این افراد نشوید، چون این ها توجیه کننده های بسیار ماهری هستند و شما را به هر شکل مقصر می دانند. فاصله ها را حفظ می کنید. همان طور که خودشان همواره یک حریم چند برابری برای خودشان قائل هستند. اگر پیشرفتی از اینها دیدید، تبریک بگویید و اظهار خوشحالی بکنید چون به شدت نیاز به تایید و تحسین دارند.
سلام
پدر من یک فرد خودشیفته (نارسیسیت) هستند و من به دلیل دیدن سختی هایی که مادرم متحمل شدن همیشه با همه انرژی دلم میخواسته پدرم رو تغییر بدم و اروم کنم. متاسفانه بخاطر فرهنگ غلط در. ایران مادرم نمیتونن طلاق بگیرن. من خودم در ایران زندگی نمیکنم سالهاست و دیدن سختی های مادرم از راه دور بی نهایت اذیتم میکنه. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. ایا گروهی هست برای افرادی که در رابطه سمی (تاکسیک) با افراد خودشیفته هستن؟ یا گروه مشاوره ای که مادرم بتونن باهاشون صحبت کنن؟
از طریق همین سایت می توانند مشاوره بگیرند، در برابر تک تک رفتار اینها راهکار داریم.
سلام ممنون ازمطالب مفیدی که ارائه دادین. میتونم بگم بعد از بیست سال تمام حرف های دلم روبازگو کردین. من سنم کم بود ازدواج کردم. شرایط طوری نبود که مشکلاتم رو با خانواده در میان بزارم. ازدواج با یک شخصیت خودشیفته برای یک دختری از از پشت نیمکت مدرسه به خانه بخت رفته باعث آسیب های روحی زیادی به من شد. هیچ وقت نتونستم کاری که دوست دارم رو انجام بدم. دوره مربی گری شنا رفتم روز امتحان اجازه نداد برم شرکت کنم و مدرکم رو بگیرم. سرکار رفتم اومد کاری کرد که عذرم رو خواستند. اجازه رفت آمد با دوستام رو ازم سلب کرد. خلاصه کاری کرد که کاملا دورم خالی بشه و بعد شروع به تحقیر و اذیت آزار کرد. هر وقت بیرون از خونه مشکل داره تو خونه منو تحقیر میکنه و یک جنگ تمام عیار راه میندازه. مدام از جملات کوری تو خنگی، تو نمیتونی، این کار تو نیست و اینقدر که خودم هم باورم شد میخواستم جلسه اولیا برم اینقدر منو میترسوند که مجبور بشم با آژانس برم. از کارهای اشتباه من به شدت لذت میبره. برق شادی رو تو چشمش میبینم ولی من دیگه نمیتونم روی پای خودم باشم میترسم. امیدوارم دیگران اشتباه منو تکرار نکنن با همچین افرادی وارد رابطه نشن یا از همون اول با آگاهی رفتارهای مخرب اونا رو بتونند خنثی کنند. اگر بیست و پنج سال قبل امکانات برقراری ارتباط و آموزش وجود داشت شاید وضعیت من الان خیلی بهتر بود. بازم ممنون از مطالب مفیدتون
ممنون از اینکه تجربیات خود را در سایت مشاوره باما درمیان گذاشتید.
سلام خانم منم عین شما هستم فقط به خاطر سه تا دخترم سر پا ایستادم
سلام خیلی ممنون از مطالب بسیار ارزنده ای که در اختیار قرار دارید.خط به خط تفسیر شوهر من رو گفتید ..ممنون که راه حل ها را هم بیان کردید …بسیار سپاسگذارم
خوشحالم که برای شما مفید بوده. ممنون از حسن توجه شما.
سلام
خیلی مطالب مفیدی رو ارائه کردید. سپاس فراوان
همسر من دقیقا تک تک این خصوصیات رو داره …
از راهکارهایی که گفتید خیلی بهره بردم
خوشحالم که مطالب سایت برای شما مفید بوده.
سلام بر شما و ممنون از مقاله عالی شما
من هم دقیقا همین مشکل را دارم و با همچین ادمی که همسرم هست رو ب رو هستم
بگم که همچین افرادی کینه ای هم هستند به شدت و هیچ کاری برای کسی انجام نمیدن مگه اینکه یک فایده ای براشون داشته باشه و من واقعا چون دوسش دارم پای این زندگی وایسادم وگرنه خیلی وقتها خسته میشم و هم اینکه از طرف خانوادم بسیار سرزنش میشه البته پشت سرش جلوی خودش که نمیتونن ازش انتقادی بکنند چون به شدت واکنش نشون میده و خانوادم به خاطر اینکه من ناراحت نشم هیچی بهش نمیگن.
واقعا کم میارم. نمیدونم با این مسئله کینه ای بودنش که به شدت من برعکسش هستم چه کنم؟ مخصوصا حتی اگه پدر مادرش هم باشن مدت ها باهاشون به دلایل خیلی مسخره قهر میکنه.
به زودی مطلبی در مورد برخورد با افراد کینه ای در سایت قرار خواهیم داد. ممنون از توجه شما.
دوست عزیز ، کسانی که مجبور نیستند با این افراد در ارتباط باشند، بهترین روش قطع رابطه با این افراد هست، اما امثال شما که مجبورید با ایشان باشید، در یک موقعیت آرام روش جراتمندانه را به کار می گیرید، در مقابل اینها گریه نمی کنید، ضعف نشان نمی دهید، هر چه ضعف بیشتری نشان دهید، بیشتر تحقیر می شوید، شما را به چشم یک احمق می بیند، عصبانی هم نمی شوید، چون عصبانیت بیشتری نشان می دهد. چند مورد از خوبی هایش را می گویید، بعد می گویید من ناراحت شدم به خاطر این رفتار شما، شما سعی کنید خودتان را جای من بگذارید، اگر من یا فرد دیگری ( فرد قدرتمند تر از خودش را مثال بزنید) این رفتار را با شما می کرد شما چه کار می کردید، چه حسی به شما دست می داد.
چون این اختلال به شکل یک طیف هست . در همه افراد به یک شدت نیست، اگر خودشیفتگی اش خیلی شدید نباشد این روش ممکن است کم کم جواب دهد، باید این روش تکرار شود. در واقع این افراد در کودکی خدمات زیادی گرفته اند، هر چه خواستند به دست آوردند. اما در مواقعی که اختلال شدیدتر هست یعنی در کودکی مورد تحقیر، توهین، سرزنش و بی مهری پدر و مادر قرار گرفتند و اکنون جبران افراطی کردند و احساس می کنند نیازی به محبت دیگران ندارند، جای عشق و محبت را با تحسین و تشویق موقت پر می کنند. و جای نقص درون خود را با موقعیت اجتماعی برتر، ثروت، زیبایی، قدرت و علم پر می کنند. روش جراتمندانه هم پاسخگوی این ها نیست، زیرا بسیار انعطاف ناپذیرند و بر موضع خود پافشاری می کنند. در چنین حالتی بهترین روش حفظ فاصله با این اشخاص هست، باید تحمل کنید، قهر و کم محلی ایشان را به روی خودتان نیاورید، تا زمانی که ایشان به مشکلی بر بخورند، مثلا بیمار شوند و به کمک شما نیاز پیدا کنند.
جدا شو کاملا فرسایشی است زندگیت. من ده سال با یه خودشیفته بد که مادرش هم خودشیفته بود زندگی کردم . فایده نداره خودشیفته احساس نداره اصلا . عشق شما یکطرفه است
سلام و عرض ادب
مطالب شما در مورد افراد خودشیفته را کاملا مطالعه کردم و بسیار سود بردم
خیلی برای من مفید بود و بسیاری از مشکلاتی را که با آن روبرو بودم راحل کرد
موفق و منصور باشید
ممنون از سایت خوبتان
سلام. ممنون از حسن توجه شما
دررابطه با افراد خودشیفته مطالب خوبی گذاشته بودید و سایت قابلی ایجادکرده اید. موفق باشید
سیدمحمودشفائیان مقدم
کارشناس ارشد مشاوره خانواده
نظر لطف شما کاربر گرامیست.
واقعا عالی بود ممنون از شما