در این مقاله از سایت مشاوره باما به پیش نیاز ازدواج منطقی و از روی عقل به دور از هر گونه احساس می پردازیم:
احسان در راه خانه بسیار شاد و پر انرژی به نظر میآمد. ساعت دو صبح بود اما شب برای او بهسرعت میگذشت. او عاشق شده بود. ماریا زیبا بود، هم به لحاظ اخلاقی و هم ظاهری. معجزه این بود که ماریا نیز عاشق احسان بود! او این موضوع را به احسان گفته بود. او آن شب عشق خود را ابراز نمود. این صرفاً جاذبه و شیدایی نبود بلکه یک عشق واقعی بود!
قرار بود آنها تمام عمر را در کنار هم سپری کنند. احسان در راه خانه، رؤیاها و برنامههای بسیاری در سر داشت. او نمیتوانست انتظار دیدن دوباره ماریا را تحمل کند، بنابراین وسط خیابان ساعت دو صبح به ماریا پیام داد و اینگونه نوشت؛ “دوستت دارم”. ماریا نیز فوراً جواب داد “من هم دوستت دارم”.
احسان و ماریا به مدت شش ماه با یکدیگر قرار میگذاشتند. آنها نوجوان نبودند بلکه افراد بالغ با مسئولیتهای مختلفی بودند. هر دو در گذشته روابط عجیبوغریب، آزاردهنده یا روابط ساده ولی اشتباه را تجربه کرده بودند. این رابطه با روابط قبلی فرق داشت و هر دو این موضوع را به دوستانشان گفته بودند. آنها اغلب همدیگر را میدیدند؛ حداقل سه بار در هفته و گفتگوهای عمیق و سنگینی بین آنها ردوبدل میشد.
آنها با یکدیگر زندگی نمیکردند و هیچیک از آنها چنین چیزی را نمیخواست. شاید این زوج را رمانتیک و خیالپرور بخوانید؛ شاید اعتقادات مذهبی آنها با یکدیگر سازگار بود اما این تصمیمی بود که هر دو طرف با آن موافقت کرده بودند. آنچه خواستهی هر دو آنها به نظر می رسید، یک ازدواج منطقی بود. سؤال این است که آیا آنها پیش نیازهای ازدواج خود را ارزیابی کردهاند؟
در چه صورت چیز بیشتری را از دست خواهید داد؟ استخدام فرد اشتباه یا انتخاب شریک اشتباه؟ فکر کنم متوجه اهمیت این موضوع شده باشید. درواقع، اگر ما عاقل بودیم، راستی آزمایی را پیش از عاشق شدن انجام میدادیم زیرا وقتیکه عاشق هستید، رها کردن خود و رفع مشکل بسیار دشوارتر میشود.
درواقع، زمانی که جذب فرد دیگری شدهاید، با تمام قدرت جروبحث میکنید؛ نصیحت دوستانتان را نادیده میگیرید؛ آنچه میبینید را انکار میکنید و حساب و منطقی که در کلاس سوم یاد گرفتهاید(دودوتاچهارتا) را فراموش میکنید.
اجازه دهید چهار مورد از مهمترین پیش نیازهای ازدواج منطقی و عاقلانه را بررسی کنیم:
رفتار صحیح با همسر پیش نیاز ازدواج منطقی
- اگر صحبت کردن شما را نادیده میگیرد.
- با دیگران بیرون میرود.
- فراموش میکند شمارا به رویدادهای اجتماعی و خانوادگی دعوت کند.
- مؤدب نیست.
- ایراد و بهانه میگیرد.
- میخواهد همهچیز طبق میل خودش انجام شود.
- نظر شمارا نمیپرسد.
- شمارا سرزنش میکند.
- از شما انتقاد میکند.
- طعنه می زند.
- با دیگران لاس میزند.
- تولد شما را از یاد میبرد.
یا موارد دیگری که شما میتوانید بهآسانی تصور کنید، در این صورت چنین فردی رفتار خوبی با شما ندارد.
من با مادری در مورد دخترش که بهتازگی نامزد کرده، صحبت میکردم. نامزد دخترش از او انتظار داشت تا تمام هزینههای ازدواج را بپردازد، درعینحال او خواهان گرانقیمتترین سالن عروسی و منوی غذا بود. من تعجب کردم. فکر میکردم که مردها زیاد به این مسائل توجهی ندارند، او به من گفت، نه او اینطور نیست. پرسش کلیدی من این بود که “نظر دخترش در مورد این موضوع چه هست؟” مادر پاسخ داد، “دخترم موافق نیست. او بسیار صرفهجو است. درآمد خوبی دارد اما بیشتر از نامزدش اقتصادی فکر میکند.”
این موضوع مرا بیشتر غافلگیر کرد. چگونه این زوج بدون حل مشکل تا به اینجا پیش رفتهاند؟ آیا این مرد جوان قصد خوشبختی همسرش را دارد؟ مادر توضیح داد، دخترش احساس میکند که باید برای خوشحالی همسرش سازش کند. خوب، این زیباست. من در تئوری با این موضوع موافقم اما او در مقابل چه میکند؟ سازش یک خیابان دوطرفه است. اگر همیشه یک فرد سازش کند، با گذر زمان، آن فرد دلخور و رنجیدهخاطر خواهد شد.
پیش نیاز ازدواج منطقی فداکاری است. این اولین اصل در دستیابی به یک ازدواج موفق است. این فقط در مورد شما نیست، در مورد طرف مقابل نیز صادق است. اگر نتوانید به اولین اصل دست یابید، شانسی برای بقای خانواده وجود ندارد.
در کنار عشق، پیش نیاز ازدواج عقلانی جایی است که در آن خشکشویی، پختوپز و مراقبت از کودک نیز صورت میگیرد. برای رضایت از زندگی مشترک موفق باید حس کار تیمی به وجود آید. پیش از ردوبدل کردن حلقه، شما باید متوجه باشید، در مواجه با مشکلات مالی، مسائل مرتبط با تربیت فرزند ، تقسیم وظایف منزل چقدر با هم تفاهم دارید. شاید این مهمترین و اصلیترین پیش نیاز ازدواج عاقلانه است.
ارتباط با خانواده همسر پیش نیاز ازدواج عاقلانه
شما با خانواده همسر خود ازدواج میکنید. آیا خانواده او خوب، مهربان، دوستداشتنی، صریح، پذیرا، حامی یا ایرادگیر، ناکارآمد و ازهمگسیخته و بدجنس و خسیس است؟ با فرض بدترین حالت، تنها دو روش برای مواجه با آن وجود دارد: شریک شما با خانواده خود قطع رابطه کند یا به رابطه خود با شما پایان بخشد، گزینهی سومی وجود ندارد.
این قطع رابطه میتواند مالی، اجتماعی، روانی و شاید جغرافیایی باشد. شریک شما باید شخصیت بسیار قوی برای اینکار داشته باشد. مشکل والدین وابسته که فکر میکنند فرزندشان هیچگاه باکسی بهاندازه کافی خوب ازدواج نخواهد کرد، این است که آنها به فرزند خود طوری وانمود میکنند انگار که واقعاً میدانند چه چیزی برای فرزندشان بهتر است.
این بسیار هوشمندانه است. وقتی فرزند بالغ باور داشته باشد که والدینش نیت خیر دارند، انگیزه آنها را مورد سؤال قرار نخواهد داد. چنین فرزندی نمیتواند از والدینش جدا شود.
فردی که میشناختم در رابطهای قرار داشت که موجب تعجب من بود. من پیشنهاد کردم که او با همسر خواهر دوستدخترش صحبت کند تا متوجه شود، زندگی و ازدواج در چنین خانوادهای چگونه است. گذشته از همه اینها، این مرد درنهایت باجناقش میشد، بنابراین فرد خوبی برای پرسیدن چنین سؤالی بود: شخصی خارجی و به همان اندازه داخلی.
خانواده میتواند بسیار دوستداشتنی و پذیرا به نظر آید اما همچنان فرزند خود را رها سازد. آنها میتوانند در لحظهی آخر حمایت خود را از فرزندشان دریغ کنند. شما چگونه خود را برای چنین شرایطی آماده میکنید؟
شاید این مطلب هم برایتان مفید باشد : 6 نکته مهم که از مشاوره ازدواج یاد گرفتم
پاسخ این است که تکبعدی و سطحینگر نباشید. بهعبارتدیگر، هیچگاه نگویید، “این فقط یکبار اتفاق می افتد”. نه! هیچچیز خارج از شخصیت فرد نیست. هر چیزی که مشاهده میکنید، همیشه بخشی از یک برنامهی بزرگتر است. بنابراین، اگر والدین نامزد شما مانع قرار گذاشتن شما میشوند یا از شغل، شخصیت و رفتار شما ایراد میگیرند یا به هر طریقی مشکلاتی را سر راه شما قرار میدهند، آگاه باشید.
این اتفاقی است که درواقع برای احسان رخ داد. والدین ماریا تصمیم گرفتند تا او نیز همراه آنها به تعطیلات برود. ماریا 26 ساله است و قطعاً نیازی ندارد همراه با والدینش به تعطیلات برود. بااینوجود، آنها قصد داشتند به اقامتگاهی بروند و اصرار نمودند که بودن او در کنار خانوادهاش به مدت یک هفته، تجربهی بینظیری خواهد بود، بهویژه پیش از ازدواج.
این اتفاق مصادف با دو هفته تعطیلات احسان بود و او قصد داشت تعطیلات خود را با ماریا سپری کند. خوب، او فکر میکرد که حداقل میتواند هفته دوم را با ماریا بگذراند. سپس، ماریا از هتل به او پیام داد که آنها قصد دارند تعطیلات خود را به مدت یک هفته دیگر تمدید کنند.
آیا سطحینگری و تکبعدی بودن را میبینید؟ وقتی مسئله در مورد خانواده همسر است، بهتر است شریکتان از شما حمایت کند.
داشتن ارزش های مشترک از مهمترین پیش نیازهای ازدواج
قطب های مخالف همدیگر را جذب میکنند اما پژوهش نشان میدهد، پیش نیاز ازدواج منطقی داشتن تفاهم در اعتقادات، مذهب، اخلاق کاری، ارزشهای خانوادگی است.
فهرستی از چیزهایی که پیش نیاز ازدواج و زندگی مشترک موفق است را تهیه کنید و سپس برای هر مورد عددی بر اساس میزان اهمیت از 1 تا 10 اختصاص دهید. سپس، فهرست خود را با شریکتان مقایسه کنید.
سازش و تفاهم پیش نیاز ازدواج منطقی
قوانین برای کسانی که ازدواج کردهاند، کاملاً متفاوت است. من در قسمت دیگری از این سایت و سایت خودم و کتابم بهطور گسترده در مورد راه های حل اختلافات زناشویی صحبت کردهام. من در مورد بهبود، برقراری مجدد ارتباط معنوی، ایجاد شور و اشتیاق و شروعی دوباره با همسرتان، حتی زمانی که بدرفتاری کلامی مطرح باشد، صحبت کردهام.
این تفاوت به خاطر آن است که شما زندگی مشترکی را ساختهاید و شاید فرزند دارید. به خاطر وجود 5، 10، 20 یا 30 سالی که دو نفر در کنار یکدیگر زندگی کردهاند، پیوندی میانشان ایجاد شده است که قابل احترام است. آمار، صحبتهای مرا تصدیق میکند: با گذر زمان، فردی که درخواست طلاق میدهد بیشتر از طرف مقابلی که برگههای طلاق را دریافت میکند، دچار علائم افسردگی میشود.
اما وقتیکه تازه شروع به گذاشتن قرارهای عاشقانه میکنید، مهم نیست که مدتزمان این قرارها یک سال یا دو سال باشد، شما چنین زندگی مشترکی را آغاز نکردهاید. شما تنها کمی از زمان را ازدستدادهاید و نه چیزی بیشتر. شما فکر میکنید که قلب خود را سرمایهگذاری کردهاید اما خواهید دید که با گذشت زمان، این سرمایهگذاری در مقایسه با طلاق پس از یک ازدواج عاقلانه خیلی ناچیز است.
بنابراین، میتوان این قوانین را چنین تصریح کرد: زمانی که مسئلهی زندگی مشترک مطرح است، در مورد با هم کنار آمدن و سازش بیشتر فکر کنید. اگر رابطه نسبتاً تازه است، قانون ذرهای از خروار(مشکلات فراوان و پنهانی) را دنبال کنید و درصورتیکه این چهار مورد بجا نباشند، روش دیگری را امتحان نمایید.
سلام خسته باشيد آيا همه عشقاي دوران نوجواني اشتباه هستند؟ من الآن حدود 22 سالمه و حدود 8 ساله كه يك خانمي رو كه از بچگي باهم بزرگ شديم رو دوست دارم و واقعا احساس ميكنم اين آدم از لحاظ رفتاري و شخصيتي بدردم ميخوره. با وجوود مشكلاتي مثل اينكه سطح مالي خانواده اونها از ما بالاتره (مادرش پزشكه و خودش ميخواد دندونپزشكي بخونه) و اينكه اونا دو سه ساله به خارج از كشور رفتن، من توي اين دو سه سالي كه توي دانشگاهم هيچكس رو مثل اون نديدم كه شخصيتش منو جذب كنه بنظرتون اين حس رو ادامه بدم يا نه؟ (مادرامون با هم در مورد ازدواجمون حرف زدن يعني تا اين حد پيش رفته ولي اونا جواب ندادن)
سلام. همانطور که از اسم مقاله مشخص است، یک ازدواج موفق بر اساس عقل و منطق دست یافتنی است و نه تصمیمات احساسی. سعی کنید در انتخاب همسر به معیارهای ازدواج توجه کنید و ببینید آیا با چنین شخصی ارزشها و اعتقادات مشترکی دارید؟ تنها راه آشنایی و شناخت هم، برقراری ارتباط سالم و گفتگو است.
شما هم سعی کنید برای اطمینان، زمینه آشنایی را فراهم سازید. اما توجه داشته باشید که هر آشنایی حتما نباید به ازدواج ختم شود. یعنی در طول فرایند شناخت، سعی کنید احساسات خود را مدیریت کنید و احساسی تصمیم نگیرید.
سپاس
با سلام خسته نباشید
من خواستگاری دارم از لحاظ مالی و تحصیلات و فرهنگ عالی هستن ایشون بمن احساس دارن ولی من حس ندارم بهشون چونکه ۳ سال با پسری دوست بودم و ایشون هم بمن قول ازدواج دادند تا یکسال آینده و خیلی هم دوسش دارم
نمیدونم احساساتم رو اولویت قرار بدم و خواستگارم رو رد کنم یا با خواستگارم ازدواج کنم
میترسم بپای احساساتم بمونم و دوس پسرم نتونه خوشبختم کنه یا برعکس عقلانی با خواستگارم ازدواج کنم و حسرت عشقم رو ب دل داشته باشم
هیچ کس نمیتونه جای اونی کا دوسش داری رو بگیره حتی اگه خاستگارت همه چیز برات فراهم کنه یه روزی یه جایی دلت برای عشقت تنگ میشه اونجاست که پشیمون میشی بنظرم اگه اون هم دوست داره صبر کردن براش ارزشش رو داره چون یکی از دوستام شرایط شمارو داشت بعد با یه پسر دیگه ازدواج کرد بدبخت شد