من دو سه سالی میشه با مرد متاهلی که از خودش و همسرش جوون تر هستم وارد رابطه شدم. این آقا هیچ روابط عاطفی و جنسی خوبی با همسرش ندارن و به خیلی چیز های زنش اهمیتی نمیده ولی با من رفتارش و ارتباطش خوبه و هر خواسته ای دارم سریعا برآورده میکنه .حالا من میخاستم بدونم آیا ممکنه عاشق زنش باشه و اینو نخادکه من بدونم با این وجود با من هم خوب باشه یا خیر دیگه تمایلی به زن و زندگی اولش ندارن؟ تمایلش فقط به من هست؟کلا کارهایی که برای من انجام میده برای ایشون انجام نمیده و همیشه بد زنش رو جلو من میگه. از طرفی هم هیچ وقت میگه زنم رو طلاق نمیدم بخاطر بچه هام. کلا میخام بدون واقعا بخاطر بچه هاست یا خود علاقه به زنشه؟ بیشتر میخام راجب چنین شخصیتایی بدونم ممنون میشم بنده رو راهنمایی بفرمایید.
پاسخ مشاور به سوال ” تجربه ارتباط با مرد متاهل “
این احتمال همیشه وجود داره فردی که به همسر خودش خیانت کرده و با شما وارد رابطه شده به شما هم خیانت کنه. فردی که متعهد باشه حتی اگر رابطه خوبی با همسر خودش نداشته باشه به همسرش خیانت نمیکنه و اگر احساس کنه که نمیتونه به زندگی با همسرش ادامه بده اول از همسرش جدا میشه و بعد رابطه جدیدی رو شروع میکنه.
وقتی با فرد متاهل ارتباط دارید نمیتونید با خیال راحت باهاش در تماس باشید. اکثر اوقات اون هستش که باید به سمت شما بیاد و ممکنه خیلی از اوقات جواب شما رو نده. اون فرد همیشه اولویت اولش همسر و بچههاش خواهد بود و شما در اولویت بعدیش قرار میگیرید حتی اگر رفتار بهتری با شما داشته باشه. در حقیقت شما دارید زمان خودتون رو صرف انتظار کشیدن میکنید تا اینکه فرصتی پیدا بشه.
شما باید در نظر داشته باشید که این فرد حاضر نمیشه بخاطر شما زندگی خودش رو خراب کنه و فقط با شما باشه. چنین افرادی زندگی خودشون رو حفظ میکنند و برای رفع کمبودهایی که از طرف همسرشون دارن به معشوقه خودشون رجوع میکنند. همچنین شما فرمودید که ایشون همیشه بد همسرش رو پیش شما میگه بنابراین شما نمیتونید مطمئن باشید که چنین حرفهایی رو درباره شما به کس دیگهای نزنه.
نکته آخری که باید خدمتتون بگم اینه که ایشون بچه دارند و حتی اگر تصمیم به طلاق بگیرند تا با شما باشند این جدایی آسیب زیادی به فرزندان ایشون میتونه وارد میکنه.
به هر جهت توصیه من به شما تلاش برای تغییر این شرایطه. شما در مسیری قرار دارید که ادامه دادنش موجب آسیب به شما، فردی که باهاش رابطه دارید و خانوادش میشه.
اگر واقعا ایشون احساس میکنه که نمیتونه به زندگی با همسرش ادامه بده و علاقهای به همسرش نداره باید به اون رابطه خاتمه بده و بعد اگر واقعا به شما علاقمند هست و تصمیم به ادامه رابطه با شما به صورت جدی داره با شما ازدواج کنه. شما میتونید با ایشون صحبت کنید و بگید که نمیتونید در این شرایط به رابطه با ایشون ادامه بدید و برای این تصمیم دلایلتون رو ذکر کنید.
در همه مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.
کارشناس مشاوره باما
سلام وقتتون بخیر ، حدودا 8سال پیش با یک مرد متاهل درد دل میکردم که بهم گفت بهم علاقه داره و زندگی خوبی با همسرش نداره و خانمش هم سر فرزند دوم باردار بود ,,, خیلی اصرار داشت که با هم باشیم و من جوابم منفی بود تا شناسنامه اش و آورد و نشونم داد که قبلا خانمش و طلاق داده و مجبوری دوباره باهاش ازدواج کرده .. منم با دیدن شناسنامه باور کردم که تو زندگیش مشکل داره و باهاش وارد رابطه شدم … همه چی خیلی خوب یود و من عاشقش شدم و یدون اجازه خانواده ام با هم عقد موقت کردیم .. یه جند وقت که گذشت دیدم باردار هستم و نمیدونستم باید چیکار کنم اون اولش قبول کرد که بچه رو نگه داریم اما بعدش اصرار داشت سقط کنم و متاسفانه خودش بچه امو سقط کرد من افسردگی شدید گرفتم چون خانواده ام هم در جریان هیچی نبودن ، یکسال گذشت و اون تو این مدت آرومم میکرد تا متوجه شدم مجدد باردارم .. خیلی خوشحال شدم که میتونم مادر شم و بچه امو دنیا بیارم اما هروقت میگفتم به همه بگیم قبول نمیکرد و گفت مجدد باید سقط کنی ،،، و کمرنگ میشد دوباره بچه امو سقط کرد و من به خانمش زنگ زدم و وقتی فهمید عصبی شد و بهم گفت برو ،،، بعد حدودا یکسال کمرنگ شد هی میرفت و میومد .. من عکساش با زن و بچه هاش و میدیدم و عین خیالش نبود با من چه کرده ،،،،، من رهاش کردم اما خودم و خانواده ام بخاطر آبروم سکوت کردیم ،،، اما این نامرد هرروز زندگیش با زن و بچه اش بهتر میشه و حتی نمیگه چخ به سر این دختر آوردم ،،، دارم خفه میشم و دیگه نمیتونم سکوت کنم دلم میخواد ازش انتقام بگیرم میخوام همه چی به زنش بگم … لطفا راهنماییم کنید ممنونم
سلام من عاشق ی مرد متاهل شدم ک اززنش جدانمیشه منم ن مینونم فراموشش کنم ن میتونم کنارش باشم موندم سردوراهی چیکارکنم
سلام خانمی هستم صاحب دوفرزندپسرومیخواهم بایک آقای متاهل تشکیل زندگی بدم بصورت مخفی چون این آقانمیخواهدهمسرش بویی ببردمیگویدماهی یک شب میام میبینمت اونم بخاطرشرایط کارش چون شهردیگه هست وماهی یکهفته میادپیش زن وبچه اش ویک شب مخفی پیش من ومیگه نیازهای مالی توهم برطرف میکنم باماهی ۴تومان ومقداری پول واریزمیکنم به حسابت به عنوان تضمین که رهات نمیکنم به مبلغ ۲۰۰میلیون وسه ساله باهم آشناهستیم وحتی یک بحث ودعوایی بینمون نبوده وهواموداره ازهرنظرمیخواهم ببینم این راه درستیه میخوام پاپیش بزارم یااشتباه راهنماییم کنید.
سلام وقتتون بخیر من با یه آقایی ۱۰ ساله دوستم و ۳یا ۴ ساله باهاش رابطه دارم الان بعد این همه سال متوجه شدم آقا متاهله و دوتا فرزند داره و من تو این همه سالهای دوستی چندبار کات کردم و حتی نامزدم با یه فرد غریبه کردم ولی بعدجداییم با این آقا مجدد بعد چند ماه دوباره اومد سراغم و هربارم بحث خواستگاری رو پیش میاوردم همش میپیچوند به بهانه های مختلف وکلی دروغ دیکه تو این چندسال بهم گفت..البته مامانم وخواهرام از اینکه من این آقا رو میخام اطلاع دارن..من روز ۴۸ محرم خانم این عاقا پیام داد و من متوجه شدم و با مدرک ازش خواستم بهم ثابت کرد.الان این عاقا منو ول نمیکنه و بهم میگه فرصت بده دوباره من تو این چندسال دلی دوستت دارم و خانومم را نمیخاستم و به اجبار مامانش ازدواج کرده و رفتار خانومم تو خونه مث برده ها بوده و همش منو با دعا و طلسم نگه داشته چون میگفت همش سنگینی وسردرد داشتم ..الانم خانمش در خواست طلاق داده و همش این عاقا اصرار داره که تو هر کاری بگی واست انجام میدم و پشتمو خالی نکن من بخاطر تو از همه چیم میگذرم..ولی خدایی از حق نگذره تو این چندسال هیچ بی احترامی بهم نکرده و هرچی خواستم واسم مهیا کرده و تو بدترین شرایط کنارم بوده ..هرکاری میکنم میگه فقط یه فرصت بهم بده …راستی الان یادم اومد ما عید خواستیم بریم مسافرت بخاطر رزرو هتل یه صیغه نامه کردیم بهم گفت ۲ ماهه ولی الان میگه ۲ ساله ست..
سلام. من یه خانم 30ساله ام دوتا دختر ده و هشت ساله دارم
من شش سال پیش با یکی اشنا شدم و از همسرم جدا شدم بخاطرش. اونم همش قول ازدواج بهم میداد بعدش فهمیدم متاهله. ولی زمانی فهمیدم ک واقعا عاشقش شده بودم البته زیربار نمیرفت هنوزم ک هنوزه میگه من ازش جداشدم من دارم جدا میشم خلاصه هر دفعه یه دروغی میگه چند بار تاحالا رفته و تو بدترین موقعیت ها تنهام گذاشته باز با پشیمونی برگشته منم بخاطر اینکه دوسش دارم قبولش کردم تو این مدت چند بار خودکشی کردم. ولی امشب دیگه واقعا خسته شدم از این مدل زندگی میخوام تمومش کنم دیگه دلم نمیخواد نفس بکشم دلم میخواد ذهنم اروم بشه
من یه دختر ۲۸ ساله هستم که ۱۰ساله به یه آقای متاهل در ارتباطم تا همین چند وقته پیش همه چی خوب بود یعنی واقعا تو زندگیش مشکل داشت همه اون چیزایی که نداشت و من براش داشتم و خوب بود تا اینکه البته فراموش کردم بگم یه پسر داره که الان دیگه ۱۵ سالشه الان همه چی خیلی داره بد پیش میره احساس تنهایی و پوچی میکنم خواستم کمکم کنید. من فقط میخوام بدونم ادامه این راه مشکل داره یا صبر کنم چون تا الان همه چی خوب بود و منم با شرایطش کنار اومدم اما الان تازه فهمیده که پسرش بزرگ شده و تا الان بهش اهمیتی نداده
بله , شک نکن این راهی که شما دارین طی میکنین صد در صد اشتباه هست و تاوان سنگین و غیر قابل جبرانی بنام عمر خواهید پرداخت . یه لحظه به ضمیر ناخودآگاه و حس درون خودت گوش کن , اگر یه چیزی اشتباه باشه , حس درونی ما انسانها اونو زودتر متوجه میشه و یه حسی در شما ایجاد میکنه که میدونین دارین کار اشتباهی رو انجام میدین , اگر راه غلط رو ادامه بدین , در نهایت همون چیزهائی که ضمیر ناخودآگاه شما ازش نگران بود میبینین عینیت پیدا کرده و دقیقا همونها باعث بروز مشکل خواهند بود . در مورد شما , مثلا وجود همون پسر 15 ساله
من ۳۴ سالمه دوماهی هست وارد یه رابطه شدم، نمیدونستم متاهل ولی چون قصد ازدواج نداریم کنار اومدم، اوایل ینی درحدچندروز اول رفتارش گرم بود دوبار تو این مدت به خواست خودش همو دیدیم. ولی بعد یه مدت ینی چندروز بعد رفتارش سرد شد بهانش هم حجم کارشه، یه جورایی صاحب کارمن میشه، منم بشدت وابستش شدم اذیتم خیلی نه مستقیم میگه نمیخوامت وتمومش کنه نه هم شروع کننه ارتباط وصحبته، اوایل چندروز بیخبرمیشد ازم سراغمو میگرفت ولی الان دیگه این روش هم جواب نمید. بعد دوماه هربار شروع کننده صحبت منم، ارتباطمون ققط درحد چت ماهی یکبار جلسات کاری داریم فقط، منم نه میتونم بیخیالش بشم نه میتونم جذبش کنم نمیدونم چکارکنم، من فقط دوسش دارم، دنبال ازدواج نیستم همینکه گاهی ببینمش، و ارتباط تلفنی داشته باشیم کافیه نمیدونم چرا ولی نمیتونم ولش کنم دلم میخواد جذبش کنم، من مجردم. این اقا بادست پس میزنه با پا پیش میکشه این باعث وابستگی بیشترم میشه توان انجام کارمو گرفته
من با یه خانم مطلقه مجردم که حدودا 9ماه بعد ازجدایی ناخواسته عاشق مرد متاهلی شدم که شدیداً ابراز عشق و محبت میکرد چون متاهل بودن ازش دوری میکردم مرتب محل کارم میومدن واز مشکلات خودشان گفت که زنم که یه گرفته و خلاصه ما فقط همخونهایم و اصلا رابطه ندارم و فقط مادره بچه هام
تا من شکست خورده مجذوبش شدم میگفت فقط منتظرم بچه هام ازدواج کنند به خانم گفتم ترکت میکنم و میام باهات ازدواج میکنم نزدیک چهار سال مثل زن و شوهر بودیم با پسرم رابطه خیلی خوبی داشت و مثل یه پدر باهاش رفتار میکرد هر روز باهم بودیم تا اینکه یکی از نزدیکان مارو دید از آنجا که آبروم برام خیلی مهم بود بهش گفتم بیا صیغه دائم کن ولی اجتناب کرد گفت دوستت دارم و برات میمیرم ولی نمیتونم بااینکه شب روزم فقط شده بود گریه و دیوانهوار دوسش داشتم .عقلانی فکر کردم شاید این جدایی و دوری باعث شه با من صیغه کنه خلاف میل باطنی ازش جداشدم خیلی خواست منصرفم کنه و میگفت تا لحظه مرگ کنارتم ولی من مخالفت کردم و گفتم فقط صیغه یا عقد الان حدودا سه ماه جدا شدیم و هر شبم شده درد و رنج نمیدونم چکار کنم بخاطر قولهایی که بهم داده بوده و ولی زیرش زد زجر میکشم و کارم شده تهیه پستهای مشابه و تو وضعیت واتساب میزازم که و 550 نفر از مخاطبمین مستثتی کردم تا فقط عشقم کلیپهام و پیامهامو ببینه گاهی واکنش نشون میده و بیشتر موقع ها نه خواهش میکنم کمکم کنید چکار کنم واقعا دوسش دارم
سلام من حدود 17 ساله با اقایی دوستم که متاهل هست و بچه 10 ساله داره وابستگی زیادی بینمون هست الان یه جوری شدم که نمیتونم باهاش بمونم نمیتونم بیخیالش بشم 2 ماه 3 ماه هم شده از هم خدافظی کردیم رفتیم دوباره برگشتیم نمیدونم چیکار کنم راهنماییم کنید. همینجوری میخواد سر کنه.. نه قصد ازدواج داره نه مسولیت نسبت به من قبول میکنه.. همسرش بهش خیانت کرده حتی با اونم تو رابطه مشکل داره. چند بار هم تا طلاق پیش رفتن اما میگه به خاطر بچم نمیتونم طلاق بدم
سلام خسته نباشیدمن نزدیک ۳ماه به آقایی آشنا شدم. اولش خیلی بهش گفتم نمیخوام به زندگیت آسیب بخوره نمیخوام با وجود من اخلاقت عوض بشه ولی الان خیلی حساس شدم در حدی که یه ساعت میره خونه من حالم بد میشه باهاش برخورد میک
من تجربه اش كردم. اولاش خوبه بعد مدتى ديدن و نديدن شما براى مرده فرقى نداره. ديكه زنك نميزنه و بيام نميده. الان ٦ ماه بود كه تو رايطه يودم با مرد متاهل و الان حالم خوب نيست ديكه هيج علاقه اى انكار به ديدار من نداره. نه تنها يه زن داشت بلكه اين اواخر فهميدم دو تا زن داره. خيلى سخته. ولى بايد قبولش كرد. نميخوام بكم از من سو استفاده كرد و اينا. بالاخره من هم رضايت داشتم. و تمومش كردم امروز. بياييد براى هم دعا كنيم. خوشبختى و آرامش نسيب هممون?
حالا جالبيش اينجاست يارو ميكه سكسم با زنان عاليع و …..كلى تعربف. اين فقط انحراف جنسى داشت. ريدم به قبر پدرش. ببخشيد يهو عصبانر شدم
من درگیر رابطه 7 ساله ای بودم که الان 3ماهه ازهم جدا شدیم اما هنوز نمیتونم باور کنم و هر لحظه فکر من درگیره و زندگی منو ریخته بهم. ما عاشقانه همو دوست داشتیم. تا اینکه شوهرش متوجه یه چیزایی شد و طرف مقابلم از ترس دیگه ادامه نداد و گفت رابطه تموم شده. اما من هنوز نتونستم کنار بیام با این جدایی. هر لحظه بهش فکر میکنم و تمام خاطرات میاد تو ذهنم تمام خوبی هایی که بهم کرده میاد تو ذهنم و اشک میریزم. راهنماییم کنید چطور میتونم این رابطه رو تو ذهنم تموم کنم و بهش فکر نکنم. دچار افسردگیم کرده و شب و روزمو ازم گرفته و دچار خشم و عصبانیت هم میشم که چرا اینطور شد. از طرف مقابلم خیلی ناراحتم که منو تنها گذاشته.هنوز نمیتونم باور کنم تموم شده و دلم میخاد ادامه داشته باشه. بهش نیاز دارم. چطور کنار بیام با مسایل عشق و عاشقی و کمرنگ بشه و دیگه بهش فکر نکنم و منو بهم نریزه
برای دل کندن از آدم متاهل چکار کنم
حتما چون دیگه نمیتونه با زنش رابطه داشته باشه و از دسته مرداست که تحمل بی زنی نداره و نیاز شدید داره میخواد از همین الان با یکی ارتباط بگیره و نیازشو رفع کنه و داره خامت میکنه با ابراز علاقه هاش تا بهش سرویس بدی چون متاهل بوده وارده چی بگه به یه زن که باهاش همراه بشه حتی ممکنه از طلاق زنش پشیمون بشه اصلا باهاش رابطه برقرار نکن آسیب میزنه بهت
بنده نزدیک ۱۰ روزی هست با یک مردی که داره از زنش طلاق میگیره آشنا شدم. من دنبال کار بودم و ایشون هم بهم پیشنهاد کار داد این موضوع دلیل آشنایی ما شد. بعد از روز دوم کاری کل زندگیشو برام توضیح داد و اول بهم پیشنها دوستی داد اما من رد کردم. بعد گفت نیتم ازدواج هست و خلاصه بهم ابراز علاقه کرد و حتی گفت برای رسیدن به من سخت میجنگه. دیگه از اون روز پیام میداد و هر روز علاقمندتر شد و گفت عاشقت شدم منو به عنوان یار خودت قبول میکنی من هم گیج و سردرگم شدم که مگه میشه توی چند روز یه مرد در این حد عاشق بشه و بارها به زبون بیاره. من چون هنوز شناخت کافی ندارم اجازه هیچ کاری بهش ندادم. اینم بگم که این چند روزی هست درباره مسائل رابطه جنسی صحبت میکنه و دوس داره در این زمینه همراهش بشم و ابراز عشق و علاقه کنم. من واقعا سردرگم شدم که ایشون واقعا عاشق هستن یا نیت سوء استفاده دارن. ممنون میشم راهنمایی کنید تا که به نیت درونی این آقا آگاه بشم
خواهرم بعنوان یک مرد متاهل , از روی همین چند خطی که نوشتی بهت میگم که هدف اون آقا فقط و فقط برقراری ارتباط جنسی با شماست و بس! اگر خودتون راضی هستین که هیج , اگر نه بدونید که برای اون آقا تنها یک ابزار هستین و هیچ علاقه ای به شما نداره .
به عنوان یک آقا به شما می گم.
وقتی یک مرد قرار هست به یک خانم احترام بزاره،
به هیچ عنوان دنبال سوء استفاده و خدشه دار کردن حیثیت اون خانم نیست.
وقتی بدون هیچ تعهد و مسئولیتی، در تکاپوی رسیدن به شما و ارتباط جنسی هست.
یعنی فقط قصد خاموش کردن عطش جنسی خودش را دارد.
و به محض اینکه به این خواسته اش رسید، مطمئنا و بدون تردید،
شما را مثل یک سیب نیم خورده خواهد دید و شما را رها خواهد کرد و به سراغ دیگری خواهد رفت.
ارزش خودتان را به هوسبازان دوره گرد نفروشید.
من حدود یک سال پیش با مردی آشنا شدم که همکارم بود آشنایی ما از ی صحبت مختصر راجع به کار شروع شد و ایشون به من گفتن که ۲ سال پیش که اومدم بنده تو شرکت منو دیده عاشقم شده و چون روش نمیشده نیومده جلو و بعد حالا اومده و بهم پیشنهاد داده تو اولین قراری که گذاشتیم باهم از شرایط زندگیش گفت و از اینکه تنهاس و مادرش به زور زنش داده و زنشم آبروشو همه جا برده و از اولشم نمیخواستش و مشکلات زیادی داشتن و اینکه الان ی بچه ۲ ساله داره که من گفتم خوب برید روانشناسی و باهممشکلاتتون رو حل کنید رفته رفته خیلی رو مخ من کار کرد و نمیدونم واقعا چی شد ما وارد رابطه جنسی شدیم باهم بعد همپیشنهاد صیغه داد و گفت من میخوام جدا شم چون نمیخوامش ما صیغه کردیم با مهریه ۱۰ میلیونی ولی من راضی نبودم خانوادم نمیدونن این آقا متاهله خیلی واسته هم شدیم شاید ۹۹ درصد اخلاقامون شبیه همه زنش فهمید و منو تهدید کرد من خودمو کشیدم کنار خیلی خیلی باهم زدو خورد پیدا کردیم هر چقدر پسش زدم هر چقد گفتم اگه مبخوای منو باید مجرد باشی بازم منو ول نکرد حتی با زنش میگه که سکس نداره وفقط و به طور دائم با من سکس میکنه که این اطمینانو بده من خیلی باهاش دعوا کردم خیلی خودمو کشیدم کنار و لی ولم نمیکنه اصلا یا حتی تهدیدم میکنه که میکشه منو اگه برم بیرون همشم میگه من بدون تو میمیرم نمیتونم ادامه بدم زنش چند ماهی قهر بود و رفته بود قرار بود پول جور کنه توافقط جدا شن چون زنشم نمیخوادش ولی دوباره برگشت الان من گفتم تمومش کنیم وقتی زنت اومده تا ۲۴ اسفند هم بیشتر موعد صیغم نیست میگه من دارم اون زندگیمو تمومش مبکنم و باید با تو ازدواج کنم خیلی کلافم نمیدونم چیکار کنم راستش ازش بیزارم ی روزایی منو میبره هتل به زور باهام سکس میکنه
سلام من عاشق يك مرد متاهل شدم كه قصد طلاق دادن خانومشو داره البته قبل واردشدن من تو زندكيش هدفش اين بوده .به شدت عاشق اين اقا شدم نميدونم چكاركنم حتي نميخوام من باعث ويراني زندگيشون شم اين اقا درسن كم ازدواج كرده اونم اختيار پدرش بوده هميشه ميگه كاش تورو از قبل ميشناختم ماخيلي شباهت اخلاقي ونقاط مشترك داريم انگار يك روحيم بهم ميگه بيا ازدواج كنيم بيا پيشم خانومم تنها ميمونه بعد يك مدت درخواست طلاق ميده درضمن ايشون خارج ازكشور هستن واقعا نميدونم چكار كنم دلم برا خانومش ميسوزه .خانومش از اون خانوماس كه بهش ميگه منو بذار با بچه هام تو زن بگير يعني براش عادي شوهرش زن دوم بگيره ولي من قبول نكردم ميخوام كات كنم از زندگيش برم بيرون دلم نمياد دلم بحال همه ميسوزه
نمیشه قطعا گفت ولی فکر کنم اینجور مردها متعهد نشن هیچ وقت گلم❤️
من تازه با پسری آشنا شدم قبلا از دواج کرده بوده جدا شده ولی من مجردم به من گفته ماه باید 5ماه صبر کنم تا عدش دربیادو شرایط بعد نامزد کنیم تا اون موقع میگه رابطه ای داشته باشیم که ارضا بشه نمیتونه ببخشید تحمل کنه میتونم قبول کنم؟
سلام، من یک دختر مجردم، مدتیه که یک آقای متاهل که روابط بسیار تیره و تاری با همسرش داره به من ابراز علاقه میکنه و میگه که همسرش قراره فقط مادر پسرش باشه و نه همسرش…راستش من خیلی به این آقا علاقمندم و حاضرم هر گذشتی رو به خاطرش بکنم… اما به لحاظ اخلاقی دلم نمیخواد حضور من به رابطه یک زن و شوهر لطمه بزنه، بخصوص اینکه همسر این آقا داره تلاش میکنه ایشونو به زندگیش برگردونه ولی این آقا میگه دیگه نمیخوام باهاش رابطه جنسی و عاطفی داشته باشم…به نظر شما صلاح این آقا در چیه؟ اینو هم بگم که ایشون در کنار همسرشون بسیار افسرده، و به لحاظ روحی داغون هستند. آیا صلاح ایشون در اینه من با توجه به شرایطی که الان دارند ترکشون کنم یا باشون بمونم؟ بازم بگم به خاطر علاقه به این آقا حاضرم هر گذشتی رو بکنم و تا هر وقت لازم باشه به لحاظ روانی و… ساپورتشون کنم. واقعا وظیفه من به عنوان کسی که عاشق این آقاست چیه؟
واقعا براتون متاسفام …فقط خودتونو دارید به تاراج میبرید…چه حماقت وقیحانه ای میکنید…..مطمئن باشی زمانی هم این حرفارو در مورد شما بازنی دیگه خواهد زد وبا بیرحمانه ترین شکل رهایتان میکنند