خانه / مشاوره خانواده پرسش و پاسخ / چرا پدر و مادرم به من اهمیت نمی دهند؟ چرا خانوادم درکم نمیکنن
خانوادم درکم نمیکنن
چرا پدر و مادرم درکم نمیکنن

چرا پدر و مادرم به من اهمیت نمی دهند؟ چرا خانوادم درکم نمیکنن

برای “مشاوره آنلاین رایگان” یک دسته بندی را انتخاب کنید و مشکل خود را با روانشناس مطرح کرده و راهنمایی رایگان دریافت کنید.

پدرم درکم نمیکنه

پدرم عصبیه و همش آزارمون میده و کتکمون میزنه و تهدیدمون میکنه من حالم خیلی بده هر ساعت میرم دستشویی نمیتونم هیچ کاری انجام بدم از دانشگاهم اجراج شدم نمیتونستم با تمرکز سر کلاس باشم دیگه برام شده یه مصیبت.دوباره کنکور دادم ولی سر آزمون از استرس سه بار رفتم دستشویی به حدی که مراقب اسم و کد ملیمو یاداشت کرد . پول هم ندارم برم دکتر یا مشاور تحصیلی .پدرم شب ها تا صبح بیداره و صدای تلوزیون رو زیاد میکنه و صبح تا شب هم میخوابه و نمیزاره من برم سر کار نمیدونم چیکار کنم . کنکور امسال هم همش بهم حس خودکشی میده .دخترعمم پزشکی میخونه و من همش باهاش مقایسه میشم. ممنون میشم کمکم کنید. فقط دلم میخواد باهم منطقی رفتار بشه. تا میخوام باهاش حرف بزنم دائم بچگی خودشو پیش میکشه ومیگه من قبلا زندگی سختی داشتم شما الان پرتوقعید. نماز میخونم ولی از خدا متنفر شدم از بس احترام و خدمت کردن به پدرو مادر رو تو هر بحثی پیش میکشه

مطالب مرتبط: خانواده سختگیری دارم محدودم میکنن

پاسخ مشاور به پرسش چرا پدر و مادرم درکم نمیکنه

میفهمم چقدر تجربه این روزها و حس ها برای شما سخت است شما محبت و توجه و درک والدینتان را میخواهید. این خواسته کاملا حق و به جاست. به نظر می آید از والدینتان عصبانی هستید اما هنوز هم اینکه مقبول آن ها باشید برایتان اهمیت دارد. همانطور که خداوند ما را به خدمت کردن والدین توصیه کرده است مارا به مراقبت گری از خودمان نیز توصیه کرده است. ما باید از خودمان مراقبت کنیم و نگذاریم آسیب ببینیم. میدانید درس خواندن چرا انقدر برای شما اضطراب زاست؟ چون به آن به عنوان روزنه ای نگاه می کنید تا بتوانید رضایت والدینتان را به دست آورید. جدا از اینکه پدر و مادر شما از شما چه میخواهند، خودتان را در نظر بگیرید، اهدافتان، آرزو هایتان. کنکور و قبولی میتواند شما را راحت تر به این اهداف برساند؛ کنکور را چیزی بیشتر از این در نظر نگیرید. کنکور تنها وسیله است و در دست و کنترل شماست. مقایسه شدن دردناک است و حتما حس های منفی زیادی را تجربه می کنید. پیشنهاد من این است که حتما هر روز 4 بار در تایم های ثابت 10 دقیقه افکارتان را روی کاغذ بیاورید و درباره درست بودن آن ها فکر کنید. افکارتان همیشه درست نیستند. میتوانید افکارتان را در ذهنتان رنگی کنید، آن ها را به شکل های مختلف در آورید و هر کاری که دوست دارید در ذهنتان با آن ها بکنید پس تصور نکنید آنچه که وجود دارد یک فرضیه قطعی است.

تکلیف دیگری که میتواند به شما کمک کند نامه نوشتن به پدر و مادرتان است؛ هر آنچه دلتان میخواهد به آن ها بگویید اما نتوانستید به آن ها بگویید را اینجا میتوانید بنویسید. بگویید که از آن ها چه انتظاراتی دارید و اگر از آن ها ناراحت و عصبانی هستید بدون سانسور یادداشت نمایید.

ممنونم از توجه و همراهی شما

گلسا بمانیان

کارشناسی ارشد مشاوره خانواده

مطالب مرتبط: محبت ندیدن از پدر و مادر

چرا پدر و مادرم درکم نمیکنن؟

۱۹ سالمه دخترم مجردم پشت کنکور? من پارسال برای کنکور(دوازدهم بودم) خوندم اصلا این حالتای الانم رو نداشتم اعتماد به نفس خوب داشتم زندگیم عادی بود ولی وقتی کنکور دادم دانشگاه آزاد رشته میکروبیلوژی قبول شدم ذوق داشتم برم دانشگاه حتی چن تا وسیله ام خریدم تا اینکه بابام اجازه نداد برم دانشگاه گفت یا میشینی خونه کنار مادرت یا هم باید پشت کنکور بمونی من خیلی تلاش کردم برم دانشگاه چون واقعا توانایی خوندن یک ساله دیگه رو نداشتم اما همون موقع بابام کلی باهام دعوا کرد فحش تهدید نمیدونم فقط حالم دیگه هیچ وقت مثل قبل نشد چون از خونه موندن میترسیدم دوباره شروع کردم واسه کنکور اما سخت تر از اون چیزی بود که فکر میکرد کلا تا الان نابود شدم یه ادم جدیدی شدم تمام روحیاتم عوض شد اعتماد به نفسم له شد خیلی حرفای پدرم تو این مدت منو شکست خورد کرد همش توهین طعنه مسخره کردن تهدید دیگه مثل قبل دوست نداشتم برم تو مهمونیا هر جوری بود نمیرفتم چون همش باید به سوالای بقیه جواب میدادم که چرا پش کنکور میمونم در یک جمله اعتماد به نفس من له شد و هست الانم نمیدونم چیجوری نفس میکشم فکر خودکشی که ثانیه ای نیس از ذهنم نگذره خب شاید بگید پشت کنکور موندن بد نیس اونا به فکر شما بودن ولی اصلا اینطور. نیس پشتمو خالی کردن بابام با من دعوا میکرد به خواهرم و داداشم محبت میکرد ولی به من که میرسید فحش و داد و بیداد من یه ذره ام محبت نه از پدرم نه از مادرم دریافت نکردم در حال حاضر احساس میکنم زشت ترین ادم دنیام بیرون میرم ماسک میزنم نمیتونم ماسکمو دربیارم هیچ کس علاقه بهم نداره از خانوادم محبتی دریافت نمیکنم اگه ترس از خدا و اون دنیا نداشتم قطعا لحظه ای تعلل نمیکردم که دیگه نباشم انقدر بی محبتی نبینم

پاسخ مشاور به پرسش چرا مامانم منو درک نمیکنه

بنظر میرسه که شما در حال تحمل فشارهای زیادی در زندگی هستید. پدرتون شما رو مجبور کرد که پشت کنکور بمونید و دوباره فشار و استرس کنکور رو تجربه کنید. این مسئله براتون بسیار سخت بوده. از طرفی پدرتون مدام به شما طعنه میزنه و مورد بی محبتی خانواده قرار میگیرید که موجب تشدید حال نامساعدتون شده. شما دچار مشکلاتی مثل کمرویی، دوری از جمع، پنهان شدن شدید و مدام افکار خودکشی رو تجربه می کنید.
قطعا این مسائل موجب شده که شما ناراحتی و فشارهای زیادی رو در زندگی احساس کنید و این مسئله کاملا برام قابل درک هستش. اما چه کارهای برای بهبود این شرایط میشه انجام داد؟
اولین نکته ای که میخوام خدمتتون بگم این هستش که شما نباید خودتون رو دست کم بگیرید. خیلی از اوقات والدین به دنبال پر کردن خلا های درونیشون به واسطه فرزندانشون هستند. شما به عنوان یک شخص مختار و ارزشمند نه تنها به دیگران بلکه به خانواده هم میتونید اجازه چنین تحمیل هایی رو ندید. بنابراین اگر شما مورد کم لطفی و تحقیرهای دیگران قرار بگیرید مقصر نیستید. ولی در صورتی که اجازه بدید چنین مسائل منفی ای روی شما تاثیرات منفی بذاره مقصر خواهید شد. چرا که اجازه دادید قضاوت های اشتباه دیگران روی روحیه شما تاثیر گذار باشه. بنابراین به عنوان اولین و مهم ترین هدف سعی کن باور کنید که ارزشمند بودن شما یک واقعیته و لزومی نداره که از چیزی خجالت بکشید و یا خودتون رو پنهان کنید‌‌. با این حس مبارزه کنید و در برابر احساساتتون منفعل نباشید.
بعد از اینکه شما تونستید که عزت نفس و اعتماد به نفس رو در خودتون تقویت کنید وارد مرحله بعد میشیم. در این مرحله راهکارهایی رو خدمتتون ارائه می کنم که میتونید از اون ها برای مقابله با رفتارهای نامناسب والدینتون استفاده کنید‌‌.
اولین تکنیک صحبت کردن هستش. شما میتونید به صورت کاملا مودبانه و در فرصتی مناسب با والدینتون در مورد رفتارهاشون با شما و تاثیرات منفی رفتارشون صحبت کنید. همچنین سعی کنید به دلایل رفتارهای اون ها هم گوش بدید و اون ها رو درک کنید. درک کردن به معنای موافقت نیست بلکه بدین معناست که شما واقعا در مورد جواب هاشون فکر کنید. سپس اگر جواب منطقی ای برای دلایلشون داشتید اون ها رو ارائه بدید. این گفت و گو باید کاملا خارج از جدل باشه و حتی اگر اونها واکنش منفی ای دادند شما سعی کنید با واکنش های مناسب اون ها رو آروم کنید. گاهی اوقات افراد از تاثیرات مخرب رفتاراتشون آگاه نیستند و ما باید سعی کنیم که از طریق همین گفت و گوها اون ها رو آگاه کنیم. شما باید به صورت منطقی پدرتون رو متوجه کنید که اگر خیر و صلاح شما رو میخوان باید اجازه بدن که خودتون برای زندگیتون تصمیم بگیرید‌.
در ادامه شما میتونید از یک مشاور کمک بگیرید. مشاور از دو جنبه به شما کمک خواهد کرد. اولین زمینه حالات و روحیات خودتون هست که به نظر میرسه تحت موقعیت های پرفشاری که تجربه کردید آسیب دیده. همونطور که گفتم شما باید به این باور برسید که فرد ارزشمندی هستید و این تفکر شما رو در برابر زخم زبان ها و فشارهای دیگران واکسینه می کنه. مشاور چنین مهارتی رو به صورت حرفه ای به شما آموزش خواهد داد و از طرفی افکار خودکشی شما رو بررسی می کنه تا مبادا چنین فکری در شما زمینه ساز آسیب های جدی تری بشه.
جنبه دومی که مشاور میتونه سودمند واقع بشه بازی کردن نقش میانجی گر بین شما و والدینتون هست. در حقیقت مشاور والدین شما رو از آسیب هایی که به شما میزنند آگاه می کنه و سعی میکنه علت رفتارهای اون ها رو ریشه یابی کنه و اگر نیاز به آموزش دارند آموزش های لازم رو به اونها بده.
بنابراین در صورتی که خودتون از طریق گفت و گو نتونستید به نتیجه ای برسید و یا نتونستید در زمینه شخصیتون مشکلاتی که داشتید مثل افکار خودکشیتون رو کنترل بکنید لازم هستش که تمام تلاشتون رو بکنید تا خانوادتون راضی به مراجعه به مشاور همراه با شما بشن‌. حتی در صورت مخالفتشون میتونید زمینه های تحصیلی یا موضوعاتی که فکر میکنید که براشون مر اهمیته رو بهانه کنید تا با شما به مشاور مراجعه کنند.
بنابراین اول از همه سلامت روان خودتون رو جدی بگیرید و با احساسات منفی ای که دارید مبارزه کنید. به عنوان یک چالش دیگه ماسک نزنید و اجازه ندید که دیگران روی شما تاثیر بگذارند. سپس با خانوادتون به صورت منطقی گفت و گو کنید و تمام تاثیرات مخربی که بخاطر رفتاراتشون تجربه کردید رو بدون جدل بازگو کنید و در نهایت از کمک های مشاور برای تمامی ابعاد شخصی و خانوادگیتون استفاده کنید.
در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.

کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما

195 دیدگاه

  1. سلام . من 11 سالمه و یک سال دارم این زندگی رو تحمل میکنم . اینقدر بی مهر و محبت شدم که فقط ارزو دارم با یه پسر اشنا بشم . یکسال پیش بود که مامان و بابام رفتارشون بد شد و هر روز هم بدتر میشد . و الانم خیلی بدتر شده . همش به خودکشی فکر میکنم . ولی یه دوستی دارم که فقط بخاطر اون زنده نگه داشتم خودمو . لطفا کمکم کنید خیلی زندگیم داره له میشه . یه روز به بابا و مامانم گفتم اگه من بمیرم چیکار میکنید بعدش جدی گفتن هیچی . برامون مهم نیست تو نباشی یا نه . بخدا هر شب قبل خواب باید با گریه بخوابم . فقط کارم شده گریه کردن. من الان سنم خیلی کمه …. و اون دوستم خیلی بهم محبت میکنه و اندازه خودمه . الان فقط بخطر اون روی کره ی زمینم . قبلا خیلی بهم محبت میکردن و من این احساس های الان رو نداشتم …. پارسال من ابلی مرغان گرفته بودم و مامانم برام زد تو سرش خودش واینا . ازم مراقبت میکردن . وقتی هم باکسی دعوام میشد بابام سری دعواش میکرد . هرچی میخواستم برام میخریدن . ولی الان نه …. فقط میتونم به خدا و اون دوستم اعتمادکنم .. چون همونا برام موندن ………. لطفا کمک کنید اقای دکتر . نابود شدم این یک سال . اینگار شدم یه ادم 18 ساله با اینکه هنوز 11 سالمه …. چون من خیلی کم محبتم هر پسری رو میبینم خوشم ازش میاد … لطفا کمک کنید زودتر از این زندگی خلاص بشم …..

دیدگاهتان را بنویسید

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.