سلام، دختر مجرد ۳۹ ساله هستم، اوایل که وارد آشنایی با آقایی میشدم تو موقعیت سکس قرار میگرفتم، ولی الان یکساله که بخاطر سکس و لذت خودم، اگه با کسی دوست بشم تو همون قرار اول به سکس میرسه ، بخاطر سکس و لذت خودم همه چی رو زیر پا گذاشتم، هم اعتقادات مذهبی دارم و هم رابطه نامشروع و سکس دارم، بعد از سکس پشیمون میشم و تازه میفهمم چه گوهی خوردم، من چیکار کنم با این همه عذاب وجدان و گناه سنگین
پاسخ مشاور به پرسش احساس گناه بعد از رابطه
من میفهمم شما به هر دلیلی تا به این سن که رسیدید ازدواج نکردید نمیدانم شرایطش برای شما نبوده است یا خودتان نخواستید؛ اما به هر حال شما ازدواج نکردید و دوست داشتید رابطه جنسی را تجربه کنید. من میفهمم شرایط سختی است. اول از همه باید بگویم رابطه جنسی یک نیاز نیست؛ ما زمانی میتوانیم بگوییم به چیزی نیاز داریم که نداشتن آن ما را از زندگی ساقط کند. رابطه جنسی خوشایند است و طبیعی است که هر کس بخواهد تجربه اش کند و من هم به شما حق می دهم اما میخواهم بگویم ما استحقاق این را داریم که این حس خوب را با کسی که عمیقا دوستش داریم و برایمان با ارزش است تجربه کنیم. من فکر میکنم آن رابطه ای که ما با کسی که کاملا او را می شناسیم و به او اعتماد داریم و دوستش داریم تجربه میکنیم زمین تا آسمان با رابطه یک روزه متفاوت است.
مطالب مرتبط: رابطه جنسی قبل از ازدواج
به هیچ وجه قصد سرزنش شما را ندارم اما صبر کردن و تجربه رابطه جنسی همراه با عشق را برایتان پیشنهاد می کنم. خیلی چیز ها هست که ما نمی توانیم در لحظه به آن برسیم و زمانی که به آن می رسیم لذت آن دو چندان میشود. تجربه رابطه جنسی با حال خوب هم نیاز به صبر کردن دارد و شما استحقاق این تجربه را دارید. چرا باید رابطه ای را تجربه کنید که بعد از آن احساس گناه و پشیمانی کنید؟لیاقت شما این نیست که رابطه جنسی را اینگونه تجربه کنید.
مطالب مرتبط: نشانه های مردی که شما را برای رابطه میخواد
در نهایت از نظر من دلیلی برای احساس گناه وجود ندارد؛ شما یک انتخاب می کنید اگر انتخاب شما این است که رابطه جنسی را در همین سطح تجربه کنید پس به انتخاب خود احترام بگذارید و تا انتها به آن پایبند باشید و خود را سرزنش نکنید اما من انسان ها را توانمند تر از این میدانم و معتقدم صبر برای خواسته ای بهتر بسیار دلچسب تر است. اگر احساس گناه بعد از رابطه برای شما آزار دهنده است میتوانید به مشاور متخصص مراجعه کنید.
ممنونم از توجه و همراهی تان
گلسا بمانیان
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
سلام خسته نباشید من دختری ۲۱ ساله هستم با پسری از فامیل دوساله اشنا شدم. خیلی بهم علاقه داشتیم جوری ک دوست داشتم زودتر بیاد خواستگاری تا نامزد کنیم. همه ای اقوام میدونند که باهم حرف میزنیم و همو میخواییم. این پسر فامیل های این پسره قبولشون نیست که با من ازدواج کنه. پسره خودش تصمیم گرفت و پدرش زنگ زد ب بابام و پدر بزرگم خواستن بیان خواستگاری ولی بخاطر داییم که رحمت خدا رفت گفتن بعد از سال تشریف بیارن. ولی مشکل من الا اینه من اشتباهی کردم. همون روزی ک خواستن بیان خواستگاری پسره گفت باید باهم رابطه داشته باشیم. من قبول کردم رفتم. ولی خب اونجا ک رفتم بهش گفتم من نمیخام رابطه تا بعد ازدواج. خیلی ناراحت بودم. ولی اون قبول نکرد و بزور با من رابطه برقرار کرد و همون روزم باباش زنگ زد که بیان خواستگاری. ولی خب خانوادم نذاشتن بیان گفتن بعد سال بیان الان پسره روی حرفش هست میگه بعدسال عقد میکنیم میام خواستگاری روی تمام حرفامم هستم. من بعد از رابطه با این اقا بسیار پیشیمونم دوست دارم ازش جدا بشم ولی نمیشه. حسم نسبت بهش عوض شده. وقتی میرم دیدنش گریم میگره. حس میکنم دوسش ندارم
پاسخ مشاور به پرسش عذاب وجدان بعد از رابطه
میفهمم که در دوراهی سختی قرار گرفتید و نمیدانید باید چه کار کنید.حس شما کاملا طبیعی است؛ رابطه جنسی باید در بستر ازدواج صورت بگیرد چرا که صمیمت را بیشتر از هر موقع در ازدواج تجربه می کنیم؛ بنابراین زمانی که در دوره شناخت و خواستگاری رابطه را تجربه می کنید، طبیعی است که حستان نسبت به طرف مقابلتان عوض شود. ممکن است شما حس کنید طرف مقابل از شما سوء استفاده کرده و از او خشمگین باشید. برای او نامه بنویسید و از احساساتتان بگویید؛ حتما با هم به مشاور مراجع کنید. اینکه شما رابطه جنسی را با فرد مقابل تجربه کردید به این معنی نیست که همه چیز تمام شده و حتما باید با فرد مورد نظر ازدواج کنید. شما همواره حق انتخاب دارید و این حق انتخاب را از خود نگیرید. به خودتان و به طرف مقابل فرصت دهید تا یکدیگر را بهتر بشناسید شما هنوز در مرحله شناخت هستید؛ پس اگر نشانه ای را میبینید که احساس می کنید شما و فرد مورد نظر مناسب هم نیستید جدی بگیرید. دوست خوبم خودتان را از اینکه قربانی بدانید نجات دهید؛ شما قربانی نیستید، شما میتوانستید انتخاب کنید رابطه نداشته باشید و در برابر خواسته او بایستید. زمانی که گزینه های انتخابی را نادیده بگیرید و خودتان را مجبور بدانید هرگز نمیتوانید برای زندگیتان تصمیم بگیرید و هر جا نسیم زندگی بوزد شما هم راهی میشوید.
پیشنهاد من این است شما و فرد مورد نظر حتما برای مشاوره پیش از ازدواج به مشاوره مراجعه نمایید.
ممنونم از توجه و همراهی شما
گلسا بمانیان
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
سلام، من یک دختر خانم در آستانه ۳۰ سالگی هستم، تا اکنون از خودم بسیار مراقبت کرده بودم. خیلی دختر موفقی بودم توی کار و درس، الگوی همه بودم همه حسرتمو میخوردن. در رابطه عاطفی با اقایان خیلی مراقب حد و مرز بودم و داشتن سکس خط قرمزم بود. چند سال با اقایی در رابطه عاطفی بودم سکس نداشتیم ولی مشکلات و تنش های زیادی بینمان بود به همین علت یک سال گذشته بیشتر در قهر و دوری به سر بردیم. در یک ماه گذشته من با پسری آشنا شدم که خیلی برام جذاب بود و اون منو به خونش دعوت کرد و منم چون خیلی وقت بود احساس تنهایی میکردم رفتم. واقعا فکر نمیکردم نتونم جلوش بایستم و اون کاری که نباید میکرد رو باهام کرد. الان حال خوبی ندارم، احساس میکنم همه دارایی من ازم گرفته شده و شخصیتم نابود شده. به پوچی رسیدم. من همیشه دلم میخواست با شخص قبلی زندگیم ازدواج بکنم ولی الان حتی روم نمیشه توی چشماش نگاه کنم. چیکار کنم؟ چاره چی هست؟ حتی به نیستی و خودکشی هم فکر میکنم.
من یه خانم 32 ساله هستم 6 ساله متاهل وشاغل هستم و لیسانس دارم-تو کار و زندگی شخصی هم از نظر خودم و کارفرما تا همه اطرافیان آدم موفق و محکمی به شمار میرم-مشکلم اینه: من توی 16 سالگی به مدت یک سال و نیم به صورت مجازی(فقط پیامکی) با شخصی دوست بودم، بعد از وابستگی شدید رفت و ترکم کرد و من برخلاف طرز تفکر امروزم اون زمان تو سن و شرایطی نبودم که بتونم این فشارو هندل کنم و دست به کار احمقانه زدم-شروع کردم از شدت فشار مثل روانیا شماره شانسی گرفتن دنبال کسی که شاید شبیه اون باشه-دو تا از این روابط رفت به سمتی که با تمام عقاید، خط و مرز ها و تربیت خانوادگیم مغایر بود- خلاصه میکنم فقط اون قسمتی که منو داره نابود میکنه رو میگم بهتون- با توجه به اینکه هر دوی این رابطه ها به قصد ازدواج بود یکیشون بیرون به سینم دست زد- یکیشون فراتر رفت و منجر به هم بستر شدن در حد اصطلاحا عشق بازی و بدون لباس شد و من انقدر از این موضوع وحشت دارم و هنوز بار ندارم من اینکارو کردم که بیشتر نمیتونم رو جزئیات رابطه تمرکز کنم- بعد از این موارد من از هر دو نفر چندشم شد و برای همیشه جدا شدم- بعد اونها با همسرم آشنا شدم و ازدواج معقول و خیلی خوبی داشتیم و من قبل ازدواج این دو مورد ور بهشون گفتم و ایشون گفتن اقتضای سن بوده و مهم نیست و هیچوقتم از این جهت مشکلی نداشته-اما خودم امروز بعد 16 سال هنوزم درگیرم و خودمو بی ارزش و بی ناموس و کثیف و مثل یم دستمال کثیف میبینم- از همه شرمندم- خودمو به همه مدیون حس میکنم- اعتماد به نفسم عزتم همه چیم رفته زیر صفر و دیگه نمیتونم قبول کنم کل عمرم گرفتار این موضوع باشم- کاش همش کابوس باشه
من ۳۲ سالمه فیزیوتراپی خوندم ی آدم مستقلم از ۲۳ سالگی بخاطر کارم از خانوادم دور زندگی کردم تو دوران دانشگاه با ی نفر آشنا شدم خیلی ادعای دوس داشتن میکرد منم خیلی بهش وابسته شدم و دوسش داشتم خیلی ولی خانوادم مخالفت کردن از هم جدامون کردن اونم ی شب ولم کرد ولی من نتونستم کنار بیام اونم هم سو استفاده مالی کرد هم جنسی البته رابطه سطحی من بکارت دارم و دخترم بلاخره تو سن ۲۹ سالگی به نبودش عادت کردم بعد از اون با ی آقا آشنا شدم فکر کردم خیلی خوبه ولی اونم بعد از ی رابطه سطحی ول کرد رفت تو اوج ناامیدی با ی نفر آشنا شدم ک خیلی خوبه و اومده خواستگاریم و دوسش دارم ولی وقتی میبینمش بخاطر گذشتم عذاب وجدان دارم نمیدونم باید این گذشته رو بگم میترسم ولم کنه من بی بندو بار نیستم فقط تو این دو رابطه واقعا بچگی کردم
سلام وقتتون بخیر من هجده سالمه حدودا چهار پنج سال پیش با یکی دوست شدم بد یه روز من اصلا حالیم نبود هیچی نمیدونستم و نمیفهمیدم اصلا از این چیزا درک نداشتم بد اون پسره که هجده سال داشت اون موقع با من رابطه برقرار کرد البته رابطه مقعدی بد چند وقت کات کردیم من کم کم متوجه شدم چقد اشتباه کردم تازه انگار فهمیده بودم اینجوری بگم تا خود امروز عذاب وجدان دارم البته باعث شد بد یکسال ب مامانم بگم ب طور وحشتناک شد استرسم البته اوایل چون درک درستی نداشتم نمیفهمیدم چی کروم و کم کم ب این درک رسیدم حدودا یکسال دوسالش تازه فهمیدم ممکنه رابطه مقعدی دچار بیماری های مقاربتی بشه پنج ساله گدشته من استرس دارم الان حدودا چن ماه استرس اینو دارم اگر اون پسر بیماری مثل ایدز داشته باشه من پنج سال پیش گرفته بودم چی خب من نشستم راجبش تحقیق و گفتن همچین بیماری ی دوران اولیه داره بد نهفتگی بد دیگ شروع هرچی فکر میکنم من تو اون اوایل هیچ علائمی نداشتم هیچ الانم ک پنج سال گدشته ولی خیلی اعصابمو ریخته بهم تازه من خودم مشکل اعصاب داشتم بد اون نفهمی ک تو نوجوانی کزدم و قرص اعصاب مصرف کزدم و وسواس فکریم دارم ولی نمیدونم چیکار کنم اینم بگم اون پسره ک دوست شدیم بهش نمیومد ایدز داشته باشه ولی خب نمیدونم شب و روز استرس دارم ….
دختر۲۶ ساله هستم ومجرد. کلا از اینکه با جنس مخالف رابطه داشتم در گذشته احساس گناه میکنم و همش ترس این رو دارم که همسر اینده من متوجه این قضیه بشه با اینکه رابطه عمیقی نبوده و کلا ربطی نداره ولی حس خیانت ب شخصی که تو زندگی من اون زمان نبوده دارم. محتوای افکار من گاهی بشکل وسواس درمیاد و همش حس میکنم اون شخص سابق قراره از طریقی ب من و زندگی اینده من اسیب بزنه با اینکه بهم گفته که از من چیزی در دستش نیست و ازدواج کرده ولی باز فکر جدید میاد سراغم که نکنه دروغ میگه. در این باره به روانپزشک هم مراجعه کردم و بهم قرص سرترالین داد. خیلی بهتر شدم ولی حس عذاب وجدان و گناه و اضطراب اینکه به طریقی اون شخص منو اذیت کنه بازهم هست. البته کاری ک انجام میدم و موثره اینه که برای خودم وقت نگرانی تعیین کردم که مثلا عصر بهش فکر کنم و وقتی حالم بهتر میشه و عصر ک میشه منطقی تر فکر میکنم . در کل انگار این احساس عدم ایمنی هست
سلام ۲۰ سالمه دخترم مجرد دانشجو من ۴ ماهی میشه که با یه پسری اشناشدم به قصد ازدواج منو به کل خانوادش معرفی کرده مشکلی که داریم اینه اون ازم اکانت میخوادومن حس میکنم اعتماد نداره ک میخواد میگ ن همچین چیزی نیس وبعد این که این مشکل حل شد ودرکل ندادم اکانتو الانشم همش میگف میخوام از صورتت بوس کنم بغلت کنم من قبول نمیکردم یه هفته باهام قهر کرد و بالاخره بوسم کرد و بغلم کرد من از وقتی خونه اومدم حالم خوب نیست عذاب وجدان گرفتم بهشم گفتم همین موضوع رو میگع من قصد سواستفاده کردنو ندارم تو منو آقای خودت اگ بدونی عذاب وجدان نمیگیری
من چندماهه با یه پسر آشنا شدم و خیلی از همدیگه خوشمون میاد و به فکر همدیگه هستیم و از اولش هم گفت ک هدفش جدیه اما میخواد بعداز اشنایی و رسیدن به هدفامون به خانواده هامون بگیم و منم گفته بودم تا قبل از کنکور اصلا نمیشه اخه خانوادم هم قبول نمیکنن…این پسر هروز با سوپرایز هاش محبت و احساساتش رو بهم نشون میده
اما من دلمنمیخواست رابطه جنسی برقرا کنم آخه میترسیدم باعث دلزدگی اش بشه و چندین بار هم در مورد این موضوع حرف زدیم و خودش هم گفت ک اینکه دلزده بشه ادم یا وابسته تر بستگی به ذات طرف داره و ما هدفمون ازدواج هست ک من توی رشته ای ک میخوام قبول شم و اون هم پس اندازش رو بیشتر کنه و شرایطمون اوکی که شد به خانواده هامون بگیم
حتی بعد از ارتباط جنسی هم همچنان توجه و احترام احساساتش هست و دلزده نشده
خوشحالم اما از طرفی هم خیلی نگرانم اخه احساس میکنم زود بوده واسه برقراریه رابطه با وجود اینکه میدونم شخصیتش جوریه ک این چیز هارو درکمیکنه
میشه لطفا راهنماییم کنید آخه نمیخوام تصور ذهنیش نسبت به من خراب شه البته یک بار بهش گفتم ک دیگ نمیخوام کاری کنیم ک ذهنیتت نسبت بهومن منفی نشه گفت این حرفت رو نادیده میگیرم اگقرار بود ذهنیتم خراب بشه تا الان خراب شده بود و این حرف ها
وارد ی رابطه شدم الان یک ساله باهاش رابطه جنسی داشتم الان اصلا دوسش ندارم اما اون خیلی دوسم دارع هر بار ک از پیشش میام اصلا حالم بده عذاب وجدان دارم میخوام تموم کنم رابطه رو ولی اون نمیزاره خیلی پیلس زنگ میزنه پیام میده گریه میکنه میگه خودمو میکشم ولی من واقعا حتی یک درصد هم دوسش ندارم دیگه خسته شدم چیکار کنم ک هم دلش نشکنه هم کات کنم
سلام . من از یه خانم خوشم امده چندین بار باهم در مورد خودمون صحبت کردیم . ولی امروز بعد یه هفته حرف زدم بامن تماس گرفته و میگه من دوچار عذاب وجدان شدم و دیگه نمخواد ادامه بده . من چجور راضش کنم توی این رابطه بمانه
سلام اقای دکتر من حدود یک ماه میشه با یک پسری که 7 سال بزرگ تر از منه آشنا شدم ایشون پسر خیلی خوب هستن و من از ایشان خوشم اومده بعد چند باری که باهم رفتیم بیرون این اواخر همیش اذیتم میکرد و شوخی میکرد و دستمو میگرفت منم خوشم میامد اما این بار اخر که دیدمش نمیفهمم چی همو بوسیدیم البته گناه هر دویما بود بعد پشیمان شدیم و منم گریه کردم حالا میترسم میگم این منو بخاطر شهوتش میخاد میخاد ازم استفاده سو کنه اگرچه از دو روز از این موضوع گذشت دگه بهم پیام نداد منم خیلی حس عذاب وجدان دارم خیلی زیاد ناراحت هستم میشه رهنمای کنید لطفن ایشون همیشه میگه فرقی نمیکند تو اخرش خانم خودمی مال خودمی از این حرفا لطفن رهنمایی کنید چیکار کنم باید ازش جدا بشم بلاکش کنم چی کار کنم خیلی عذاب وجدان دارم
سلام وقت بخیر،من ۱۹ سالمه که چند روز دیگه بیست ساله میشم، پارتنرم ۲۲ ساله است و ما ۴ ماهه که با همیم، قبلش هم دوست معمولی بودیم و آشنایی قبلی داشتیم. همه چیز بین ما خوبه و از لحاظ فکری و شخصیتی و رفتاری به هم میخوریم، یه چیزی که یکم منو اذیت میکنه اینه که ما با هم معاشقه داریم…من خودمم خیلی میلم بالاست و اون هم همینطور،وقتی انجامش میدیم لذت میبرم، ولی بعدش حس خیلی بدی میگیرم و خیلی خیلی عذاب وجدان یا حسی شبیه این میگیرم،بنظر شما کارم اشتباهه؟و باید چیکار کنم؟
سلام خسته نباشید من دختری ۲۱ ساله هستم با پسری از فامیل دوساله اشنا شدم خیلی بهم علاقه داشتیم جوری ک دوست داشتم زودتر بیاد خواستگاری تا نامزد کنیم همه ای اقوام میدونند ک باهم حرف میزنیم و همو میخواییم این پسر فامیل های این پسره قبولشون نیست ک با من ازدواج کنه. پسره خودش تصمیم گرفت و پدرش زنگ زد ب بابام و پدر بزرگم خواستن بیان خواستگاری ولی بخاطر دایم ک رحمت خدا رفت گفتن بعد از سال تشریف بیارن. ولی مشکل من الا اینه من اشتباهی کردم. همون روزی ک خواستن بیان خواستگاری پسره گفت باید باهم رابطه داشته باشیم. من قبول کردم رفتم. ولی خب اونجا ک رفتم بهش گفتم من نمیخام رابطه تا بعد ازدواج. خیلی ناراحت بودم. ولی اون قبول نکرد و بزور با من رابطه بر قرار کرد. و همون روزم باباش زنگ زد ک بیان خواستگاری. ولی خب خانوادم نذاشتن بیان گفتن بعد سال بیان الان پسره روی حرفش هست میگه بعدسال عقد میکنیم میام خواستگاری روی تمام حرفامم هستم. من بعد از رابطه با این اقا بسیار پیشیمونم دوست دارم ازش جدا بشم ولی نمیشه. حسم نسبت بهش عوض شده. وقتی میرم دیدنش گریم میگره. حس میکنم دوسش ندارم.