هنگامیکه موضوع ازدواج و رابطه زناشویی در میان است، اختلاف با همسر مسئلهای غیرقابلاجتناب است. اما این اختلافات زناشویی نباید موجب پریشانی یا بی تفاوتی زوج نسبت به هم شود. به عقیده دبورا گرودی، دکتر روانشناس بالینی و مشاوره خانواده، زن یا شوهر میتواند با همسر خود اختلاف و حتی دعوا داشته و درعینحال همچنان نسبت به همسر خود با احترام رفتار کند.
این دکتر روانشناس معتقد است: ” زن و شوهری که هیچ اختلافی در زندگی زناشویی با یکدیگر ندارند اغلب کسانی هستند که کارشان به جدائی و طلاق ختم میشود”. روابط زناشویی که شور و اشتیاق در آنها کاملاً از میان رفته و یا از همان ابتدا شور و شوقی در آن نبوده، مثال ازدواج و رابطهای است که دیگر نمیتوان آنها را نجات داد”.
این مشاور خانواده معتقد است، هنگامی زوج نسبت به برقراری ارتباط صحیح با همسر خود بی تفاوت رفتار می کنند, مسائل آنقدر برای آنها بیاهمیت است که حتی درباره آن دعوا و جر و بحث هم نمیکنند.
بااینحال, اختلافات زناشویی مکرر که به سلامت روانی و جسمی زن و شوهر در زندگی مشترک آسیب میزند، یقیناً منجر به تجربه یک ازدواج موفق و رابطه پایدار نخواهد شد.
بر اساس مطالعهای که توسط انجمن روانشناسی اجتماعی و شخصیت در سال 2012 انجام شد، زوج میتوانند به شیوهای سازنده با شریک و همسر خود اختلاف داشته باشد بهنحویکه این اختلافات زوج را به یکدیگر نزدیکتر کند.
محققان دریافتند هرچند اختلاف با همسر ممکن است در کوتاهمدت موجب دلخوری زن و شوهر شود, اما زمینهساز مکالمات صادقانه ای است که در درازمدت برای حفظ ازدواج ماندگار و رابطه زوج مفید خواهد بود.
اگر تصمیم دارید اختلافات با همسر خود را به شیوهای مؤثرتر و سالمتر هدایت کنید, در مشاجره و دعوا با همسر موارد زیر را به خاطر داشته باشید:
نسبت به دعوا و اختلاف با همسر خود کنجکاو باشید
دکتر استراندر, دانشیار مددکاری اجتماعی در دانشگاه دیپال, در طول جلسات مشاوره خانواده و ازدواج اغلب از زوج ها میپرسد: ” دعواهای ساعت 17 عصر شما در طول روزهای هفته شبیه چیست؟”
این دکتر روانشناس میگوید: ” آنها بهنوعی لبخند میزنند, چراکه پاسخ را از قبل میدانند”. به گفته او دلیل چنین واکنشی این است که زوج معمولاً دعواهایی از این قبیل را (تقریباً بر اساس یک روال همیشگی) بارها و بارها تجربه میکنند, بی اینکه به حل اختلافات زناشویی منجر گردد.
این مشاور خانواده در ادامه میگوید: ” یکی از دلایل رایج دعوای زن و شوهر در ساعت 17, این است که یکی از زوج میخواهد درباره روزی که پشت سر گذاشته صحبت کند و دیگری از گوش دادن به او طفره میرود؛ چراکه به یک دقیقه زمان نیاز دارد تا از استرس حاصل از محل کار خود رهایی یابد. این شرایط احتمالاً موجب میشود زن و شوهر یکدیگر را به بیتوجهی نسبت به هم متهم کرده و طرف مقابل نیز احساس کند مورد توهین و بی احترامی همسر واقعشده است.
در عوض, این دکتر روانشناس زوج ها را تشویق میکند تا به شناسایی علل اختلاف با همسر خود بپردازند و بهجای اینکه اجازه دهند اختلافات زناشویی فوران کند, برای صلح و آشتی در زندگی زناشویی راه حلی پیدا کنند.
بهجای پیروی از روال قدیمی همیشگی، توجه داشته باشید که دعوا با همسر زمانی شروع میشود که یکی از زوج به خانه میآید و راه جدیدی برای طفره رفتن از موضوع پیشنهاد میکند.
این مشاور خانواده معتقد است، میتوان به شریک زندگی خود چنین بگویید: ” بهتر نیست اگر کمی صبر کنیم، به یکدیگر سلام کنیم یا یکدیگر را ببوسیم، 15 دقیقه صبر کنیم و دوباره کنار هم بنشینیم”؟
بهاینترتیب، زوج میتوانند به نحوی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند که تمایل به شنیدن صحبتهای همسر درباره اتفاقات روزانه را داشته باشند و در کنار یکدیگر بهترین راه حل مشکل را پیدا کنند.
زمانی برای صحبت درباره اختلافات با همسر خود تعیین کنید
حتی اگر از آزادانهترین شیوهها در هنگام ارتباط با همسر استفاده کنید، بازهم اختلاف با همسر در زندگی زناشویی وجود دارد. بر اساس گفته گرودی، مشاور ازدواج و روانشناس خانواده، بهتر است هنگام بهروز اختلاف با همسر زمانی را برای بحث و گفتگو درباره مشکلات زناشویی موجود انتخاب کنیم.
او پیشنهاد میکند، هنگام شروع دعوا و اختلاف با همسر به طرف مقابل چنین بگوئید: ” بهتر است این موضوع را به شب موکول کنیم یا زمان دیگری که وقت کافی برای صحبت درباره آن داشته باشیم”.
این روانشناس خانواده در ادامه میگوید، اختصاص زمانی خاص برای حل اختلافات زناشویی فضای کافی در اختیار زوج قرار میدهد تا بتوانند دوباره گرد هم آمده و خود را آماده کنند. آنها در این فاصله زمانی میتوانند بهترین راه برای بیان آرامتر و منطقیتر احساسات خود را پیدا کنند, بهنحویکه از بروز رفتارهای تدافعی یا توهین آمیز هنگام گفتگو با همسر جلوگیری شود.
دکتر گرودی میگوید: ” در اکثر دعوا و مشاجرات زناشویی صحبتها در هنگام عصبانیت و عدم کنترل خشم و بدون اراده و فکر قبلی بر زبان آورده میشوند. علیرغم احساس پشیمانی زن یا شوهر پس از فروکش کردن خشم اما تأثیر منفی این رفتار خشونتآمیز همیشه در خاطرات زندگی زناشویی باقی میماند.
اختلافات با همسر خود را در زمان آرامش مطرح کنید
استراندر میگوید رایج است در طول مشاجرات خانوادگی کی از طرفین یا هر دو آنها وارد حالت “جنگوگریز یا تسلیم” شود. بر اساس گفته این مشاور خانواده انسان زمانی وارد یکی از این سه حالت میشود که احساس خطر کند. استراندر در ادامه میگوید حالت ” جنگوگریز ” به حالتی اطلاق میشود که در آن هورمون استرس در بدن فعال شده و به فرد انرژی بیشتری برای مبارزه با عامل استرس زا یا گریز از موقعیت خطر میدهد. حالت “تسلیم” زمانی روی میدهد که فرد, به امید اینکه عامل استرس زا علاقه خود به مبارزه را از دست بدهد, صرفاً هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد.
هنگامیکه زوج در چنین وضعیت پرمخاطرهای قرار میگیرند, حل اختلافات زن و شوهر بسیار بعید به نظر میرسد چراکه هر یک از زوج تنها میخواهد به تهدیدی که از سوی طرف مقابل احساس میکند واکنش نشان دهد.
بر اساس نظر دکتر استراندر در شرایطی که تنها یکی از طرفین در حالت “جنگوگریز یا تسلیم”, و دیگری به دنبال حل اختلاف با همسر باشد، هر دو طرف درمانده شده و دعوا و مشاجره شدت میگیرد.
استراندر میگوید: ” اگر شما واقعاً از همسر خود دلخور هستید و او سعی در حل مشکل دارید، ممکن است اینطور به نظر برسد که او حتی به صحبتهای شما گوش نمیدهد. معمولاً پیشنهاد من برای چنین لحظاتی این است که یکی از زوج اعلام توقف دعوا کند”.
شما میتوانید این اعلام توقف را طوری برنامهریزی کنید که همسر شما احساس نکند در حال بیمحلی و نادیدهگرفتن او هستید. بنا بر پیشنهاد این مشاور خانواده شما میتوانید در حین اختلاف با همسر چنین بگوئید: ” بسیار خوب، من میخواهم در این باره صحبت کنم. اما به 10 دقیقه زمان نیاز دارم تا کمی آرام بگیرم. من عاشق تو هستم، قصد ندارم جایی بروم. ما دوباره درباره این موضوع صحبت کرده و راهحلی برای مشکل پیدا میکنیم”.
استراندر میگوید هنگامیکه زوج پس از وقفهای کوتاه دوباره گفتگو با همسر را از سر میگیرند، هر دو آنها شرایط بهتری برای بهبود روابط زن و شوهر پیدا میکنند.
در حین اختلاف با همسر بهجای انتقاد از همسر خواستههای خود را بیان کنید
اکثر اختلافات زن و شوهر با این دو کلمه شروع میشود: ” تو همیشه”. بر اساس گفته دکتر استراندر، افراد بهجای اینکه از همسر خود درخواست کنند تا کار موردنظر آنها، برای مثال نظافت خانه را انجام دهد سریعاً شروع به اتهام و توهین به همسر میکنند.
دکتر استراندر میگوید: ” شما آنچه را که از همسر خود انتظار دارید به دست نمیآورید و این به نحوه درخواست کردن شما مربوط میشود”. برای افراد بسیار آسانتر است، بهجای اینکه مستقیماً از همسر خود بخواهند کاری را برایشان انجام دهد، از او بپرسند چرا هیچوقت آن کار را انجام نمیدهد.
بنا بر نظر این روانشناس خانواده بیان این جمله که ” من زیاد حالم خوب نیست و بههمریختگی خانه من را دچار استرس میکند، اشکالی ندارد اگر بعضی از وسایل را جمعوجور کنی؟” شفافتر و محترمانهتر از این است که همسر خود را تنها به این دلیل که نتوانسته خواسته شما را برآورده کند، تحقیر و سرزنش کنید. بهعلاوه، احتمال اینکه این شیوه رفتار با همسر باعث شود او کارها را به اتمام برساند بیشتر خواهد بود.
برای حل اختلاف با همسر گوش کنید و از شریک خود بخواهید مسائل را شفافتر بیان کند
دکتر گرودی میگوید هنگامی زمان آن فرامیرسد که زوج بنشینند و درباره اختلافات زناشویی خود صحبت کنند، مهمترین کاری که زوج میتوانند انجام دهند این است که به یکدیگر خوب گوش دهند بدون اینکه صحبت یکدیگر را قطع کنند. این کار سختتر از آن چیزی است که به نظر میرسد.
بنا بر نظر این دکتر روانشناس درصورتیکه همسر شما احساس کند به حرفها و صحبتهای او بیتوجه بودهاید، باید تا اتمام صحبتهایش به او گوش دهید. سپس، اگر چیزی هست که درست متوجه نشدهاید، از او بخواهید مسئله را واضحتر توضیح دهد.
طرح این پرسش که ” چی باعث میشه احساس کنی من به حرفات گوش نمیدهم؟” نسبت به جمله ” خوب، من دارم گوش میدهم، پس باید احساس کنی که حرفهایت را میشنوم” روش عاقلانهتری برای گوش سپردن به گله و شکایت همسر است.
هنگامیکه همسر شما در حال صحبتکردن است، مطمئن شوید با او تماس چشمی برقرار کردهاید و بدنتان به سمت او قرار گرفته است، چراکه این کار نشان میدهد شما در حال گوشدادن به همسر خود هستید. دکتر گرودی میگوید این تفاهمهای کوچک میتواند از دعوا و اختلافات زناشویی بسیاری در طول مسیر زندگی مشترک جلوگیری کند.
و البته، بنا بر گفته دکتر گرودی در طول هر بحث و مشاجره خانوادگی باید به هر قیمت از تهدید، تحقیر، ترور شخصیت و توهین به همسر خودداری کنید. این مشاور خانواده میگوید: ” هنگامیکه کار به توهین و بیاحترامی به همسر میرسد، باید بحث را خاتمه داد، چراکه زوج با این روش به جایی نمیرسند”. هر دو طرف میتوانند پس از صرف اندکی وقت برای آرام شدن، دوباره گفتگو را از سر بگیرند.
شیوه صحیح معذرتخواهی و آشتی با همسر خود را بیاموزید
دکتر استراندر میگوید درست همانطور که افراد زبان عشق متفاوتی دارند، زوج از زبان معذرتخواهی مختلفی نیز برخوردارند. بنا بر نظر این مشاور خانواده تنها آگاهی از اینکه همسر خود را ناراحت کردهاید و یک معذرتخواهی به او بدهکار هستید، کافی نیست؛ شما باید آنقدر همسر خود را بشناسید که بتوانید شیوه معذرتخواهی خود را با نیازهای همسر تنظیم کنید.
دکتر استراندر میگوید: ” برخی افراد کارهای بزرگ را دوست دارند و برخی دیگر تنها منتظر شنیدن این جمله هستند: “من واقعاً متأسفم که احساسات تو رو جریحهدار کردم و سعی میکنم دیگه این کار رو تکرار نکنم”. ” این روند مشخص میکند که چه چیزی در حین اختلاف نظر با همسر برای او اهمیت دارد”.
به نظرم اختلاف نظر پیش میاد زن و مرد باید همو تکمیل کنن نه اینکه بهم درد بدن و از عقاید هم بهره ببرن و مسافر زمان ???
سلام من احساس میکنم باعث بد بختی. شوهرم شدم نمیتونم احساس واقعی ام رو براش توضیح بدم هر چقدر سعی میکنم که چیزی که اون میخواد بشم ولی به خاطر کینه های زیادی که تو دلم دارم نمیتونم. بعضی از این هارو به شوهرم گفتم ولی اون میگه که تو خودت نمیخوایی ولی من واقعا میخوام که اون کنار من احساس خوشحالی کنه ولی نمیشه بعضی وقتا فکر میکنم که با مرگم میتونم خوشحالش کنم ولی به خاطر اون نمیتونم بمیرم چون میخوام کنارش بمونم ولی اون میگه اگه خودتو تغییر ندی. شاید تو عید نوروز از هم جدا شیم من نمیخوام که از اون جدا شم لطفا کمک کنید من از وقتی که بچه بودم پدر و مادرم بهم فشار می آوردن بهم میگفتن که بچه ی فلانی رو ببین یاد بگیر درحالی من ناراحت میشدم احساس ظیعف بودن میکردم الان هم شوهرم بهم میگه که زن فلانی رو ببین یاد بگیر اصلا فکر میکنم که من یه آدم نیستم فقط یک رباطم که باید مثل اینو اون رفتار کنم
چند وقته باهم دیگه سر مسائل بزرگ و کوچیک اختلاف پیدا میکنیم مدام مکالمه ها به بحث کشیده میشه اختلاف های فکری داریم و عدم درک احساسات و نبخشیدن اشتباهات هم هر کدوم یه اخلاق بدی داریم که شدیدا داره آسیب می زنه پارتنرم به شدت حساس و شکاک طوری که مانع مسائل و موفقیت های کاری من بشه در حالی که من اصلا دروغ نمیگم و اینقدر نسبت به این اخلاقش حساس شدم که کوچک ترین حرفی رو اگه باور نکنه واکنش عصبی و بدی نشون میدم و هرسری باعث بحث شدید میشه این قضیه یک سال و نیم باهمیم و هردو هم سن و ۲۰ سالمون.
دخترم بیست سالمه حدود۶ ساله ازدواج کردم ی اخلاقایی دارم ک از نظر خیلیا بده ولی نمیتونم خودمو تغییر بدم و هربار سعی کردم خودمو عوض کنم افسرده شدم و سعی کردم کلا از جمع دور باشم تا بد بودنمو نکوبن تو سرم…چند باری قرار بود جدا بشم ولی همسرم بعدش پشیمون میشدو میگفت من همینجوری دوست دارم و تقریبا این بحث هرسال پیش میاد و ما کارمون ب قهر میکشه من مشکلی با جدا شدن ندارم ولی همسرم ممانعت میکنه همه چی داشت خوب پیش میرفت و همسرم باهام کنار اومده بود منم با رفتاراش کنار اومدم ولی الان حدود سه هفتس که داااائم داره از زن رفیقش تعریفو تمجید میکنه و اونو میکوبه تو سرم مثلا میگه اون فلان کارو میکنه فلان اخلاقو داره ولی تو چی حتی از سر کار ک میاد بهش سلام میکنم میگ همسررفیقم فلانه مث تو نیست و امروز بحثمون شد چون بشدت بهم ریختم دیگ نمیتونستم همش توسریاشو تحمل کنم اینم بهتون بگم با شوق و اشتیاق خاصی از همسر دوستش صحبت میکنه و این هربار منو عصبی تر میکنه… مگ تو همونی نبودی ک گفتی منو همینجوری قبول داری الان چیشد:)))و الان میخوام جدا بشم بره زندگیشو بکنه ی زن دیگ مث زن دوستش بگیره ایا کارم درسته؟اخلاقای بدمم اونجوری ک بقیه تعریف میکنن لجبازم و لوسم و میگن خیلی حساسی وباید حرف حرف خودت باشه خلاصه ک میکن غیرقابل تحملی و البته من از بچه دار شدن نفرت دارم براهمونم میلی ب ادامه زندگی ندارم چون برخلاف من همسرم خیلی بچه دوست داره
سلام دوست عزیز
من روانشناس نیستم ولی از طرح پرسش شما مشخصه کمی خودخواه هستید تا زمانی که به خودتان تلقین کنید که نمیتوانید همواره مشکلاتتان بیشتر میشود
نظرم این است که به مسافرت برید و کتاب های انگیزشی بخونید
به عنوان مثال کتاب شفای زندگی از لوئیز ال هی
یا جادوی فکر بزرگ از دیوید شوارتز
یا اعتماد به نفس از باربارا دی آنجلس
یا اثر مرکب از دارن هاردی
و همچنین کتاب معجزه شکرگذاری از راندا برن
از حدود ۴سال پیش . با همسرم از اول ارتباط مشکلاتی داشتم که الان بیشتر شده . ایشان در هر اتفاقی همیشه بنده را مقصر میدانند و اعلام میکنند. ما حرف همونمیفهمیم و زبان مشترک نداریم . من میدونم مشکل دو طرفیم نه فقط من . ولی خوب ایشان خیلی فن بیان بالا دارند . مشکل چیزای کوچک و در آخر منجر به بحث بالایی میشه . بطور مثال ایشون میگن یک ساعت و نیم دیگه میام و از اون زمان سه ساعت میگذره وقتی دوباره رنگ میزنم ببین کجاست میگن من کی گفتم و باکلی بحث تلفن رو قطع میکنم . شاید خنده دار باشه ولی همین مشکلات داره روحمونو زخم میکنه و هر روز هزاربار بحث میکنیم
ببخشید من یه دو سه ماهی هست که متاهل شدم و همش به اختلاف میخورم و هر چقدر که سعی در خوب شدن اوضاع دارم بدتر بدتر میشه و اینکه من و خانومم خیلی آدمای آرومی هستیم ولی نمیدونم مشکل از کیه؟ و احساس میکنم که حرفای متقابلکه بیان میشه دروغ هستش منظورم دوست داشتن و…. خودم هم موندم.
بنده خانمی چادری و به روز هستم. ۵ ساله که ازدواج کردم و یک دختر ۲ ساله دارم. مادر همسرم خانم جلسه ای هستند. روز اول خاستگاری گفتند پسرم نه سیگار میکشند و نه قلیون .اهل نماز و روزه هم هستند. که بعد متوجه شدم سیگار میکشند.نماز هم میخواندند و روزه هم چند روزی میگرفتند اما امسال کلا اعتقاداتشون عوض شده. در صورتی که بنده از روز اول خیلی روی این مسائل حساس بودم. ایشون وقتی عصبانی میشند هرچی جلو دستشونه میشکونند. تلویزیون جاروبرقی غذاساز آینه و شمعدان تلفن. حتی دست هم روی من بلند کردند. آیا راه حلی داره که مثل اول بشه و نماز بخونه و روزه حتی شده چند روز، بگیره؟؟لازم به ذکره که به شدت روی حجاب و چادر و جوراب پوشیدن و … حساسن و فقط نماز و روزه رو قبول ندارند و به تازگی میگن که مسلمان نیستم
ببینید خانم محترم، انسان ها در جامعه و بسته به فرهنگ، و بمرور زمان در برخی از قالب های فکریشون تغییراتی به وجود میاد. ما به این قالب ها می گیم طرحواره های ذهنی. بعنوان مثال یک فرد در دوران کودکی با مشاهده و الگوبرداری از اطرافیان، نماز می خواند و روزه می گیرد. حجاب را رعایت می کند یا اینکه بی حجاب بار می آید. درطول زمان، هوش متبلور ما با تجربیات عینی از محیط و فرهنگ، شکل می گیرد. انسان های نمازخوان خوب هستند. انسان های باحجاب خوب هستند. انسان های بی حجاب بد هستند… این ها طرحواره های دوران کودکی یک کودک در خانواده ی مذهبی است. کم کم در برخی جاها و الگوها، برعکس این را می بیند و به فکر تغییر نگرش می افتد… بی حجاب باحجاب می شود و برعکس. نمازخوان بی نماز می شود و برعکس. ولی هرچه تعصب فرد بیشتر باشد احتمال تغییر کمتر است. علاوه برآن، فشارهای محیطی مثل تورم، شغل سنگین، مشکلات خانوادگی، بیکاری، فقر و… خواه ناخواه در افکار، رفتار و کردار ما تغییر ایجاد می کنند… بخصوص با گفتن اون علائم تحریک پذیری و پرخاشگری، احتمال می دهم ایشون تحت فشار و استرس هایی هستند!
سلام من واقعا از لحاظ روحی حالم بده ۲۰ سالمه و الان تقریبا سه ساله ازدواج کردم با شوهرم خیلی اختلاف دارم و حرفامون تو مخ هم نمیره لطفاراهنمایی کنید باید چیکار کنم
روزهای اول زندگی چون عاشقانه زندگی رو شروع می کنید فکر می کنید تا آخر زندگی باید اینجور پیش بره عشق اولیه بعد یکسال فروکش میکند. شما توقع دارید همسرتون تغییر بکند که امکانپذیر نیست به مرور زمان همدیگه رو میتونید جذب بکنید
من پرستارم قصد مهاجرت دارم همسرم موافق ولی خیلی جو گرفتتش هنوز نه ویزاگرفتیم نه من مدرک زبان دارم رفته به همه خانوادش گفته اونا کلی ناراحت شدن هر کی یه تفسیری کرده برای خودش از اون طرف خودش هم هنوز واقعا نمیدونه باید خارج از کشور چه کار کنه هر دفعه یه چیزی میگی یه بار میگه میرم سفارت کار میکنم یه دفعه میگم میرم کار خدماتی میکنم یه دفعه میگه اصلام میرم تو کار صادرات واردات منم الان تو شرایطی هستم که باید فشرده زبان بخونم سر کارم میرم این رفتارهای اونم و حرفهای بقیه رو هم تحمل کنم هر دفعه باهاش بحث میکنم و اونم میگه تو یه آدم عصبی و…..وگرنه آدم که با این چیزا از کوره در نمیره. به خدا دیگه بریدم نمیدونم چی کار کنم اصلا تمرکز منو از بیت برده که بخوام دو کلمه زبان بخونم
من حدود۳۸سالمه وحدود ۱۷ساله که ازدواج کردم با همسرم دوست بودیم با عشق شروع کردیم اما تو سن کم خیلی اشتباهات کردیم سر هر مسئله کوچیکی بحث داریم اصلا نمیتونیم همدیگه رو درک کنیم هم من تو زندگیم یه اشتباهاتی کردم هم همسرم خانم من بزرگترین مشکلش اینه که خیلی راحت دروغ میگه از کاه کوه میسازه فکر میکنه تموم کارای اون اوکی وکارای من اشتباه بعد از ۱۰سال با دوا ودرمان بچه دار شدیم یک هفته بعد از عروسیمون متوجه شدیم روماتیسم داره وتمام این مدت تحت مراقبته. هر وقت بحثمون میشه از ۱۷سال پیش همه رو میکشه وسط آرامش تو خونم ندارم به بهونه مریضی تا ظهر خوابه ظهر بچه که از مدرسه میاد یه ناهار بخورن دوباره بخوابن تا عصر عصر تازه بلند بشه به درسای بچه وبه کارای خونه بخواد برسه من که از سرکار میام همه چیز وسط خونه بهم ریخته یعنی هیچ آرامشی نیست از اونطرف هم تا ساعت ۱/۲بچه خوابش نمیبره تو رابطه زناشویی هم به مشکل خوردیم الان حدود ۳ماه واقعا با هم هم خونه هستیم
سلام خسته نباشید ببخشید من با همسرم احساس راحتی نمیکنم یعنی هر حرفی میزم بد برداشت میکنه سر هر چیزی اختلاف داریم
من این روزا خیلی بد حالم وپریشونم نمیدونم راه چاره چیه همسرم برا یه مدتی از کارش که در بندر بود درش اوردن وخودش الان میخواد شهرستان کار کنه من با این کار مخالفم اصلا دوس ندارم بره شهرستان دوست دارم همینجا کار کنه که هر روز بره سرکار وبرده خونه ولی اون مخالفه هر چه باش با مهربونی حرف زدم فایده نداشت گریه کردم فایده نداشت میگه اصلا هیچ درکت نمیکنم بعد همش با لحن بد بام حرف میزنه قبلا اینجور نبود ولی از وقتی از کارش دراوردن اینجوری شد من ازین وضع خسته شدم خودش میگه ادم دنبال زندگیشه این حرفا چیه… حالا به نظرتوم چکار کنم خواهش میکنم در اسرع وقت جوابم بدین ممنون میشم
ممنون بابت پاسخگویی شما منو همسرم تقریبا داریم هرروز به اختلاف میخور یم بهانه گیر و ایراد گیری مکرر دارن و کما اینکه ایشون خواب درستی ندارن و گاهی دچار اضطراب هستن به کجا مراجعه کنیم؟ و نکته ای که یادم رفت در رابطه جنسی به ارگاسم طبق حرفشون نمیرسن اینم یک مشگل دیگه. تقریبا هر روز به خیلی چیزا گیر میدن. ببینید ما هنوز سرخونه زندگیمون نرفتیم و قراره 10 اردیبهشت عروسی بگیریم بریم خصوصیت من ادم درونگرایی هستم صبور و ارام و خونسرد از دعوا و بگو مگو فراری هستم اینقدر بمن گیر میدن کار به دعوا بکشه ایشون هم زود ازکوره درمیرن خیلی وقتا تو اختلاف پیگیر نمیشم ولی ایشون ادامه میدن. هر مشگلی پیش بیاد بنده رو مقصر میدونن. انگار فقط دنبال پیدا کردن مقصر هستن
باشوهرم سریه مسئله ای اختلاف داریم اون چیزیوکه اون میگه من قبول نمیکنم واون چیزیوکه من میگم اون قبول نمیکنه چیکارکنیم
سلام یه خانوم ۳۳ ساله هستم ۱۱ سال ازدواج کردم حاصل ازدواجمون یه پسر ۶ ساله هست من و همسرم از،لحاظ روحی دیدگاهمون خیلی متفاوته
با سلام همسر من کمی سیاسی ای هست و معمولا این موضوع رو در شبکه مجازی هم دنبال میکند و این مورد باعث زندگی حاشیه ای من شده.چطور باید اعتقادات اون رو حتی مقداری مانند خودم کنم
سلام من یکسال است با همسرم ازدواج کرده ام و به دلیل اختلافاتی که هنگام عروسی بین خانواده ها پیش آمد از همان روزها ایشان مرا مقصر دانسته و به من گفت که تو رو محرم اسرار نمیدانم فراموش کرده بودم تا اینکه دوباره دیروز همکارش زن دومش را به خانه ما آورد وقتی اعتراض کردم که حداقل قبل از اینکه وارد خانه بشوند به من این موضوع را می گفتی چون شوک بدی بهم وارد شد ایشان همان موضوع را پیش کشید و من هم بهش گفتم که تو منو درک نمیکنی و الان سه روز است که هیچ ارتباطی با هم نداریم حتی در حد سلام علیک این موضوع منو خیلی ناراحت میکنه در حدی که دست چپم درد گرفته و همش میخوام گریه کنم و آروم نمیشم در ضمن من ۳۵سالم و همسرم ۳۳سالش است
با مردی که برای همسرش ارزش قائل نیست و دائم همسرشو ب طرز های مختلف یا بی ارزش میکنه یا نادیده میگیره چیکار کنیم
ببنید بیشتر مسائل ما سر خانواده هامون سر حرفهای الکی کلی ناراحتی و بحث تو زندگیمون پیش میاد مثلا بارها شده همسرم کار اشتباهی کرده من برای اینکه اعصابم آروم بشه و بحثم خیلی بالا نگیره چند روزی رفتم منزل پدرم بعد که برگشتم خونه حتی ی شاخه گل برای اینکه ازم عذرخواهی کرده باشه نگرفته هر مناسبتی شده براش سنگ تموم گذاشتم ولی اون واسه تولد من ی کیک اونم زوری گرفته حتی ی تبریکم نگفته. الآنم که همش سر خانوادش بحثه که چرا اونا مهمونی گرفتن مارو دعوت نکردن ولی همسرم مهمونی میگیره و دعوتشون میکنه کلا خانوادش باید تصمیم بگیرن مثلا اگه قراره بریم مهمونی خونه فامیلامون اونا باید بگن من چه لباسی بپوشم یا مثلا اش پشت پا برای همسرم درست کردم چرا اونارو دعوت نکردم
و کلی دعوا و ناراحتی ک چرا ب ما نگفتی
همسرمم تو حرف میگه من پشت توام ولی تو عمل کاری ک اونا میگنو میکنه خسته شدم از این همه توقع الکی و حرفهای الکی که ارامشو ازمون گرفته
بخدا دیگه کارم ب جایی رسیده با دوتا بچه دارم ب طلاق فکر میکنم دیگه نمی تونم
ببنید بیشتر مسائل ما سر خانواده هامون سر حرفهای الکی کلی ناراحتی و بحث تو زندگیمون پیش میاد مثلا بارها شده همسرم کار اشتباهی کرده من برای اینکه اعصابم آروم بشه و بحثم خیلی بالا نگیره چند روزی رفتم منزل پدرم بعد که برگشتم خونه حتی ی شاخه گل برای اینکه ازم عذرخواهی کرده باشه نگرفته هر مناسبتی شده براش سنگ تموم گذاشتم ولی اون واسه تولد من ی کیک اونم زوری گرفته حتی ی تبریکم نگفته. الآنم که همش سر خانوادش بحثه که چرا اونا مهمونی گرفتن مارو دعوت نکردن ولی همسرم مهمونی میگیره و دعوتشون میکنه کلا خانوادش باید تصمیم بگیرن مثلا اگه قراره بریم مهمونی خونه فامیلامون اونا باید بگن من چه لباسی بپوشم یا مثلا اش پشت پا برای همسرم درست کردم چرا اونارو دعوت نکردم
بهتره به یک روان شناس مراجعه کنید، چراکه بسیاری از رفتارهای اشتباه یک فرد دست خودش نیست و باید ازش آگاه بشه. به عنوان مثال، در این مورد همسر شما میتونه تمایزنایافته باشه از نظر احساسی و منطقی در ارتباط با خانواده اصلی (پدری). البته باید صحبت ها و رفتارهای هر دوی شما مورد تحلیل قرار بگیره. موقعیت ها خیلی ساده نیستن.
برای منم همینا پیش اومده
شش ساله ازدواج کردم و شش ساله دارم عذاب میکشم از اینکه همسرم کوچکترین اختلافات از سالای قبل رو همچنان بازگو میکنه و مدام خانواده من رو لعن میکنه و اونارو مقصیر نا خوشی خودش میدونه. در صورتی که خودش برای من و خودش لحظات شاد درست نمیکنه و وقتی من خودم خوشحالم هم یه جوری حالمو میگیره. کلا دوست داره تو غم و غرغر کردن باشه. من کم آوردم و واقعا نمیتونم دیگه تحمل کنم توهین هاش رو
سلام من متاهل هستم و با هسرم دچار مشکل شدید هستیم. سلام. همسرم در کلیه مسائلش فقط به خودش و اهدافش فکر میکنه. همیشه نیست و سرکاره. همسرم درامد خوبی داره ولی اصلا به اون اندازه خرج نمیکنه. فقط به فکر زندگی افراد خانواده خودشه. هرچی میگم میگه به تو ربطی نداره.
دقیقا منم مثل شمام