در اوایل رابطه دوستی همهچیز زیبا و مهیج به نظر میرسد. شما برای دیدن دوست دختر یا دوست پسر خود لحظهشماری میکنید و شگفتزده هستید که بدانید آیا طرف مقابل نیز به شما چنین حسی دارد. این حس شادی و هیجانی که در شروع رابطه دوستی ایجاد میشود میتواند بر هر احساس منفی غلبه کند.
اما هیچ حسی برای همیشه پایدار نیست. هرچه شناخت زوج نسبت به هم بیشتر میشود، طرز فکرها و احساسات نیز تغییر میکند. برخی افراد پس از مدتی نسبت به رابطه دوستی احساس رضایت و آرامش میکنند و یک رابطه دوستی با طرف مقابل برقرار میکنند، درحالیکه در برخی رابطه ها زوج بنا به دلایلی بهمرور از هم دلسرد میشوند و تصمیم به پایان دادن رابطه دوستی میگیرند.
دلایل زیادی برای شناسایی علت قطع رابطه دوستی وجود دارد. نداشتن تفاهم در رابطه یکی از این دلایل است. ممکن است با گذر زمان متوجه شوید که علایق، نظرات، احساسات و ارزشهای مشترک شما با آنچه فکر میکردید با دوست یا شریک خود سازگار نیست. تغییر نظر یا تغییر احساسات شما نسبت به طرف مقابل هم میتواند یکی از این دلایل قطع رابطه باشد.
شاید شما از بودن با دوست خود دیگر لذت نمیبرید، ممکن است با هم بحث کنید یا چیزی را که او میخواهد شما نخواهید. ممکن است نسبت به فرد دیگری احساس عشق و علاقه کردهاید یا شاید هم متوجه شده اید که دیگر علاقه ای به حفظ تعهد در رابطه ندارید.
اکثر مردم در طول زندگی خود حداقل یکبار اقدام به پایان رابطه دوستی میکنند. اگر شما این احساس جدایی را تجربه کردهاید مطمئناً متوجه خواهید شد که پایان رابطه چهقدر دردناک است، حتی اگر به نظر این جدایی تنها راه ممکن باشد.
چرا پایان دادن به رابطه دشوار است؟
اگر به فکر پایان دادن به رابطه دوستی هستید، ممکن است احساساتی درهمآمیخته داشته باشید. بهعلاوه شما بنا به دلایلی مدتی با یکدیگر بودید، پس این امری طبیعی است که برایتان سؤال باشد «آیا اوضاع بهتر میشود؟»، «آیا من باید شانس دیگری به او بدهم؟» «آیا از تصمیمم خود پشیمان خواهم شد؟».
پایان دادن به رابطه تصمیم آسانی نیست و شما برای فکر کردن به آن به زمان بیشتری نیاز دارید. حتی اگر درباره تصمیم به قطع رابطه خود مطمئن هستید، پایان دادن به رابطه به معنای داشتن یک گفتوگوی دشوار و آزاردهنده است. شخصی که میخواهید با او اتمام رابطه کنید ممکن است بعد از کات آسیب روحی ببیند، ناامید یا ناراحت شود و دچار شکست عشقی شود.
احتمالاً وقتیکه شخص پایان دهنده رابطه شما هستید، میخواهید به محترمانهترین شکل ممکن به آن پایان دهید. شما نمیخواهید به طرف مقابل آسیب روحی رسانید، و همچنین نمیخواهید که او را ناراحت کنید.
مطالب مرتبط: رفع دلتنگی بعد از جدایی
برای پایان دادن به رابطه طفره برویم یا با آن روبرو شویم؟
برخی از افراد همیشه از شروع یک گفتوگوی دشوار طفره میروند. دیگران ممکن است با این نگرش که «فقط به رابطه پایان بده» جلو بروند، حالآنکه هیچکدام از اینها بهترین راه ممکن برای اقدام به پایان رابطه نیست.
طفره رفتن فقط شرایط را بدتر میکند و ممکن است که در پایان به احساسات طرف مقابل آسیب بیشتری بزند. حتی اگر هم بدون فکر قبلی بخواهید گفتوگو و مکالمهی دشواری داشته باشید احتمالاً از چیزهایی که برای پایان دادن به رابطه دوستی به او میگویید پشیمان خواهید شد.
قبل از تصمیم به پایان رابطه، خوب فکر کنید و آمادگی لازم برای یک گفتگوی دشوار را داشته باشید. به همهچیز تمام و کمال فکر کنید تا حداقل با خودتان صادق باشید که چرا تصمیم به پایان رابطه دوستی گرفتهاید و سپس اقدام به عمل کنید.
چگونه با یک نفر قطع رابطه کنیم؟
شرایط هر رابطه با رابطه دیگر متفاوت است. چیزی به نام یک راهکار واحد برای اتمام رابطه دوستی وجود ندارد. برخی اقدامات کلی برای پایان دادن به یک رابطه وجود دارد که میتوانید آنها را در ذهن خود بسپارید.
قبل از پایان دادن به رابطه این کارها را انجام دهید:
- به این فکر کنید به چه علت تصمیم به قطع رابطه گرفتهاید: توجه به احساسات خود و دلیل شما برای گرفتن این تصمیم زمان میبرد. با خودتان روراست باشید. ایرادی ندارد چیزی که به نفع زندگی شما است را انجام دهید، حتی اگر طرف مقابل با تصمیم شما مخالف است و دچار شکست عاطفی شده یا احساس دلتنگی می کند. شما فقط باید این تصمیم را به شکلی عاقلانه و منطقی انجام دهید.
- به این فکر کنید که چه خواهید گفت و واکنش طرف مقابل چگونه خواهد بود: آیا شریک شما پس از شنیدن تصمیم شما برای پایان دادن به رابطه غافلگیر خواهد شد؟ ناراحت میشود؟ صدمه میبیند؟ و یا حتی خوشحال میشود؟ فکر کردن به شیوه تفکر و احساسات طرف مقابل میتواند به شما در دستیابی به آمادگی گفتگو کمک کند. آیا شخصی که قصد پایان دادن به رابطه با او را دارید گریه میکند؟ آیا عصبانی میشود؟ با اینگونه واکنشهای احساسی چطور کنار خواهید آمد؟
- قصد و نیت خوبی داشته باشید: اجازه دهید طرف مقابل بداند که برای او مهم هستید. به شیوه بیان احساسات خود در مقابل او فکر کنید، مثل مانند صداقت، مهربانی، احترام و توجه به او.
- صادق باشید، اما نه به شکلی بیرحمانه: به جذابیت های او در اوایل رابطه دوستی و چیزهایی که راجع به او دوست دشتید صحبت کنید. سپس دلیل خود را برای تصمیم به پایان دادن رابطه بگویید. «صداقت» به معنای «تند و خشن» بودن نیست. با عیب و ایراد گرفتن از خصوصیات و ویژگیهای طرف مقابل بهعنوان راهی برای توجیه دلیل پایان دادن به رابطه استفاده نکنید. از روشهایی استفاده کنید که مهربانانه و مؤدبانه باشد، صداقت خود را نیز حفظ کنید.
- پایان رابطه را بهصورت خصوصی به او اعلام کنید: شما چیزهای زیادی را در طول دوران نامزدی یا دوران دوستی با هم به اشتراک گذاشتهاید. با پایان دادن به رابطه بهصورت خصوصی و شخصی به روزهای خوبی که درگذشته با هم داشتید احترام بگذارید. اگر از همدیگر فاصله زیادی دارید با تماس تصویری و یا صوتی میتوانید این کار را انجام دهید. پایان دادن به رابطه با استفاده از پیام دادن و یا چت کردن ممکن است آسان به نظر برسد، اما به این هم فکر کنید که اگر دوست دختر یا دوست پسر شما چنین کاری میکرد چه حسی پیدا میکردید؟
- اگر نیاز به کمک دارید با کسی که مورد اعتماد شماست موضوع را در میان بگذارید: این موضوع میتواند به شما کمک کند تا درباره احساساتتان با یک دوست مورد اعتماد صحبت کنید، اما مطمئن شوید شخصی که به او اعتماد میکنید بتواند آن را تا زمانی که با دوست خود گفتوگو نداشتید، موضوع را بهصورت محرمانه نگه دارد. مطمئن شوید که شریک عاطفی شما در ابتدا آن را فقط و فقط از شما بشنود، نه از شخص دیگری. به همین دلیل حرف زدن با بزرگترها٬ مانند خانواده، خواهر یا برادر یا هر شخص بزرگسال میتواند بهشدت به شما کمک کند، آنها قرار نیست فضولی کنند یا اجازه دهند ناگهانی همهچیز خراب شود.
چه کارهایی برای پایان دادن به رابطه انجام دهیم؟
- از کمک و مشاوره گرفتن از افراد دلسوز و دانا دریغ نکنید: کش دادن این موضوع آن را در بلندمدت برای هر دو طرف سخت میکند. وقتی مردم چنین چیزهایی را به تعویق میاندازند، اطلاعات و اخبار ممکن است به هر شکلی فاش شود. شما بههیچوجه نباید اجازه دهید کسی که میخواهید با او قطع رابطه کنید این خبر را از شخص دیگری جز شما بشنود.
- با عجله و بدون فکر وارد گفتوگو نشوید زیرا ممکن است از چیزهایی که میگویید بعدها احساس پشیمانی کنید.
- بیاحترامی نکنید: با احترام راجع به دوست دختر یا دوست پسر سابق خود صحبت کنید. درباره او شایعهپراکنی و بدگویی نکنید. به این فکر کنید که خودتان چه حسی خواهید داشت، ممکن است شما هم از شریک سابق خود انتظار داشته باشید پس از پایان رابطه از شما خوب بگوید و بدگویی نکند، علاوه بر این ممکن است او روزی دوباره به دوست صمیمی شما تبدیل شود یا حتی دوباره با او وارد رابطه شوید.
در پایان رابطه چه چیزهایی بگوییم و چگونه آن را بیان کنیم؟
حال که شما تصمیم خود برای پایان دادن به رابطه دوستی را گرفتهاید نیاز به موقعیت زمانی مناسب و راهی برای بیان آن به شکلی محترمانه، واضح و مهربانانه به طرف مقابل دارید. پایان دادن به رابطه چیزی فراتر از برنامهریزی برای بیان دلایل قطع رابطه است. شما باید شیوه بیان صحیح پایان رابطه را نیز بهخوبی تمرین کنید. در اینجا به چند نمونه از اقداماتی که شما میتوانید در توضیح دلایل پایان دادن به یک رابطه بگویید عنوان شده است. از این ایدهها استفاده کنید و متناسب با شرایط خود آنها را تغییر دهید:
- به دوست دختر یا دوست پسر خود بگویید که میخواهید راجع به چیز مهمی صحبت کنید.
- با اشاره به چیزی که برای شما یا او ارزش دارد شروع کنید: برای مثال: «ما برای مدت زیادی با هم آشنا بودیم و تو برام مهمی» یا: «من واقعاً دوستت دارم و خوشحالم که همدیگر رو شناختیم»
- دلیل پایان دادن به رابطه را بگویید: مثلاً: «در حال حاضر من آمادگی داشتن دوستپسر رو ندارم» یا: «تو بهم خیانت کردی و من نمیتونم اینو قبول کنم» یا: «بیشتر از اینکه خوش بگذرونیم داریم بحث و جدل میکنیم» یا: «دیگه حس خوبی به این رابطه ندارم» یا: «پای یکی دیگه درمیونه»
- بگویید میخواهید قطع رابطه کنید: مثلاً: «میخوام به هم بزنم» یا: «راستش میخوام از این به بعد دوست باشیم، دوست ساده»
- بگویید از اینکه شنیدن این خبر ممکن است برایش آزاردهنده باشد متأسف هستید: مثلاً: «نمیخوام بهت آسیبی بزنم» یا: «متأسفم که چیزها اون جوری که میخواستی نشد» یا: «اگه ناراحتت میکنه متأسفم» یا: «میدونم شنیدنش برات سخته»
- جملات مثبت و مهربانانه بگویید: مثلاً: «میدونم بزودی روبهراه میشی» یا: «میدونم برای همیشه مراقب هم هستیم» یا: «همیشه لحظات خوشی رو که با هم داشتیم رو یادم میمونه» یا: «از اینکه باهات آشنا شدم خیلی خوشحالم» یا: «میدونم که یه دختر یا پسر دیگهای از شانس داشتن تو خوشحال میشه»
- به حرف او کامل گوش دهید: صبور باشید از اینکه طرف مقابل از شنیدن حرفهای شما عصبانی یا غمگین شد غافلگیر نشوید.
- به او زمان و فضا بدهید: دقت کنید که در بیان قطع رابطه از کلامی دوستانه استفاده کنید بهطوریکه بداند به او توجه و اهمیت میدهید.
اتمام رابطه دوستی درس های زیادی به ما آموزد
اینکه روابط دوستی طولانی یا کوتاه باشند، آنها میتوانند معانی و ارزشهای خاصی داشته باشند. هر رابطهای میتواند به ما درسی درباره خودشناسی ، شخصیت شناسی و آنچه از شریک خود در رابطه انتظار داریم یاد دهد. این یک فرصت رشد فردی برای ما است تا یاد بگیریم به دیگری توجه کنیم و احساس مهم بودن را در درون خود نیز تجربه کنیم.
همچنین پایان دادن به یک رابطه عاطفی فرصتی برای یادگیری و کسب تجربه است. این امری آسان نیست اما یک فرصت مناسب برای شماست تا تمام تلاش خود را برای حفظ احترام به احساسات طرف مقابل را به کار گیرید. پایان دادن به یک رابطه می تواند مهارت ما در صادق بودن و برقراری ارتباط صحیح در حین یک گفتگوی دشوار را تقویت کند.
چگونه افراد سمی را از زندگیتان حذف کنید
افراد سمی به اشکال مختلف ظاهر میشوند، آنها بیشتر از اینکه چیزی به رابطه دوستی بیافزایند؛ از آن استفاده میکنند، آنها میتوانند بالقوه منفی باشند، اشک شما را دربیاورند، اما نکته اصلی این است، هنگامیکه شما این رابطه سمی را ترک میکنید، از اینکه زمانی را صرف این رابطه کرده بودید احساس بدی خواهید داشت.
اگر فکر میکنید که در زندگی خود با یک دوست سمی ارتباط دارید، یک لحظه بررسی کنید ببینید که از بودن با چنین دوستی چه حسی به شما دست میدهد، اگر این رابطه هیچ دستاوردی جز بی انرژی بودن، خستگی، بیانگیزگی، احساس ناامیدی و افسردگی برای شما به همراه ندارد، بهاحتمالزیاد رابطه شما یک رابطه سمی است. اگرچه ممکن است بتوانید بهراحتی روابط سمی زندگیتان را تشخیص دهید، اما این غالباً کار دشواری است و گاهی اوقات تصمیم گرفتن برای انجام اقداماتی در رابطه با آنها دردناک بوده و انجام آنها میتواند حقیقتاً دشوار باشد.
چگونه یک نفر را ترک کنیم؟
بررسی کنید که این شخص از شروع رابطه دوستی چه چیزی به زندگی شما افزوده است. شاید به یاد بیاورید که این شخص زمانی دوست خوبی برای شما بوده است، اما از یک نظرهایی تغییر کرده است. در این صورت، ارزش آن را دارد که این موارد را با دوست خود در میان بگذارید. برای مثال میتوانید بگویید: ما مدتزمان زیادی است که باهم دوست هستیم، باهم اوقات بسیار خوشی داشتهایم و تو در سختیهای زندگی کنار من بودهای. من از تو بسیار سپاسگزارم و ارزش زیادی قائلم، اما اخیراً به نظر میآید که تو انتظارات زیادی از من داری، اما زمانی که من به تو احتیاج دارم در کنارم نیستی. اگر بتوانید برای دوست خود چندین مثال خوب و بد بزنید، بسیار خوب است و به او کمک خواهد کرد تا متوجه شود که چه چیزهایی برای شما اهمیت دارد.
چگونه رابطه دوستی را تمام کنیم؟
در حالتی امیدوارانه، دوست شما از بحث کردن در مورد اتفاقاتی که بر سر رابطه دوستی تان افتاده است، استقبال خواهد کرد. اگر چنین باشد، برای شنیدن بازخوردهای مثبت و منفی و نظراتی که او راجع به شما دارد آمادگی داشته باشید، اگر از دوست خود میخواهید نگاه دقیقتری به خودش داشته باشد، باید انتظار این را داشته باشید که او نیز چنین خواستهای از شما داشته باشد. اگر اینچنین صداقت داشته باشید، ارتباط و همدلی عمیقتری در رابطه دوستانهتان شکل خواهد گرفت.
متأسفانه، زمانی که شما متوجه میشوید دوست سمی تان چه صدماتی به زندگی شما وارد کرده است، احساس تهی بودن به شما دست میدهد. در این صورت، کمی عمیقتر فکر کنید. احتمالاً دلیلی دارد که این شخص همچنان در زندگی شما وجود دارد. برای مثال، اگر دوستی دارید که دائماً از شما استفاده کرده بدون آنکه محبت شما را جبران کند، میتواند به این دلیل باشد که شما احتمالاً دوست دارید بیشتر به دیگران خدمت کنید تا اینکه به زندگی شخصی خود بپردازید.
چگونه با دوست خود کات کنیم؟
داشتن دوستی که درخواستهای بیشماری از شما دارد باعث میشود که نیازهای فردی خود را نادیده بگیرید. یا شاید شما دوستی دارید که اشک شما را درمیآورد و باعث میشود که احساس بدی راجع به خود داشته باشید اما شما مراقب هستید که به احساسات او لطمهای وارد نکنید.
از خود سؤال کنید چرا فکر میکنید احساسات دوستانتان مهمتر از احساسات خودتان است. پسازاینکه مدتی را صرف فکر کردن در مورد رابطه سمی کردید، راحتتر تصمیم خواهید گرفت که این رابطه را حفظ کنید، آن را تغییر دهید یا بهتر از همه این رابطه را تمام کنید. اگر متوجه شدهاید که رابطه شما یک رابطه مسموم است اما همچنان مایلید آن را همانگونه که هست حفظ کنید، شما احتمالاً قادر نیستید در مورد اینکه چرا میخواهید این مسمومیت را در زندگی خود نگهدارید عمیقتر فکر کنید و این موضوع اشکالی ندارد. شما برای آگاه شدن از این مسئله قدمهایی برداشتهاید و هر زمان که آمادهباشید قدم بعدی را خواهید برداشت.
اگر تصمیم دارید رابطه خود را تغییر داده یا بهتر کنید، گفتگویی همانند آنچه در بالا مثال زده شد داشته باشید و ببینید رابطه تان به کدام سمت هدایت میشود. اگر تصمیم به پایان رابطه گرفتهاید، باید تصمیم بگیرید چگونه آن را نیز تمام کنید: آیا مکالمات را سریعاً تمام خواهید کرد؟ آیا بهقدری سرتان شلوغ است که منتظرید دوستتان به آن اشاره کند؟ آیا صادقانه به دوستتان خواهید گفت که او مناسب شما نیست و دیگر تمایل به ادامه ارتباط ندارید؟
اینگونه تصمیمات بسیار دشوارند و نباید بدون در نظر گرفتن پیامدهای مثبت و منفی آن، گرفته شوند. بهتر است از یک حامی و راهنمای قوی یا یک دوست سالم یا یک درمانگر کمک بخواهید تا به دستهبندی کردن گزینههای شما کمک کرده و تا رسیدن به هدف در کنار شما باشد. در آخر، هر تصمیمی که بگیرید مربوط به شما خواهد بود و شما در جهت ایجاد محیط سالم و سازنده برای رشد فردی و شکوفایی در زندگی شخصی خود گام خواهید برداشت.
منبع: :www.goodtherapy.org
چگونه با یک نفر قطع رابطه کنیم؟
من حدودا 8 ماهه که با یه هم کلاسیم صمیمی هستم تقریبا هفته ای6روز با مکالمه چند ساعت رو حرف میزنیم و بازی می کنیم. بعد مشکل اینجاست امروز تو مکالمه یه دوسته دیگم رو آوردم بعد گفتم تو جمع هستم نمیتونم صحبت کنم صدای خودم رو بستم بعد شنیدم این دوست صمیمی داره پشت سرم پیش اون یکی دوستم صحبت میکنه. اصلا برام عجیب بود این همه مدت یه مشکل هم نداشتیم ولی در صورت ناباوری داشت پیش اون دوستم منو تحقیر میکرد. حالا من دیگه جوابشو کلا هرچی زنگ میزنه نمیدم. فعلا تو یه شهر دیگه هست مدرسه غیر دولتی هستیم. نمره الکی میدن اونم به خاطر کار پدرش نمیتونه تا مدتی برگرده. تا حدود 3 ماه منم میخوام این دوستی رو کلا قطع کنم. برای من اصلا مهم نیست کلا آدم بی خیالی هستم عادت نکردم که بگم اون همه مدت دوست بودیم الان نیست اصلا مهم نیست. فقط خواستم بگم چیکار کنم که اون ناراحت نشه و حداقل احترامش رو گرفته باشم. جوری که دیگه هیچوقت باهاش مکالمه نداشته باشم که ناراحت بشه خیلی ممنون اگه جواب بدین.
پاسخ مشاور به سوال ” چگونه با یک دوست صمیمی قطع رابطه کنیم “
افراد امکان داره که اشتباه کنند یا حرفهایی رو بزنند که ناراحت کننده بنظر میاد اما تو دلشون واقعا اینطوری نباشه و ما رو دوست داشته باشند. یعنی ممکنه پشت سر حرف زدن صرفا یک عادت بد برای اون دوستتون باشه.
امکان داره طرف مقابلش شروع به پشت شما حرف زدن کرده باشه و دوستتون هم بخاطر ناراحتیهای دیگهای که از قضایای دیگه داشته با اون نفر همراهی کرده باشه. به نوعی یعنی ممکنه شما قربانی یک مسئله کاملا بی ارتباط با خودتون(مثل بحث با خانواده) شده باشید و چون صحبت به سمت شما کشیده شده اون ناراحتی ها نسبت به شما ابراز شده. البته غیبت کردن تحت هیچ شرایطی کار درست و پذیرفته شده ای نیست و نمیشه به هیچ شکلی اون رو توجیه کرد ولی بهتره که در تصمیمتون برای ادامه دوستی یا قطع ارتباط با این شخص این احتمالات رو هم در نظر داشته باشید.
بعد از اینکه درباره همه این مسائل فکر کردید میتونید تصمیم بگیرید آیا قصد ادامه دوستی با فرد رو دارید یا همچنان میخواید که به این دوستی پایان بدید.
اول حرف هام گفته بودم که صداقت بهترین گزینه در دوستی ها هستش. منظورم از این حرف این بود که شما باید در مورد این مسئله با دوستتون صحبت کنید. این صحبت نباید با خشم، قهر یا دعوا باشه. کاملا آروم و دوستانه براش توضیح میدید که متوجه چنین رفتاری ازش شدید و اینکار به شدت رفتار نادرستی به نظرتون اومده.
اگر هم که تصمیمتون بر پایان دادن به رابطه دوستی بود برای دوستتون توضیح میدید که این مسئله براتون بسیار ناخوشایند بوده و نیاز دارید که فاصله بگیرید و چون دوست ندارید که کینهای بین شما با کسی باشه با ایشون مطرحش کردید تا یک قطع ارتباط محترمانه داشته باشید. بعد از اینکار شما یا میتونید به طور مطلق از ایشون دور بشید(مثل آنفالو کردن در شبکههای اجتماعی) یا میتونید شیوه دوری و دوستی رو در پیش بگیرید و کماکان با حفظ فاصله با این فرد در ارتباط باشید.
در تمام مراحل زندگی شادکام و موفق باشید.
کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
ما یه اکیپ ۴ نفره هستیم که همه مون دختریم ، یه دختر دیگه ام هست که دو سال از ما کوچک تره .بعد یکی از بچه های اکیپ یه روز برگشت بهم گفت اون شوهرته و از این حرفا . منم چون واقعا اذیت شدم باهاشون قهر کردم . طولانی ترین قهرمون ایندفعه بود که ۵ روز بود . امروز نامه دادن که تو دوستیمون رو الکی خراب کردی و با همین حرفا آشتی کردیم . بعد از آشتی من حالم خیلی خیلی بد شد و گریه کردم . اونا فکر کردن خوشحالم ولی من ناراحت بودم که آشتی کردم . اصلا انگار انرژی خیلی بدی دارن. ما شیش سال با هم دوست بودیم و هیچ وقت یه همچین حسی بهشون نداشتم . تو اون پنج روز خیلی بهتر بودم و حس حال خوبی داشتم وقتی باهاشون قهر بودم. الان دو دلم که باهاشون قطع ارتباط بکنم یا نه؟
من یک دوست دارم اسمش هانا است بعد من خیلی دوسش دارم بعد از این دخترا خیلی خوشگل و نازه ولی مامانم خیلی دوسش نداره.بعد اون خیلی اهمیت به من نمیده همش بقیه دوستاش توی تنهایی منو فقط میخواد مثلا من چند روز پیش تولد گرفتم اصلا هیچکس فکر نمیکرد آمدن تولد هرکسی یک گوشه بود بعد ۴تا از دوستام جدا رفته بودن تو اتاق نمیرقصیدن نه چیزی بعد این هانا داخل کلاس والیبال ما هم هست بعد اصلا اینا موفقیت منو نمیخوان هانا داخل تیم عادی هست من پیشرفته هی بهم میگه تو الکی رفتی توی اون سانس بازی تو خوب نیسته. به نظرتون چجوری دیگه باهاش ارتباط نداشته باشم؟
سلام من نوجوان هستم و خب با یکی از همکلاسی هام یه مدت صمیمی بودم ولی خب دیدم اصلا نمیتونم باهاش دوست بمونم اونم یه روحیه شکننده و لطیف داره و همش میگه من باهات میسازمو اینا در صورتی که اصلا نمیخوام دوستم باشه همش استوری هایی میزاره که چرا انقد تنهام و اینطور چیزا من دوست ندارم عذابش بدم ولی خب اون دلش میکنه مرتبا میشه بگید چجوری بهش بگم دست از سرم برداره که خدارو خوش بیاد
با سلام من تقریبا ۶ ماه هست یه با یکی از همکلاسی هام صمیمی شدم و تایم زیادی رو با او چت میکنم و حتی موقعی که پیام نمیدم در امور روزانه هم حواسم هی سمت او میره و با این وجود که امسال من میخوام دوازدهم بشم و باید از الان سخت درس خوندن رو شروع کنم و یه آسیب دیگه ای هم با اینکه خوردم( امتحانات نهایی امسال هم رو نتونستم در حد انتظار هم بدم ) بازم دارم ادامه میدم به صحبت کردن با او نمیدونم چیکار کنم کلا ارتباط هم رو باهاش قطع کنم ؟؟ ممنون میشم راهنماییم کنین
سلام وقتتون بخیر، خلاصه میگم داداشم ۳۲ سالشه قصد ازدواج داشت دختری رو معرفی کردن چند جلسه باهم آشنا شدن اخلاقن خوبه هرچند حساس و زودرنجه یسری مشکلات جسمی مثل خال درشت مادرزادی تو قسمتی از صورتش، و اینکه ضعیفی چشماش تاحدی که بدون عینک تشخیص سختشه و همینطور پایینتر بودن خونواده اونا از نظر مالی و شخصیتی….با همه اینها باز داداشم قبولش داشت و سعی میکرد دلش نشکنه و ادامه بدن،تا اینکه متوجه شدیم پدرش از لحاظ اخلاقی مورد تایید نیس و متاسفانه تو محیط کارشون خرفهای خوشایندی نمیزنن( در مورد ارتباط با جنس مخالف) باتوجه به اینکه خونواده ما له این مسایل خیلییی اهمیت میدن و تو شهرستان میشیم داداشم تصمیم به جدایی گرفته اینم بگم تنها ۳,۴ بار باهم بیرون بودن و دوماه ایناست آشنا شدن، لطفاااا بگید چجوری این رابطه رو قطع کنه تا دختره آسیب نبینه،چجوری مطرح کنه که نمیتونه ادامه بده؟ باتوجه به اینکه نمیتونه بهش بگه همه شرایط و قبول کرده بودم ولی بخاطر بابات برام ممکن نیست؟! البته خال مادرزادی قطعا رو بچه هم تاثیر داره اینم مشکل اساسی دیگه بود
سلام من میخوام بعد ۳ سال با دوست صمیمی و همکلاسی دانشگاهم دوستی رو تموم کنم ولی ایشون خیلی حساسن و قطعا ناراحت میشن درواقع ایشون به من خیلی وابسته هستن و خیلی دوسم دارن ولی من دیگه به دلایلی ازش خوشم نمیاد و نمیخام باهاش باشم .از طرفیم روم نمیشه .نمیخوامستقیما بهش بگم به تموم کنیم.در واقع من تو این دوستی خیلی از لحاظ روحی دارم عذاب میکشم ولی یه جورایی میخام طرف متوجه بشه که مناسب هم نیستیم .هردومون دختریم
راستش من مدرسه میرم، دبیرستانی هستم و یک دوستی دارم که واقعا احساس میکنم خیلی با من فرق داره ویجورایی اصلا مناسب دوستی نیست، باوجودی که من رو خودم کار میکنم و به خودم اهمیت میدم معلومه اون منو میاره پایین و اصلا دوست ندارم و نمیخوام باهاش تو یک رابطه صمیمی باشم، ولی خب خیلی میره تو خودش وقتی ناراحت میشه. چجوری بهش بگم که نمیخوام انقدر نزدیکم باشه؟ خودش هم یکم فهمیده ولی بازم به روی خودش نمیاره خیلی. ممنون میشم راهنماییم کنید خیلی ممنون
من مدتی هست که احساس می کنم باید دوستیم رو باید تمام کنم من حس می کنم اون جلوی پیشرفتم رو گرفته و من کم کم اگر با اون دوست باشم پسرفت می کنم ولی مشکلی که دارم این هست که نمی تونم با رفتارم دوستیم رو قطع کنم باید حتما رو در رو بهش بگم میشه لطفا کمکم کنید
سلام، خسته نباشید، من وارد رابطه ای شدم حدود دوساله و همدیگرو خیلی دوست داشتیم ولی تقریبا 6 ماهی هست که رابطمون مثل اولش نیست دعوا میکنیم همدیگرو ناخواسته اذیت میکنیم و منم احساس میکنم اندازه قبل دوستش ندارم، ولی از جدا شدن میترسم، روحیش خیلی حساسه و خیلی بهم وابسته شده اگه همچین چیزی بهش بگم صبح تا شب گریه میکنه حتی به چیزای دیگه ای فکر میکنه، منم خیلی تلاش کردم خودمو قانع کنم مثل قبل دوسش دارم ولی نمیشه اصلا برا خودشم بهتره چون اونم داره اذیت میشه تو رابطه برای همین میخوام ازش جدا بشم ولی نمیتونم تنهاش بذارم
سلام وقت بخیر من میخوام با دوست صمیمی چندین ساله ام قطع رابطه کنم ، چطوری بهش بگم ؟ دوتایمون دختریم
بهترین راه این هست که رودربایستی رو کنار بگذارید و یک پیام مختصر و مفید با این مضمون براشون بفرستید. سلام دوست عزیز،همونطور که ما چند سال باهم دوست بودیم و ابن دوستی ما خوبی ها و بدی هایی داشت .اما من بدلیل این رفتارهایی که از شما دیدم (اینجا رفتار ها و دلایل تون مختصر ذکر کنید ) و متاسفانه مشکل مون حل نشده زیاد مایل به ادامه ی ارتباط نیستم .با آرزوی موفقیت.و نکته مهم اینه که سلامت روح و روان شما باید در الویت باشه و با افرادی ارتباط داشته باشید که باعث ایجاد حس خوب و پیشرفت و ترقی شما بشند و شما زیاد مسئول احساسات دیگران از جمله دوست صمیمی تون نیستین.بخاطر ترحم و دلسوزی توی رابطه با کسی نمونید که بهتون آسیب میزنه…میخوام اینو بگم که نه فقط شما بلکه همه مون ،ادم هایی به زندگی مون میان و میرن و ممکنه درس های تلخ اما ارزشمندی بهمون بدن.شاید مرور خاطرات خوب، ما رو اذیت کنه ولی سلامت روان آدم باید در الویت باشه .
سلام وقت شما بخیر
من میخوام با دوست صمیمیم قطع ارتباط کنم هر دو دختریم حدود شش ساله باهم درارتباط هستیم مشکل اینه که بعد هر جروبحث من باید خودمو و شخصیتم برای دوستم اثبات کنم که اونطوری که فکر میکنه نیست و این موضوع باعث شده از لحاظ جسمانی مریض بشم وقتیم میخوام باهاش حرف بزنم مدام باید فکر کنم که نکنه بهش بربخوره و… و بعد هر دعوایی کلا شخصیتش عوض میشه و شبیه غریبه ها صحبت میکنه.
لطفا کمکم کنید.
سلام
من دخترم و با یکی از همکلاسیام یک سال هست که دوستم این آخر ها من دیگه زیاد علاقه ای به صحبت باهاش ندارم و کلا هیچ حسی بهش ندارم البته که اون واقعا دوست با وفایی هست ولی نمدونم چرا اینجوری شدم تازگی با یکی دوست شدم و واقعا کنارش احساس آرامش و خوشحالی میکنم و با دوست قبلیم واقعا دیگه نمیتونم بسازم نمیدونم چی بهش بگم میخوام جوری که خیلی کم ناراحت بشه بهش بگم که دیگه علاقه ای به ادامه دوستی ندارم ولی از طرفی حسی بدی دارم حس میکنم آدم بی وفایی هستم واقعا نمیدونم چیکار کنم میشه راهنمایی کنین
سلام وقتتون بخیر من دختری هستم 19ساله و مذهبی تقریبا 7ساله که دو تا رفیق صمیمی غیر مذهبی دارم من به عقایدشون احترام میگذارم ولی یکی از رفقام اصلن به عقیده من احترام نمیگذاره و گاه گاهی دیدم ک یه طعنه یا تیکه ایی درمورد باورهام میگه و خوب شاید من حرفی نزنم ولی به شدت ازارم میده خیلی کارا میکنن ک منو ازار میده ولی چون دوستشون دارم نمی تونم حرفی بهشون بزنم حالا به خاطر اعتقاداتم مجبورم ک کنارشون بزارم بنظرتون چه کار بکنم ک خیلی محترمانه رابطه رفاقت رو باهاشون تموم کنم چوم واقعا دارم ازار میبینم ممنون میشم اگر پاسخگو باشید
سلام من یکی دو ماهه با به دختری اشنا شدم من خیلی دوسش دارم ولی احساس میکنم اون زیاد با من حالش خوب نیست منم دوست ندارم رو اعصابش باشم ولی بدرفتاری هم باهام نکرده ولی مطمئنم خوشش ازم نمیاد خواستم ببینم چجوری بهش بگم من از زندگیت میرم که اون هم عذاب وجدان نگیره
بهترین نحوه برخورد با فامیلی که سر قرار تماس تصویری مجازی حاضر نمیشه و اینترنتشم قطع میکنه تو زنگ دوم چی هست؟ تازه حدود 10 سال قبلش هم مادر و پدرها مون باهم قهر بودن و این صحبت و دوستی رو چند ماهه من شروع کردم ولی خودش خیلی اشتیاق نشون داد و از بازی های بچگی و تنها دوست بچگی و اینا خرف زد.
سلام من دخترم 16 سالمه با همکلاسم تو تازگی خیلی صمیمی شدیم ولی فقط در بیرون و گوشی در مدرسه اصلا باهام حرف نمیزنه حتا امروز یکم ناراحت بودم گریه میکردم دید اصلا براش مهم نبود رفت با اون یکی دوستاش خندید بهش گفتم بیا نیومد ولی بیرون از مدرسه باهام بیش از اندازه نهربان هست منم یه تصمیم گرفتم ک اگه رفیق رفیق باشه تو همه جا کنارش میشه بنظرتون باهاش قطع رابطه کنم؟
من ۷ ماه تورابطه هستم در طول این رابطه توجه شدم که این رابطه درست نیست و باید تمومش کنم در موارد زیادی تفاهم نداریم احساس میکنم این رابطه بهم آسیب زده میدونم پایان این رابطه بهش آسیب میزنه ولی من همین الانشم این رابطه رو نمیخوام و بهم آسیب میزنه وقتی میخوام تمومش کنم بهش بگم که بهم بزنیم نمیتونم بیانش کنم چطوری بگم ؟
سلام میخوام رابطه دوستی با رفیقم رو تموم کنم سالهای زیادی میدونستم ک پشت سرم حرف میزنه و عامل خیلی از مشکلاتم بوده الان ک پیش خواستگارم حرف زدن و زندگیم رو خراب کردن میخوام بهش بگم میخوام واسه همیشه باهات خدحافظی بکنم لازمه ک واسش توضیح بدم از چی ناراحتم یا فقط خطمو عوض کنم و برم!؟ یا دلیلشم بهش بگم !
بهتر است صرفا به خاطر اینکه خشم و عصبانیتی در دل شما نماند به روش جراتمندانه با او گفتگو کنید و بگویید که چقدر از دستش عصبانی هستید. به دلایلی که خودش هم می داند. سپس برای همیشه ارتباط خود را قطع کنید.
من الان ۶ ماهه ک با کسی رلم ولی چون ظاهر رلم خوب نیست میخام با اون کات کنم.دوس پسرم بشدت من رو دوس دارع و عاشقمه و حتی ب خانوادش گفدع و من ی مدت با خانواده اش در ارتباط بودم خلاصع میخام از اویل دوستمون بگم هادی(دوس پسرم)در ماه آذر عاشق من میشه و یک مدت از مدرسع تا خونمون من رو دنبال میکرد تا اینکع بعد از ۲۶ روز تلاشش باهم دوس میشیم ولی بعد از ۴ روز من خسع میشم ازش و ب یاد عشق قبلیم میوفتم و همچنان از ظاهرش بدم میومد ب همین دلیل کات میکنم روز ها میگذرع و بعد از دو ماه من دلم برای هادی میسوزه چون بخاطر من خودکشی میخاصع کنه ک جلوشو گرفدن خانوادش و من با این حال ک همچنان دوسش نداشم و از ظاهرش خوشم نمیومد و هنوز اکسمو فراموش نکرده بودم بخاطر هادی پا روی دلم گذاشم من رفدم گفدم بیا دوبارع رل بزنیم و اون خیلی خوشحال بود تا انروز ک تقریبا ۶ ماهه ک باهمه خاطرات تلخو شیرینی ک گذروندیم رل هستیم ک هادی همچنان عاشق منه و هر روزو هروز عشقش نصبت بمن بیشتر میشع ولی من برعکس تا الان کلی تحمل کردم با اینکع دوسش نداشم روزو شبم گریس چون کسی دیگرو میخام و اینکع رلای همع رفیقام باکلاس و لارجن و همع خوش استایلن (هادی خیلی خوبه اخلاقش ۲۰ خانوادش ۲۰ از همه ی لحاظ اوکیع
فق قیافش تایپ من(سلیقم) نیست و وقتی ی پسر خوشگل میبینم ک روم کراشع(منم چون نسبتا زیبا هسم ک پسرایی ک بهم درخواست میدن خیلی قشنگتر از هادین دوسامم میگن ک حیفم بعش ولی اون عاشقمه و خانوادع عالیی دارع ولی خوشتیپ نیس و افکارش عین پیر مرداس..) خلاصع دیگه من نمیتونم تحمل کنم دیگ خسع شدم از خدم دوس پسرم بنده خدا بیش از حد خوبع هم خدش هم خانوادش موردع تاییدع همن ولی استایل
خواستم بگم من قبلا با یه پسری بودم ۱۲ سالم بود از روی نادانی بود الان که ۱۵ سالمه پشیمونم و توبه کردم که اینکارو نکنم بعد اون پسره الان میگه دوست دارم و میخوامت جون مامانم حتی گفت اگه میخوای میام دمه خونتون بلند میگم به همه دوست دارم به بابات میگم میخوامت منم گفتم نه اصلا اولش جواب ندادم بعد کلی پیام جواب دادم هزارررر تااااا بهانه که بیخیالم بده اما انگار نه انکار گفت به خدا به جون مامانم دوست دارم خودش ۱۹ ۲۰ سالشه و دو ماه دیکه سربازیش تموم خودش گفت حتی بعد سربازی میام خواستگاریت حتی آخر سر گفتم باشه من فراموشت نکردم فقط گوشیم مال من نیست پیام نده هیچوقت و …… کلی بهانه به خاطر اینکه بی خیالم شه مجبور شدم بگم چون واقعا هر بهانه ای که بگید رو گفتم ….. الانم بش گقتم بلاک میکنم گفت باشه خودت پیام بده گفتم نمیتونم گقت اوکی منتظرت میمونم همیشه و همراه و پشتتم و بلاک کردم میترسم اگه خیلی طول بکشه و ببینه پیام ندادم یه کاری کنه میترسم همش با استرس به خدا فکر نکنید الان از اون پسرای خوب و خانواده دوست هست تازه بددهن هم هست نمیدونم الان خودش میکه عوض شدم ولی حتی اگه عوض شده باشه نمیخوام با نامحرم چت کنم من توبه کردم فقط توروخدا کامل بخونید بگید چطور بی بی خیالم شه و میترسم کاری کنه مثلا ببینه بهش پیام نمیدم ??توروخدا کمکم کنید
15سال سن دارم, رابطمه عاطفی و عاشقانه داشتم و داریم جدا میشیم و میخام تمومش کنم اماطرف مقابل نمیتونه و دوسم دارم
سلام من با پسر فامیلمون وارد رابطه شدم خیلی پسره خوبیه ولی من نمیدونم ک چ حسی دارم و الان دلم میخواد بهم بزنم ولی اون قبول نمیکنه باید چیکار کنم یا چی باید بگم؟
اول از همه سلام بعد اینکه من دخترم و دوستی به اسم نازنين دارم ک بعد از متوجه شدن برخی از موضوعات نمیخوام دیگ با اون دختر دوست باشم ولی نمیدونم چطور باید این کار و انجام بدم؟
سلام وقت بخیر خسته نباشین میخوام رابطه عاطفی مو با ی نفر تموم کنم..ولی وابستگی بهش دارم که کارمو سخت کرده نمیدونم چکار کنم؟ممنون
سلام وقت بخیر با دختری هستم که اون قصد ازدواج داره ولی من نمیخام وشرایط ازدواج با اونا ندارم چطوری رابطه را تموم کنم که اون ضربه نبینه
سلام وقت بخیر من دختر ۱۹هستم و اینکه یه دوستی دارم در اکیپ مو که این دوستم در مجازی به من توهین میکنه و حرف های بد میزنه ولی خوب وقتی که حضوری منو میبینه تو چشام نگاه نمیکنه و ولی میخپاد باهام در ارتباط باشه من با این فرد چیکار کنم نمی خوام باهاش در ارتباط نچباشم نمیخوام نزدیکش بشم چون لحن بیان ایشان خیلی بده و گستاخانه هستش من چطور میتونم ارتباط ما تو این اکیپ دوستام درست نگه دارم که چون ایشون تو اکیپمون هست و الانم ایشون منو تولدشون دعوت کردن می خوام بدونم که به تولدشون برم درسته یا غلط. سوال کلی من اینه که با افرادی که دلم نمیخواد باهاشون در ارتباط باشم اما در جمع دوستام در جمع خانواده میبینمشون چطور باید باهاشون برخورد کنم ؟ بعد حالا این فرد منو تولد خودش دعوت کرده به مهمونی دعوت کرده ولی با این حال دلم نمیخواد برم ولی دوست دارم حرفهای یک مشاور بشنوم که اینکه برم درسته یا نرم ؟
وصع مالی خویی نداره ننیتونه نیازامو تامین کنه خیلی دوسم داره ولی اصلا وصع مالیش خوب نیست منم دوسش دارم اما ننیشه ادانه داد۲۳سالشه نه شغل داره نه پول ن ماشین ن خونوادش حامی هستن که کمک کنن و پیش مشاور و روانپزشکی هن نرقتم
ماه پیش با چند نفر از همکلاسی هاییم که دوستام بودن به مشکل خوردم و این مشکل رو هنوز فراموش نکردم و نمیدونم چه احساسهایی به این مسئله دارم -کلا نسبت بهشون خیلی بی حوصلم و خیلی ناراحتم کردن و نمیتونم تصمیم بگیرم باید چه جایگاهی تو زندگیم داشته باشن
۲۴ سالمه و خانم مجرد هستم، دیپلمم،شغلمم خیاطی،مشکل من اینه ک من ۴ ساله با یه آقایی درارتباطم خیلی دوستش دارم بی نهایت…اونم ادعا داره ک منو خیلی دوست داره ولی بی محلی میکنه سردی میکنه ،اهمیت نمیده ،ده روز ده روز پیام نمیده مگه من خودم پیام بدم و دعوا کنیم از اینک چرا نیست و اون یه دلیل و بهونه هایی میاره ک ادم محکوم میشه همیشه منو مقصر دعواها میدونه و هیچوقت رفتارای خودشو نمیبینه ،دادو بیداد راه میندازه و هرچی میشه تلفنو روم قطع میکنه و دیگ هرچی زنگ بزنم و پیام بدم جوابمو نمیده ،و هربار بی ارزشم میکنه غرور و احساس و همه چیزمو نابود کرذه ولی من با وجود همه اینها هی دائما سمتش میرم التماسش میکنم هی همیشه من سمتش میرم ازین اوضاع خیلی ناراحتم ولی دست خودم نیس بدون اون نمیتونم ،،،نمیتونم خودمو کنترل کنم ک سمتش نرم ،میمیرم برای خودشو حرف زدن باهاش ،چکار کنم لطفا راهنمایم کنید،احساس الانم خیلی بده ،احساس حقارت و اویزون بودن،احساس بدبختی و تهی بودن و بی ارزش بودن دارم ،تصمیم دارم سمتش نرم و تمون بشه رابطه ولی نمیتونم ،
من یک سال پیش با یه کسی دوست شدم و ماه دی با هم دعوا کردیم و منو تهدید کرد ولی دیگه من جوابشو ندادم چند روز پیش پیام داد و من باز قبول کردم باهم دوست باشیم ولی من دوسش ندارم و کولا اذیت میشم کولا میخواد ۲۴ ساعته با هم حرف بزنیم و من نمیخوام اما اون خیلی دوستم داره من چیکار میتونم بکنم الان ؟
ببخشیدباکسی ۵ساله درارتباطم خیلی بهش گیرمیدم نه میتونم جداشم نه باهاش باشم نه تحمل کنم دوس ندارم گیربدم یجورایی درده بی درمون گرفتم چکارمیشه کرد
دوست عزیز احتمالا خود شما مشکلات عمیق و ریشه ای از دوران کودکی خود دارید. در کودکی احساس نکردید که آدم با ارزش و دوست داشتنی هستید. احتمالا بی اعتماد هستید و نیز مشکلات متعدد دیگری می توانید داشته باشید که توضیحی درباره آن ندادید که اکنون دامن شما را گرفته ، نه می توانید در یک رابطه بمانید و نه می توانید رها کنید.
من یک سال با یه آقا پسری در رابطه هستم در واقع رابطه ما خیلی پر مشکل بور و بعد از دوسه بار رفت و آمد به یک مکان فرهنگی حسشون رو به من گفتن و من اول نخواستم ولی خودم یک جورایی حسی به اون پسر پیدا کردم و به یکی سپردم که اگر اومد سراغمو گرفت زنگم بزن و گوشیو بهش بده رفته بود و سراغمو گرفته بود و باهم تلفنی صحبت کردیم و شمارمو بهش دادم.اوایل رابطه داداشم فهمید و با این وجود گفت باز هم باهم باشیم و چیز خاصی نیست که بخوایم کات کنیم بعد از چند وقت باز داداشم فهمید باهاش هستم دوماهی گوشیمو گرفت و باز هم گفت من نمیتونم ولت کنم وابستت شدم و به همین راحتی تموم نکنیم سختی زیاد کشیدیم.بعد از یک سال یک ماه پیش رفتم دیدمش و من خیلی ذوق داشتم و به خودم رسیدم آخه دلتنگیم قابل توصیف نبود وقتی رفتم دیدمش انگار زد تو ذوقم یه خورده آخه زشت شده بود یه خورده تیپش بهم ریخته بود انگار یکمم ارزش قائل نبوده برام ولی با خوش رویی باهام رفتار کرد و باروی باز از یک طرف هم فکر میکنم مریض هست و چیزی نمیگه بهم آخه موهاش هم کامل ریخته بود و لاغر تر شده بود و اینه که میترسم.الان از یک طرف میخوام کات کنم از یک طرف هم فکرم همه چیم پیشش هست.عذاب وجدان میگیرم اگر کات کنم اگر هم نکنم باز خودم اذیت میشم آخه محدودیت هم زیاد دارم ولی اگر چند دقیقه نباشم زود نگران میشه زنگ میزنه پیام میده گیر کردم.لطفا راهنماییم کنید
سلام این احساس شما طبیعی هست.علاقه که به ایشون دارید هم واقعی اما یک رابطه نیازمند تلاش دو طرف و علاقه دو طرفه هست نه صرفا تلاش یک طرفه. اگر احتمال میدید ایشون بیمار هستن یا مشکل دیگری دارن دوتا راه پیش روی شماست که انتخابش به عهده خود شما و عملکرد طرف مقابل هست.اگر ایشون همینقدر که شما به ایشون علاقه دارید به شما علاقه دارند باید قدم جدی بردارند و این رابطه رو رسمی کنن. در صورتی که قصد رسمی کردن ندارن یک نشانه خطر هست.اما دو راه که گفتم اول اینکه مطمئن بشید چه مشکلی دارن و ایشون رو در حل این مشکل همراهی کنید.آقایون در مواقع سختی نیاز بیشتری به کمک دارن هرچند به زبان نیارن و این کمک اصلا نباید بر اساس ترحم باشه بلکه بر اساس علاقه و عشق…..و راه دوم هم اتمام این رابطه هست….در رابطه شما باید خودخواه باشید به خودتون اهمیت بدید , در رابطه اگر آزار میبینید باید از اون خارج بشید اما این آزار اگر از طرف مقابل باشه نه از شرایط.اگر توان تحمل شرایط ایشون رو ندارید بیماری یا هر چیز دیگری رابطه رو قبل از آسیب دیدن خودتون و ایشون. اما قبل از هر چیزی باید مشکل ایشون رو بدونید چیه پس صریح با ایشون صحبت کنید. و اگر قصد ادامه رابطه رو داشتید رابطه رو رسمی کنید تا در حل این مشکل خانواده نیز بتونه همراهی کنه.
وات
من زهرام 20 ساله دانشجو رشته نرم افزار از مشهد که با یک اقای 23 ساله که در بندر عباس ساکن هستن اصالتا شیرازی هستن در ارتباطم مارابطه خیلی خیلی خوبی داریم درسته راه دوریم و به اصطلاح لانگ دیستنسیم ولی واقعا همه چی توی رابطمون عالیه ایشون چند وقت پیش بخاطر من مرخصی گرفتن و به مشهد اومدن یک روزه و برگشتن این اولین دیدار ما بود توی این دیدار من متوجه شدم از نظر ظاهری جسه بزرگتری نسبت به ایشون دارم خانوادم هم به هیچ عنوان راضی به ازدواج با یه همچین شخصی نیستن نمیدونم باید چیکار کنم اگه بخوام رابطمون و تموم کنم اصلا چطور اینکار و بکنم
من هفت سال با رفیقم هستم و بهش وابستگی دارم.ما دوستیمون خیلی عمیقه مشکلم اینه وقتایی ک آدمای جدید و دوستای جدید وارد زندگیش میشن ارتباطش با من کم میشه ولی من مدام بهش زنگ میزنم و پیام میدم و بارها بهش زنگ زدم نادیدم گرفته ولی میگه سرم شلوغه و ازین حرفا و متوجه شدم تنها میشه سراغم میاد خلاصه تو این هفت سال بارها اقدام به کات کردن کردیم اما بعد یکی دوماه یا اون برمیگرده برای ادامه دوستی یا من. یک بار هم هشت ماه کات کردیم اون خودش برگشت و اینم بگم کات میکنیم خیلی اذیت میشم مدام تو فکرمه حتی اگه ماه ها بگذره انگار ی چیزی تو زندگیم کم شده نمیدونم باید چیکار کنم وقتی تو زندگیم هست ی جوری آزار میبینم وقتی هم نیس ی جور دیگه و اخلاقی ک داره ی تایمی تمام وقتش برا من میزاره کلی برنامه باهم انجام میدیم بعدش یهو خیلی خونسرد میره برا خودش و ادمای جدیدش اینارو ب خودشم میگم میگه تو آدم سمی هستی خسته شدم
دوست عزیز دوستی این نیست که به هم بچسبیم و به یکدیگر فضایی ندهیم. در دوستی ها باید به استقلال همدیگر احترام بگذاریم تا دوستی ها دوام بیشتری پیدا کنند. دوست شما حق دارد با افراد دیگری هم دوست شود، همان طور که شما حق دارید دوستان دیگری غیر از ایشان داشته باشید.
سلام سی سالمه تا حالا به کسی علاقه مند نشدم چند وقت پیش راجع به یکی کنجکاو شدم بهش توجه نشون دادم و اون بهم ابراز علاقه کرد حالا اون به شدت به من علاقه منده و چون اول خودم بهش توجه کردم نمیتونم تمومش کنم دلیلی بای تموم شدنش ندارم فقط فکر میکنم دیگه دوست ندارم باشه فکر میکنم وقتی که نود خوشحال تر بودم از طرفی فک میکنم سنم بالاست از کجا معلوم باز کسی رو ملاقات کنم که من و این قدر دوست داشته باشه ولی هر چقدر فکر میکنم الان حتی کنجکاوی اولی که راجع بهش داشتم هم وجودنداره باهاش بهم نزدم ولی حس بدی دارم از این که داره همین طور بهم علاقه مند تر میشه. چرا حس میکنم کار بدی کردم حس میکنم باید اشتباهی که کردم و درست کنم ولی نمیدونم چطور ؟ با گفتن صادقانه و خراب کردن همه ی ساخته های ذهنی اون درست میشه ؟ بهم گفته بود قصد ازدواج نداشته پیش دیگه پیش از دیدن من سن اون هم برای شکست دوباره کم نیست
تلاش کن براش.
من سال هفتم یک دوستی داشتم که اوایل خوب بودیم و وسط های سال مدرسه دوباره بد شدیم ولی تابستون خیلی خیلی عالی شدیم. این رابطه دوباره امسالل همینجوری شد و با یکی دیگه دوست شد و هرچی با اون از من دورتر میشه البته با دختری که دوست شده مدیر مدرسه نصبت به هرکی باهاش دوستی میکنه برخورد میکنه یعنی چند بار مامان هاشون رو صدا کره و حتی برای اون دختره رگشون هم زدن??العا من نمیدونم یه وابستگی به دوستم دارم و واقعا روم تاثیر گذاشته است دوری بنظرتون خوب میشه و یا باید چیکار کنم که خوب بشه همه چیز مثل قبللاا چون من وقتی دیدم با اونه تقریبا ۲ و یا ۳ هفته خیلی ازش فاصله گرفتم و خودم خواستم فکر کنم کارم اشتباه بود و واقعا چیزی جز این به مغزم نمیرسید
سلام خسته نباشید من با دوستم خیلی صمیمی هستیم چند روز پیش که واقعا خوش گذشت باهم فرداش بهم گفت میخواد چند روز تنها باشه منم گفتم باشه ولی فرداش کلا با بچه ها میگشت به جز من یه اومدم خونه تو شاد پیام داد میخواد کات موقت کنه باهام امروز که شد کلا بام حرف نمیزد الان دیگه نمیخواد باهام دوست باشه چون چندین ساله باهم دوستیم واقعا سخته قهر کنه بام
دوست عزیز اگر دوستتان به هر دلیلی نخواست با شما ادامه دهد، به نظر ایشان احترام بگذارید و این مسئله را بپذیرید. گرچه برای شما خیلی سخت خواهد بود. هیچ کس انتظار ندارد دوستش را از دست بدهد، خودش یا یکی از عزیزانش بیماری لاعلاج بگیرد، همسرش خیانت کند و … اما گریزی از این حوادث نیست. دنیا بر مدار قرار نمی چرخد همه چیز در حال تغییر و دگرگونی است پس اگر دنبال قرار باشیم خودمان بی قرار می شویم. پس سعی کن این مسئله شما را خیلی تحت تاثیر قرار ندهد، بلکه از آن درس بگیری، نقاط قوت و ضعف خود را پیدا کنی و برای دوستی های آینده از آن استفاده کنی.
متاهلم….پسر عمه بنده تو زندگی از لحاظ مالی به من خیلی کمک کردن اما الان بهم از طریق تلفن ابراز علاقه میکنن این در صورتیه ک من وهمسرم با اختلاف سن ۱۲ سال و خیلی با هم سرد هستیم والبته ایشون زیاد منزل ما اومدن و متوجه شدن و خودشون وکیل هستن اما این ابراز علاقه منو آزار میده چطور مودبانه از این وضعیت وپسر عمه ام خلاص شم لطفا راهنمایی کنید ممنونم
دوست عزیز با روش جراتمندانه با ایشان وارد گفتگو می شوید. از ایشان تشکر می کنید که از شما حمایت مالی کردند. بعد می گویید، من در یک رابطه هستم و هر چقدر هم رابطه سردی باشد از نظر اخلاقی صحیح نمی دانم زمانی که در رابطه هستم وارد رابطه با فرد دیگری بشوم، این طور احساس می کنم ارزش خودم را زیر سوال بردم، به خودم بی احترامی کردم، از شما هم می خواهم به من به چشم خواهرتان نگاه کنید و خیلی وارد حریم ما نشوید. از شما می خواهم به نظر من احترام بگذارید. این نوع رابطه نه به سود شما و نه به سود من هست. از شما انتظار دارم در مورد عواقب این نوع رابطه بیشتر فکر کنید. پس اگر احساس کنم رابطه از حدی فراتر می رود مجبورم به این رابطه پایان دهم.
من با یه نفر دوستم و خوب داخل این دوستی احساس راحتی نمیکنم و کلا مکمل هم نیستیم اون خیلی واسه این دوستی تلاش میکنه اما من کلا بی میلم و خوب رفتاراش بدون اینکه خودش بفهمه ازار دهنده اس میخوام تموم کنم این دوستیو شاید بگین چجوری هم تلاش میکنه هم رفتارش درست نیست یه کار هایی میکنه که میدونه من ازش متنفرم همش همه چیزو به هم میدوزه و عیب همه رو میگیره بدون اینکه عیب خودشو در نظر بگیره و همین ها باعث شده که دوستی باهاش طاقت فرسا باشه و هم جنس خودمم هست
سلام یکی از دوستانم خیلی باهم صمیمی هستیم الان خیلی بد شده و من میخوام دوستیمو باهاش تموم کنم طوری که ناراحت نشه
من یک خانم ۲۷ ساله هستم ک حدود یکسال از همسرم جدا شدم و بعد از چندماه با یک آقای وارد رابطه شدم قصد خودم دوستی بود فقط یکی کنارم باشه و حالمو خوب کنه الان حدود ۶ماه ک باهم هستیم واقعا حس خوبی برای ادامه رابطه ندارم چون تو حرفاش خیلی دروغ هست ازاین بابت ک خودشو بالا میبره و مدام از خودش تعریف میکنه اذیت میشم و اینکه از نظر احساسی ضعیفه و فقط تو عمل نشون میده که بمن توجه داره من تصمیمم جدا شدنه ولی هربار ک گفتم با حرفاش منو برگردونده و نمیخام بیشتراز این علاقه مند بشم چون ادامه رابطمون برای من خوب نیس میخام بدونم چجوری باید تمومش کنم ممنون از شما
در مقابل ایشان ضعف نشان نمی دهید، عصبانی هم نمی شوید. بلکه با احترام و اقتدار کامل می گویید من دوست ندارم به این رابطه ادامه بدهم و نیازی هم نمی بینم توضیح بیشتری بدهم. لطفا شما هم پیگیری نکنید.
با استادم كه ٥ سال پيش تو دوره دكترا از من خوشش ميومد وارد وابطه شدم الان. اما اون زن داره. ميخوام از رابطه بيام بيرون. هنوز سكسي اتفاق نيوفتاده ولي حس خوبي ندارم. چي بگم بهش كه بي احترامي نكنم ولي حرفمو زده باشم كه من ادم بي ارزشي نيستم.
آیا می دانستید ایشان در رابطه هستند و شما رابطه صمیمانه برقرار کردید؟ اگر می دانستید و اجازه دادید رابطه به این سو برود، مشکل در وجود خود شما بوده است، احتمالا پدر و مادرتان در کودکی با هم مشکل داشتند، یا به نحوی از هم جدا شدند، یا حتی در دوره ای از کودکی مادرتان به علت بیماری در بیمارستان بستری شده یا حتی مسافرت طولانی بدون شما رفته است. یا کسی از نزدیک ترین افراد زندگی را از دست دادید یا حتی حیوان خانگی داشتید که از دست دادید، یا در کودکی در بازاری ، جایی گم شدید و دچار ترس و وحشت شدید و اکنون نا خودآگاه به سمت کسی رفتید که می دانید نتیجه ای جز جدایی ندارد.
یا اینکه ایشان فرد خودخواهی بودند و شما در مقابل ایشان قدرت نه گفتن نداشتید و اجازه دادید بیش از حد به شما نزدیک شوند.
پس با احترام و اقتدار با روش جراتمندانه با ایشان گفتگو کنید. من دوست ندارم به این رابطه ادامه بدهم، من دوست ندارم رابطه شما را به هم بزنم، دوست دارم به نظر من احترام بگذارید و از دست من ناراحت نشوید. این رابطه به سود هیچکدام از ما نیست.
با یه دوستی میخام به هم بزنم بدون اینکه ناراحت بشه و به من اسیبی نزنه سنش هم از من ۲۰سال بزرگتره
من مدت ها پیش با فردی که تازه اشنا شده بودیم دوست شدم هر دومون دختریم بعد ما در چت هامون درباره ی لب گرفتن و اینجور چیزها حرف نمیزدیم اما اکثرا شوخی بودن و یکی دوبار هم دوستانه انجامش دادیم و یک بار که باهم حرف میزدیم گفتیم که بیا مثل دوتا دوست صمیمی(بست فرند)باشیم و یه جورایی همجنسگرایب طور نباشیم به شوخی هم گفتیم گاهی اوقات لب بگیریم دوستم مشکل عصبی داره و به دلیل حمله ی پانیکش گاهی اوقات دست به خودکشی میزنه بعد دوستی با من بهتر شده و راضیش کردم بره پیش روانپزشک اما یکبار که یکی از دوستاش بهم زنگ زد و گفت داره خودکشی میکنه مامانم راجب مشکلش فهمید و هی بهم میگفت که ولش کن افسرده اس درحالی که نیست چند روز پیش هم اون پیام هامون رو خوند راجب لب گرفتن و کلی دعوام کرد که مگه همجنسگرایی و اینها و اخرش هم گفت دیگه با این دختره نگرد و نمیذارم دیگه ببینیش من و دوستم از دوتا شهر متفاوتیم اما کل فاصله ی شهر هامون ۱۰دقیقه اس و حالا مامانم فک میکنه اون دختر بدیه و رو من تاثیر میذاره منم مجبورم به خاطر مامانم ولش کنم اما نمیخوام و نمیدونم چجوری چون بعد من حالش خیلی بهتر شده و میترسم یه وقت بگم ولش میکنم خودکشی کنه چون قبلا هم بهم گفته بود میترسم ولم کنی و به شوخی هم گفته بود اینطوری یه دلیلی واسه ی خودکشی دارم. حدودا ۱ ماهه که دوست شدیم حالا نمیدونم ولش کنم یا نه و اگه اره چجوری که یه وقت فکر خودکشی به سرش نزنه؟
قبل از اینکه ترکشون کنید وضعیت و شرایط رو برای مادرشون توضیح بدید و بهشون بگید به دلایل شخصی مجبورید از ایشون خداحافظی کنید، ولی لازم دونستید که شرایط دخترشون رو بهشون بگید که آگاهی داشته باشن و هر جور خودشون صلاح میدونن قضیه رو هندل کنن
سلام من ۱۶ سال دارم مدتی میشه به دوستم در مدرسه علاقه مند شدم البته بگم که نیت شری نداشتم و صرفا دوست داشتم با او دوست بشم ولی خب بعضی وقتی یک سری تفکراتی میاد به ذهنم و … و مشکل اصلی ام هم این است که وقتی پیش او هستم تحریک میشوم با کوچک ترین صحبت کردنی و لمس کردنی و این خیلی برام حس بدی ایجاد میکنه چون من آدم مذهبی هستم و نمیدونم اصلا ادامه دادن این دوستی و اصلا اصل این دوستی درست و عادیه یا نه و الان به همین خاطر تصمیم به قطع دوستی گرفتم اما نمیدونم درسته یا نه اصلا اینکه من به ایشون که همجنسم هم هست اینطوری علاقه مند شدم و رفاقت میکنم طبیعیه یا جای نگرانی داره ؟ بقیه پسرا اینطوری نیستند ؟ و یک علت دیگری که میخواهم رفاقتمو باهاش تموم کنم اینه که فکر کنم خیلی بهش وابسطه شدم ، هر وقت ازش دورم تعطیلی ای چیزی باشه همش به فکرشم و دلم خیلی براش تنگ میشه
ببین دوست محترم ارتباط خوبه ولی باید قاعده داشته باشه مثلا رابطه ی افراطی به جنس موافق آسیب پذیری داره برا همین اگر رابطه رو با ایشون قطع کنید و حتی اگر پیج اینستا واتساپ یا هر فضای مجازی باهاشون دارید رو هم از گوشی تون حذف کنید
این اصلا مشکل نیست درسته که اینجا ایرانه و وضعیت افتضاحه ولی اینکه شما به دوست خود علاقه دارید بد نیس مشکل از دیگرانه نه شما اگه واقعا از ته دل دوستش دارید به جای دوری و قطع رابطه با صحبت باهاش حلش کنین حسی که دارید رو درمیان بگذارید دنیا دو روزه یا طرفتون قبول میکنه یا نه اینم به ایشون بستگی داره و هیچ چیزی بدتر از ناپدید شدنه یهویی بهترین رفیق درد نداره بالاخره که این رفاقتو میخواین تموم کنین حداقل حسه خودتونو بگین که بعدا یه زمانی از فرارتون پشیمون نشین:) زمان میگذره و نسل عوض میشه مطمئن باشین که خیلیاا طرفه شمان نه ذهنای پوسیده
نه انسان و نه حیوان هیچکدوم در خلقتشون نیست که با همجنس خودشون ارتباط بگیرن. بیماری های روانی رو عادی سازی نکنید لطفا. مشکلات هورمونی و روانی قابل درمان هستن. ببخشید، ولی بجای تز روشنفکرانه دادن و ادای همه چیزدان هارو درآوردن، این افراد رو راهنمایی کنید به فکر درمان باشن و رابطه غلط رو انتخاب نکنن.
دوست عزیز، هر نوع انحراف یا گرایش جنسی غیر طبیعی، بیمار گونه است و ریشه در آسیب های دوران کودکی دارد، البته ممکن است اختلال در عوامل هورمونی دوران جنینی هم تاثیر داشته باشند و حتی DSM 5 هم آن را به عنوان اختلال نداند، اما غیر از فرهنگ ما ، باز هم این رابطه بیمار گون است و نیاز به درمان دارد.
منم دخترم و دقیقا این حس رو به یه دختر دیگه که همکلاسیم بود داشتم. اون موقع فقط احساسم رو نادیده گرفتم.. منم مذهبی هستم و فکر می کردم نکنه این احساس درست نباشه.. و خلاصه..جرعت نداشتم قبولش کنم. اون دختر برام فوق العاده بود. حس می کردم اونم احساساتی نسبت به من داره ، نگاه توی چشماش، مدل راه رفتنش، لبخندش.. همه چیزش به من حس قشنگی میداد. ولی من هیچی نگفتم و از دور نگاهش کردم. الان یکم پشیمونم.. چرا بهش نگفتم؟ .. میدونی،، باید بهش بگی دوسش داری. همین. بهش بگو و اصلا هم فکر نکن که چی میشه. فقط بهش بگو که چه حسی داری. و تموم.
من دختر ۱۷ ساله هستم و با امروز چهار روز هست که با پسری در رابطه هستم و خیلی به من توجه میکنه دوستم داره ولی من دوستش ندارم و صدفا بخاطر اینکه آدم بشدت احساساتی هستم و نمیتونم بهش بگم که دوستش ندارم ، دارم رنج میکشم و میترسم که دلش رو بشکنم.من اصلا باهاش تماس نمیگیرم ولی اون بهم تماس میگیره باهام حرف میزنه میگه چرا نمیخواین هر روز یا زود به زود منو ببینی؟ من دلتنگت میشم ولی تو محل نمیذاریم.منم دختری هستم که عاشق پرس خوندنم ولی اون درکم نمیکنه که نگران درسم هستم و برام مهمه.من درسم واسم اولویتمه ولی خودش درس نمیخونی و سر کار میره.۲۱ سالشه و یکم مظلومه.احساس میکنم باهاش حرف بزنم خیلی ناراحت میشه.خواستم راهنماییم کنید که چطوری باهاش صحبت کنم که دلش نشکنه.حضوری نمیتونه منو ببینه فردا و پس فردا ولی من میخوام سریعتر تموم بشه و میخوام تلفنی صحبت کنم باهاش.ممنون میشم از راهنمایی تون
دوست عزیز ما به این دنیا نیومدیم که همه را از خودمون راضی نگه داریم. سعی کن برای خودت ارزش قایل باشی و رابطه ای که بی سرانجام است را خیلی زود تمام کنی. قرار نیست برای طرف مقابل خیلی توضیح بدی چرا دوست نداری در این رابطه بمونی. هرچه زودتر رابطه عمق پیدا نکرده این رابطه را تمام کنید.
من و دوستم هر دو ۱۶سالمونه سه ساله به هم وابستیم و دوستیم دختر هم هستیم میخام کاملا دوتا فرد عادی باشیم اخلاقم نسبت به همه عوض شده کسی رو جز اون دوست ندارم ولی من نمی خام این جوری بشه چی کار می تونم بکنم؟
دوست عزیز شما یا اعتماد به نفس کافی ندارید و نمی توانید به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنید و از قضاوت های دیگران می ترسید و به دیگران نزدیک نمی شوید. پیشاپیش قضاوت می کنید و حس خوبی به دیگران ندارید و نمی توانید دیگران را دوست داشته باشید. یا اینکه خودتان را خیلی خاص و ویژه می بینید و احساس می کنید فقط این یک دوست مثل خودتان هست و دیگران را شایسته دوستی با خودتان نمی بینید.
پس بهتر است برای هر دو مورد باورها و افکارتان در مورد دیگران را به چالش بکشید و دست به آزمایش بزنید و وارد رابطه با دیگران شوید و باز خوردهای دیگران را ببینید.
سلام. یکسال و نیم در رابطه ای بودم البته پنج ماه آخر ارتباط خراب بود و همه ش قهر و آشتی بود. دوتا موضوع برام سوال شده میخواستم کمکم کنید. ممنون میشم البته این ارتباط تمام شده اما این دو موضوع ذهنم رو در گیر کرده میخواستم بینم شما چی فکر میکنید در موردش
من و دوست صمیمیم تقریبا دوماه بود قهر بودیم و اون بهم گفت دیگه نمیخواد باهم دوست باشه اما بعد چند روز یهو اومد و گفت بیا حرف بزنیم و بعدش بهم گفت بیا پیشم بشین یا من میام پیشت میشینم منم گفتم من نمیام اما اون اومد نشست و بعد یکی دوستام بهم گفت اون گفته تو وقتی دوستات و از دست میدی اسیب زیادی میبینی و به خودت اسیب میزنی برای همین میخاد فقط حس کنی اونو داری ایا من باید به این دوستی ادامه بدم یا تمومش کنم چون احساس میکنم فقط از روی دلسوزیه
دوست عزیز می توانی به این دوستی ادامه بدی، اما صمیمی نشوی، اگر خودتان هم احساس می کنید در دوستی ها اینقدر آسیب می بینید، سعی کنید دوستان زیادی پیدا کنید اما صمیمی نشوید تا زمانی که به شناخت زیادی برسید. البته اگر در سن نوجوانی هستید زیاد دلخوش به این دوستی ها نباشید. چون در این سنین هویت شکل می گیرد و تغییر و تحولات زیادی در خودتان و دوستانتان خواهید دید.
ببخشید من یه دوستی دارم که همیشه و به شدت با من حسادت میکنه تو مسائل درسی حتی یک بار داخل بطری آبم قرص انداخته بود که منو بشدت ناراحت کرد میخواستم بپرسم چجوری میتونم از خودم دورش کنم؟
وقتی دوستی دارید که با این شدت به شما حسادت می کند که حتی قصد آسیب زدن به شما را دارد، نیازی نیست نگران چگونگی قطع رابطه با ایشان باشید. شما دنبال دوستان مناسب دیگری بگردید و رابطه را با ایشان کم رنگ کنید. تا حدی که فقط به سلام و احوال پرسی در زمانی که به هم برمی خورید برسد.
سلام من میخوام با یه دوستم که تو یه کلاسیم قطع رابطه کنم اما باید جوری باشه که اون دلش نشکنه اما چطوری؟؟
دانشجویی؟
دختری یا پسر؟
دلیلت چیه؟
من میخوام یک رابطه دوستانه رو بهم بزنم و میخوام کمکم کنید فقط میخوام تموم شه ولی خودم بهش وابسته شدم انگار گیر کردم نمی تونم اینکارو کنم خیلی خستم هر روز دارم داغون تر میشم
شما باید ابتدا دنبال وابستگی خود باشید، آیا شما به خودتان اعتمادی ندارید و ایشان در زمینه هدی مختلف از شما حمایت می کنند؟ که به نظر نمی رسد اینگونه باشد چون عنوان کردید روز به روز داغون تر می شوید.
به نظر می رسد محبت کافی از جانب خانواده نگرفتید، پس مجذوب کسی شدی که نه تنها محبتی نمی گیرید بلکه آسیب هم می بینید. بهتر است به روش جراتمندانه عمل کنید. از احساسات و نیازهای درونی خودتان بگویید. بعد بگویید نمی توانید به این دوستی ادامه بدهید.
بعد از آن سعی کنید خودتان را بیشتر بشناسید، به خودتان احترام بگذارید، خودتان را دوست داشته باشید و سعی کنید از این نوع روابط درس بگیرید برای روابط آینده تان، همواره مزایای قطع رابطه را به خودتان یادآوری کنید. و با اعتماد به نفس بیشتر به دنبال دوستی های مناسب در آینده باشید.
من میخواستم رابطه دوستی یک ساله ام رو با رفیقم تموم کنم چون هر چی بهش گفتمو رفت گذاشت کف دست طرف و دیگه بهش اعتمادی ندارم از قبل هم باز ی چیزایی دیدم
من با یه فردی آشنا شدم،ادم خوبی بود و با نیت جدی به من نزدیک شد و فکر میکردم به آینده رابطه فکر میکنه،بعد از چند ماه متوجه شدم مشکلات زیادی داره هم شخصی هم خانوادگی و کم کم سرد شدم چند بار هم گفتم جدا شیم که واکنش زیادی نشون داد (ناراحتی و…),از روی دلسوزی موندم تا دیگه نتونستم الان دو ماهه که جواب پیام ها و ….نمیدم ولی فکر میکنم اینجوری هم درست نباشه چون بهر حال روزی منم بهش علاقه داشتم چکار باید کنم و چی باید بگم؟
شما که به این شکل قطع رابطه کردید، اما قبل از این نوع قطع رابطه باید حضوری یا تلفنی، خیلی محترمانه چند مورد از خوبی های ایشان را می گفتی و و بعد می گفتید، من دوست ندارم به این رابطه ادامه بدهم، من احساس می کنم نمی توانیم در کنار هم خوشبخت بشویم، اگر چه برای شما سخت هست اما دوست دارم به نظر من احترام بگذارید و این رابطه را تمام کنیم.
برای قطع رابطه با یه دوست وهمکار محترمانه میخوام برخورد کنم همسرم دوست نداره در ارتباط با ایشون باشم ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام عرض ادب من با فردی مجازی آشنا شدم که بعد از کلی صحبت سنش رو گفت و ۱۵ سال اختلاف داریم. من تمایلی به ادامه ندارم با توجه به اینکه شخص محترمی هست نمیدونم چطور باید تموم کنم تا بیشتر از این ادامه پیدا نکرده
سلام وقت بخیر.من با ی آقایی دوست هستم ۲۷ سالشونه و من ۲۸.وقتی ب ایشون پیام میدم خیلی سرد و معمولی برخورد میکنن.چند باری ازشون پرسیدم .گفته من اخلاقم همین جوره .سرد نیستم .کمک مالی ب این آقا میکنم .حس میکنم وقتی ب کمک احتیاج داره جواب پیامارو زود ب زود میده.ولی زمانهای دیگه یک ساعت یا دو ساعت طول میکشه.میدونم کسی دیگه تو زندگیش نیست .الان میخوام این رابطه رو تموم کنم .اما نمیدونم چجوری .و چی بگم .واقعا خسته شدم .ممنون از راهنماییتون
دوست عزیز رابطه شما کاملا یک طرفه هست، بود و نبود شما برایشان فرقی نمی کند. شما را به چشم یک ابزار می بینند برای رسیدن به اهدافشان .
خیلی محترمانه به ایشان می گویید، من حس خوبی از این رابطه نمی گیرم، نیازهای من نادیده گرفته می شود، به این نتیجه رسیدم که ما دو نفر در کنار هم نمی توانیم خوشبخت بشیم.پس بعد از این من به راه خود می روم و شما هم به راه خود بروید.
من با یک آقایی اشنا شدم حدودا یک ماهه…ایشون از طریق تلگرام بمن پیام میدادن…بعد من متوجه شدم همزمان ک با من در تلگرام پیام میدن در روبیکا هم انلاین هستن ..کم کم پیاماشون برای من کمتر شد و بیشتر در روبیکا انلاین بودن…من راستش ب ایشون شک کردم و قصد اتمام رابطه رو دارم… ولی نمیدونم چی بهشون بگم.و خیلی هم از این مسئله ناراحتم ک ایشون با من مثل یک گزینه رفتار کردن
دوست عزیز متاسفانه این افراد به چشم یک تفریح و سرگرمی به این کار رو می آورند و برایشان فرقی نمی کند، طرف مقابل چه کسی باشد. چون بویی از همدلی نبردند و به محض اینکه مطمئن شوند طرف را در دام خود انداختند. او را به حال خود رها می کنند. پس نیازی نیست شما به فکر آسیب دیدن ایشان باشید. زودتر خودتان به این رابطه پایان دهید.
سلام وقتتون بخیر… من در دوران دبیرستان متاسفانه وارد یک رابطه ی دوستانه افراطی با دوستم شدم… اولش اصلا همچین روابطی رو نمیفهمیدم و بیزار بودم ازشون ولی با حرف ها و ابراز علاقه های دوستم وارد این رابطه شدم… خیلی به هم فکر میکردیم و خیلی با هم حرف میزدیم و مدام متاسفانه قربون صدقه ی هم میرفتیم.. هر روز به هم نزدیک و نزدیک تر و وابسته تر میشدیم… حدود یک سال پیش با هم دچار اختلاف شدیم.. حساسیت های الکی نسبت به رفتار های هم پیدا کردیم.. و من به شدت روی رفتارش و دوست شدنش با آدم های دیگه حساس شدم متاسفانه… و همه ی این ها باعث شد تعاملاتمون بیشتر به بحث و دعوا ختم بشه.. و از نظر من اون بعد از دوران مدرسه کاملا عوض شد و احساسات و رفتارش نسبت به من کمرنگ شد تا جایی که من تصمیم گرفتم به این رابطه پایان بدم… چون احساس بی میلی اون رو به خودم احساس میکردم و دوست نداشتم محبتش رو گدایی کنم… رابطه رو تموم کردم و اون هیچی نگفت..حتی یک کلمه… حالا بعد از گذشت حدود یک سال وقتی عکسش رو میبینم یا گاهی خوابش رو حالم بد میشه… بغضم میگیره و نمیدونم باید چیکار کنم… با هیچکس هم نمیتونم دربارش حرف بزنم… حالا چیکار باید بکنم؟باید بهش پیام بدم و برگردم یا اینکه چطور کاملا فراموشش کنم و دیگه با دیدن عکسش و به یادش افتادن حالم بد نشه؟
دوست عزیز شما با دوست خود روابط خیلی صمیمانه برقرار کردید، اما نسبت به رفتارها و دوستی های دیگر ایشان حساس بودید، معلوم نیست شما خودخواهانه دوست داشتید ایشان فقط دوست شما باشند و از اینکه با دیگران هم وارد رابطه شوند ناراحت می شدید؟
یا اینکه ایشان مشکل داشتند و احساسات شما را به بازی گرفتند؟
در هر رابطه صمیمانه ای باید همدیگر را همانطور که هستیم بپذیریم، همدیگر را دوست داشته باشیم، به همدیگر احترام بگداریم، در کنار هم احساس امنیت بکنیم، به استقلال همدیگر احترام بگذاریم، در کنار هم بتوانیم راحت از احساسات و نیازهای همدیگر بگوییم. برای همدیگر محدودیت هایی هم داشته باشیم که به شکل افراطی وارد حریم هم نشویم و به ارزش های همدیگر احترام بگذاریم و نیز اوقات مشترکی با هم به تفریح و سرگرمی بپردازیم.
اگر این شرایط از سمت هر کدام از شما برای دیگری فراهم نبوده است، بهتر است رابطه پایان یابد.
اینکه شما هنوز بعد از گذشت یکسال با دیدن عکسش حالتان بد می شود یا خوابش را می بینید کاملا طبیعی هست. پس بهتر است بنشینید، مشکلات رابطه خود را از دید دو طرف بررسی کنید، نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید، اگر دیدید بیشتر مشکلات از جانب شما بوده، به ایشان پیام دهید. اما اگر به این نتیجه رسیدید مشکل از جانب ایشان بوده است، غم فراق را تحمل کنید. تا این دوره سوگواری تمام شود.
منم اینجور اتفاقی برام افتاده:)?
سلام خسته نباشید من دو سال با ی آدم در ارتباطم رابطه از طرف من کاملا جدی ولی برای اون ی رابطه معمولی پیش پا افتادس تا الان چند باز دعوامون شده و اون کات کرده و من تلاش کردم برای برگشتش اما الان واقعا خسته شدم با اینکه بهش خیلی وابستم ولی میخوام دوستانه تمومش کنم نمیدونم چی بهش بگم تولدشه و براش کادو گرفتم و میخوام همون روز باهاش خداحفظی کنم
دوست عزیز رابطه شما کاملا یک طرفه است، برای ایشان تفاوتی نمی کند که به چه روشی قطع رابطه کنید. الان کادوی تولد گرفتید، بروید و تبریک بگویید، بعد از چند روز با یک تماس تلفنی، خیلی محترمانه می گویید من هم به این نتیجه رسیدم، ادامه رابطه به نفع هیچکدام ما نیست، پس ترجیح می دهم به این رابطه پایان بدهیم.
سلام من یک ماهی هست با یه پسری در ارتباط هستم ولی نمیخام رابطه احساسی باهاش داشته باشم و دوست ندارم هم وقت اون و وقت خودمو تلف کنم و سوال من اینه که چطوری محترمانه بهش بگم ک جوری نباشه ک من پیچوندمش و ت این مدت الافش کردم
خیلی محترمانه به روش جراتمندانه که در کیس قبلی توضیح دادم، عمل می کنید و می گویید، من هنوز آمادگی ورود به یک رابطه را ندارم، فعلا دوست دارم دوستی ها در حد یک دوستی معمولی باشد. ما هر دو اهداف بالاتری داریم که برای آنها باید تلاش کنیم. دوست دارم از هر نظر پخته تر باشم، رشد کنم تا خدای ناکرده به خودم و شما آسیبی نزنم.
حتما به یک مشاور خوب مراجعه کنید
سلام من ۱۶سالمه توی فیس بوک با یه پسر خارجی که از کشور دانمارک بود دوست شدم اوایل چت انگلیسی تایپ میکردیم بعد گفت که اصلیتش افغانستانی هست ولی دانمارک زندگی میکنه و به من گفته بود که ۲۱سالشه ولی تازه یه عکس فرستاده میگه عکس قبلی که فرستاده بودم من نیستم توی این عکس سنش به ۳۰ به بالا میخوره الان می خوام تموم کنم ولی نمیدونم چجوری بگم که ناراحت نشه کسی یه راه حلی داره؟
دوست عزیز ایشان با شما صادق نبودند، ممکن است خیلی در ابتدا اظهار دوستی و عشق کرده باشند و احساسات شما را درگیر کرده باشند. اما اشخاصی که دروغ می گویند مطمئن باشید ابراز دوستی ها هم از سر عشق واقعی نبوده است. اینقدر که شما ناراحت می شوید، ایشان ناراحت نخواهند نشد. پس بهتر است محترمانه و با آرامش ابتدا چند مورد از خوبی هایشان را بگویید، بعد بگویید من ناراحت شدم، احساس می کنم با من صادق نبودید، سن و سال برایم مهم بوده و هست، احساس می کنم بعد از این مشکلات بیشتری خواهیم داشت، امیدوارم ناراحت نشوید، اما من ترجیح می دهم به رابطه پایان بدهم، دوست دارم شما هم به نظر من احترام بگذارید. هر احساس، نیاز یا خواسته ی دیگری دارید به این شکل مطرح می کنید.
بهترین کار اینه که بدونی انسان درست نبوده باید به خودت اعتماد کنی فرق بین دوس ت داشتن و نداشتن را بفهمی از خودت سوال کن که دوستت داشت اگر داشت چه اگر نداشت چه آیا رابطه از نگاه اخلاقی خوب است یا بد اصلا من هم تو این منجلاب گرفتارم ولی هر چه بستگی به خودت داره من مطمئن هستم که هیچ کس ارزش جیگر خون شدن خود فرد را نداره Samiullah Shirzad
ممنون از نظر شما
من نزدیک دو ماه و دو هفته هستش که از یک رابطه دوستی 4 ساله و 8 ماهه خارج شدم. خیلی هم سخت بود و الانم هنوز از ذهنم بیرون نرفته
به نظرتون برای اینکه کامل خلاص شم و ذهنم آروم بگیره چیکار باید بکنم؟
اینکه همش فکر میکنم بازی خوردم این همه مدت. خاطره هاش یادم نمیره. هر کاری میکنم هرچی میخوام منطقی فکر کنم بازم بعد چند روز دوباره میاد تو ذهنم. حتی درست و حسابی نمیتونم به یه رابطه دوستی جدید فکر کنم.
دوست عزیز از دست دادن هر رابطه ای به هر شکل سخت و ناگوار است و نیاز به سوگواری دارد و این سوگواری بین ۶ ماه تا دو سال و حتی دو و نیم سال طول می کشد. اول انکار می کنیم بعد عصبانی می شویم، افسرده می شویم ، مدت ها با خاطراتش درگیر می شویم تا بتوانیم به مرور بپذیریم. هر چه پذیرش زودتر اتفاق افتد، زودتر حال روحی خوبی پیدا می کنیم.
اینکه فرد مقابل را کاملا از ذهنمان پاک کنیم، امری نشدنی هست، عمری با آن فرد بودیم، خاطرات شیرین و تلخ زیادی داشتیم که هیجانات شدیدی همراه آن تجربه کردیم. پس هر چه یه خاطره یا اتفاق همراه با هیجان شدیدتری باشد پاک شدن آن از ذهن به راحتی اتفاق نمی افتد.
از طرفی کنار آمدن با این مسئله به شخصیت شما هم بر می گردد، هر چه شخصیت سالم تر و قوی تری داشته باشید بهتر با این موضوع کنار می آیید. اما اگر مشکلات حادتری داشته باشید، به راحتی ممکن است دنبال کیس دیگری باشید. پس برای یک شخص معمولی این زمانی که در بالا ذکر کردم کاملا طبیعی هست.
از طرفی اگر فرد مقابل شما ویژگی های اختلال شخصیت خودشیفته یا ضد اجتماعی را داشته باشد که بویی از همدلی نبرده و شما احساس کنید به شدت مورد سوء استفاده قرار گرفتید یا گرفتار بازی ایشان شدید، با سختی بیشتری فراموش خواهید کرد.
در صورتی که رابطه شما چالش های بیشتری داشته است نیز دوره سوگواری طولانی تری خواهید داشت.
پس اجازه بدهید این زمان بگذرد از این فرصت برای ترمیم زخم هایتان استفاده کنید، خودتان را بیشتر بشناسید، نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید و سعی کنید این اتفاق را به فال نیک بگیرید و در جهت رشد و بالندگی خود از آن استفاده کنید.