اکثر مردم از تهدید به طلاق برای عامل “صدا را در نطفه خفه کردن ” استفاده می کنند. آنها میدانند که وقتی همه چیز طبق خواستهشان پیش نمیرود یا مشکلی در راه است، می توانند با گفتن اینکه خواهان طلاق هستند، از رویارویی و مشاجره اجتناب کنند. این موضوع به ویژه اگر فردی که از تهدید استفاده میکند متوجه شود همسری که تهدید میکند تنها با ذکر کلمه طلاق به هم میریزد، خوب عمل میکند. اگر تهدید به طلاق کارساز است و شما همیشه از موضع خود یا از بحث و جدل در هنگام ستایش این کلمه عقب نشینی میکنید، در آموزش این رفتار به همسرتان نقشی دارید. این در واقع نشان میدهد که یک مشکل بزرگ در رابطه شما وجود دارد که بیشتر از اینکه به مسئله موجود مربوط باشد به احترام و شفقت مربوط است.
اساساً، بسیاری از مردم از کارت طلاق بهعنوان راهی مختصر برای “برنده شدن” یا پایان دادن به یک مشاجره استفاده می کنند.
با این حال، یک عامل دیگر نیز وجود دارد. اغلب، وقتی افراد در ازدواج ناراضی هستند، احساسات خود را به طرف مقابل منتقل می کنند. وقتی صحبت از تهدید به طلاق به میان میآید، به خوبی میتواند این باشد که شریک زندگی شما سعی دارد ایده هایی را در سر شما بکارد، زیرا طلاق همان چیزی است که آنها واقعاً می خواهند. بسیاری از مردم از روابط خود ناراضی هستند و حتی بدون هیچ دلیل موجهی بدون حلقه و کراوات ازدواج خوشحال تر خواهند بود. بنابراین با تهدید مداوم طلاق، به دنبال راههایی برای توجیه احساس خود هستند، یا امیدوارند چرخها را به حرکت درآورند با این امید که آنها مرد بدی نباشند.
متأسفانه، درک یا تصمیم گیری در مورد انگیزه شریک زندگی شما در تهدید به طلاق در بهترین حالت دشوار است. بهترین توصیه ای که می توان به شما کرد این است که این را درک کنید. اول از همه، تهدید و ارعاب بیهوده در ازدواج مؤثر نخواهد بود. کاری که باید انجام دهید، اگر در معرض این تهدیدها هستید، این است که فقط یک بار بگویید: “خوب!” شاید یک جدایی آزمایشی به شما کمک کند تا متوجه شوید که ازدواج سالم نیست. اما مهمتر از آن، با فراخوانی این شخص به تهدیدهایش، او را مجبور میکنید به آنچه میگویند توجه کند و در این فرآیند از خود دفاع کند. مطمئناً، پاسخ دادن به این روش میتواند ترسناک باشد، اما اگر هرگز نتوانید مسائلی را که در دست دارید پشت سر بگذارید یا مشکلات ازدواج خود را تا حد حلوفصل بحث کنید، واقعاً چیزی برای از دست دادن ندارید.
مطالب مرتبط: راهکار برای طلاق ندادن زن
بروز یک رفتار متفاوت از جانب شما میتواند یک نقطه تغییر مثبت در رابطه شما باشد. وقتی کسی شما را دوست دارد، نباید برای رسیدن به مسیر خود به تاکتیک های کودکانه تهدید متوسل شود.
نکته اصلی این است! طلاق تهدیدآمیز راهی برای مقابله با مسائل ازدواج نیست. در نهایت فردی که این تهدیدها را دریافت می کند، آنها را خسته می کند و ترس خود را از طلاق گرفتن بهجای رهایی از این نوع رفتار از طرف کسی که دوستش دارد، از دست میدهد. بله، مسائل خاصی در ازدواج شما وجود دارد که ممکن است طلاق یا تهدید به طلاق را تضمین کند. اما این چیزی نیست که زوج های سالم هر بار که جر و بحث می کنند بیان کنند. اینکه بخواهید بمانید یا بروید انتخاب خودتان است و باید پیامدهای رابطه را در نظر بگیرید ولی نگذارید تهدید او پاشنه آشیل شما باشد. شما برای این رابطه و زندگی تلاش کردید و برای خواسته های همسرتان قدم برداشتید. آیا همسرشما حاضر است به علایق شما احترام بگذارد و راجع به خواسته های شما با شما گفتوگو کند؟راه و رسم یک رابطه سالم مبتنی بر تهدید نیست. این موضوع شما را از یکدیگر دلسرد می کند و نمی تواند رابطه مثبتی داشته باشد. بنابراین جدا از اینکه قرار است چه تصمیمی بگیرید رابطه شما احتیاج ه بازبینی و تغییر الگوهای ارتباطی تان دارد. شما در خصوص این موضوع میتوانید از مشاور متخصص کمک بگیرید.
برخورد با مردی که از طلاق حرف می زند
جای ترس از خواسته های خودتان دفاع کنید و وارد بحث و گفتوگو با همسرتان شوید؛در یک مکان مناسب و ترجیحا بیرون ار منزل با او صحبت کنید، بعد از این گفتوگو تصمیم برای شما آسان تر می شود. اگر تصمیمتان بر روی بچهدارشدن است باید این را در نظر بگیرید که نمیتوانید از همسرتان انتظار پدری کردن و پذیرش مسئولیت داشته باشید؛این راهی است که احتمالاً بدون حمایت همسرتان باید طی کنید.
سلام تورو خدا بگید چیکار کنم من ۲۵سالمه شوهرم ۳۳شوهرم آدم بد دهنی فوش میده شکاکه سر هرچیزی که میشه زنگ میزنه به مادرم میگه بیا دخترتو ببر اندازه یه زن ۵۰ساله پیرم کرد این آقا قبلا دوبار ازدواج ناموفق هم داشته من یه دختر ۶ساله دارم که نمی تونم بدون اون زندگی کنم این آقا بدون یک ریال مهریه که بخواد به من بده هر دیقه حرف طلاق رو میزنه و خیلی به من بی احترامی میکنه
سلام من ۸ساله ازدواج کردم و یه بچه سه ساله دارم و کنار مادرشوهرم رندگی میکنم امشب با همسرم دعوای شدید کردیم سر خانوادش و بهش گفتم اگه از کنار مادرت نریم من طلاق میگیرم گفت هر کار دوست داری کن من از اینجا نمیرم. الان بهم گفت برو طلاق بگیر و یه بچه سه ساله دارم دلم نمیخواد جدا شم خیییییلی اذیتم میکنه حرص میده توجه نمیکنه ولی بازم ته دلم نمیخوام ازش جدا شم ولی اون بهم میگه طلاق بگیر حتما منو نمیخواد و غرورمم اجازه نمیده بمونم و زندگی کنم ب نظرتون چیکار کنم برم؟واقعا منو نمیخواد؟یا چه جوری تنبیهش کنم و بترسونمش که دیگه نگه طلاق بگیریم خانوادمم اصلااااااااااا حمایتم نمیکنن و پشتم نیستن نمیتونم چیزی بهشون بگم میشه بگید چیکار کنم؟؟
سلام .من دوسال نیم اذدواج کردم خانم دوم شوهرم هستم باهم یجا زندگی میکنیم و از زمان ازدواجمون شوهرم با خانمش دیگه رابطه جنسی نداشته اونم بخاطر حساسیت های من ما از ماه اول ازدواجمون شوهرم گفت نمیخواد منو آنا چون باردار شده بودم ادامه دادیم اما هر دوسه روز دعوای شدید خلاصه پشت هم دوبار باردار شدم الان دوتا دختر دارم تو مدت ۱۰ ماه ۳ بار درخواست طلاق داده توهم جرو بحثی میگه من مجبوری تورو گرفتم ازت بدم میاد اجباری باهات همبستر میشم و ۱۰ ماهه حرفش اینکه میگه برو من تورو نمیخام بچه هارم نمیخاد بهم بده و از خانم اولش بچه نداره خودش بهم میگه بخاطر بچه گرفتمت الان برای بار سوم امروز رفت درخواست داد خودم به حدی رسونده منو که هیچ علاقه ایی بهش ندارم خسته شدم لطفا شما راهنمایم کنید .بدون بچه باید برم بهم بچه هامو نمیده
سلام من۲۲سالمه و همسرم ۳۰ ازدواج کردم من تهرانیم همسرم همدان اومدیم همدان زندگی میکنیم من اصلا اینجا حالم هوب نیس بهش گفتم بریم گفت بریم یه شبه نظرش خانادش عوض کردن
بعد گفت بریم چون من بهش گفتم تو به من قول دادی اما دائم بعد اینکه گفت اوکیه میریم خانوادم تحقیر میکنه فشم میده خانوادم زنگ میزنن فشم میده بد دهنی میکنه تهدیدم میکنه به طلاق هی میگه نمیتونی برو من چیکار کنم ؟؟؟؟ خسته شدم از خدش شخصیتش نفهمیدنش فقدم میگه برو منم میترسم
سلام ۳سال ازدواج کردم هروقت دعوا میشه حرص میخورم مریضی گرفتم شوهرم میگ طلاق بگیر راحت شو و چندباری میگ صبر کن ۲سال دیگ خوبت کنم طلاقت میدم جدا بشیم??میش راهنمایی کنین دیگ حرف جدایی نزنه من۲۵سالمه شوهرم۳۶سالشه
سلام شوهرم سر مسائل کوچک دعوا راه می ندازه و به من توهین میکنه مشکل اصلیش اینه ک کارش خیلی سخته و نمیتونه ماشین و …بخره و به من میگه زن زندگی نیستی خودم میدونم تمام توقعش آینه که منم سر کار برم و اوضاع زندگیمون تکون بخوره ولی خیلی ناراحتم کرد که گفت از نظر من تو آزادی هرکاری میخوای بکن بهتره جدا بشیم تهدید به طلاق عاطفی میکنه ولی من میخوام برم سر کار تا از این حال دربیایم به نظر شما کار درستی هست ؟ و اینکه با خانوادش رابطه خوبی ندارم از این به بعد میخوام متعادل رفتار کنم باهاشون
همسر من وقتی ازش انتقاد میکنم، منفجر میشه و قهر میکنه و اگه باهاش آشتی نکنم، تا روز قیامت قهره. گاهی هم تهدید به طلاق میکنه. دوست دارم بریم زوج درمانی اما انقدر سربزنگاه قهر میکنه، نتونستم تا حالا برم.
سلام شوهرم وقتی من با یو چیزی مخالفت کنم شروع به فحش دادن میکنه و سریع عصبانی میشه مثلا من دوست ندارم زیاد خونه مادرش برم ولی منو بزور میبره اگه مخالفت کنم سریع عصبانی میشه و از احساساتم سوء استفاده میکنه و تهدید به جدایی میکنه واقعا خسته شدم حساس و بددل هست نمیزاره تعزیه برم از دین هم فراریه
ایشان را راضی کنید از یک طرح واره درمانگر یا درمانگر با رویکرد هیجان مدار کمک بگیرند.
سلام من با یک آقا که ۷ سال از خودم بزرگتره دارم زندگی میکنم من دوتا بچه دارم و تنهام در دنیا خانواده ای هم ندارم ولی از نظر مالی خودم مشکلی ندارم این آقا هیج جا پشت من نیست تو گرفتاری ها و همیشه منو تهدید میکنه بزارمت برم منم خیلی عصبی میشم میگم زودتر این کارو بکن و میشینه ساعت ها فکر به رفتن میکنه خیلی ناراحتم چیکار کنم افسرده داغونم چون خیلی تنهام خیلی احساس تنهایی میکنم
شما به فکر درمان احساس تنهایی خودتان باشید، وقتی این مشکل شما برطرف شود خودتان ترجیح می دهید تنها بمانید تا در کنار فردی بمانید که مرتب امنیت و آرامش را از شما بگیرند.
سلام من وشوهرم مدتهاست ازهم جدا شدیم یعنی طلاق عاطفی گرفتیم. ایشون خیلی خیلی بدخلقی میکنه. سی ساله که معتاد به تریاکه و حدودا یک ماهی هست که ترک کرده ولی مجددا شروع میکنه. سه تا پسر بزرگ دارم که الان شرایط برای طلاق مهیا نیست ولی شوهرم خیلی منو می ترسونه دلش می خواد همه چیزومفت ببخشم و برم ولی بخاطر بچه هام یکم دیگه تحمل میکنم تا یکم سرمایه داشته باشم که بتونم لااقل یک خونه ی کوچیک اجاره کنن برام که از پدرش جدا بشیم. دلم می خواد هرچه زودتر از همسر لجباز و بهانه گیرم جدابشم. واقعاخسته شدم دلم می خواد برای شکایت اقدام کنم ولی واقعاموندم چیکارکنم. جدابشم که لااقل حقوق مادرم و که بیمه پدرم هست دریافت کنم. البته اندکی روجدابشم که بعدهابچه هام بتونن حمایتم کنن که می دونم هم خودشون هم من راحت تریم اونام باپدرمعتادشون زیاد کنار نمیان. موندم به تهدیداش توجه نکنم و با بی پولیش بسازم یا از این جهنم خودم و پسرامو خلاص کنم؟
حق و حقوق شما را قانون مشخص می کند، نه ایشان، پس از تهدیدات ایشان نترس و هر چه به صلاح شما هست انجام بده.
سلام وقت بخیر همسرم سربهانه های کوچک میگه من نمیتونم با تو زندگی کنم و برو از زندگیم بیرون و مدام تهدید میکنه که اگه نری من باتو زندگی نمیکنم و ازدواج میکنم و خیلی کینه ای هست؟همین دفعه برای ثبت نام دخترم رفته بودیم چون مدرسه یک شماره خواست و من شماره ی خودمو دادم اون گفت چرا شماره ی منو ندادی تو هیچ اختیاری نداری به من بی احترامی کردی ؛ من تو زندگیم هیچ اختیاری ندارم، بعد گفت همون جملات همیشگی که برو از زندگیم بیرون و هرسری کلی معذرت خواهی و گریه که منو بخشیده به خاطری که رابطمون درست شه معذرت خواهی همیشه کردم حالا به نظرتون باید چیکار کنم ؟
چه دلیلی داره در مقابل این بیمار معذرت خواهی کنی؟ اگر حقوق خودت را در رابطه بشناسی، اعتماد به نفس خودت را حفظ کنی، بدانی نیاز های یک رابطه چه هستند، به جای اینکه ایشان شما را تهدید کنند، شما با اعتماد کامل تصمیم می گیرید که با ایشان بمانید یا خیر.
من و همسرم ۱۲ سال ازدواج مردیم من همسرمو دوست دارم سال اول ازداجمون مهریمو رفتم بخشیدم ولی تومهظر منو لای منگنه گذاشت گفت بنویس نقدا پرداخت شده وگرنه طلاقت میدم منم چون دوستش داشتم قبول کردم الان دوتا بچه داریم پسر ۱۰ ساله دختر ۲ساله شوهرم شغلش اذاده مشکل عصاب روان زیاد داره دردسرهای کارش ولی هر موضوع کوچیکی اینو به هم میریزه عصبی میشه و همش تقصیر من میندازه به من میگی تو کسخولی و حرفها و کارات یادت نمیمونه در صورتی که خودش اینطوریه حتی پسررک هم از باباش بدش میاد داعم میکه با با عصبی الان مشکلات ما بزرگتر داره میشه مدام منو تهدید میکنه که نمیزارم ازمالم چیزی گیرت بیاد عذابت میدم جلوی جم همه جا به من بی احترامی میکنه
حال با توصیفی که کردید ادامه این رابطه به سود شما هست؟
۲۸ سال م هست متاهل هستم و لیسانس زمین شناسی دارم رابطه من با همسرم خیلییییییی جریانات داره ولی فقط تو این دوسال من پی بردن ایشون واقعا مریض روحی روانی هستی بشدت عصبی و بد خلق همش تهدید کن شکاک و بی منطق من دارم عذاب میکشم خیلییی زیاده حرف برای گفتن فقط از تهدید ها بی احترامی ها حقارت ها خسته شدم و حتی میگم طلاق بده دکتر برو اصلا توجهی نمیکنند و حتی برای طلاقم تازه باز تهدید که باید بهم پول بدی طلاقت بدم ازبالا به من نگاه میکنه انگار بردشم فرهنگ متفاوت مذبهت متفاوت همه چی متفاوت فقط دوسشون داشتم و تن دادم و هرشب کارم گریه نفرین و عذاب نمیگم من انسان کاملی هستم خیر منم پر مشکلم اما من صبوری میکنم من دارم با ی مرد روان پریش موجی خودخواه مغرور زندگی میکنم ک من براش جایگاهی ندارم فقط هم عقده های این چندین سال عمرشو داره سر ی دختر بدبخت خالی میکن و از تموم ضعف ها و هر خلا ای ک هست سواستفاده میکنه نمیدونم قاصرم دیگ خسته شدم اون همه احساس و عشق جاشو داده ب تنفر
شما حق و حقوق خودتان را بشناسید، بدون ترس از تهدیدات ایشان می توانید خودتان را از این رابطه سمی نجات دهید.
۲۲ سالمه و همسرم ۳۶ ساله دو فرزند داریم دو سال و سه ماهه اصلا اخلاق نداره و از اول ازدواج ب فکر طلاقه و دم ب دیقه ب خانوادم و خودم توهین میکنه میگ با پرستار بچه حرف زده ک از فردا بیاد بچه هارو نگه داره و همچنین با یه وکیل حرف زده و ب من میگ شب از سرکار بیام میبرمت خونه بابات و من موندم واقعا چیکار کنم ب خاطر بچه هام
با شرایط موجود هم به شما احساس نا امنی می دهد و هم به فرزندان شما. حقوق خودتان را بشناسید، بعد از جدایی هم باید فرزندان از وجود هر دو والد بهره مند شوند. باید فضایی فراهم کنید که کودکان هر دو جا را خانه خود بدانند. چنین شرایطی باشد ، کودکان آرامش و امنیت بیشتری خواهند داشت تا مرتب تحقیر شدن مادرشان را ببینند.
من ۵ ساله ازدواج کردم دوتا بچه دارم شوهرم نزدیکه یک ساله میگفت طلاق و اینا البته به شوخی منم ناراحت میشدم ، تا اینکه دیروز جدی گفت میخوام طلاقت بدم مهریه هم بدم ، مهریه من کمه ۱۴سکه ، اینم بگم دوتا بچه دارم ، اینم اضافه کنم گرایش جنسی همسرم به زنا نیست و من خیلی خسته شدم از این زندگی حالا هم این بهونه شوهرم ظرف شستن و جارو کردن خونه هست من بچه اول ۳ساله و بچه دومم ۱ساله هست واقعا گاهی نمیرسم ، نامرد شده میگه به خودت نمیرسی آخه آقا اصلا به من پولی نمیده ک خرج کنم ، حتی رابطه جنسی درستی هم باهام نداره همش یا خودارضایی میکنه یا حین رابطه سرش تو گوشیه دیگه دارم نابود میشم ، فقط نگران اینم نکنه دخترو پسرم ازم بگیرن آخه پدرشوهرم پولداره
سلام شوهرم هر دفعه ک دعوا میکنیم میگه از خونه پرتت میکنم بیرون منم چون بی خانواده ام جایی ندارم مجبورم همش بگم غلط کردم خسته شدم از بس تحقیر شدم میگه نمیخوامت الان مادرم میاد بیرونت میکنه
منم از ترسم بیاد همش ساکت باشم تا شب کنار خیابون نخوابم
لطفا کمکم کنید
بی خانواده هم باشی نباید اینقدر خودت را ضعیف و درمانده نشان دهی، هر زن و مردی نسبت به هم حقوق و تکالیفی دارند. سعی کن حقوق خودت را بشناسی و اجازه ندهی ایشان از بی کسی شما سوء استفاده کند.
من همسرم مرتب منو تهدید به طلاق میکند خسته شدم واقعا
سلام وقت بخیر من و خانم نزدیک ۱۲سال که زندگی مشترک داریم و یه دختر ۷ساله؛ از سال ۳به بعد ما دچار مشکلات زیادی شدیم به طوریکه سال گذشته ایشون خونه رو ترک کردن و بنده هم تقاضای طلاق دادم تو همین ی سال که ما جدا بودیم و جلسات دادگاه رو برای طلاق میرفتیم یهو خانم بنده بدون اطلاع قبلی و سر خود اسفند ماه دوباره برمیگردن به خونه و من هرچه مخالفت میکنم ایشون توجهی نمیکنن و خانواده پدری بنده هم اصرار دارن ب حفظ رابطه در صورتیکه از اسفند ماه تا بالان ما مشکلاتمون شدید تر شدن بطوریکه ما باهم به محضر رفتیم و ایشون در ازای اینکه بنده دادگاه نرم مهریه شون رو بطور رسمی میبخشن ؛منتهی بعد این ماجرا ما بازهم مشکل داریم منتهی بشدت ادم لجبازی هستن و من هرکاری میکنم که کوتاه بیان از این رابطه توجهی نمیکنن جوری که به بنده میگن منو طلاق بده ولی من از این خونه نمیرم و اصلا هم اهمیتی به اینکه بنده واقعا ایشون رو نمیخوام نمیدن ایشون بشدت ادم لجبازی هستن و در مقابل خانواده من خودشون رو قربانی جلوه میدن؛ لطفاً ی راهنمایی به بنده کنید که ایشون رو راضی به تموم کردن کنم.
وقتی می بینید به آخر خط رسیدید، شما بروید، به هر حال ۱۲ سال در کنار هم بودید، دوست دارند کنار فرزندشون بمانند، اجازه بدهید بمانند شما بروید.
سلام وقت بخیر من و خانم نزدیک ۱۲سال که زندگی مشترک داریم و یه دختر ۷ساله؛ از سال ۳به بعد ما دچار مشکلات زیادی شدیم به طوریکه سال گذشته ایشون خونه رو ترک کردن و بنده هم تقاضای طلاق دادم تو همین ی سال که ما جدا بودیم و جلسات دادگاه رو برای طلاق میرفتیم یهو خانم بنده بدون اطلاع قبلی و سر خود اسفند ماه دوباره برمیگردن به خونه و من هرچه مخالفت میکنم ایشون توجهی نمیکنن و خانواده پدری بنده هم اصرار دارن ب حفظ رابطه در صورتیکه از اسفند ماه تا بالان ما مشکلاتمون شدید تر شدن بطوریکه ما باهم به محضر رفتیم و ایشون در ازای اینکه بنده دادگاه نرم مهریه شون رو بطور رسمی میبخشن ؛منتهی بعد این ماجرا ما بازهم مشکل داریم منتهی بشدت ادم لجبازی هستن و من هرکاری میکنم که کوتاه بیان از این رابطه توجهی نمیکنن جوری که به بنده میگن منو طلاق بده ولی من از این خونه نمیرم و اصلا هم اهمیتی به اینکه بنده واقعا ایشون رو نمیخوام نمیدن ایشون بشدت ادم لجبازی هستن و در مقابل خانواده من خودشون رو قربانی جلوه میدن؛ لطفاً ی راهنمایی به بنده کنید که ایشون رو راضی به تموم کردن کنم.
سلام من 5ساله ازدواج کردم و ی بچه دو ساله دارم از حرفای که شوهرم ب من و خانواده ام میزنه خسته شدم تهدیم میکنه که میرم ی زن دیگه میگرم میخوام طلاق بگیرم ولی ب خاطر بچه نشستم نمیدونم چکار کنم سرد شدم از این زندگی
سلام شوهرم جلوی همه گفته میخوام طلاقت بدم ولی در عمل اقدامی نکرده این بلاتکلیفی داره دیونم میکنه
من همسرم توو هر دعوابا هر موضوعي پيشنهاد طلاق توافقي ميده. سئوالم همين بود كه چه جوري رفتار كنم با مردي كه همش پيشنهاد طلاق توافقي ميده و فرداش پشيمون ميشه و عذرخواهي ميكنه ولي از رفتارش ميفهمم دوستم داره اما هميشه با كوچيكترين مسئله ميگه جدا بشيم من ايندفعه كوتاه نيومدم گفتم باشه
مریض هست باید بگم
ببخشید من وقتی با شوهرم سر یه مسئله کوچک دعوا می کنیم همش حرف طلاق پیش میکشه. و من خیلی ناراحت میشمبه نظرتون این پیش کشیدن حرف طلاق درسته؟؟
همسر شما احتمال دارد فرد مسئولیت پذیری نیست. یا شما نسبت به این موضوع حساس هستید و این را به عنوان یک نقطه ضعف دستش دادید و ایشان هم با این روش مرتب به شما احساس نا امنی می دهند. به خودت اعتماد داشته باش و نگرانی به دلت راه نده و وقتی حرفش را زد بگو بلند شو و اجرایش کن.
من وهمسرم دوساله ازدواج کردم هراز گاهی باهم سر مشکلاتی بحث میکنیم هر سری هم که بحث میکنیم همسرم فحاشی وبهم بی احترامی میکنه بعدشم میگه طلاق بگیریم من اونموقع هیجانی تصمیم نمیگیرم اگه اینکارو کرده بودم تا الان صدبار طلاق گرفته بودیم. اینم بگم که بعد از آروم شدن میاد ازم معذرت خواهی میکنه میگه اعصابم خورد بود اینطوری گفتم چندروز پیش سر موضوعی بحث کردیم بهم گفت ازت بدم میاد منکه میگم برو خودت نمیری واینا اینسری باخودم میگم چندسری اینکارو کرده بخشیدمش هی تکرار میکنه کارشو دیشب گفتم نمیتونم ببخشیمت واینا گفت بیا بریم توافقی طلاق بگیریم فردا قراره بریم تقاضا طلاق بدیم چون واقعا داریم همو اذیت میکنیم به نظرتون تصمیم درستی گرفتیم یانه اینم بگم من دوستش دارم ودوست ندارم جدا بشم ولی میبینم چاره ای برام نمونده وتحت هیچ شرایطی هم حاضر نیست بیاد پیش مشاوره به نظرتون بریم درخواست بدیم بعد بفرستنمون پیش مشاوره درمان میشه منظورم اینه که از این طریق وادارش کنم که بره پیش مشاوره؟
به نظر می رسد همسر شما مشکل شخصیتی دارند، یک بار پس می زنند و باز پشیمان می شوند، به نحوی که سما تکلیف خودتان را نمی دانید. این افراد در کودکی خودشان آسیب دیدند، محبت کافی دریافت نکردند، تحقیر شدند، کتک خوردند. این افراد هیچ وقت درمان کامل نمی گیرند و بعد از سالها روان درمانی نسبتا متعادل می شوند.
سلام مجدد ، من با همسرم شدیدا مشکل داریم بعد از ده سال زندگی مشترک الان واقعا خسته شدم و دیگر نمیخواهم باهاش زندگی کنم. همش تهمت و توهین و …. میخواستم بدونم چگونه میتونم اقدام کنم برای طلاق ؟ چون خودش دائم میگه من یه روز که باید تو رو طلاق بدم تو به من خیانت میکنی و معلوم نیست با چند نفر رابطه داری. یک سیم کارت من دست خودش رفته با اون علیه من مدارک جور کرده که مثلا من با چند نفر رابطه داشتم و یک بار هم درخواست طلاق داده ولی چون از عهده مهریه بر نمیومد خودش پشیمون شد حالا داره یه کاری میکنه که من خسته بشم و مهریه رو ببخشم که منم نمیخوام اصلا این اتفاق بیفته ، باید چکار کنم
من و همسرم ۸ سال هست باهم ازدواج کردیم و یه دختر ۵ ساله دارم. از وقتی دخترم به دنیا اومد چشم ندید من رو برداشت و شروع کرد به کتک زدن و فحاشی و من مجبور شدم به علت ضرب و شتم وقتی دخترم ۲ سال ونیم بود به خانه پدرم برم و ۹ ماه هم اونجا بودم و خودش،دنبالم نیومد تا اینکه افراد بزرگتر وساطت کردن و من رو برگردوندن من دوسال به خاطر اینکه ثابت کنم میخوام زندگی رو حفظ کنم تو خونه ۴۰ متری تو شوش زندگی کردم در حالی که واقعا حقم نبود الان چهارماه هست که جابجا شدم و محله بهتری اومدم و با چه سختیایی طی دومرحله اثاث کشی کردم حالا دوباره به من میگه میخوام طلاقت بدم دوست ندارم من هیچ جایی ندارم برم خجالت میکشم برگردم خونه پدرم به خاطر ابروم همش بهش میگم تو رو خدا نکن ولی،قبول نمیکنه من در قبال بچم احساس،مسئولیت دارم نمیخوام یا بی پدر یا بی مادر بزرگ بشه از طرفی هم دوست ندارم با کسی باشم که دوستم نداره چه کار کنم واقعا
ببینید متأسفانه همیشه ما در موقعیت خوب و بد قرار نمیگیریم که خوب رو انتخاب کنیم. در شرایطی ما بین بد و بدتر قرار میگیریم که باید ببینیم کدوم بد هست و شدت اسیبش کمتره تا اون رو انتخاب کنیم. ادامه دادن این رابطه چه مزایایی براتون داره ؟ادامه دادن این رابطه چه تبعاتی براتون ممکنه داشته باشه؟
نسبت بهش بی اعتمادم،وهمیشه با بحث داریم نمیتونیم دودقیقه باهم صحبت کنیم همیشه به دعوا ختم میشه،همسرم شبا دیرمیادخونه سراین مشکل داریم منم که حرف میزنم میگه چرا غرمیزنی،یکسره میگه طلاق من حوصله غر ندارم،خودش میگه دنبال بهونه ست که طلاقمبده ولی من دوستش دارم نمیخوام زندگیم به جدایی ختم بشه چون یه بچه ۶ساله دارم لطفاً کمکم کنید ممنون میشم
معلوم نیست بی اعتمادی شما ریشه در کودکی شما دارد یا خیر. اگر شما بی اعتماد بودید احتمالا زیاد کنترل کردید تا جایی که از شما فاصله گرفتند. ممکن است بی اعتمادی از جانب ایشان باشد و قبل از اینکه شما اقدامی بکنید ایشان کارهایی می کنند که به شما آسیب بزنند. به هر حال احساس امنیت و اعتماد به همدیگر از پایه ای ترین نیاز یک رابطه است که اگر مختل شود، تحمل همدیگر خیلی سخت خواهد بود.
باهمسرم مشگل داریم. حدود ۱۰ ساله ازدواج کردیم یه پسر ۹ ساله و یه دختر ۷ ساله ..تهران کار میکنه هر دوماه میاد مرخصی تا بهش میگم اینجوری نمیشه زندگی کرد میگه میخای بخا نمیخای جمع کن برو .الان نزدیک هشت ماهه سر یه دعوا الکی بهانه کرده کا دیگه نمیخامت پیشمون نمیاد بهش میگم بیا تکلیفمون روشن کن بهم میگه همینجوری برو .خونه داریم نصف نصفیم بهم میگه خونه و بچه هارو بده مهریتو قسطی بهت میگم برو موندم چیکار کنم. خودم شاغلم شوهرم کارگر …در سال یکماه هم پیشمون نیست ولی خیلی ادعاش میشه بچه هارو به تنهایی بزرگ کردم خونه رو درست کردم اونوقت الان بهم میگه تو چیکار کردی. من دوسش دارم ولی الان که اون میگه نمیخامت منم میگم نمیخامت اصلا نه بهم زنگ میزنه نه من بهش زنگ میزنم پیام یا زنگم بزنم میگه بمن پیام نده زنگ نزن تو زن من نیستی. اصلا با من که خوب نیست بچه هاشم تحویل نمیگیره فقط یه کلام میگه نمیخامت .خانوادش هم خیلی نصیحت کردن ولی بحرف هیچ کس گوش نمیکنه فقط میگه نمیخام بره. حاضر نیست هیچ کاری انجام بده فقط میگه نمیخامت. اصلا با من حرف نمیزنه که من بخام چیزی بهش بگم
به نظر می رسد ایشان اصلا آدم مسئولیت پذیری نیستند، مطمئن باش بچه ها را هم خودت بزرگ خواهی کرد. نصف خانه که مال خودت هست، بچه ها هم حقوقی دارند، پس در خانه خودت بمان و بقیه حق و حقوق خودت و فرزندان خودت را بگیر.
سلام من و شوهرم خیلی اختلاف داریم دو هفته اس که همش دعوا مکنیم اون خیلی حساس شده همش میگه من هر چی که گفتم تو سکوت کن گوش بده هیچی نگو اخر باید چکار اون همش سری هر دعوای بهث طلاق رو پیش مکشه ما یک پسر دو ساله داریم نمدونم چکار کنم
گفتید دو هفته است دعوا دارید، اجازه بدهید آرام بگیرند در یک شرایط خوب با هم صحبت کنید، اول کامل گوش کنید بعد حرف های خودتان را بزنید. همدیگر را قضاوت نکنید، ارتباط چشمی برقرار کنید، زود نخواهید که جواب بدهید، ذهن خوانی نکنید، حرف ها را صادقانه در میان بگذارید.
منو خانواده همسرم چن ماه پیش اختلاف داشتیم. اونا گفتن بین زنت یا ما یکی رو انتخاب کن . اونم منو انتخاب کرد و رفتیم با اینکه نامزد بودیم یه خونه اجاره کردیم و زندگی مشترک شروع کردیم. بعد ۳ یا ۴ ماه با اصرار من برگشتیم و با خانواده اش آشتی کردیم . اونا در ظاهر ن ولی در باطل بازم خاستار طلاق ما بودن . الان عروسی کردیم و من هم ۳ ماهه باردارم . با شوهرم اختلاف پیدا کردیم و منو با کتک اورد خونه بابام گذاشت. کینه ای هست. خانوادشم تو گوشش میخونن و مانعش میشن. میخواد منو طلاق بده . منم حالم روز به روز بد تر میشه . هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ جسمی بخاطر بچه. نمیخوام طلاق بگیرم میخوام باهاش زندگی کنم و بچمونو بزرگ کنیم اما اون دنبالم نمیاد خواهش میکنم زود ج بدین ممنون میشم
پیداست که قبل از ازدواج در مورد خانواده اش تحقیقی نکردید و شناختی از آنها پیدا نکردید. با اینکه این رفتارها را دیدید به رابطه ادامه دادید. پیداست خانواده انعطاف نا پذیری دارند که می گویند یا ما را انتخاب کن یا نامزدت، این خانواده ها فرزندانی بزرگ می کنند که هویت مستقلی از خود ندارند، حق و حقوق خود را نمی شناسند، همواره اولویت را به فرد قدرتمند می دهند، هر چقدر هم از طرف آسیب دیده باشند، احترام از سر ترس و احساس گناه دارند. گفتید کینه ای هست یعنی هیچ موقع فضا نداشته به موقع حرف بزند از نیاز ها و احساسات درونی خودش بگوید، خشم ها در درونش تلمبار شده و گاها منفجر می شود. حالا خودتون سبک و سنگین کنید ببینید این رابطه چه مزایا و معایبی دارد؟ اگر مزایای بیشتری دارد به رابطه ادامه دهید.
سلام همسر من دیروز گفت که همه چی بین ما تمومه و بیا جدابشیم من گفتم باشه ولی الان دقیقا نمیدونم باید چیکار کنم باهاش حرف بزنم یا سکوت کنم یا خودم برای طلاق پیش قدم بشم لطفا راهنماییم کنید
ببینید اگر نیازهای سما در رابطه برطرف نمی شود و امیدی به اصلاح رابطه ندارید، تصمیم بگیرید.
شوهر خواهرم بدون اینکه به خواهرم بگه رفته زن دوم گرفته الان که متوجه شدیم میگه برید درخواست طلاق کنید من خواهرتونو نمیخوام. خواهرم میگه من نمیخوام بچهامو ازم بگیره به خاطر بچهام نمیخوام طلاق بگیرم ولی شوهرش اونو از خونه بیرون کرده الان هم خونه بابامه لطفا کمکم کنید چیکار باید بکنم
من ۴سال که توعقد هستم تواین چن سال نامزدم همش منومقصرمیدونه وازم ایرادمیگیره حتی اگه من کاری نکنم
همش بهم میگه نمیخوامت بیاتوافقی جدابشیم وطلاقتومیدم بروشکایت کن دیگه خسته شدم ازرفتاراش میشه بگیدچیکارکنم؟
سلام برو طلاق بگیر، بعد بچه دار شدن بخوای جداشی خوبه؟ این رابطه سمیه خودتو نجات بده
سلام به عنوان یه دوست میگم طلاق بگیر من الان بچه دارم اول نامزد بعد شوهر هیچ وقت درست نشد الان به خاطر دخترم تحمل میکنم خودت زنده زنده میمریی
سلام برای خودت طلاق بگیر راحت شو من الان ۳ تا بچه دارم شوهرم مثل مال شما بود بدتر شده که بهتر نشده
سلام به نظر من باید وکیل بگیره و پذشو دربیاره
وقتی همسر از خانه بیرون کرده، چطور می خواهد با حقارت به این زندگی ادامه بدهد. حق و حقوق خودش را بگیرد و از زندگی خارج شود، اگر بچه ها بزرگ هستند خودشان انتخاب می کنند پیش چه کسی زندگی کنند.
سلام. شوهرم خیلی فحش میده زودعصبانی میشه همیشه میگه طلاق میدم راحت میشم وحرفای خیلی زشت میزنه نه احترام دارم نه هیچی. حس میکنم کلفتم تا همسرش چکنم. طلاق بگیرم یا نه
این دقیقا مثل شوهر منه
در یک رابطه زناشویی ۶ نیاز زیر ضروری هست. ۱. نیاز به دلبستگی ایمن( دو طرف همدیگر را دوست دارند، به همدیگر احترام می گذارند، همان طور که هستند مورد پذیرش همدیگر هستند، به همدیگر اعتماد دارند، در کنار هم احساس آرامش می کنند.)
۲. کفایت ، هویت و خودگردانی : دو طرف به تنهایی از پس کارهای خودشان بر می آیند و در عین حال در کارهای همدیگر دخالت نمی کنند. تو گوشی همدیگر سرک نمی کشند.
۳. آزادی در بیان نیازها و هیجان های سالم، در کنار هم راحت حرف می زنند.
۴. خودانگیختگی و تفریح: زمان هایی به علایق هم احترام می گذارند و وقت های مشترکی کنار هم هستند.
۵. محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری: برای هم قانون ها و محدودیت هایی دارند. به ارزش های همدیگر احترام می گذارند، و برخی موارد جلو خودشان را می گیرند.
۶.رابطه جنسی رضایت بخش دارند.
حال ببینید با این توصیف کدام نیاز شما در رابطه برطرف می شود و کدام نادیده گرفته می شود؟