خانه / مشاوره فردی / از پدرم متنفرم| با پدر بد اخلاق چه کنیم؟
پدر بد اخلاق
پدر بد اخلاق از بابام متنفرم

از پدرم متنفرم| با پدر بد اخلاق چه کنیم؟

جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید

از بابام بدم میاد کاش پدرم بمیره

سلام من 14 سالمه و پدرم معتاده و 50 سالشه شیشه مصرف میکنه من تک دخترم و 3 تا برادر دارم 2 تا از خودم بزرگتر و یه کوچیک تر یکی از داداشام 27 سالشه و 2 تا بچه داره ما شیرازیم و اونا شمال بخاطر زنش که شمالیه من خیلی از پدرم بدم میاد و دوسش ندارم اصلا حتی سگ هم لیاقتش خیلی بیشتر از پدر منع تمام مشکلاتم زیر سر پدرمه و توضیح نمیدم من حس میکنم همه از من بدشون میاد مثلا هم کلاسی هام نگاشون میکنن سرشون رو چره میدن ی طرف دیگه و از این حرکتا تو مدرسه خیلی اذیت میشم تو خانواده هم که اصلا نمیشه توضیح داد مسئله بعدی هم که امروز من کلاس والیبال داشتم و تازه شروع کردم امروز رفتم کلاس خب چون تازه شروع کردم خیلی بلد نیستم. خلاصه که حرکاتی که میزدم هعی کج میرفت و هعی به اشاره صورتی میگفتن که از من بدشون میاد و بد میزنم و اینکه از صبح اعصابم به خاطر پدرم خیلی خورد بود داشتم امروز تو کلاس والیبال تمرین میکردم توپ خورد به ساعت سالن افتاد اینقدر هم دلم نازکه و خیلی زود ناراحت میشم سریع گریم گرفت و هیچکس نگفت گریه نکن جز مربیم اخه مگه من چه گناهی کردم همه از من بدشون میاد آرزوم اینه که پدرم بمیره راحت شم یا خودم بمیرم.

مطالب مرتبط: خصوصیات پدر خوب

پاسخ مشاور به پرسش از بابام بدم میاد چیکار کنم؟

شما در حال تجربه مشکلاتی در زندگی هستید که بنا بر دلایلی پدرتون رو مقصر این مشکلات میدونید. مشکلی مثل اینکه حس میکنید دیگران به شما علاقه ای ندارند و نظر دیگران در مورد شما منفی هستش‌. البته علت اینکه این مسائل رو مرتبط با پدرتون میدونید رو بیان نکردید اما چیزی که متوجه شدم این هستش که این مشکلات رو از چشم پدرتون میبیند.
به عنوان نکته اول میخوام خدمتتون بگم که باید به یاد داشته باشید این فکر شما نادرست هستند. زیرا همیشه افرادی هستند که به شما علاقه دارند و همچنان می‌تونید روابط خوبی را با دیگران برقرار کنید. معتاد بودن پدر شما نمیتونه عامل درستی برای عدم دوست داشتن شما باشه. چیزی که اهمیت داره شخصیت و رفتارهای خود شماست که مورد ارزیابی دیگران باید قرار بگیره و شخصی که خودش فرد مناسبی برای دوستی باشه این مسئله رو درک میکنه و هیچ قضاوتی از خانواده شما نمیکنه. بنابراین اگر تابحال مورد قضاوت کسی در این باره قرار گرفتید بدونید که اون افراد صلاحیت قضاوت شما رو ندارند؛ به همین علت قضاوت های اون ها هم از هیچ اهمیتی نباید برای شما برخوردار باشه. وقتی شما شخصیت مستقل و خوب خودتون رو به دیگران نشون بدید قطعا برای افراد زیادی جذاب خواهید بود و میتونید دوستان خوبی رو پیدا کنید. مشکلی که در مواقع اینچنینی گاهی پیش میاد این هستش که ما بخاطر وضعیت خانوادگی خودمون دست به خودتخریبی میزنیم و حتی قبل از اینکه دیگران قضاوتی در مورد ما بکنند خودمون به اونها اجازه چنین کاری رو میدیم‌. علت این مسئله کمبود عزت نفس و عدم خودباوری هستش. وقتی که شما خود را دوست داشته باشید به دیگران هم اجازه نخواهید داد که شما رو مورد قضاوت های ناشایست قرار بدن.
برای تقویت عزت نفس تمرین های مختلفی وجود داره که میتونید اونها رو در اینترنت جست و جو کنید. برای شروع از شما میخوام که سعی کنید خودتون رو کاملا مستقل از خانوادتون و پدرتون تصور کنید. ویژگی هایی از خودتون رو تصور کنید که هیچ ارتباطی به پدرتون نداره. آیا اون زمان باز هم به دیگران اجازه میدید که با قضاوت هاشون روی شما تاثیر بگذارند؟ بنابراین شما تنها و تنها باید خودتون رو مدنظر قرار بدید و خودتون رو دوست داشته باشید. انسان هایی که ویژگی هایی برای دوست داشته شدن دارند دیگه اهمیتی نداره که پدرشون معتاده یا مشکلات خانوادگی دیگه‌ای دارند. تنها خودشون مهم هستند و خودشون مورد سنجش قرار میگیرند. بنابراین احساسات منفی رو از خودتون دور کنید تا نگاه های منفی دیگران هم روی شما بی اثر بشن و از بین برن. با اعتماد بنفس به سمت دوستی با دیگران گام بردارید و به این فکر نکنید که پدرتون چه مشکلی داره.
همچنین شما میتونید برای دریافت راهکارهای تخصصی تر به مشاور مدرستون هم مراجعه کنید. فرد مشاور تمرینات و روش های خوبی رو قطعا به شما آموزش خواهد داد و به شما کمک خواهد که از شر احساسات منفیتون رها بشید و به سمت برقراری روابط مثبت و مفید با دیگران گام بردارید.
در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.

کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما

برخورد مناسب با بدرفتاری پدر

مشکل بنده خانواده و رفتار نادرست پدرم با من هست ، رفتار من با ایشون عادی هستش همیشه احترامشون رو نگه داشتم و همیشه خواسته هاشون رو تا حد توانم بلکه بیشتر سعی کردم اتجام بدم. هیچ وقت از چارچوب احترام و ادب خارج نشدم، اما رفتار پدرم با بنده از کودکی و نوجوانی تا ب امروز که ۲۷ سال سن دارم اصلا مناسب نیست ، بار ها تو جمع های مختلف بنده رو خرد کرده ، هیچ وقت ب بنده میدون نداده تا بتدنم خودم رو ب اثبات برسونم. هیچ وقت ، حتی ۱۰ دقیقه به صحبت های جدی من توجه نکرده و همیشه با داد و فریاد و الفاض رکیک دهنم رو بسته و حتی تو این سن بار ها کتک خوردم ازش. در مقایسه با رفتار پدر های دیگه که با پسرشون دارن (پسر خاله هام و پسر دایی هام و…) خیلی من رو تو محدودیت قرار میده و ذره ای به صحبت های من حتی وقت هم نمیذاره گوش بده

پاسخ مشاور به پرسش برخورد با پدر بد اخلاق و بد دهن

شما پسر بیست و هفت ساله‌ ای هستید که در روابطتتون با پدر دچار مشکل شدید. شما فرمودید که همیشه احترام ایشون رو حفظ کردید و سعی کردید که رابطه درستی با ایشون داشته باشید اما ایشون رفتار متفاوتی با شما دارند. در رفتارهاشون از الفاظ رکیک استفاده میکنند و توجهی به گفته های شما ندارند. حتی گاهی دست روی شما بلند کردند و به طور کلی برخورد مناسبی با شما ندارند.
برای حل این مسئله میشه از جنبه‌ های متفاوتی پیش رفت که من سعی خواهم کرد که همه این جنبه ها رو خدمتتون بیان کنم.
اولین توصیه من به شما صحبت کردن هستش. شما فرد بالغی هستید و میتونید در مورد نارضایتی هایی که از رفتار پدرتون دارید باهاشون صحبت کنید. این صحبت باید به دور از مشاجره و بحث و کاملا دوستانه باشه. شما حتی میتونید پدرتون رو در یک فرصت مناسب دعوت به تفریحی که فکر میکنید بهش علاقه دارند مثل ماهیگیری یا … کنید و در اون موقعیت باهاشون در مورد رفتارهای نامناسبشون صحبت کنید و بیان کنید که از رفتارهاشون چه احساسات منفی‌ ای دریافت میکنید.
توصیه دوم من به شما ایجاد مرز هستش. شما به سن کافی ای رسیدید که بتونید بین خودتون و خانوادتون مرزهایی رو ایجاد کنید. این مرزها به معنای دخالت کمتر در امور همدیگه هستش. اینکه پدرتون خودش رو مجاز ندونه که هر نظری رو نسبت به شما بیان کنه و بتونه شما رو به عنوان یک فرد بالغ بپذیره. این مرز گذاری ها هم به واسته صحبت و گفت و گو شکل میگیره. شما باید محترمانه کسب قدرت کنید به طوری که مثل یک کودک باهاتون رفتار نشه و مورد نقد قرار نگیرید.
توصیه سوم من به شما کمک گرفتن از یک متخصص هستش‌. خیلی اوقات تعاملات ما با خانواده و همچنین خانواده با ما به طور نامناسبی هستش که موجب ایجاد مشکلاتی میشه. فرد متخصص که یک روانشناس و یا مشاور خانواده هستش تلاش میکنه که این ارتباطات نامناسب رو به ارتباطات سودمند تبدیل کنه. شما در مرحله اول میتونید خودتون به متخصص مراجعه کنید و سپس با همکاری مشاور یا روانشناس از بقیه اعضای خانواده هم برای شرکت در جلسات دعوت به عمل بیارید.
توصیه آخر من به شما کسب استقلال بیشتر هستش‌. وقتی که شما به استقلال برسید خواه و یا ناخواه خانواده تصرف کمتری روی شما خواهد داشت و شما قادر خواهید بود که جلوی رفتارهای مناسب اونها بیاستید. استقلال هم میتونه به معنای مالی باشه و هم از لحاظ جدایی در محل زندگی‌. کم کردن وابستگی نسبت به خانواده موجب کسب استقلال بیشتر در شما و دخالت های کمتر اونها میشه‌.
بنابراین در کنار اینکه تلاش میکنید که روابط خودتون رو با خانواده ترمیم کنید باید تلاش کنید که به سمت مستقل شدن هم گام بردارید و همچنین کمک گرفتن از یک فرد متخصص میتونه تاثیر زیادی در زندگی شما و روابطتون داشته باشه.
در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید‌.

کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما

پدر زورگو و دیکتاتور |پدرم دست بزن دارد بابام کتکم میزند

پدر من فرد بسیار خوردی و دیکتاتوری هست اصلا آزادی نمیده و فکر میکنه فقط خو ش درست فکر میکنه و زن رو به عنوان یک ناقص العقل و جنی دوم نگاه میکنه، اصلا با تحولات روز پیش نمیره، خیلی سختگیر و مستبده،صرفا نیاز مالی رو تامین میکنه، نمیشه باهاش صحبت عادی کرد چون سریع جبهه میگیره و بحث میکنه، به همه چیز و همه کس مشکوکه، دیگه. من یه دختر ۲۰ ساله هستم تا الانم کاری نکردم که اعتماد ایشون به من از بین بره این موضوع رو خودشون هم نقل میکنن اما باز هم تنها اختیاری که دارم نفس کشیدنمه، دیگه دارم کم میارم لطفا راهنمایی کنید. اصلا نمیشه صحبت کرد چند باری با این وجود صحبت کردم اما اصلا براشون مهم نیست و کار خودشون رو می‌کنند، خیلی محدود میکنن من رو سر پوشش، رفت و آمد و… نه فقط من بلکه تمام اعضای خانواده رو، راهکاری وجود داره؟؟صحبت کردن هم نتیجه ای نداده و با وجود اینکه محترمانه صحبت شده ناراحت شدن!

پاسخ مشاور به پرسش رفتار با پدر زورگو و بی منطق

شما با خانوادتون مشکلاتی دارید. برای مثال فرمودید که پدرتون دست بزن دارند و مادرتون سر شما مدام غر میزنند. قطعا وضعیتی که شما در اون هستید دشوار و سخت هست اما ما باید تلاش کنیم که با در نظر گرفتن وضعیت موجود شرایط مناسب تری رو برای خودمون فراهم کنیم. به همین منظور من در ادامه چند راهکار رو برای بهبود وضعیتتون و ارتباطتون با خانواده خدمتتون ارائه میدم‌.
1. صبر و حوصله: در برخورد با پدر و مادرتون سعی کنید صبر و حوصله بیشتری داشته باشید. تمرین کنید تا بیشتر بر آرامش خودتون مسلط باشید.
2. ارتباط باز: سعی کنید درباره این مسئله با پدر و مادر خودتون صحبت کنید. احساساتتون رو بیان کنید و تلاش کنید به آرامی دلایل خودتون و اشتباهات رفتاری اون ها رو کاملا دوستانه توضیح بدید‌. این گفت و گو ها باید کاملا به دور از بحث و مشاجره باشه.
3. قضاوت نکردن: سعی کنید قضاوت نکنید و به جای آن، تلاش کنید تفکرات و عقاید پدر و مادر خود را درک کنید. شاید آسیب‌پذیری یا استرس دارند که منجر به رفتار نامطلوب شده است. جمله معروفی وجود داره که میگه ما قربانی قربانی ها هستیم. این حرف به این معناست که خیلی اوقات پدر و مادرهامون رفتارهای نامناسبی رو با ما دارند که خودشون هم در دوران کودکی توسط پدر و مادرهاشون این رفتارها رو تجربه کردند. به همین دلیل ممکنه که ما قربانی افرادی بشیم که خودشون هم در گذشته قربانی بودند. با پذیرش این مسئله شما به درک بیشتری از اون ها میرسید و تاثیر کمتری از رفتارهاشون میگیرید.
4. حمایت: در صورتی که احساس می‌کنید پدر و مادرتون به شما نیاز دارند، سعی کنید حمایت کنید. چنین رفتاری ممکنه باعث بشه که رابطه شما با اونها بهبود پیدا کنه.
5. مشورت: در صورتی که مشکلات بین شما و پدر و مادرتان ادامه دار شد نتونستید با تلاش هاتون به نتیجه مطلوبی برسید بهتر هستش که با یک روانشناس یا مشاور خانواده مشورت کنید. افراد متخصص در این زمینه به شما مشورت هایی مناسبی میدن که میتونه کمک بزرگی به شما بکنه و یا حتی خانواده شما رو به این جلسات دعوت کنند و شخصا با اون ها صحبت کنند.
در آخر فراموش نکنید که مشکلات خانوادگی در همه خانواده ها امری اجتناب ناپذیر هستش و ما باید تلاش کنیم که آسیب های این اختلافات رو کمتر کنید و تحت کنترل خودمون قرار بدیم. مدیریت مسئله مهارتی بسیار مهم هستش که میشه به مرور اون رو فرا گرفت.
در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.

کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما

مطالب مرتبط: راهکاری برای تقویت رابطه پدر و دختر

از پدرم بدم میاد

سلام من یه دختر ۲۳ ساله ام پدر و مادرم ۵ ساله که باهم مشکل دارند و شرعا دیگه همو زن وشوهر نمیدونند و فقط قانونی طلاق نگرفتند. ۵ سال پیش یعنی زمانی که من ۱۸ سالم بود تو خونمون پدرم و مادرم هی دعوا ودرگیری داشتند به خاطر شکاک و بدبین بودن پدرم نسبت به مادرم. خلاصه بحث خیلی بالاگرفت و برادرم مجبور شد که دست رو پدرم بلند کنه چون پدرم داشت مادرمو کتک میزد. البته ماهم همراهی کردیم تو زدن پدرم از اون موقع به بعد پدرم کلا همه چیزو از ماجدا کرد اتاقش و کلا پدرم برای ما یه آدم غریبه شد و تو این ۵ سال ما اونو به خاطر رفتارها و حرفاش (اون )خطاب میکردیم و حتی کارهای شخصی از جمله لباساش و غذا پختنو خودش انجام میده و پیش دوست و آشنا ابرو واسه ما نذاشته و همه چیزو با همون طرز تفکر اشتباه خودش برای دیگران تعریف میکنه که ما از رودرو شدن با دیگران خجالت میکشیم و رفت وامد و با همه قطع کردیم و ۵ سال هست که مادرم کارمیکنه و خرج مارومیده پدرم سواد نداره و اختلاف سنی ۱۸ ساله با مادرم داره.

الانم با اینکه پدرو مادرم طلاق گرفتند اما هنوز با ما زندگی میکنه و خودشو حق به جانب میدونه و شده مثل یه سر بار برای ما و بدتر از همه اینکه نمیفهمه و فقط رو حرف خودش که همون تهمت به مادرمه پافشاری میکنه و نمیدونه که زندگی ۵ نفر دیگرو هم تحت تاثیر قرار داده و داره بدبختشون میکنه و این منو به شدت عذاب میده چون سن و سال پدرم بالاست و من عذاب وجدان دارم که چیکارکنم.  من هم از بابام متنفرم هم دلم براش میسوزه و هم اینکه حس میکنم من میتونم درستش کنم ولی یه مانعی یه چیزی که نمیدونم چیه سرراهم قرار داره که نمیدونم چیه ما داریم الان خونمونو عوض میکنیم و مادرم گفته تو خونه جدید راهش نمیدم تا وقتی که بچه و …براش مهم نیست تا وقتی محبت کردن به بچش رو بلد نیست رفتم با بابام صحبت کردم اما اون گفت میرم یه جا دیگه خونه اجاره میکنم برا خودم من باهاش صحبت کردم به خاطر خودش که بفهمه واسه آینده خودش دارم اینکارو میکنم اما اون نمیفهمه من دلم میسوزه آخه یه پیرمرد فرتوت تا کی میتونه کارکنه تا کی سرپا هست تو این ۵ سال ما از همه چیز طرد شدیم از دوست وآشنا از شادی از امید به آینده و زندگیمونو سراسر غم گرفته.

هزار بار به خودکشی فکر کردم اما به خاطر مادرم نکردم اینکارو فقط یه دوست برام مونده که میدونم اونم به اجبار باهام هست و از بس براش از زندگی و غم وغصه هام گفتم خسته شده و دیگه با اونم نمیتونم درد ودل کنم و کس دیگه ای نیست که دردمو بگم بهش. زندگیمون مثل جهنم شده همه پرخاشگر همه عصبی. خانوم یا آقا کمکم کنید من چیکار کنم من یه آدم بی مصرف بیکار افسرده ام که حتی یه دونه خواستگارم نداره به خاطر اوضاع خانوادم ورفت وامدی که نداریم با کسی که راحت شم حداقل با ازدواج اما اگه ازدواج کنم یکی دیگه هم بدبخت میشه و میترسم زندگیم مثل پدرومادرم نشه یا بچم مثل خودم پر از عقده و حسرت نشه با شروع این اوضاع افت تحصیلی وحشتناکی داشتم و امتحانامو رد شدم و نتونستم حتی دیپلم بگیرم و درس خوندن برام شده آرزو من چیکار میتونم بکنم برای پدرم. پدری که طرد شده به خاطر حرفها و رفتاراش. هیچ هدفی تو زندگیم ندارم وقتی میبینم که دیگران روزبه روز پیشرفت می‌کنند و ما پسرفت واقعا حالم بد میشه.

چرا باید تو اوج جوونی زندگیم پرازغم باشه که یادم بره خندیدن مثل دخترهای دیگه ذوق و شوق نداشته باشم واحساس کنم یه پیرزنم اگه پدرم با ما باشه عذابه نباشه هم عذابه وقتی باشه باچه رویی با دیگران برخورد کنیم چون با حرف ها ورفتارهاش ابرو نمیذاره واسمون نباشه چیکارکنیم تا آخر عمر باید اسم بچه طلاق رومون باشه و نگاه های بد دیگرانو تحمل کنیم و هی عذاب وجدان اینو داشته باشیم که پدرم تو سن پیری کجاست چیکارمیکنه کی تر و خشکش میکنه و ما کوتاهی کردیم درحقش.

الان ما تووضعیت معلق هستیم. دلم میخواد بره ار پیشمون ولی این عذاب وجدان لعنتی منو رها نمیکنه اون شروع کننده این دعوا بوده ولی ما باید زجرشو بکشیم اونقدر عرضه نداره که بحثی رو که شروع کرده جمعش کنه اگه ما اقدامی کنیم که میشیم ظالم و اون مظلوم. شاید تنهاراهش خودکشی باشه و اون دنیا جای بهتری باشه برای ما نمیدونم ولی خسته شدم نمیکشم دیگه از دیدن معصومی خواهرها و برادرم از رنج و زحمت مادرم واز دیدن پدرپیر و نادونم که کاری ازدستم براش برنمیاد خسته شدم.

پاسخ مشاور به رفتار پدر بد اخلاق و بد دهن

دوست عزیز سلام حقیقتا از درد و رنجی که حس میکنید عمیقا ناراحت شدم و میفهمم که تجربه چنین احساساتی به هیچ عنوان راحت نیست. شما در شرایط سختی قرار گرفتید اما خودتان این شرایط را دارید برای خودتان سخت تر می کنید. زمانی که پیام شما را خواندم به یاد فیلم برادران لیلا افتادم (در این فیلم یک دختر به نام لیلا با پدر و مادری که فقط به خودشان فکر میکنند و 4 برادری که درزندگیشان مدام درجا زدند). لیلا میخواهد همه چیز را درست کند اما همه چیز بدتر میشود چرا؟چون میخواهد نقش مادر و پدرش را بگیرد.

دوست خوب من درست کردن، کار فرزند خانواده نیست. مادر و پدر شما هستند که در قبال شما مسئول هستند و باید به فکر آینده شما باشند. شما باید به فکر خودتان باشید شما فرزند خانواده هستید و هیچ وظیفه ای برای درست کردن رابطه مادر و پدرتان ندارید شما بدون اینکه بخواهید هر چقدر برای درست کردن این زندگی تلاش کنید مادر و پدر خود را ناتوان کردید؛بگذارید نقششان را خودشان بر عهده بگیرند. آنها هستند که در قبال شما مسئول هستند.

اگر مادر و پدرتان برایتان با ارزش هستند و دوستشان دارید برای خودتان کاری بکنید؛خودتان را از این مخمصه رها کنید. نگذارید قربانی این شرایط شوید. انسان توانایی های بالایی دارد. حق دارید عبور از این مسائل اصلا راحت نیست اما قدم بردارید و تسلیم نشوید. اول از همه خودتان را رها کنید از اینکه باید برای زندگی مادر و پدرتان کاری کنید و بعد هر چه توان دارید برای نجات خودتان خرج کنید.

شما اول داستان زندگیتان هستید دوست دارید زندگیتان اینچنین به پایان برسد؟ زندگی حداقل یکبار ارزش جنگیدن را دارد. به دنبال این نباشید کسی بیاید و با اسب سفید شما را ببرد و نجاتتان دهد؛ خودتان قهرمان زندگیتان باشید. هیچکس را دلسوز تر و مهربان تر از خودتان برای خودتان پیدا نمیکنید؛ با خودتان آشتی کنید؛ من میفهمم درهای زیادی به روی شما بسته شده اما درهای زیادی هنوز باز هستند چرا باید تنها درهای بسته را پیش روی خودمان قرار دهیم. شما دختری 23 ساله هستی که قطعا آرزوهایی زیادی دارید هدف های کوچک برای خود تعیین کنید و تنها حرکت کنید. به نظر می آید خیلی به تحصیل علاقه دارید و دوست دارید دیپلم خود را بگیرید پس شروع کنید که اصلا دیر نیست.

ممنونم از همراهی شما

امیدوارم به سمت حال خوب قدم بردارید

گلسا بمانیان

کارشناسی ارشد مشاوره خانواده

مطالب مرتبط: از دعوای پدر و مادرم خسته شدم

58 دیدگاه

  1. مشکلم اینه که من از خودم متنفرم و برای همین اعتماد به نفس پایینی دارم دلیل تنفرم از خودم اینه که شبیه بابام هستم ، من خیلی از بابام بدم میاد جوری که حتی نمیخوام تو صورتش نگاه کنم و خیلی سخته که پیش کسی زندگی کنی که ازش متنفر باشی این وقعا رو اعصاب آدم تاثیر میزاره و دلیل تنفرم از بابام اینه که اون به معنای واقعی کلمه یه احمق ، حتی بعضی اوقات مطمئن میشم که عقب موندس درست مثله بچه ها رفتار میکنه . هر چی مشکل تو خانواده پیش میاد همش زیر سر اونه هر گندی که میزنه همش باید مامانم جمع کنه بیچاره مامانم هم مرد این خانوادس هم زنه این خانواده . این مرتیکه عرزه هیچ کاریو نداره هم موقعی که حالش بده و عصبانیه یه دردسره هم موقعی که خوش خوشانه و منم احساس میکنم که خیلی شبیه پدرم هستم و میترسم نتونم خودمو درست کنم و فردا که میخوام برم سر خونه زندگیم ، خانوادم از من بیزار بشن

  2. پدرم خیلی بداخلاقه و همیشه مادرمو تحقیر میکنه حتی قبلا که من بچه بودم میزدش مادرم جایی برای رفتن نداره کسی که حمایتش کنه نداره و مجبوره تحملش کنه شب دعواشون شد نمیتونستم تحمل کنم یه لحظه انگار خودم نبودم وسایل اتاقمو شکستم و وقتی اومدن اتاق من همه چی بدتر شد این دفعه به من توهین می‌کرد میگفت من آدم سالمی نیستم میگفت حتی سگ با من زندگی نمیکنه میگفت من هیچ منفعتی ندارم میخواست منو بزنه که مادرم مانع شد الان هم احساس عذاب وجدان دارم هم ناراحتم به خاطر رفتارم احساس گناه هم دارم چون به هرحال اون پدرمه ولی من ازش متنفرم

  3. سلام.من از پدرم خیلی بیزارم من اصلا باپدرم میانه ی خوبی ندارم بعد از 18سلا باز هم مرا کتک می‌زند کاشکمن میمردم یا پدرم میمرد من هم مثل برادرم همیشه در حال کتک خوردنم درسته شما میگید برای مساعل خود با آن در میان بزاری من یک دختر 13 سالم شما میگید تو نوجوانی از این مساعل زیاد پیش میاد و از اینجور چیز ها ولی بچهگی من بدترین بچگی بود شما اگر جای من بودید دوست داستی خودکشی کنید من همیشه احترامش رو نگه میدارم ولی هرچی از دهنش در میاد به من و داداشم میگه امروز داداشم رو کتک زد داداشم دیگه تحمل نداشت هرچی که داداشم تو دلش بود گفت حتی بابام رو زد حق داشت من هم بودم این کارو میکردم این همه بچه هاشو زد ما هم یک درس حسابی بهش دادیم ولی درگه داره شورشو در میاره

  4. من بابام معتاده از موقعی ک بچه بودم تریاکو شیره می‌کشید، سرکار میره ها خداروشکر خدا روزی میرسونه ولی رفتارش خیلی عذابمون میده ،بهمون فحش میده،حمله میکنه ،مامانم با بچه همسن پسرش صحبت کنه بابام بهش میگ اره تو با این یارو بگو مگو داری باهاشی ،واقعا دیگ نمیتونم تحمل کنم خیلی باهامون بد رفتار میکنه از موقعی ک بچه بودم تا الان ک ۲۰ سالمه آرزوم این بوده کاش بابام حداقل اخلاق داشت

  5. من پدرم و رو دوست دارم ولی بعضی اوقات ایشون خیلی بد رفتاری میکنن و کلا داد میزنن من چند وقتی هست که مادرم مریضه و همه کارای خونه رو دوش من هستش ولی پدرم اصلا راضی نیست و همش داد و بیداد میکنه با اینکه من همه کارام و اونجوری انجام میدم که پدرم میخواد هر روز صبح چایی درست میکنم ولی امروز خواب موندم وقتی پدرم از سرکار اومد کلی داد و بیداد کرد که چرا صبح چایی آماده نبود مدرسه ها رو که تعطیل کردن نشستی ور دل ما حداقل چایی درست کن من فقط امروز خواب موندم هر روز درست میکنم نمیدونم چرا اینجوری رفتار میکنه منم خیلی زود رنج شدم و سریع گریم میگیره و نمیتونم خودم و کنترل کنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.