جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید
زیور رحمانی نژاد روانشناس بالینی با شماره پروانه ۱۸۳۳۴۲۳، در سال ۹۳ موفق به اخذ کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی شدم، در اوج استرس پایان نامه و زمانی که خودم را برای فعالیت در این حوزه آماده می کردم، خدا خواسته صاحب فرزند دوم شدم، وجود مبارک فرزندم و درسی که خوانده بودم و در مسیر زندگی با آدم هایی که برخورد کرده بودم، بخصوص آدم های تحصیل کرده و سمی، نگاهم به فرزند پروری و زندگی تغییر کرد. من که در فرزند اول فکر می کردم یک مادر خوب باید به فرزندش یاد بدهد، به این نتیجه رسیدم که یک بار دیگر می شود از فرزند آموخت، با او رشد کرد و بزرگ شد. در کنار بچه داری با مطالعات فراوانی که داشتم به این نتیجه رسیدم که تمام مشکلات انسان ریشه در کودکی دارد. بنابراین بعد از دو نیم سه سالی که شروع به کار حرفه ای کردم، هم زمان شروع به نوشتن کتابم با عنوان خودشناسی و فرزند پروری در یک نگاه کردم. همچنین کلاس های فرزند پروری و خودشناسی و مهارت های زندگی برای مادران داشتم تا اینکه با کرونا برخورد کردم. در فرصت کرونا مطالعاتم را عمیق تر کردم، سال ۱۴۰۰ مدتی با مهاجرین افغان کار کردم، کلاس مهارت های زندگی برای کودکان برگزار کردم اما به این نتیجه رسیدم که اول باید روی هیجانات اینها کرد و همچنین بر روی والدین این کودکان، چون والدین هم مشکلات عدیده ای داشتند به این نتیجه رسیدم که رویکرد شناختی- رفتاری و طرح واره که قبلا آموخته بودم نمی تواند پاسخگوی اینها باشد بنابراین از رویکرد شفقت درمانی و هیجان مدار و اکت استفاده می کردم. در سال ۹۹ علاوه بر توسعه مطالعاتم چندین مقاله برای سایت آریا کید در حوزه کودکان نوشتم. در سال ۴۰۱ هم در حوزه کودک تخصص گرفتم. و از خرداد ماه ۴۰۲ با سایت مشاوره با ما آشنا شدم و خوشحال هستم که می توانم خدمتی به هموطنانم بکنم، بخصوص آنهایی که امکان مشاوره حضوری ندارند یا والدینشان آنها را همراهی نمی کنند. ناگفته نماند نوشتن را زمانی شروع کردم که تازه دیپلم گرفته و دانشگاه قبول نشدم. با تشویق های برادر بزرگم و یک جمله بسیار تاثیر گذار دبیر ادبیات سال چهارم دبیرستانم شروع به نوشتن در موضوعات مختلف کردم ، همین باعث شد با نشریه ای آشنا شوم و سال های ۷۷ و ۷۸ اولین مقاله هایم چاپ شدند، به مدد این توانایی ام مسیر زندگی ام مشخص شد. در سال های دوره کارشناسی هم با نشریه های دانشجویی همکاری می کردم. بعد از آن هم چندین مقاله برای همایش های مختلف نوشتم که همگی چاپ شدند. در سال ۸۸ اولین کتابم که در حوزه فرهنگی، هنری در همان سال بعد از دیپلم نوشته بودم، ویرایش مجدد و چاپ کردم. در سال ۴۰۲ هم کتاب دوم خود را منتشر کردم، و امیدوارم به مدد رشته ای که خواندم و مراجعینی که سر راهم قرار می گیرند، بتوانم اثر بیشتری فراهم آورم.
سلام و ارض ادب من بچگی بدی داشتم از همون اول که رفتم تو مدرسه …توسری خور مدرسه شده بودم….همه کتکم میزدن و تحقیر میکردن گفتم درست میشه ولی هر سال بدتر شد…تا همین الانش که میخوام عوض شم و از ریشه خودمو تغییر بدم.کلا همین الانم امنیت ندارم تو محل خودم…یکی از خفتم میکنه…یکی تحقیرم میکنه… از جیبم پول برمیداره….هفته پیشم یکی کوچیک تر از خودم واسم آدم جمع کرده بود و مفت برم کردن. این خیلی بده:)احساس پوچی میکنم…احساس میکنم هیچی نمیشم…هیچی نیستم در مقابل کسی…اعتماد به نفسم و کامل از دست دادم…خدا شاهده دوساله دارم عذاب میکشم و سه ماه تابستونم خراب شد…همه لحظات زندگیم داره بیهوده هدر میره…بخدا خسته شدم….دیگه میخوام رسما عوض شم….به نظر چیکار کنم خلاص شم؟؟۱.میخوام سبک زندگی داشته باشم زندگی دعوایی و لاتی ….
۲.تیپ و استایلم باید چطوری باشه؟؟؟(*این واسم خیلی مهمه داداش چون اعتماد به نفسم خیلی پایینه*)۳.چطوری راحت صحبت کنم اصلا با بقیه ارتباط بگیرم و فن بیان ام بهتر بشه؟؟؟
❤️
عالی