Home / پرسش و پاسخ روابط عاطفی / کنکور دارم ولی عاشق شدم | عشق در سال کنکور
عاشق شدن سال کنکور
عشق سال کنکور

کنکور دارم ولی عاشق شدم | عشق در سال کنکور

عشق و عاشقی در سال کنکور موضوعی است که بسیاری از دختر و پسر های جوان در این دوران تجربه می کنند. جنس عاشق شدن پسر و دختر پشت کنکور متفاوت از عاشقی در دوران های دیگر زندگی است. همه افرادی که در سال کنکور عاشق می شوند احساسا شدید دوست داشتن را تجربه می کنند.

این کنکور چه دارد که باعث عاشق شدن دختران و پسران جوان می شود؟ چه عاملی باعث می شود یک دختر یا پسری که در ابتدا به امید قبولی در کنکور تلاش می کند خوب درس بخواند و تمرکزش را بر روی قبولی در کنکور بگذارد، ناگهان درگیر یک عشق می شود. عشقی که فکر و ذهن فرد را درگیر خود می کند تا حدی که او فرصت چندانی برای درس خواندن برای کنکور ندارد. اگر هم درس می خواند تمرکز کافی ندارد و نمی تواند بازدهی لازم را در حین درس خواندن داشته باشد.

عوامل متعددی در دوران کنکور دست به دست هم می دهند تا یک پسر یا دختر جوان در سال کنکور به جای تمرکز بر درس خواندن، عاشق شود. اولین مورد اینکه کنکور درست در سن و سال بلوغ که اوج شور و شوق جوانی است همزمان است. در سن 17 یا 18 سالگی دختر و پسر سرشار از احساسات است؛ احساساتی که نیاز به پاسخ دارند. احساس نیاز به جنس مخالف، نیاز به برقراری رابطه عاطفی، نیاز جنسی. این میل و گرایش جوانان امری غریزی و طبیعی است بنابراین این احساسات باید به رسمیت شمرده شود و پاسخ مناسبی در مقابله با این احساسات داده شود.

اگر این احساسات به درستی هدایت نشوند، یا احساسات سرکوب شوند، این نیاز ممکن است به روش نادرستی برآورده شود.

دومین موضوعی که این احساس شدید دوست داشتن که در اینجا عشق می نامیم را در سال کنکور برانگیخته می کند، خانه نشینی است. دختر یا پسر جوان باید یک سال در اتاقی حبس شود و برای مدت طولانی از صبح تا شب درس بخواند. یعنی بخش مهمی از برنامه روزانه فرد به درس خواندن می گذرد. در چنین شرایطی، جسم و روان انسان به این سبک از زندگی واکنش نشان می دهد.

بدن انسان برای تحرک و فعالیت جسمی آفریده شده است. به عبارتی، نشستن و مطالعه کردن برای مدت طولانی در طول روز با طراحی سیستم بدن ما سازگار نیست.

بسیاری از هورمون ها از جمله هورمون های شادی و آرامش در هنگام تحرک و فعالیت بدنی ترشح می شوند. فردی که در سال کنکور برنامه منظم ورزشی یا تحرک کافی ندارد، این هورمون ها در بدن او ترشح نمی شوند بنابراین در طول روز هنگام درس خواندن احساس غم و خستگی روحی را تجربه می کند.

سومین عامل عاشق شدن در سال کنکور عدم برقراری رابطه دوستی و اجتماعی است. فرد تصمیم گرفته برای قبولی در کنکور، یک سال خود را در خانه حبس کند و ارتباط با دوستان و همسالانش را در این دوران قطع کند. تحقیقات بسیاری تاثیر برقراری روابط اجتماعی بر سلامت روان را تایید کرده اند. در حقیقت انسان موجودی اجتماعی است و این نیاز به برقراری ارتباط و حضور در جمع غریزی است. اگر این احساس نیاز در دوران کنکور سرکوب شود، خود را با علایم افسردگی و ناراحتی نشان می دهد.

چهارمین دلیل عاشق شدن در کنکور داشتن وقت کافی در خلوت و تنهایی است. در حقیقت، به خاطر کنکور خود را از اجتماع دور کرده ایم و فرصت زیادی برای فکر کردن در مورد مسایل مختلف داریم. زمانی را که قبلا در مدرسه و صحبت با گروه همسالان و در خانه با اعضای خانواده سپری می شد، یا در باشگاه ورزشی با دوستان می گذشت، حالا باید در پشت کتابهای کنکور بگذرد. در حقیقت این فرد حالا فرصت دارند تا به هر موضوعی فکر کند. با این افکار عمق ببخشد، رویاسازی کند و احساساتش را از طریق این فکار برانگیزد.

بنابراین سیستم بیولوژی فرد کنکوری طبیعی عمل نمی کند و حاصل آن  تجربه احساس استرس، افسردگی، ناامیدی است. او برای غلبه بر این احساسات منفی نیاز به یک محرک هیجان انگیز و نشاط آور دارد. بنابراین او عاشق می شود.

عشق شگفت انگیز و هیجان انگیز است. عشق یک احساس نامحدود است. هر آنقدر که بخواهیم می توانیم به آن بال و پر برای پرواز بدهیم. با رویاسازی از طریق افکار نامحدود خود، می توانیم بدون نیاز به حضور در جمع هم درس بخوانیم و هم احساس شادی کنیم.

این عشق با ما انگیزه می دهد. شعله امید به زندگی آینده را در درون روشن می کند. ما را از غم تنهایی پشت کنکور می رهاند. اما این عشق همیشه درمانگر نیست. عشق نمی تواند برای همیشه احساسات سرکوب شده درون ما را درمان کند. چون این عشق و عاشقی پشت کنکور دست نیافتنی است. ما عاشق می شویم اما به هزاران دلیل نمی توانیم عشق و علاقه خود را به طرف مقابل ابراز کنیم.

هر روز برنامه ریزی می کنیم، به خود امید می دهیم اما به مرور زمان مایوس می شویم. این عشق دست نیافتنی سرانجام ما را ناامید می کند. بدن ما احساس نیاز به شادی، انرژی، هیجان و برقراری ارتباط اجتماعی دارد اما در دوران کنکور شرایط فراهم نیست. ما باید برای قبولی در کنکور خود را محدود کنیم اما طبیعت بدن ما این را نمی پذیرد.

اینجاست که دختر یا پسر جوان احساس سردرگمی و ناامیدی می کند. او احساس می کند شکست عشقی خورده است، احساس بی ارزشی می کند. انگیزه برای درس خواندن را از دست می دهد و این بی انگیزگی و احساس ناامیدی سرآغاز بروز سرفتارهای مخرب در نوجوان است.

خودارضایی، اعتیاد به سیگار، سوء مصرف مواد، مصرف داروهای آرامش بخش، اعتیاد به پورن و اعتیاد به مواد مخدر بسیاری از رفتارهای اشتباهی که تاثیر منفی بر عملکرد نوجوان در دوران کنکور خواهد گذاشت.

22 comments

  1. من یک دختر ۱۹ساله هستم که امسال پشت کنکور موندم به دلیل اینکه با پسرخالم وارد رابطه شدم من از ابتدا به پسر خالم حسی نداشتن و اون با اصرار که دوسم داشت و… من وارد رابطه شدم به مرور عشق و علاقه شکل گرفت و من وابسته شدم ولی به دلیل اینکه میخواستم درس بتونم نتونستم رابطه رو ادامه بدم وقتی کات کردم هم نتونستم حای درس بخونم چون خیلی حالم بد بود دلتنگ بودم و می ترسیدم که دیگه بهش نرسم امسال باز ما وارد رابطه شدیم ولی چون هم ین هستیم اختلاف نظر خیلی زیادی داشتیم اون به مسائل به صورت کاملا ابتدایی و بچگانه نگاه می‌کرد و من برعکس دون اصلا به فکر آینده و کار وتحصیل نبود و من برعکس به این دلیل ما باز کات کردیم و الان من بشدت حالم بده به حدی که انگار افسردگی کرفتم با خانوادم نمی تونم ارتباط قبلو داشته باشم دوستانم هم هنه درگیر دانشگاه و درس هستن هیچ کس دور من نیست که باهاش حرف بزنم از صل تا شب داخل اتاقم دارم درس میخونم اونم همش ذهنم درگیره حالم خرابه انگار یه جیزی از درون داره داخل آتیش میگیره نمیخوام آیندم خراب شه باید درسمو بخونم امسال ولی با این خالی که دارم بعید میدونم بتونم .من نمیتونم با اون آدم مجدد برگردم به رابطه از طرفی اون هم دیگه نمیتوا این رابطه رو ولی فکرش یه لحظه از سرم بیرون نمیره

  2. سلام من به پسر عمم علاقع دارم قبلا کمتر بود اون دندانپزشکه داره هنوز درس میخونه و مشاورم هم هست خیلی بهش علاقه دارم بقیه هم میگن که او به من علاقه داره ولی تند باهام برخورد میکنه تامن هوایی نشم ۲تا۳روز من و او کنار هم بودیم خونه عمم اینا من وقتی برگشتم خونه دلم براش بی تابی میکنه قبلا اینجوری نبودم نمیدونم چطوری درس بخونم با اینکه میدونم اگه قبول نشم دندانپزشکی با قید پسر عمم رو بزنم چکار کنم به فکرش نباشم به مدت یکسال

  3. سلام خسته نباشید راستش من الان دو ساله به یه فردیم که هم اون ووهم من خیلی واقعا همو دوست داریم نه بگم باعث پسرفت هم باشیم تو درس و حتی کمک درسامم کمکم میکنه همش..دیروز اون به من گفت من عذاب وجدان میگیرم یا حس میکنم اذیتی تو این رابطه من شاید فرد رابطه باشم ولی فرد زندگی مشترک‌نیستم..شاید سن ازدواجم ۳۰ ساله‌یا امادگیم تو این رده سنی باشه‌تو شاید قبلش هزارتا خاستگار و چی برات‌بیااد..
    این یجورایی بفکر ایندس..سنمونم زیاد نیست من ۱۷ اون ۱۹ ولی خب منطقی تصمیم گرفته ولی خب به صلاحه ک رابطه رو تموم کنیم؟ من دلی دوسش دارم و حاضرم به پاش بمونم اگر تهشم چیزی نشد مهم اینه تلاشمونو کردیم ..و اینکه توی سن حساسیم کنکور یه طرف .. اوضاع روحیم یه طرف
    الان مشاوره درسی دارم ولی نتونستم دیروز حتی یه صفحه‌درس بخونم چون تمرکزی ندارم..میشه کمک کنید؟

  4. سلام وقت بخیر. من امروز کنکور داشتم و بد دادم. خونوادم مذهبین و طبق معمول مث یه اسیر به ادم نگاه میکنن با توجه به اینکه دخترم هستم. با پسری ک عاشقش بودم و دوسال تو رابطه چتی باهم بودیم امروز بهم زدم چون گفت یکی دیگرو دوست داره:) فک میکردم بعد کنکور ازادم دیگه و میتونم باهاش اینور اونور برم. ولی مث اینکه یه سالم باید بشینم پشت کنکور. اصلن نمیتونم دوستامو ببینم و خودمو پیششون خالی کنم. تویه خلا افتادم. دلم میخواد یجا باشه خودمو خالی کنم با گریه ولی خب نمیتونم. ترخدا کمکم کنین دارم به خودکشی فکر میکنم و تصمیمو گرفتم. چون این وضعی نیس ک یه روز دوروز طول بکشه

  5. سلام من امسال کنکور دارم يعني تقريبا 2 ماه دیگه درس خیلی کم خوندم. ازین طرف چند سال بود از پسری خوشم میومد اما کمرنگ شده بود. اما الان دوباره مثل اول شده. میخام درس بخونم اما نمیتونم و نمدونم چیکار کنم دوباره برگردم مثل قبل

  6. سلام من ۱۸ سالمه کنکور دارم نمیدونم چرا این روزا همش فکر ازدواج میکنم و تو خیالات ازدواج به سر میبرم خیلی این موضوع نگرانم کرده چون باید به درسام برسم ولی همش دارم به این چیزای بیخود فکر میکنم

  7. من ۱۹ سالمه و با ی پسری همسن خودم تو رابطه ام و امسال اگه کنکور قبول شیم و یکی از ما بره ی شهر دیگه برای تحصیل به نظرتون رابطه ما تموم میشه و بعد از ۲ سال کات میشه ؟ من واقعا خیلی ذهنم درگیره و واقعا دوس ندارم چنین چیزی باعث جداییمون بشه

  8. سلام من یه دختر ۱۸ ساله هستم در حین خوندن واسه کنکور عاشق پسره شدم. من به عنوان مشاوره واسه کنکور از یه پسر کمک خواستم اونم قبول کرد که بهم مشاوره بده الانم داره میده احساس میکنم نسبت بهش علاقه دارم وای نمیدونم اونم نسبت بهم همین حسو داره یا نه در واقع اینو خواهرم بهم معرفی کرده

  9. من دانش آموز یازدهم تجربیم برای کنکور میخونم بعضی موقع ها احساس دیوونه بودن بهم دست میده چون ی زمانی یک چیزی رو خیلی خوب قبول دارم ولی بعدش پشیمون میشم اصلا ثبات ندارم پایدار نیستم مثلا می‌خوام ی کاری رو انجام بدم اولش خیلی خوبم ولی بعدش پایدار نیستم

  10. من یه دختر ۱۹ ساله هستم پشت کنکوری هستم من ۷ سال هست که عاشق پسر عمم شده ام به اسم احمد اونم ۲۳ سالشه نظامی هست کارش در تهران هست اما خونه شون در اذر بایجان شرقی بناب هست منم در اذر بایجان غربی میاندواب زندگی میکنم یک سال قبل بعد مطمعن شدن از حس های ۷ سالم علاقمو بهش گفتم البته با پیام در واتساپ.چون ما همدیگرو دیر دیر میبینم جز پیام فرستادن شانسی نداشتم بعد خودش فقط خواهر ۱۶ سالش خبر دارن از حسم نسبت به برادر ش . هیچکس در جریان نیست. من پسر عممو واقعا خیلی دوسش دارم در تک کلام تمام دنیام هستن تمام این ۷ سال تنها بهشون فکر کرده ام هر رزو بیشتر عاشقش میشوم بدونشون نمیتونم بخندم زندگی کنم اما پسر عمم منو قبول نکردن گفتن که من فعلا به فکر ازدواج نیستم قبل خودم یه برادر مجرد دارم و مشکلات زندگی سخته من فعلا نمیتونم از مشکلات خودم پس بیام نمیتونم سرنوشت یه دخترو سیاه کنم قیافه ندارم .پول ندارم تیپ ندارم اما همشون بهونه بود یه پسر واقعا خوش اخلاقی هستن مودب خدارو شکر یه شغلی هم در دست دارن خیلی زیبا هستن منظورشون این بود که من فعلا ازدواج نمیخام منم بهش گفتم منم هنین الان انتظار ندارم که با من ازدواج کنی هر وقت دلت بخاد هر وقت به فکر ازدواج شدی یادت نره که من چند ساله با پاکی ،صداقت بدون انتظار هیچ ثروت و مالی و پولی دوستون دارم یه شانسی بهمون بده گفتن دختر دایی من شمارا مثل خواهرم دوستون دارم .دیگه هیچ حرفی نتونستم بگم من به خاطر عشقم شخصیتمو غرورمو زیر پام گذاشتم رسما به پاهاش افتادم الان همه ی کارم گریه و دعاس من بدونش نمیتونم نفس بکشم مثل مرده ها شده ام فقط نفس میکشم زندگی نمیکنم هیچ وقت از ته دلم نمیخندم

    • تو دوستش داری ولی ایشون دیدش نسبت به شما حس خواهر برادریه عزیزم نگرش آدمارو نمیتونیم عوض کنیم. حق داری گلم تو دوستش داری ولی اهدافتون باهم فرق داره. خیلی به خودت سخت نگیر. و التماس هم نکن چون عشقی که بنا به التماس نگهش داری تو رفته رفته خورد میشی. میتونی تو الان در یک جامعه کوچیک زندگی میکنی وارد دانشگاه بشی جامعه بزرگتر میشه اهدافت ملاکهات معیارهات همه چی فرق میکنه اون موقع میگی وای من چی فکر میکردم چی شد یه مقدار به خودت زمان بده تمرکز کن وارد دانشگاه بشی با موقعیتهای جدید مواجه بشی تو الان فقط پسرعموتو میبینی اون زمان خیلی موارد زیادی رو‌میبینی که چقدر باهات شبیه هستن و چقدر متفاوت خوبه رابطه دو طرفه بشه حس خوب بدی حس خوب بگیری نه اینکه تو فقط حس بدی روابط احتیاج به اشتیاق برای دیدن ،شنیدن ،احترام داره

  11. من پشت کنکور هستم البته درس را رها کرده ام ولی با یه نفر آشنا شدم و همه چیز شد او الان نمیتوانم درس بخونم و اینکه نمیدونم چیکار کنم ممنون میشم راهنمایی کنید حس میکنم هیچ استعدادی هم ندارم عرضه هیچ کاری ندارم اصلا انگار نه انگار من آدمم و باید از زندگی استفاده کنم راهنمایی کنید. سلام من پشت کنکور هستم چندین ساله میدونم چون یه نفرم شد همه کسم بعد فقط اونو میخوام انگار

  12. من بعد از یه سال ارتباط از کسی که دوسش داشتم جدا شدم چون میخوام دوباره کنکور بدم و البته از اول این فردو به عنوان همراه قبول نداشتم ولی وابسته شدم و الان برام خیلی سخته هرجا میرم یادش میفتم ،تماما خوبی بود برای من این داره اذیتم میکنه که من تمام کننده بودم ،میخوام ببینم چجوری میتونم کنار بیام با این حس ناخوش

  13. سلام من حدود ۳ سال هستش که یه دختری رو تو کلاس زبان می بینم و همیشه حتی یک کلمه هم با او صحبت نکردم ولی رفتارش با دوستان رو دیدم و الان عاشقش شدم. زیاد از این احساس خوشم نمیاد. چونکه نمیزاره خوب درس بخونم و واسه کنکور آماده بشم. هر موقع می خواهم کتابی بزنم یا تستی بزنم هی یاد اون می افتم و نمیتونم درس بخونم.
    همیشه هم توی خواب به این فکر میکنم که آیا اون هم به من فکر می کنه؟ گفتم شاید این از بدخوابی هستش چون چندین شب بود که دیر می خوابیدم برای همین الان حدود یک ماه هست که شبا زود می خوابم ولی بازم از یادم نمیره

  14. سلام من دختریم ۲۴ ساله که یک بار شکست عشقیه بدی خوردم
    برای کنکور میخونم و احساس میکنم ک ب مشاور تحصیلیم علاقمند شدم با اینکه ایشون چن باری حسشونو بهم گفتن من جواب رد دادم چون هنوز ترس شکست گذشته توی وجودمه
    میترسم از دوباره اعتماد کردن
    نمیدونم بهش بگم یا ن چون یکی از همکلاسیای خودشون به مشاورم ابراز علاقه کرده و ایشون هم ک از طرف من نا امیده میترسم پیشنهاد هم کلاسیشونو قبول کنن لطفا بگین چیکار کنم؟

  15. من دختر هستم ۲۱ساله و متاسفانه به دلایلی برای سومین سال هست که پشت کنکور موندم و یه‌ خواستگار دارم که ایشون ۲۸سالشون هست و پرستار هستند ؛متاسفانه خانواده بدون اینکه نظر من رو بپرسند جواب رد میدن ومن هم خودم کمی مردد هستم از اینکه نظرم رو بهشون بگم چون امسال تقریبا برای کنکور تا این مدت خوب خوندم اما میترسم نتیجه‌ ی مورد نظرم رو نگیریم واسشون رو هم از دست بدم ؛ جدای از کارشون خانواده خیلی خوبی دارند و پسر خوبی هم هستند وبا درس خوندن‌ من هم هیچ مشکلی ندارند به نظرتون من چیکار کنم بتونم یه تصمیم درست بگیرم که بعدا پشیمون نشم

  16. ببخشید من یه کنکوریم که دارم واسه کنکور می خونم تو این مدت ها هم خیلی حرف شنیدم حتی یه مدت افسرده شدم .. مشکل اینجاست که خانوادم با من مشکل دارن و همش اذیتم میکنن من ادم زود عصبیم .. هر روز با حرفشون ناراحتم میکنن یه کاری کردن از درس زده شدم

  17. سلام من کنکوری هستم و سال سومم…. اخیرا متوجه علاقه دو طرفه نسبت به پسری شدم که از چندین سال پیش اسممون روی هم بود….

  18. با سلام مدتی هست بنده به دختر خاله ام علاقه پیدا کرده ام ، حدودا ۳ سالی بود ولی امسال واقعا علاقه ام بیشتر شده و فکر مستقیم ازدواجه.
    هردو هم سن و کنکوری هستیم ، ما هیچی به هیچکس نگفتم ولی میشنوم از مادر و مادربزرگم ک پسرعموش قصد خواستگاری و این حرفا داره ، منم هی حرص میخورم و میترسم ک خدا نکرده اتفاقی ک نباید بیوفته . نظر شما چیه؟ باید چیکار کنم تا پشیمون نشم در اینده؟ خودم مستقیم بهش پیام بدم بگم یا ن صبر کنم هنوز ولی میترسم دیر بشه و همه چی خراب شه

  19. من با دوست دخترم نزدیک یکماهه که کات کردم ، دلیل جدایی هم این بود که رابطمون مجازی بود و خیلی راه دور بودیم و مقطع حساس زندگی یا همون کنکور ، الان طرف مقابلم هی پیام میده و گریه می‌کنه و میگه مریض شدم بهم جواب بده دارم داغون میشم و اینا ، بنظر شما جواب بدم؟

  20. با سلام مدتی هست بنده به دختر خاله ام علاقه پیدا کرده ام ، حدودا ۳ سالی بود ولی امسال واقعا علاقه ام بیشتر شده و فکر مستقیم ازدواجه.
    هردو هم سن و کنکوری هستیم ، ما هیچی به هیچکس نگفتم ولی میشنوم از مادر و مادربزرگم ک پسرعموش قصد خواستگاری و این حرفا داره ، منم هی حرص میخورم و میترسم ک خدا نکرده اتفاقی ک نباید بیوفته . نظر شما چیه؟ باید چیکار کنم تا پشیمون نشم در اینده؟ خودم مستقیم بهش پیام بدم بگم یا ن صبر کنم هنوز ولی میترسم دیر بشه و همه چی خراب شه و واقعا همینطوری بود و هنوزم پیگیر هستند. دختره گفت که وقتی بهش گفتم خیلی جا خورده و عصبانی شده رفته بعد از اون ماجرا دیگه نه نگام کرد ، نه تو جمع ممنون میشم جوابشو بهم بدید

دیدگاهتان را بنویسید

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.