خانه / مشاوره خانواده پرسش و پاسخ / من بچه می‌خواهم، اما همسرم نمی‌خواهد
همسرم بچه نمی خواد
همسرم بچه نمی خواد

من بچه می‌خواهم، اما همسرم نمی‌خواهد

جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید

شما با تمام وجود عاشق هستید. شما شریک زندگی خود را پیدا کرده اید و مطمئن هستید که آینده ای فوق العاده انتظارتان را می کشد. وقت خرید حلقه ازدواج رسیده است. ازدواج به مانند یک غروب زیبا در افق دیده می شود. اما یک مشکل بسیار کوچک وجود دارد؛ یک مشکل خیلی کوچک و در عین حال خیلی مهم. کوچک به خاطر این که در مورد بچه است و خیلی مهم به این دلیل که اختلاف نظر می تواند رابطه شما را خراب کند. یکی از شما بچه می خواهد و دیگری نه.

شما ممکن است بگویید که مشکلی نیست. «من می دانم که او نظرش را تغییر خواهد داد. او رابطه خوبی با خواهرزاده ها و برادرزاده هایش دارد. از آنجایی که من را دوست دارد و می داند که من تا چه اندازه عاشق بچه هستم، وقتی زمانش برسد موافقت خواهد کرد.»

ممکن است بگویید: «نگران نباشید. او می گوید که بچه می خواهد، اما وقتی خواهرزاده اش بزرگ شد، این هوس او فروکش خواهد کرد. او همیشه می گفت که نمی تواند با بچه ها کنار بیاید. او ساعت های طولانی کار می کند و از محل کار مستقیم به باشگاه می رود. از آنجایی که من را دوست دارد و می داند که من بچه نمی خواهم، نظرش را تغییر خواهد داد.»

لطفا کلیشه های موجود را نادیده بگیرید. بسیاری از مردها بچه می خواهند و بسیاری از زن ها بچه دوست ندارند. این یک مثال معمولی و نه کلی است.

به طور معمول، وقتی یک زوج اختلاف نظر دارند، سازش و مصالحه می تواند مشکل را حل کند. اما در مورد مسئله بچه مصالحه امکان پذیر نیست. پس، چگونه می توانید این مشکل را حل کنید؟

خبر خوب این است که تغییر نظر چیز غیرمعمولی نیست. افرادی که هرگز با کودکان خردسال در ارتباط نبوده اند ممکن است عاشق فرزند دوست خود شوند و برای اولین بار خود را به عنوان والدین تصور کنند. فردی که ترجیح می دهد بچه دار شود اما خواسته های مربوط به شغل، سلامت یا خانواده چندان جذابیتی برای او ندارند، ممکن است در نهایت بچه دار شدن را کنار بگذارد.

این تغییرات رخ می دهند، اما نمی توانید روی آن ها حساب باز کنید. هر سناریوی احتمالی وابسته به سابقه و تجربه های شخصی فرد ظاهر می شود و ممکن است داشتن بچه دیگر یک گزینه ساده نباشد.

شوهری با فرزندان نوجوان از همسر قبلی خود، نه تنها نظرش در مورد شروع یک خانواده جدید را تغییر نمی دهد بلکه یا به یک بیماری مزمن مبتلاست یا درگیر مشکلات مالی و عاطفی فرزندان نوجوان خود است. جواب او همچنان منفی است و تغییری نکرده است. بچه موجب افزایش استرس در زندگی او خواهد شد.

همسری که به دلیل اعتیاد والدین، 5 خواهر و برادر کوچک تر از خود را بزرگ کرده است و برای آمادگی قبل از ازدواج در جلسه درمانی حاضر شده است را در نظر بگیرید. او در نهایت به این نتیجه می رسد که علیرغم دستاوردهای شگفت انگیز درمان همچنان تاب تحمل استرس های مادر شدن را ندارد.

یا زنی که اندازه ای همسرش را دوست داشت که به او گفت: «تو همیشه برای من کافی خواهی بود.» اما بعد از مرگ مادرش و تولد خواهرزاده اش، هر شب خواب بچه ها را می بیند.

بسته به این که تا چه اندازه عاشق هستید و نمی خواهید شریک زندگیتان اذیت شود، آیا باید با او ازدواج کنید؟

پاسخ سرراست و ساده ای برای این سوال وجود ندارد.

برخی به شما خواهند گفت که «واضح است. ازدواج نکن. شریک زندگی پیدا کن که احساس مشابه داشته باشد.» اما شاید این فرد بهترین شریک زندگی احتمالی شما باشد و نادیده گرفتن او ضرر بزرگی تری به زندگی شما وارد خواهد کرد.

برخی دیگر می گویند: «واضح است. طرف مقابل با تو سازش خواهد کرد. همه بچه می خواهند و افرادی که بچه نمی خواهند به بلوغ نرسیده اند. با خیال راحت ازدواج کن.» اما بسیاری از افراد بالغ و متعهد بچه ندارند و تحقیقات نشان می دهند که زوج های بدون فرزند زندگی بسیار شادتری دارند.

برخی دیگر نیز می گیوند: «عشق بر همه چیز غلبه می کند. شما راه حلی برای این مشکل پیدا خواهید کرد که برای هر دو طرف مناسب است.»

خانواده و دوستان خوبی شما را می خواهند، همانطور که درمانگر نیز به دنبال یافتن بهترین راه حل برای شماست. با این وجود، تنها شما هستید که می توانید بهترین راه حل را برای خود انتخاب کنید. اگر نسبت به بچه دار شدن مردد هستید و می توانید یک زندگی شاد را با پذیرفتن انتخاب های شریک زندگی خود متصور شوید، پس این احتمال وجود دارد که ازدواج شما موفق باشد.

از خود این چهار سوال را بپرسید:

  1. آیا ما احتمال پذیرش تصمیم دیگری را بزرگ جلوه می کنیم زیرا نمی توانیم ایده به هم خوردن یک رابطه را تحمل کنیم؟ آیا حداقل یکی از ما اعتماد به نفس کافی برای تایید تصمیم دیگری را داریم؟
  2. اگر شریک زندگی من هرگز تصمیمش را تغییر ندهد و نتیجه کار من زندگی بدون فرزند یا بزرگ کردن فرزندی ناخواسته باشد، آیا می توانم با تصمیم شریک زندگی خود کنار بیایم؟
  3. آیا ازدواج کردن با عشق زندگی مهم تر از داشتن یا نداشتن فرزند است؟ چگونه می توانم از زندگی لذت ببرم زمانی که مجبور به پذیرش تصمیم های شریک زندگی خود هستم؟
  4. کدامیک دردناک تر خواهد بود – فهمیدن این که مشکل جدی است و باید رابطه خود را برای پیدا کردن فردی که اهداف مشترکی در زندگی دارد، خاتمه دهید یا بر وفق مراد شریک زندگی خود عمل کنید؟

نتیجه کار چه می شود اگر بدون یافتن پاسخ به سوالات بالا تصمیم به ازدواج بگیرید و امیدوار باشید که عشق همه مسائل را برطرف کند؟ زمانی را برای صحبت کردن در مورد تصمیمات خود در آینده تعیین کنید.

اگر در دهه 20 زندگی خود به سر می برید و رابطه عاشقانه دارید، شما می توانید برای ارزیابی مجدد تصمیمات مهم طی چند سال بعد برنامه ریزی کنید. اگر همچنان اختلاف نظر دارید، درمانگر متخصص در زمینه روش های درمان کوتاه مدت و هدف محور مشکلات باروری می تواند به شما کمک کند.

با این وجود،اگر در دهه 30 یا 40 زندگی خود به سر می برید، باید کنشگرتر باشید. پیش از تاریخ ازدواج، به دیدن یک درمانگر مشکلات باروری بروید. با انجام تست های غیر تهاجمی باروری می توانید از وضعیت جسمی خود مطلع شوید. اگر می خواهید صاحب فرزند شوید، سعی کنید تصمیم خود را به تعویق نیندازید چراکه احتمال بچه دار شدن از نظر بیولوژیکی کاهش می یابد.

روان درمانی چگونه می تواند کمک کند؟

  • روان درمانی به شما فرصت گوش دادن به یکدیگر و درک این موضوع را می دهد که آنچه واقعاً در مورد شریک زندگی خود دوست دارید، می تواند دلیل تصمیم وی باشد. به عنوان مثال، شما شغل شریک زندگی خود که مراقبت از کودکان به شدت بیمار است را دوست دارید و متوجه می شوید که پدر یا مادر شدن به معنای نداشتن استراحت شبانه و آخر هفته است.
  • اگر اختلاف نظر بسیار شدیدی دارید و هیچ یک از شما نمی خواهد تصمیمش را تغییر دهد، درمانگر می تواند شما را به کسب اطلاعات بیشتر در مورد پدر/مادر بودن یا داشتن زندگی بدون فرزند و نحوه رضایت بخش تر کردن تصمیم خود برای طرف مقابل تشویق کند. اگر یکی از شما می خواهد از تصمیم خود به خاطر نجات رابطه بگذرد، دانستن این موضوع که همسرتان نهایت تلاش خود را برای قبول تصمیم شما انجام داده است، اهمیت بسیار زیادی دارد. در این زمینه کتاب بخوانید، در کارگاه های آموزشی شرکت کنید و با دوستان خود در رابطه با آنچه در مورد داشتن یا نداشتن فرزند دوست دارند، صحبت کنید.
  • روان درمانی به شما کمک می کند تا متوجه شوید آیا واقعاً با تصمیم شریک زندگی خود مخالف هستید یا امکان تغییر عقیده وجود دارد.

نکات دیگر برای حل اختلاف نظر با شریک زندگی

از روان درمانی هدفمند استفاده کنید: مطمئن شوید که درمانگر به تصمیم شما در مورد داشتن یا نداشتن فرزند به یک اندازه احترام می گذارد. پیش از تنظیم قرار ملاقات با درمانگر خود حتماً در این رابطه سوال کنید. شما به درمانگری نیاز دارید که در زمینه مشکلات زناشویی کوتاه مدت و هدف محور متخصص است، در رابطه با تصمیمات مرتبط با بارداری تجربه دارد و می تواند به شما ایده هایی برای فکر کردن بدهد.

با داشتن درمانگر دارای چنین مهارت هایی می توانید بهترین استفاده را از زمان و هزینه صرف شده ببرید. بعد از چند هفته، کاملاً منطقی است که فاصله بین جلسات درمان را طولانی تر کنید تا فرصت کافی برای فکر کردن و کسب اطلاعات بیشتر را داشته باشید.

اگر فکر می کنید که درمانگر به خاطر گذشته شما از مسیر اصلی منحرف می شود، اعتراض کنید. اگرچه صحبت کردن در مورد سابقه خانوادگی منطقی است اما شما به درمانی نیاز دارید که بر مشکلات فعلی تمرکز دارد: برقراری ارتباط بین زوج ها و تصمیم گیری. اگر شریک زندگی یا درمانگر فکر می کند که شما ابتدا باید بر احساسات مرتبط با دوران کودکی یا مشکلاتی ازقبیل: افسردگی غلبه کنید، نظر درمانگر دیگری را بپرسید و به صورت انفرادی با او کار کنید.

بر همکاری با یکدیگر متعهد بمانید، به خصوص اگر تصمیم دارید پیش از حل مشکل ازدواج کنید. آگاه باشید که شما رابطه را در اولویت بالاتری نسبت به نظر خود در رابطه با داشتن فرزند قرار می دهید و به دنبال یک راه حل مشترک باشید.

به یک فرزند فکر کردن، نه چندین فرزند: داشتن یک فرزند می تواند راه حل عالی برای افرادی باشد که می خواهند لذت پدر/مادر شدن را بدون سال ها محبوس بودن در خانه یا مواجه با رقابت بین خواهران و برادران تجربه کنند. علیرغم آنچه گفته می شود و بر اساس نتایج تحقیقات، خانواده های دارای یک فرزند شادتر از سایرین هستند.

از شریک زندگی خود در مورد ایده هایی برای رضایت بخش تر کردن راه حل خود سوال کنید: برخی از زنان با بر عهده گرفتن بخش اعظمی از مسئولیت بزرگ کردن فرزند موافقت می کنند – حتی اگر این شامل رفتارهای ضد تبعیض جنسیتی باشد. بسیاری از زنان، این موضوع را به عنوان انتخابی برای تجربه لذت مادر بودن به جای عدالت اجتماعی توجیه می کنند.

مردانی که همسران خود را به مادر شدن ترغیب می کنند، آماده فداکاری هستند: «ما به فلورانس نقل مکان می کنیم تا بتوانی برای دو سال به تحصیلات خود در زمینه هنر ادامه دهی، حتی اگر هزینه بر باشد»، یا «من شکایتی ندارم اگر می خواهی روزهای شنبه را با خویشاوندانت سپری کنی».

با شریک زندگی خود مانند کسی که دوستش داری رفتار کن: این شامل بر عهده گرفتن وظایف والدین نیز می شود. او بیشتر از یک مانع بر سر راه داشتن زندگی با یا بدون فرزند است. محقق الهیات، مارتین بور بین روابط «من و تو» و روابط «من و آن» تمایز قائل می شود. در روابط «من و تو» به تمامیت فرد همانطور که هست، احترام گذاشته می شود در حالی که در روابط «من و آن»، طرف مقابل تنها نقش یک راهگشا یا مانع بر سر راه رسیدن به اهداف را ایفا می کند. در روابط «من و تو»، گوش دادن و احترام گذاشتن به عنوان اساس دوست داشتن یکدیگر در نظر گرفته می شوند. این دسته از رفتارها می توانند لذت، شادی و معنا را در زندگی زوج ها یا خانواده های دارای فرزند به ارمغان آورند.

وقتی یکی از طرفین بچه می‌خواهد و همسر رضایت کافی برای بچه دار شدن ندارد، این مشکل ممکن است لاینحل به نظر برسد؛ مشکلی که هیچ چاره‌ای برای آن نیست.

با این‌که گاهی مشکل زوجین به ناباروری مربوط می‌شود، اما این مسئله‌ای نیست که فوراً درباره آن نتیجه‌گیری کنید.

موضوع ’بچه خواستن’ تفسیرهای زیادی دارد. برخی از افراد اطمینان دارند این چیزی است که واقعاً می‌خواهند و بعضی دیگر به شدت از آن می‌گریزند، اما خیلی از مردم جایی مابین این دو حالت قرار دارند ـــ که شاید یا به سمت بچه خواستن متمایل هستند یا به سمت بچه نخواستن، اما در کل از خواسته خود مطمئن نیستند.

تصمیم گیری برای ’بچه دار شدن’ مسئله‌ای نیست که خودبه‌خود اتفاق بیفتد. موضوعی است که ما تصمیم می‌گیریم بچه داشته باشیم ـــ یا تصمیم می‌گیریم نداشته باشیم ـــ بر اساس چند عامل. عواملی از قبیل نظریات ما در مورد این‌که بچه دار شدن چگونه است، تجربه‌هایی که تابه‌حال از بچه ها در زندگی خود داشتیم و شاید مهم‌تر از همه، نحوه رشد و تربیت ما در خانواده. درک کردن این عوامل ـــ هم آن‌هایی که مربوط به شماست و هم آن‌هایی که مربوط به همسرتان است ـــ قبل از آن که بفهمید نظرات شخصی شما چه معنایی برای رابطه دارد، حائز اهمیت است.

تعیین زمان مناسب برای گفتگو با همسر درباره بچه دار شدن

به‌خاطر داشته باشید وقتی پای بچه خواستن به میان می‌آید بهترین کار آن است که با همسر خود بنشینید و راجع به آن مفصلاً گفتگو کنید.

تصمیم گرفتن برای زمان گفتگو مشکل است. با این‌که موضوع بچه دار شدن چیزی نیست که حتماً در اوایل رابطه درباره آن صحبت کنید، اما هر چه زودتر راجع به آن حرف بزنید بهتر است تا این‌که آن را به بعد موکول نمایید. مسلماً شما ترجیح می‌دهید صحبت در این باره را به تأخیر بیندازید، به‌خصوص وقتی نگران هستید نتیجه ناراحت‌کننده باشد. اما این موضوعی است که بالاخره باید روزی درباره آن حرف بزنید. پس بهتر است قبل از عمیق‌تر شدن رابطه با آن روبه‌رو شوید.

خوب است مکان و زمان خاصی را به این کار اختصاص دهید ـــ وقتی‌که بتوانید با توجه کامل درباره آن صحبت کنید و جایی که چیزی مزاحم صحبت شما نباشد. به طور مثال با هم به پیاده‌روی یا دورزدن با ماشین بروید (اغلب اوقات انجام یک کار دیگر هنگام گفتگو تنش را هم کمتر می‌کند)، یا در کافه یا رستوران بنشینید. شاید هم‌زمانی که در رختخواب کنار یکدیگر دراز کشیده‌اید.

بهتر است صحبت درباره بچه دار شدن را به زمانی موکول نکنید که بعد از آن باید به کاری برسید ـــ مثلاً موقعی که قصد بیرون رفتن از خانه را دارید یا بعد از نصف شب. اگر درست زمانی که گفتگو یا بحث به‌جاهای حساس خود رسیده است آن را قطع کنید، نتیجه بسیار بدی در پی خواهد داشت ـــ ممکن است در نهایت چیزهایی به زبان بیاورید که از گفتن آن پشیمان شوید، پس یعنی نمی‌توانید به‌خوبی نظر خود را توضیح دهید یا به حرف‌های یکدیگر دقیقاً گوش دهید.

درباره دلایل بچه خواستن یا نخواستن خود با همسر صحبت کنید

نکته بعدی، با رعایت صراحت و عدم قضاوت وارد گفتگو شوید. باید دیدگاه‌های یکدیگر را درک نمایید ـــ یکی سؤال بپرسد، به پاسخ‌های دیگری گوش دهد، و بعد نقش خود را عوض کنید. شاید سعی داشته باشید نظر خود را به همسرتان تحمیل کنید ـــ سعی داشته باشید او را نسبت به احساس خود متقاعد نمایید ـــ اما بعید نیست با این کار او را ناراحت کنید یا در حالت دفاعی قرار دهید. تلاش کنید کنجکاوی به خرج دهید: کنجکاوی درباره این‌که همسر شما چه احساسی در این باره دارد، و به درک بهتر احساسات او علاقه‌مند باشید.

مثلاً درباره نظرات یکدیگر صحبت کنید راجع به این‌که سختی های بچه داری یا استرس بچه داری چگونه خواهد بود، چگونه زندگی شما را تغییر خواهد داد، چگونه اولویت‌های شما تحت تأثیر قرار خواهد گرفت، برای تربیت فرزند چه فداکاری‌هایی باید انجام دهید. درباره بچه‌هایی حرف بزنید که در زندگی شما وجود دارند و نحوه رابطه‌ای که با آنها برقرار می‌کنید ـــ وقتی کنار بچه ها هستید چه احساسی به شما دست می‌دهد و شاید بخواهید حداقل کمی هم درباره دوران کودکی خود صحبت کنید ـــ راجع به والدینتان، رابطه‌ای که با آنها داشتید، و نحوه رشد و تربیت شما چه تأثیری در شکل‌گیری نظریات شما درباره خانواده و معنی جزئی از یک خانواده بودن داشته است.

درک برخی از این موارد به زمان کمی احتیاج دارد ـــ درواقع، شاید هنوز موضع خود را کاملاً درک نمی‌کنید. به همین دلیل است که باید در طول صحبت در مورد بچه دار شدن صراحت و خونسردی و کنجکاوی خود را حفظ کنید تا بتوانید در توضیح خودتان به یکدیگر کمک کنید و در برخی از این موضوع‌ها به درک متقابلی برسید.

جلب رضایت همسر برای بچه دار شدن با گفتگو

خب، نه. لزوماً نه. گفتگو کردن در این باره به معنای آن نیست که اگر مخالف بچه دار شدن بودید، لزوماً بعد از صحبت‌کردن با آن موافقت کنید. اما بازهم، هدف از گفتگو این نیست.

هدف از گفتگو رسیدن به نقطه‌ای است که از تردید و دودلی رها شوید و درک شما از شرایط، متفاوت از یکدیگر نباشد. اگر موافق نیستید درک بهتری از علت مخالف همسر با بچه دار شدن به دست می‌آورید، و می‌توانید به این فکر کنید که در این باره چه کاری از دست شما برمی‌آید. اگر موافق هستید، به دلایل موافقت خود بیشتر پی می‌برید و فراتر از آن، می‌فهمید که بسیاری از موافقت‌ها و مخالفت‌های کوچک هم وجود دارد که شما از آن غافل بودید، و واقعاً برای هر دوی شما در درک راهی که پیشرو دارید مفید خواهد بود.

کمک‌گرفتن از دیگران برای حل اختلاف با همسر در مورد بچه دار شدن

اگر گمان می‌کنید به کمی کمک در این زمینه احتیاج دارید، این موضوعی است که یک مشاور خانواده واقعاً می‌تواند شما را در رسیدن به هدف یاری دهد. مشاورها نمی‌گویند چه کنید و چه نکنید، از هیچ‌کدام از طرفین جانبداری نمی‌کنند ـــ فقط کمک می‌کنند که گفتگویی صریح، صادقانه و مفید داشته باشید.

روانشناس خانواده به شما کمک می‌کنند به یکدیگر گوش دهید و حرف یکدیگر را بشنوید و با راهنمایی‌های آنها فکر کنید چگونه می‌توانید با استفاده از چیزهایی که راجع به آنها صحبت کرده‌اید، آنچه را در آینده اتفاق خواهد افتاد بهتر تشخیص دهید.

شوهرم بچه میخواد من نمیخام

من مشکلم بچه دار شدنه دلم بچه میخواد ولی الان نه همسرم خیلی بچه میخواد از طرف همه تو فشارم. من 19 سالمه شوهرم 27 سالشه.
پاسخ مشاور

عزیزم، این یک تصمیم بسیار مهم و شخصیه که باید با همسرتون به تفاهم کامل برسید. اینکه دلتون بچه می‌خواد اما الان نه، کاملاً قابل درکه و دلایل خودتون رو دارید. از طرفی، فشار همسرتون و اطرافیان هم می‌تونه خیلی زیاد و آزاردهنده باشه.

اولین و مهم‌ترین قدم، صحبت صادقانه و باز با همسرتونه. باید بهش بگید که چقدر دلتون بچه می‌خواد، اما در حال حاضر به دلایلی آمادگی ندارید. این دلایل می‌تونه شامل موارد زیر باشه:

  • آمادگی روحی و عاطفی: شاید هنوز حس می‌کنید از نظر روحی و عاطفی برای پذیرش مسئولیت‌های بزرگ والد شدن آماده نیستید.
  • شرایط مالی: ممکنه نگران وضعیت مالی و توانایی تامین نیازهای بچه باشید.
  • برنامه‌های شخصی و شغلی: شاید اهداف و برنامه‌های شخصی یا شغلی دارید که می‌خواهید قبل از بچه دار شدن به اون‌ها برسید.
  • وضعیت سلامت: ممکنه نگرانی‌هایی در مورد سلامت خودتون داشته باشید و بخواهید قبل از بارداری، وضعیتتون رو بهبود ببخشید.
  • نیاز به زمان بیشتر برای شناخت و تثبیت زندگی مشترک: شاید حس می‌کنید هنوز به زمان بیشتری برای لذت بردن از زندگی دونفره و شناخت عمیق‌تر همدیگه نیاز دارید.

وقتی با همسرتون صحبت می‌کنید، سعی کنید:

  • با آرامش و احترام حرف بزنید. از لحن متهم‌کننده یا سرزنش‌آمیز خودداری کنید.
  • احساسات خودتون رو صادقانه بیان کنید. بگید که چقدر بچه دوست دارید و چقدر براتون مهمه که زمان مناسبی برای این اتفاق انتخاب بشه.
  • دلیل “نه الان” خودتون رو به طور واضح توضیح بدید. هر چقدر همسرتون دلیل شما رو بهتر درک کنه، احتمال اینکه باهاتون همراه بشه بیشتره.
  • به حرف‌های همسرتون هم گوش بدید. دلیل عجله‌ی اون برای بچه دار شدن رو بپرسید و سعی کنید دیدگاهش رو درک کنید.
  • به دنبال یک راه حل مشترک باشید. سعی کنید با هم به یک زمان‌بندی منطقی برای بچه دار شدن برسید که هم شما و هم همسرتون با اون راحت باشید. مثلاً توافق کنید که بعد از رسیدن به یک هدف مالی مشخص، یا بعد از گذشت مدت زمان معینی از ازدواجتون، برای اقدام به بارداری تلاش کنید.

در مورد فشار اطرافیان:

فشار از طرف خانواده‌ها و دوستان می‌تونه خیلی اذیت‌کننده باشه. در این مواقع، شما و همسرتون باید یک جبهه مشترک داشته باشید. با هم توافق کنید که چطور به این فشارها پاسخ بدید. می‌تونید به طور مودبانه اما قاطعانه بهشون بگید که تصمیم بچه دار شدن یک مسئله کاملاً شخصی بین شما دو نفره و در زمان مناسب خودش اتفاق خواهد افتاد. نیازی نیست وارد جزئیات دلایلتون بشید.

چند نکته برای مقابله با فشار اطرافیان:

  • با همسرتون متحد باشید. وقتی هر دوی شما نظر یکسانی داشته باشید، مقابله با فشارها راحت‌تره.
  • قاطعانه اما مودبانه پاسخ بدید. نیازی به عذرخواهی یا توجیه بیش از حد نیست.
  • مرز تعیین کنید. به اطرافیان اجازه ندید بیش از حد در این مسئله دخالت کنند.
  • روی برنامه‌های خودتون تمرکز کنید. اجازه ندید نظرات دیگران شما رو از تصمیم خودتون منصرف کنه.

یادتون باشه که تصمیم بچه دار شدن یک تصمیم دو نفره است و باید با رضایت و آمادگی هر دوی شما گرفته بشه. به خودتون و همسرتون زمان بدید تا به یک تفاهم مشترک برسید و اجازه ندید فشارهای خارجی این تصمیم مهم رو تحت تاثیر قرار بده. موفق باشید!

یک دیدگاه

  1. من شوهرم برای درگیری و ضرب و جرح و بیرون کردن از خانه ازش شکایت کردم و بعد از مشاوره ایشون تعهد داد و من رضایت دادم الان درخواست طلاق داده و میخواد رابطه نزدیکی برقرار کنه و من همراهی کردم ولی به خاطر اخلاق بی خیالی و ندادن نفقه میخواد بدون اطلاع من باردارم کنه من الان اگر دیگه باهاش نزدیکی نکنم تا تکلیف دادگاه مشخص بشه میتونه از عدم تمکین استفاده کنه؟

دیدگاهتان را بنویسید

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.