خانه / مشاوره نوجوان / ریشه اضطراب اجتماعی در نوجوانان + درمان
اضطراب اجتماعی
ریشه اضطراب اجتماعی

ریشه اضطراب اجتماعی در نوجوانان + درمان

برای “مشاوره آنلاین رایگان” یک دسته بندی را انتخاب کنید و مشکل خود را با روانشناس مطرح کرده و راهنمایی رایگان دریافت کنید.

اضطراب اجتماعی: چرا این احساس را تجربه می کنیم و چگونه باید با آن مقابله کرد

برای افرادی که در جامعه بی دست و پا هستند، خطر دیده شدن به شیوه های منفی مانند بی کفایت، زشت، خسته کننده، احمق، مضطرب، افسرده، پوچ، مغرور، چاق، رقت انگیز و غیره بسیار وجود دارد. وقتی به مراجعه کنندگان جلسات درمانی که در چنین شرایطی هستند فکر می کنم، ارتباط کمی بین تجربه من از هر فرد به عنوان یک فرد اجتماعی و طرز تفکر او نسبت به خود می یابم. هر یک از آن ها دارای ویژگی هایی هستند که من از آن ها لذت می برم، آن ها را تحسین می کنم و اغلب از نظر اجتماعی دارای مشاغل قابل احترامی هستند. با این وجود، برای یک فرد با اضطراب اجتماعی که خود می داند چیزی برای ارائه به جامعه در اختیار ندارد، حقایق در مورد وضعیت شغلی یا شخصیتی بی ربط خواهند بود.

من در مورد افراد تحت درمان به این نتیجه رسیده ام که آن ها به این باور رسیده اند که هنگام بزرگ شدن، قواعد گفتمان اجتماعی را یاد نگرفته اند. در نتیجه، به شدت در مورد واکنش دیگران در اجتماع دچار اضطراب می شوند. به عنوان مثال، رابرت به عنوان وکیل دادگستری در مورد تماس های تلفنی و صحبت کردن پشت تلفن دچار نگرانی می شود. پائولا، مدیر بخش فناوری اطلاعات در مورد قرار گرفتن در یک موقعیت اجتماعی و نحوه برخورد با دیگران دچار هراس می شود. تانیا فارغ التحصیل کالج است و سال گذشته بیکار بوده است. او مدام از خود این سوال را می پرسد که «قواعد چه هستند، چه مدت باید با یک فرد در یک مهمانی صحبت کرد و چگونه خود را از یک مکالمه بیرون آورد؟» همه در مورد سکوت و تماس چشمی احساس نگرانی می کنند.

در حالی که بسیاری از ما نگرانی های اجتماعی مشابه ای را تجربه می کنیم، اما یک فرد با اضطراب اجتماعی بر این باور است که اضطراب و ناتوانی اش در مواجه با این شرایط کاملا آشکار است. در نتیجه، همیشه طرد می شود و مورد نفرت دیگران قرار می گیرد. حتی وقتی شواهد کافی برای اثبات این باور او وجود نداشته باشد، چنین افرادی احساسات بدی را در مورد نحوه رفتار خود تجربه می کنند و در نتیجه به نفرت از خود ادامه می دهند.

مطالب مرتبط: چگونه در جمع بدون استرس صحبت کنیم

انتظارات والدین از دلایل اضطراب اجتماعی

منشا اصلی احساس اضطراب اجتماعی و نفرت از خود حاصل از آن به انتظارات والدین مرتبط می شود. هم تانیا و هم رابرت والدینی با انتظارات و توقعات زیاد داشتند. رابرت توضیح می دهد که چگونه والدینش او را تشویق به سخت کوشی در تمام فعالیت های فوق برنامه ای که حضور داشت می کردند. او می گوید «آن ها فکر می کردند که من یک هنرمند هستم و مدام من را در نواختن ویولن تحت فشار قرار می دادند. مادرم همیشه به من می گفت که نویسنده فوق العاده ای هستم و باید انتشار یک کتاب را در برنامه خود قرار دهم. با این وجود، همواره در مورد آنچه می نوشتم انتقاد می کرد.»

تانیا توضیح می دهد که چگونه والدینش برای موفقیت در دبیرستان او را تشویق می کردند تا بتواند وارد مدرسه تیزهوشان شود. «آن ها من را با پسر بهترین دوست خود مقایسه می کردند و تمام دستاوردها و موفقیت های او را به من یادآوری می کردند. در ظاهر به نظر می رسید که آن ها به توانایی های من برای دستیابی به مدارج بالا باور دارند. با این وجود، صرف نظر از تلاش هایی که می کردم هرگز به اندازه کافی خوب نبودم. والدینم وقتی متوجه شدند که برای دانشگاه هاروارد درخواست نداده ام، ناراحت شدند و نمی توانستم این موضوع که ناامیدشان کرده بودم را بپذیرم.»

پائولا نیز تحت تاثیر توقعات زیاد والدینش بود. آن ها از او خواستند تا انسان خوبی باشد. بدترین کاری که می توانست انجام دهد این بود که فردی در مورد او نظر مثبتی نداشته باشد. این موضوع باعث خجالت و شرمندگی والدینش بود و منجر به آزار فیزیکی یا کلامی از جانب آن ها می شد. تحت بهترین شرایط، پائولا امیدوار بود که والدینش از خشم و انتقاد اجتناب کنند. او به یاد می آورد که «مادرم فریاد می زد و من را سرزنش می کرد زیرا با همسایه به خوبی احوالپرسی نکرده بودم. به خاطر می آوردم که وقتی 9 ساله بودم، او من را از میز جشن شکرگزاری در خانه خاله ام بلند کرد زیرا از لغت «لطفا» برای کشیدن بوقلمون استفاده نکرده بودم. من به عنوان کودک بسیار هراسان بودم و نمی دانستم چه زمانی قرار است مورد انتقاد واقع شوم. هرگز نمی دانستم چه کاری درست است و هنوز هم نمی دانم.»

مطالب مرتبط: احساس بی کفایتی می کنم

اهمیت مخاطب

رابرت و تانیا باید به موقعیت های مهمی دست می یافتند تا والدینشان احساس رضایت خود را ابراز کنند. با تحمیل موفقیت بر فرزندان، پیامی که منتقل کردند چه به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه این بود که باید بیشتر تلاش کنند، بهتر باشند و بدرخشند، در غیراینصورت به خود آسیب زده و والدین را ناامید می کردند. برای هر سه نفر که به عنوان مثال مورد بررسی قرار گرفتند، قدرت نهایی در مورد نحوه عملکرد در دوران کودکی مخاطب اجتماعی بود. از همه مهم تر، قدرت خارق العاده مخاطب موجب قضاوت نهایی والدین می شد.

بدون تایید مخاطب، والدین احساس شرمندگی و خجالت زدگی می کردند و فرزند خود را مسئول این احساس ناخوشایند خود می دانستند. والدین، فرزند خود را مسئول احساس کمبود و نارضایتی خود می دانستندد و همین احساس به فرزند منتقل می شد. در نتیجه، فرزند نه تنها شرمنده و خجالت زده می شد، بلکه احساس بد آسیب اجتماعی، ناامیدی و نارضایتی والدین را نیز تجربه می کرد. بنابراین، جای تعجب نیست که برای یک کودک تحقیر شده، جهان اجتماعی مانند یک منشان دائمی از بررسی دقیق با هدف شناسایی و تشخیص طرف گناهکار در نظر گرفته شود.

توسعه احساس کفایت اجتماعی

این سه نفر نسبت به این باور که افرادی با اضطراب اجتماعی هستند، به وابستگی عاطفی قوی دست یافته اند. اگرچه آن ها جلسات درمانی را با ین هدف آغاز کردند که تجربه های خود را بهبود بخشند، اما حس ناامیدی اغلب بر این امید آن ها غلبه می کند. سفر برای اجتماعی شدن با آگاهی افراد از روش هایی آغاز می شود که طی آن اضطراب اجتماعی فرد شکل گرفته و به واسطه تجربه های پیوسته در زندگی تایید شده است. اگرچه این موضوع درک منطقی از نحوه توسعه احساس اضطراب اجتماعی در فرد به وجود می آورد، اما احساسات قوی در شرایط اجتماعی را تغییر نمی دهد.

من اغلب در مورد اضطراب شدید در موقعیت های اجتماعی و وحشت زدگی فرد می شنوم. با پریشانی شدید، آن ها چهره دیگران را اسکن می کنند تا واکنش های منفی مورد انتظار خود را در حالات چهره آن ها بیابند. این سوال به ذهن می آید که چه می شود اگر به آن ها برای سازماندهی یک موقعیت اجتماعی کمک کنم و پاسخ معمولا منفی است: «کارساز نیست؛ من بیش از حد اضطراب دارم و فایده ای ندارد.» باور من این است چنین پاسخی نه تنها بیانگر ناامیدی بلکه احساس نفرت از خود در فرد است. اگر بتوانم به فرد کمک کنم تا به این موضوع فکر کند و نفرت از خود را به زبان آورد، می تواند موانع را پشت سر بگذارد و رفتار خود را پیش از قرار گرفتن در یک موقعیت اجتماعی تمرین کند.

حتی وقتی یک فرد شجاعانه به یک مهمانی می رود و یک استراتژی از قبل تمرین شده را به کار می گیرد، غیرعادی است که فرد احساس موفقیت کند. همانطور که رابرت به من گفت: «وحشتناک بود. یک زن را دیدم  که تنها ایستاده بود. به سمت او رفتم و خود را معرفی کردم. نحوه شرکت در مهمانی را از او پرسیدم (طبق برنامه ریزی). نمی توانستم به خوبی تماس چشمی برقرار کنم، اما تمام تلاش خود را به کار گرفتم. او به سوالات من پاسخ داد، اما سپس دختر دیگری آمد و شروع به صحبت با او کرد و من وحشت زده شدم. نتوانستم چیزی بگویم و آنجا را ترک کردم.»

این مثال نشان می دهد که چگونه حتی با داشتن استراتژی، موفقیت دشوار است. تغییر احساسات منفی در مورد خود دشوارتر است. با سعی و تلاش قابل توجه، تجربه های تکراری از موفقیت های کوچک منجر به تغییرات کوچک اما مداوم در رفتار و ادراک فرد از خود خواهد شد.

در ادامه، فهرستی از مراحلی در فرآیند درمان را ارائه می کنم که می تواند به شما در تغییر رفتارهای خودتخریب کننده و احساس نفرت از خود و اضطراب اجتماعی کمک کند. انجام این مراحل با یا بدون کمک یک درمانگر مستلزم تعهد به تحمل ناامیدی و احساسات ناخواسته رنج آور است. برای موفقیت باید تمایل به شکست و تلاش مجدد در فرد وجود داشته باشد.

مراحل تغییر احساسات اضطراب اجتماعی

  1. ازطریق تامل به این آگاهی دست یابید که چگونه اضطراب اجتماعی شکل گرفته و به واسطه تجربه های مختلف در زندگی شما تثبیت شده است.
  2. با خود صحبت کنید تا (1) خصوصیات مثبت، (2) احساسات غیرقابل تحمل و به طور خاص (3) انعطاف پذیری خود را به یاد آورید. به عنوان مثال، توانایی تحمل احساسات غیرقابل تحمل. به هر حال، شما هنوز به مسیر خود ادامه می دهید و با وجود مواجه با این احساسات، همچنان اینجا هستید.
  3. استراتژی هایی را به منظور کمک به مدیریت رفتار در موقعیت های اجتماعی طراحی کنید. به عنوان مثال، وقتی با یک فرد غریبه در یک مهمانی ملاقات می کنید باید چگونه صحبت کنید (اگر نمی توانید به جواب برسید، سوالات را گوگل کنید).
  4. رفتار خود را تمرین کنید و برای شکست آماده باشید.
  5. یاد بگیرید که تلاش های ناموفق را به عنوان موفقیت در نظر بگیرید. این به معنی نادیده گرفتن الگوهای قدیمی حمله به خود و احساسات بد و تشویق به تلاش مجدد است.
  6. رفتارها را دوباره تمرین کرده و برای شکست آماده شوید.
  7. آنقدر به تلاش خود ادامه دهید تا احساس موفقیت کنید.
  8. مراحل 1 الی 7 را تا زمانی ادامه دهید که نسبت به خود احساس بهتری داشته باشید و بتوانید احساسات ناخواسته و نامطلوب را بهتر تحمل کنید.
  9. طرز تفکر جدیدی در خود ایجاد کنید که بازتابی از احساسات مثبت نسبت به خود باشد.
  10. خود را به عنوان فردی که در جامعه کفایت اجتماعی دارد، در نظر بگیرید.
  11. به خود اجازه دهید که به این باور برسید که می توانید تغییر کنید و از نگرانی ها در مورد تغییر آگاه باشید.
  12. مراحل 1 الی 11 را تکرار کنید.
  13. هرگز از تلاش و توسعه احساسات مثبت در مورد خود دست نکشید.
  14. هرگز از کار بر روی توانایی تحمل احساسات ناخواسته، تغییر رفتار و احساس مثبت نسبت به خود دست نکشید.

چرا من اضطراب اجتماعی دارم؟

 وقتی نوجوان هستید، توجه‌تان به طرز تفکر دیگران بیشتر جلب می‌شود. در این دوران به نظر می‌رسد که چیزهای عرف خاصی برای پوشیدن، گفتن یا انجام دادن وجود دارد. همچنین فکر می‌کنید کارهایی وجود دارند که نباید انجام دهید، کارهایی که ممکن است موجب خجالت شده یا باعث شوند جایگاه خود را میان دوستان‌تان از دست دهید. این مسئله می‌تواند منجر به اضطراب اجتماعی شود.

ایده اینکه دیگران ممکن است توجه خاصی به کارهای شما داشته باشند، باعث اضطراب بچه‌ها می‌شود. این اضطراب در برخی بچه‌ها آن‌قدر شدید است که به حالتی تحت عنوان اختلال اضطراب اجتماعی اطلاق می‌شود. تشخیص این حالت بدین‌صورت است که شما بسیار نگران این هستید که در چشم دیگران چطور به نظر می‌رسید، آن‌قدر که دست از انجام کارهایی که لازم است، یا دلتان می‌خواهد انجام دهید می‌کشید، چراکه می‌ترسید شرم آور بوده و مایه خجالت‌تان شوند.

ریشه اضطراب اجتماعی در نواجوانان

اکثر کسانی که به اضطراب اجتماعی مبتلا هستند، در سنین 8 تا 15 سالگی متوجه آن می‌شوند. نوجوانان معمولاً قادرند برای مدتی اختلال اضطراب اجتماعی را پنهان کنند. والدین و معلمین‌شان ممکن است متوجه مشکلی در آن‌ها نشوند، خصوصاً که کودکان و نوجوانان اغلب خجالت می‌کشند به این موضوع اعتراف کنند که چقدر مضطرب هستند.

خیلی از کودکان و نوجوانان به دنبال این هستند که بدانند آیا به اختلال اضطراب اجتماعی دچار هستند یا خیر و اگر هستند، چطور مسئله را با والدینشان در میان بگذارند. در ادامه بیشتر به این اختلال پرداخته و شرح می‌دهیم اگر خودتان درگیر این اختلال بوده یا فرزندتان به آن مبتلاست، چه اقداماتی لازم است انجام دهید.

اضطراب اجتماعی و خجالت

کودکان و نوجوانانی که به اختلال اضطراب اجتماعی مبتلا هستند، تنها زمانی که در مهمانی هستند یا در کلاس مطلبی را ارائه می‌کنند عصبی و مضطرب نیستند. دکتر بابریک، روان‌شناس بالینی در مرکز مشاوره خانواده ویرجینیا معتقد است، « مشکل نوجوانان فوبیای قرار گرفتن در موقعیت‌های اجتماعی نیست، بلکه وحشت داشتن از این است که در چشم دیگران چطور به نظر می‌رسند.»

حتی تعاملات و ارتباط های کوچک، مثل جواب دادن سؤال در کلاس درس یا غذا خوردن با دوستان، می‌تواند برای بچه‌های مبتلا به اضطراب اجتماعی ترسناک به نظر برسد. دلیل این مسئله آن است که می‌ترسند به اشتباه، کاری خجالت آور یا توهین آمیز انجام داده و دیگران بر این اساس او را قضاوت کرده یا طردش کنند.

بچه‌هایی که فقط خجالتی هستند به‌تدریج و در طی زمان یخشان آب شده و با آدم‌ها و شرایط جدید خو می‌گیرند، اما نوجوانان مبتلا به اضطراب اجتماعی این‌طور نیستند. دکتر باسمن، روان‌شناس دیگری در مرکز مشاوره کودک و متخصص اضطراب توضیح می‌دهد: ” احساس خجالتی در نوجوان ممکن است تا حدودی نگذارد یک سری کارها را انجام دهد، اما تأثیر چشمگیری بر توانایی او در انجام عملکردش ندارد. عملکرد نوجوان شامل فعالیتش در مدرسه و خانواده، دوست پیدا کردن و جزئی از جامعه هم سن و سالان بودن است. این اضطراب اجتماعی چنین تأثیری دارد.

علائم اضطراب اجتماعی در نوجوانان

 موقعیت‌هایی که باعث تحریک بروز اضطراب در فرد می‌شوند، بسته به افراد متفاوت است. بعضی از کودکان مبتلا به اضطراب اجتماعی ترس از عملکرد در مقابل دیگران دارند، حال‌آنکه یک سری دیگر در موقعیت‌های بسیار بیشتری مضطرب می‌شوند؛ مثلاً صحبت کردن با فروشنده، کمک خواستن، خوردن یا نوشیدن در حضور دیگران. در ادامه مثال‌هایی از اضطراب اجتماعی نوجوانان بیان شده است:

  • وارد سلف می‌شوید و می‌بینید که دوستان‌تان دارند پچ‌پچ می‌کنند و می‌خندند. می‌ترسید که نکند به شما بخندند. حتی وقتی به شما اطمینان می‌دهند که به شما نمی‌خندیدند، شما باز هم نگرانید.
  • عاشق فوتبال هستید و می‌خواهید عضو گروه ورزش مدرسه شوید، اما نمی‌شوید چون نگران آدم‌هایی هستید که نگاهشان به سمت شماست.
  • می‌خواهید از معلمتان سؤالی بپرسید، اما نمی‌توانید، چون می‌ترسید احمق به نظر برسید.
  • درگیری زیادی بر سر ارائه دادن یا ندادن مقاله یا تحقیقتان پیدا می‌کنید چراکه می‌ترسید آن را اشتباهی انجام دهید.
  • از اینکه چیزی را بلند بخوانید واهمه دارید چراکه ممکن است چیزی را اشتباه تلفظ کرده یا یک قسمت را جا بیندازید.

اگر به اختلال اضطراب اجتماعی مبتلا هستید، احتمالاً فکر می‌کنید که همه متوجه این اضطراب در شما هستند. در اصل، مضطرب به نظر رسیدن چیز دیگری است که بچه‌های مبتلابه اضطراب اجتماعی از آن می‌هراسند، اما دیگران ممکن است متوجه آن نشوند چراکه بسیاری از علائم اضطراب درون فرد اتفاق افتاده و نمود بیرونی ندارند.

احتمال دارد دچار افکار هراسان شوید و برخی از علائم فیزیکی اضطراب مثل افزایش ضربان قلب یا ناراحتی معده را احساس کنید، اما دیگران به‌احتمال‌زیاد متوجه آن نخواهند شد. علائم ظاهری اضطراب مثل سرخ شدن گونه‌ها ممکن است دیگران را به شک بیندازد، اما حتی سرخ شدن گونه‌ها هم چیزی است که دیگران وقتی برای خودشان اتفاق بیفتد بیشتر به آن توجه می‌کنند.

ازآنجایی‌که کودکان مبتلابه اختلال اضطراب اجتماعی از انجام هر کار خجالت آوری می‌ترسند، به عقیده‌ی دکتر باسمن، آن‌ها می‌توانند استاد مخفی کردن احساس واقعی‌شان باشند. ” یکی از دخترانی که من با او کار می‌کردم دچار حمله وحشت زدگی می‌شد و بسیار مضطرب بود. ازآنجایی‌که من او را خوب می‌شناختم، می‌دانستم اگر به زمین نگاه کند و ساکت باشد یعنی حس اضطراب دارد. اما دیگران متوجه آن نمی‌شدند.”

گاهی اضظراب باعث شود که کودک پرخاشگر یا عصبانی به نظر برسند، مثل یکی از پسر هایی که دکتر باسمن با او کار می‌کرد. « یک نفر همین‌طوری پیش او آمد و گفت: “شنیدم می‌خوای عکس سارا رو با مایو ببینی.” پسر هم احساس خجالت و تحقیر کرد و از کوره دررفت. وسایل را به هم‌ریخت و قشقرق به پا کرد. کادر مدرسه فکر می‌کرد که پسر سرکش و از کنترل خارج شده. اما اتفاقی که واقعاً افتاده بود این بود که پسر ترس شدیدی از خجالت زده شدن داشت.»

درمان اضطراب اجتماعی در نوجوانان

یکی از کارهایی که نوجوانان وقتی مضطرب هستند انجام دهند، این است که از انجام کارهایی که نگرانشان می‌کند اجتناب کنند؛ مثلاً بهانه می‌آورند که مدرسه نروند یا در مهمانی‌ها و دور همی‌های دیگر غیبت می‌کنند. بااینکه این کار برای مقابله با اضطراب اجتماعی نوجوانان در کوتاه‌مدت جواب می‌دهد، اما متخصصین هشدار می‌دهند، نادیده گرفتن اضطراب کودک فقط اوضاع را بدتر می‌کند. به‌علاوه، بالاخره یک‌زمانی لازم است که انجام دادن بعضی از کارها را یاد بگیرید، بنابراین تمرین کردن در درمان اضطراب اجتماعی نوجوانان خیلی مهم است.

مورد خطرناک دیگری که در رابطه با اجتناب از ترس‌ها وجود دارد این است که ممکن است به عادت تبدیل شود به‌طوری‌که کودک یا نوجوان مدام خود را از همه‌چیز و همه‌کس دور کند. این کار باعث بدتر شدن اضطراب کودک شده و دیگران متوجه نخواهند شد چرا کودک یا نوجوان از افراد فاصله می‌گیرید و همین مسئله خودش بر احساس تنهایی کودک خواهد افزود.

مثال‌هایی در  زمینه مشکلات اضطراب اجتماعی نوجوانان

  • آن‌قدر نگران ارائه دادن سر کلاس هستید که اصلاً آن روز از خیر مدرسه رفتن می‌گذرید چراکه ترجیح می‌دهید نمره‌تان کم شود تا جلوی دیگران سخنرانی کنید. انجام این کار باعث می‌شود معلمتان فکر کند که نمره گرفتن برایتان مهم نیست و حداقل وظایف را برای قبولی در درس انجام می‌دهید. اما درواقع مدرسه و نمره برایتان مهم است، اما فکر اینکه جلوی دیگران صحبت کنید برای شما عذاب‌آور است.
  • دارید با هم‌گروهی خود دوست می‌شوید و او مدام شمارا دعوت می‌کند تا برای انجام بازی‌های ویدئویی بعد از مدرسه به خانه‌اش بروید. دوست دارید بروید، اما می‌ترسید که کار عجیبی بکنید، بنابراین بهانه می‌آورید. دست‌آخر او کم‌تر و کم‌تر به سراغ شما آمده و فرض می‌کند که اصلاً نمی‌خواهید با هم دوست باشید.

درخواست کمک و مشاوره در درمان اضطراب اجتماعی نوجوانان

ابتلا به اضطراب اجتماعی می‌تواند مانع انجام فعالیت های موردعلاقه نوجوانان شود و راه معاشرت با کسانی که دوست دارید با آن‌ها باشید را ببندد. این شرایط همچنین ممکن است موجب بروز علائم افسردگی در نوجوانان شود. کمک و مشاوره خواستن شاید دشوار باشد، اما واقعاً مهم است.

دکتر باسمن می‌گوید که می‌خواهد بچه‌ها بدانند که تنها نیستند.” بسیاری از نوجوانان دچار اختلال اضطراب اجتماعی هستند. شجاع بودن و صحبت در مورد آن باکسی ممکن است ترسناک به نظر برسد، اما اگر بتوانید بر اضطراب خود غلبه کنید، یک نفر به حرف‌هایتان گوش‌داده و کمکتان خواهد کرد.”

منبع: www.goodtherapy.org

25 دیدگاه

  1. سلام.من اضطراب اجتماعی دارم و قرص پروپرانولول میخورم،این قرصا زیاد تاثیر ندارن و فقط یه کم اضطرابمو کمتر میکنه،سر جلسه امتحان اضطرابم خیلی بیشتر میشه و تیک عصبی میگیرم مثل پلک چشمم میپره یا ابرو هام تکون میخوره و سرم میلرزه و کلا قیافم عجیب به نظر میرسه، این اصلا تمرکز ندارم و امتحان قبلیمو خیلی بد دادم چون اون لحظه مغزم قفل کرده بود و هیچی یادم نمیومد،چند تا همکلاسی بیشعورم که میدونن اضطراب اجتماعی دارم همش بهم زل میزنن و مسخرم میکنن سنگینی نگاهشون اذیتم میکنه و اضطرابم بیشتر میشه

  2. و نمیدونم چیکار کنم از این حالت در بیارم همیشه گوشه گیرم اضطراب اجتماعی شدید دارم و نمیتونم با افراد نا آشنا حرف بزنم و نمیتونم احساستمو به بقیه بگم و همیشه حس کمبود میکنم خیلی حالت بدی دارم و میخوام کل روز رو بخوابم و فقط روزها تموم بشه فشار خوانواده خیلی شدیدن و نیمتونم تحمل کنم و نمیتونم دیگ بگزونم خیلی دلم میخواد به همه اینا خاتمه بدم ولی میترسم من واقعن نمیدونم باید چیکار کنم همیشه از هرکاری عقب میمونم بعضی وقتا دلم میخواد دنیا وایسه آنقدر خسته شدم و هروقت بخوام درباره احساستم حرف بزنم گریم میگره و واقعن وضعیت روحی روانی ام شدید بده یدقعه خوشحالم ولی سریع دوباره حالت بد بهم برمیکرده و فقط دلم میخواد خوش بگذرونم خبلی حالم بده هرکاری میکنم نمیتونم از این وضعیت در بیام من هرمشکلی که فک میکنم دارم و احساس بدبختی کامل میکنم و دلم میخواد که هرچه زودتر این زندگی مو پایان بدم حس میکتم هیچوقت نمیتونم بع این افکار و این ذهنیت پایان بدم و واقعن بعضی وقتا از فکر کردن زیاد سرم درد میگرفت واقعن به کمک احتایج دارم و حس میکنم که دیگ نمیتونم ادامه بدم

  3. من همیشه اضطراب اجتماعی دارم و هروقت با آدمای سابق زندگیم که قبلاً بودن و الانم تو زندگیم هستن روبه رو میشم دلم میخاد همون لحظه گریه کنم و اون بغض و نمیتونم قورت بدم و با بدبختی حرف میزنم و خودمو از اون مخمسه نجات میدم امروز دوستای سابقمو دیدم و یهو دوباره این اتفاق برام افتاد و یهو از جمع رفتم و می‌دونم که ناراحت شدن ازم و عذرخواهی کردم ولی باز عذاب وجدان دارم

  4. اضطراب اجتماعی ،مشکل دربرقرارکردن ارتباط باادم ها ارتباط چشمی استرس،گیجی،فکرای منفی وقتی باادما مواجی میشم کلا ازدست میرم خودموگم میکنم نمیتونم درست فکرکنم اینم وقتی یه ادم جلوم ظاهر میشه کلا مشکلاتم مربوط به ادما میشه ازادما میترسم هیچ چیز خوبی ندیدم ازشون قضاوت سرزنش نگاه های بدنیش خند مسخره کردن توهین حالموبدمیکنن وقتیم حالم خوبه رفتارادما بامن جوریه که اعتمادبنفسموله میکنن و دست خودم نیس میترسم ازشون باعث میشن خجالت بکشم نمیدونم چرا هرچقد تلاش کردم ویدئوهای انگیزه ای خوندن مطالب توسایتا درمورداعتمادبه نفس واضطراب اجتماعی و.. بازم وقتی ادما جلوم مغرورانه رفتارمیکنن توذهنم هیچی نیس نمیدونم چمارکنم اعتمادبه نفسم له میشه
    قصد خودکشی ندارم فعلا چون اینجا هستم ودرگذشته هم موردازاروتوهین اره قرارگرفتم که دوسندارم راجبشون حرف بزنم حالموبدمیکنه نمیتونم حرف بزنم استرس میگیرم پس (لطفا تماس نگیریدچتی مشاوره بدیدممنون🙏)

  5. سلام من حدود یک سال است که درگیر اظطراب اجتماعی هستم و با مصرف دارو وضعیت بهتری دارم در اون موقع من دانشگاه میرفتم و خواب گاهی بودم و نمی توانستم دوست پیدا کنم ، و حال روحی خیلی بدی داشتم . ولی الحمدلله با مصرف قرص خوب شده ام ، اما حالا دچار یک سردرگمی شخصیتی هستم همش 24 ساعت دارم شخصیتم را کنکاش میکنم . و میخواهم آن را تغییر دهم . نمیدانم دلیل آن اظطرابم بوده یا مخصوص دوران جوانی ام است . من یک شخصیت صفر و صدی ، جزئی نگر و تا حدودی درونگرا دارم . مدتی است که شخصیت ثابتی ندارم و دارم آن را تغییر میدهم و دچار پریشانی درونی هستم . از مشکلاتم این است که جزئی نگر هستم این جزئی نگیری باعث شده است که پریشانی درونی ، عدم درک محیط و شرایط ، فراموش کاری و مه مغزی و… است . میخواهم کمی کل نگرتر شوم چون واقعا دیگر خسته شده ام .

  6. سلام من 14 سالمه و افسردگی دارم اعتماد به نفسم ندارم برای همین اظطراب اجتماعی دارمو از جمع همیشه فراریم تو مدرسه کلا منزویم من قبلنا ک هیچ کدوم از مشکلارو نداشتم خیلی خوشحال بودم راحت برونگرا بودم کلی دوست داشتم ولی از پارسال این مشکلات شروع شده و هنوز دارمشون برای همین میترسم از اینکه مدرسه ها باز شه تاثیرات اینا اینکه من همش یه گوشم منزویم هیچ دوستی پیدا نمیکنم حتی شده بیان سمتم باهام حرف بزنن گفتن خندیدن ولی بازم اهمیت ندادم و همش زنگ تفریح سرمو میزارم رو میز نمیکت میخوابمو تنهام فکنم الان اظطراب اجتماعی دارم هیچ جا نمیرم بیرونم نمیرم کلا خونم جاهایی جمع ازش ترس دارم فقط تو تیرماه ی سفر خانوادگی رفتم بعدش پامو از خونه بیرون نمیزاشتم کلا همه ی این مشکلات دست به دست به هم دادنو حالمو خراب کردن برای همین من از باز شدن مدرسه استرس و اظطراب دارم میترسم دوباره همچی مثل پارسال باشه حتی رو روند درس خوندنمم یه کوچولو تاثیر گذاشتن ببخشید طولانی شد ولی کمکم کنید???

  7. من از اضطراب اجتماعی خیلی اذیتم همش بفکر قضاوت شدنم همش از دیگران میترسم ی حسی دارم انگار همه ازم بهترن اینو خیلی ضایع نشون نمیدم اما تو وجودمه و همشم بفکر اشتباهات گذشتم اصا ب نقاط قوتم فک نمیکنم همش ن قاط ضعفم زوم کردم با اینکه همش سعی میکنم حواس خودمو پرت کنم ولی بازم اذیتم دلم میخواد خلاص شم

  8. من ۱۹ سالمه چند ساله که دچار اضطراب اجتماعی هستم زمانی که ۱۳،۱۴ ساله بودم هم همینجوری بودم ولی چون کوچیک بودم جدی نگرفتم گفتم اگه بزرگ شم درست میشه ولی بزرگتر که شدم روز به روز بدتر هم شد از ۱۶ سالگی متوجه شدم که مشکلم دقیقه اضطراب اجتماعی هست واقعا خیلی دارم اذیت میشم هیچکس هم از دور اطرافیان من درکم نمیکنه خانواده ام هم من رو بخاطر این مشکل مسخره میکنن من بخاطر این مشکل اضطراب حتی یک دوست هم ندارم روابط اجتماعی م خیلی بده حتی جرعت حرف زدن با یک فامیل و دوست رو ندارم خیلی مسخره به نظر میاد ولی من واقعا تو همچین موقعیت هایی بدجور استرس میگیرم و واقعا نمیتونم کنترل کنم همیشه به فکر قضاوت های مردم هستم که این الان در مورد من چه فکری میکنه و الان منو مسخره میکنه یا بهم تیکه میندازه از نگاه های مردم میترسم، جرعت دفاع از خودم رو ندارم در صورتی که حق با منه در چینین شرایطی حتی دست هام شروع به لرزیدن میکنه قلبم به تپش میوفته ، بخاطر این مشکل حتی جرعت رفتن به یک آرایشگاه ساده ندارم نمیتونم برم چیزی که نیاز دارم رو بخرم نمیتونم زنگ بزنم با یک دوست حرف بزنم ، همش با فکر های مضخرف از صبح تا شب زندگی میکنم واقعا خیلی اذیت میشم بخاطر این کار ها از خودم بدم میاد از صبح تا شب خودم سرزنش میکنم بخاطر این مشکل اضطرابم از همه ی کار هام عقب افتادم هیچ کاری نمیتونم انجام بدم هیچ کاری نمیتونم شروع کنم مثلا میخوام برم رانندگی یاد بگیرم نمیتونم برم میخوام زبان یاد بگیرم نمیتونم هیچ آینده ای ندارم با این وضعیتی که دارم من واقعا نمیدونم چیکار کنم قبلا چند بار مشاوره حضوری رفتم ولی چون هزینه اش رو نداشتم نتوستم ادامه بدم که البته مشاوره هایی که رفتم اصلا فایده ای نداشت الان مجبور شدم اینجا پیام بدم لط

  9. سلام مشکل اضطراب اجتماعی دارم نمیدونم از کی شروع شده ولی فکر کنم چند ماهیه متوجه شدم از استرس نمیتونم تو جاهای ادارای حاضر شم حتی نتونستم برم دانشگاه برای ثبت نام و یکسال عقب موندم بخاطر اضطراب و استرس شدیدی که دارم و اضطراب اجتماعی باعث شده تو خیلی از زمینه ها عقب بمونم نمیتونم جلوی جمع صحبت کنم و مشکلم تنها اضطراب اجتماعی نیست افسردگی هست ولی بدلیل شرایط مالی بد نمیتونم برم پیش روانشناس

  10. ۱۶ سالمه دخترم مجرد دانش آموزم شغلی ندارم.خیلی به یک موضوع مزخرف فکر میکنم اضطراب اجتماعی شدید دارم.لکنت زبان دارم.احساس پوچی میکنم و انرژی برای انجام کاراهای ساده روزمره ندارم.احساس میکنم مشکلات عصبی گرفتم چون موقع ناراحتی و استرس، تفس تنگی میگیرم یا سرگیجه میگیرم یا لرزش دست و گاهی مواقع نمیتونم دستم رو مشت کنم از لرزش دست

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      مشخص نیست موضوع مزخرفی که گفتید فکر می کنید چیست؟ آیا افکار تکراری هستند ، هیجان زیادی را همراه آن تجربه می کنید، احساس می کنید چون این فکر را دارید پس به آن عمل می کنید و ترس بیشتری را تجربه می کنید، اگر چنین است درگیر نوعی وسواس فکری هستید. آیا فکرهای شما محتوی خاصی دارند مثلاً در مورد ظاهر بدن خودتان هست؟ که به اختلال بدریخت انگاری بدن مربوط می شود. از شدت اضطراب اجتماعی افسرده هم شدید. و اگر همراه با سرگیجه و تنگی نفس و لرزش دست، علایم دیگری مثل تپش قلب، تعریق، درد قفسه سینه ، تهوع یا ناراحتی شکمی، احساس گرما یا لرز، احساس خواب رفتگی ، گسست از واقعیت ، گسست از خویشتن، ترس از دست دادن کنترل یا دیوانه شدن و یا ترس از مردن را تجربه کنید درگیر اختلال پانیک هم هستید. اما اگر فقط چند موردی که خودتان اشاره کردید باشد ناشی از اختلال اضطراب اجتماعی شماست. پس ضروری است که هم به روانپزشک و هم روانشناس مراجعه کنید. هم بررسی دقیق تری صورت گیرد و هم درمان مناسب بگیرید.

  11. 35 مرد مجرد دیپلم خانواده ام منو به عنوان یه سر راهی می‌بینند من اضطراب اجتماعی دارم و نمیتونم از خونه برم بیرون همیشه به خودکشی فکر می کنم رفتار خانوادم مدام باهام بدتر میشه جدیدا به سرم زده از خونه فرار کنم با اینکه نه پول دارم نه چیزی.

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      خانواده شما باعث بوجود آمدن مشکل شما شدند و همچنان با ادامه رفتارشان باعث تداوم مشکل شما می شوند. شما درمان نگرفتی و تغییری هم در محیط شما صورت نگرفته، در نتیجه دچار افسردگی هم شدید. در درجه اول به روانپزشک مراجعه می کنید. در درجه دوم در صورتی که کار و درآمدی دارید، از خانواده جدا می شوید و زندگی مستقلی را اختیار می کنید. در مرحله بعد به روان شناس مراجعه می کنید و مراحل درمان هر دو اختلال را با روانشناس طی می کنید.

  12. من دخترم ۲۰سالمه ترم ۲رشته روانشناسیم بعد از یه درگیری خانوادگی دچاریه نوعاضطراب وهراس اجتماعی شدم وقتی میرم بیرون احساس میکنم همه بع من نگاه میکنن خیلی اذیت میشم ?مراجعه به روانپزشک داشتم یه بار ولی دارو نوشت خوب نشدم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      اضطراب اجتماعی به شکل تدریجی بروز می کند، اما اگر شما به دنبال یک درگیری دچار این حالت شدید باید بررسی دقیق تری صورت گیرد و از اختلال پانیک ( وحشت زدگی ) افتراق داده شود.

  13. دخترم 13 ساله هستش و عصبی و خجالتی و به نظرم دچار اضطراب اجتماعی نمی دونم چیکار کنم

  14. سلام خسته نباشید دخترم ۱۳ ساله هستن ووقتی مهمونی یا جمعی شلوغ باشه استرس میگیرن واین از کودکی هست باید چیکارکنیم؟

  15. مشکلم یکی اینه ک حس میکنم دچار اضطراب اجتماعی ام و توی دانشگاه تو ی کنفرانس و حتی صحبت توی جمع مشکل د ارم اونقدی هست ک ارائه مو کلا خراب میکنم و یه مشکل دیگه این ک درسامو متوجه نمیشم مغزم رو به زواله امتحانامو پشت سر هم خراب میکنم دگ افسرده شدم مشروط بشم لف میدم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما اضطراب اجتماعی دارید، درمان نشدید، فرصت ها را از دست دادید و دچار افسردگی هم شدید. که به شکل چرخه معیوبی هر دو همدیگر را تقویت می کنند. پس در درجه اول به روانپزشک مراجعه می کنید. یک ماه بعد از اینکه خوردن دارو را شروع کردید برای درمان موثری به روانشناس مراجعه می کنید.

  16. واقعا با رفتن پیش مشاور اضطراب اجتماعی درمان میشه ؟

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما مشاوری را انتخاب می کنید که ترجیحا روانشناس بالینی باشد، تجربه داشته باشد و از رویکرد ECBT استفاده کند. اگر کودک و نوجوان هستید. حتما متخصص کودک و نوجوان باشند. شما خودتان هم همکاری کنید. در منزل تمرین و تکرار کنید. مشکل شما کاملا برطرف می شود. در مواقعی که مشکل شما خیلی شدید است از روانپزشک هم کمک می گیرید، هم زمان دارو هم مصرف می کنید.

  17. من ۱۳ ساله امه یه چیزی که منو خیلی اذیت میکنه اینکه من اضطراب اجتماعی شدیدی دارم مثلا توی جمع دوستام و خانواده ام خوبم ولی وقتی یه غریبه بهم نزدیک میشه یا قراره با یه غریبه حرف بزنم خیلی اضطراب میگیرم و فکر کردم این درونگرایی ولی من واقعا تنهایی و دوست ندارم و دلم میخواد همیشه داخل جمع باشم و بتونم ارتباط برقرار کنم ولی هیچوقت نتونستم خیلی هم مقابله کردم ولی همیشه ترس از اینکه قضاوت شم یا نتونم درست حرف بزنم منو تهدید میکنه و همیشه هم وقتی میرم بیرون و یه جایی شلوغ همیشه دوست دارم زودتر خلاص شم و بیام بیرون

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی متخصص کودک و نوجوان

      ترس از قضاوت شدن ریشه در گذشته شما و نوع فرزند پروری والدین شما دارد. شما احتمالا خلق و خوی خجالتی داشتید یا ژنتیکی افراد مضطربی بودید. اما پدر و مادر شما، شما را با دیگران مقایسه کردند ، تنبیه کردند، تحقیر کردند، انتقاد کردند. یا خواهر و برادر یا اقوام نزدیکی داشتید که از شما زیبا تر، جذاب تر یا با هوش تر بوده، و شما خودتان را با ایشان مقایسه می کردید. در نتیجه این رفتارها این باور در شما شکل گرفته که شما نسبت به دیگران چیزی در وجود خودتان کم دارید. همواره خودتان را غیر منصفانه مقایسه و قضاوت می کنید و فکر می کنید دیگران هم نسبت به شما چنین فکری دارند. ممکن است چند بار هم اتفاق بیفتد که به خاطر اضطراب خودتان رابطه خوبی نتوانسته باشید برقرار کنید و احساس کنید دیگران شما را تحویل نمی گیرند. پس این باور بیشتر در شما تقویت می شود.
      شما هیچ وقت باورهای خودتان را به چالش نمی کشید. باور شما این است که دیگران مرا قضاوت می کنند، پس هنگام نزدیکی به دیگران از ترس قضاوت شدن ممکن است عرق کنید، ضربان قلب تان بالا برود، صورت شما سرخ شود، دهان شما خشک شود، تپق بزنید و باز خود علایم بدنی باور شما را تقویت می کند، اضطراب شما بالا می رود، برای رهایی از اضطراب ترجیح می دهید با موقعیت مواجه نشوید. موقتا آرام می شوید، غافل از اینکه با این روش مشکل شما روز به روز شدید تر می شود تا حدی که عملکرد شما را مختل می کند، روابط شما را محدود می کند و خیلی از موقعیت ها را از دست می دهید.
      تنها راه غلبه بر اضطراب تحمل اضطراب است.شما باید با موقعیت مواجه شوید، همه افراد در مواجهه اول با افراد غریبه یا موقعیت های جدید دچار اضطراب می شوند. اما تحمل می کنند. شما از خودتان بپرسید مگر همه افراد قضاوت می کنند؟ مگر همه می خندند؟ مگر همه روی بدن من زوم می کنند؟ چند درصد افراد می خندند؟ آیا همیشه می خندند؟ تازه اگر بخندند چه اتفاقی می افتد؟
      پس اول موقعیت های که دچار اضطراب می شوید یاد داشت می کنید و به میزان اضطراب خودتان از ده تا صد نمره می دهید. چندین موقعیت را که یادداشت کردید از جایی شروع می کنید که کمترین اضطراب را دارید. اول مواجهه تجسمی انجام می دهید. آن موقعیت خاص را مجسم می کنید، با تمام حواس پنجگانه و تمام چیزهایی که در آن محیط می بینید، می شنوید، بویی که احساس می کنید و غیره را با جزئیات بیشتر تجسم می کنید. در ذهن خود با آن موقعیت مواجه می شوید، حرف های که قرار است برنید، می زنید و جواب خود را می گیرید. به طور متوسط در تصویر سازی باید ۷ دقیقه در آن شرایط بمانید تا اضطراب شما به بالاترین حد خودش برسد. و به مرور پایین بیاید. می توانید اگر بدون حضور درمانگر خودتان این کارها را انجام می دهید، جلو آینه بایستید و تمرین کنید. یا دو صندلی بگذارید، خودتان روی یکی از صندلی ها بنشینید، چیزی که می خواهید به طرف مقابل بگویید،می گویید و بعد جای طرف مقابل می نشینید و جواب خودتان را از زبان آن شخص می دهید. روزی سه بار تمرین می کنید تا جایی که اضطراب آن موقعیت کاملا از بین می رود و شما در مرحله بعد با موقعیت واقعی مواجه می شوید.
      خیلی از مواقع شما مهارت های اجتماعی مثل سلام کردن، مهارت حل مسئله ، مهارت دوست یابی، مهارت جرات ورزی و غیره را ندارید. که همه این ها را می توانید با نقش بازی کردن، خواندن قصه و همانند سازی با شخصیت قصه، و غیره یاد بگیرید. پدر و مادرها می توانند در این زمینه ها کمک کنند. اما اگر پدر و مادرها برای شما وقت نمی گذارند یا ارتباط خوبی با شما ندارند. باید از مشاور مدرسه درخواست کنید با شما و کودکان امثال شما کار کنند. اگر پدر و مادر حمایت گری دارید می توانید از روانشناس کمک بگیرید و همه مراحل را دقیق پیش بروید تا کاملا بتوانید بر مشکل خود غلبه پیدا کنید.

  18. سلام من متوجه شدم که اضطراب اجتماعی دارم ولی امکان رفتن پیش روانشناس رو ندارم من میتونم مشاوره ی آنلاین دریافت کنم؟

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      بله شما می توانید مشاوره آنلاین بگیرید ، به شرطی که به دستوراتی که داده می شود، به تکنیک هایی که ارایه می شود عمل کنید. یا فکر نکنید چون خدمات رایگان می گیرید، طرف چیزی بلد نیست و به کارش اعتماد نکنید.

دیدگاهتان را بنویسید

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.