من یه مشاوره میخواستم من واقعا مادرم رو دوست دارم و هیچ مشکلی باهاش ندارم فقط همچی از وقتی شروع شد که اون بهم شک کرد من الا ۱۳ سالمه و حدود یک سال پیش در زمینه گوشی کاملا محدود شدم(سیمکارتمو گرفتن) با اینکه من هیچ سو استفاده یا کار اشتباهی نکرده بودم تنها دلیلشو این بود که به نظر شوند دوستایی مدرسه قبلی من رو من آثار مخرب داشتن (از نظر اونها) از اون موقع هر روز سر سیمکارت دعوا میکنیم دیگه خسته شدم از این وضع چه پیشنهادی دارید؟
پاسخ مشاور به سوال ” روش برخورد با والدین کنترلگر “
درود بر شما
پدر و مادرها همیشه نگرانیهایی نسبت به فرزندانشون دارند که شاید همه این نگرانیها به نظر بچهها درست و لازم نباشند. شما در ابتدا باید درک کنید که این حساسیت مادرتون شاید درست نباشه اما از روی اهمیت دادن و نگرانی هست. در مرحله بعد بهتره که شما در مورد این مسئله با مادرتون صحبت کنید و سعی کنید اطمینان لازم رو به ایشون بدید. این گفت و گو باید کاملا آروم و بدون عصبانیت باشه. ببینید چه مسئلهای بیش از بقیه مسائل باعث نگرانی ایشون میشه و تلاش کنید که اون نگرانی رو تا حد لازم رفع کنید.
از مادرتون درباره علت نگرانیشون درباره دوستان مدرسه قبلیتون سوال کنید و بپرسید آیا تا به حال تاثیر منفی از رفتار اونها در شما دیدهاند یا نه. اگر رفتار خاصی در نظرشون بود کاملا آروم درباره اون رفتار توضیح بدید و تلاش در اصلاح اون رفتار نامناسب کنید.
پدر و مادرها همیشه نگرانیهایی نسبت به فرزندانشون دارند که شاید همه این نگرانیها به نظر بچهها درست و لازم نباشند. شما در ابتدا باید درک کنید که این حساسیت مادرتون شاید درست نباشه اما از روی اهمیت دادن و نگرانی هست. در مرحله بعد بهتره که شما در مورد این مسئله با مادرتون صحبت کنید و سعی کنید اطمینان لازم رو به ایشون بدید. این گفت و گو باید کاملا آروم و بدون عصبانیت باشه. ببینید چه مسئلهای بیش از بقیه مسائل باعث نگرانی ایشون میشه و تلاش کنید که اون نگرانی رو تا حد لازم رفع کنید.
از مادرتون درباره علت نگرانیشون درباره دوستان مدرسه قبلیتون سوال کنید و بپرسید آیا تا به حال تاثیر منفی از رفتار اونها در شما دیدهاند یا نه. اگر رفتار خاصی در نظرشون بود کاملا آروم درباره اون رفتار توضیح بدید و تلاش در اصلاح اون رفتار نامناسب کنید.
دقت کنید که پرخاشگری به شدت اثر منفی در رابطه مادر و دختر داره و کار رو از اونی که هست خراب تر میکنه. شما میتونید به مادرتون بگید که شما زحمت زیادی در تربیت فرزندان من کشیدید و من هیچوقت ناامیدتون نمی کنم.
از طرفی خود شما هم باید فکر کنید آیا واقعا اون دوستان شما طوری که خانواده شما فکر میکنند هستند یا نه. اگر هستند بهتره که از اونها فاصله بگیرید.
یکی از کارهایی که توصیه میشه این هست که با مادرتون مرزگذاری کنید. میتونید براشون توضیح بدید این یکی از فنون روانشناسی هست که به هردوی ما بیشتر کمک میکنه. در مرز گذاری شما و مادرتون توافق میکنید مادر شما در چه مسائلی ورود کنند و در چه مسائلی تصمیم گیری رو به عهده خود شما بگذراند و این نظارت مادر تا چه حدی باشه.
شما باید دقت کنید که والدین باید مدیریت کننده باشند نه کنترلگر. فرق مدیریت و کنترل در این هست که والدین کنترلگر در کوچک ترین انتخابهای فرزندانشون هم تصمیم گیری میکنند. برای مثال حتما لباس رنگ سبز بپوش یا حتما اون کاری که من گفتم رو به روشی که من میگم انجام بده. اگر والدین شما خصوصیات کنترلگری دارند بهتره که از مشاور مدرسه کمک بگیرید.
علاوه بر این شما میتونید احساسی که نسبت به کنترلگری مادرتون دارید رو باهاش در میون بذارید. شما میتونید بهشون بگید که احساس میکنید این کنترلها اثر منفی بیشتری در روحیه شما گذاشته و در این سن نیاز دارید که به یک حدی از استقلال برسید البته تحت نظارت والدینتون.
مثلا ساعات یا روزهای خاصی رو توافق کنید که سیم کارتتون رو پس بگیرید یا اگر محدودیت های دیگهای اذیتتون میکنه توافقاتی درباره اونها انجام بدید. زمانی که خانواده شما ببینند که واکنش عاقلانهای نسبت به نگرانی های اونها دارید سخت گیری های کم تری خواهند داشت.
در کنار مواردی که خدمتتون گفتم شما میتونید از مشاور مدرسه هم برای مدیریت این شرایط کمک بگیرید. مشاور نگرانیهای والدین نسبت به شما رو در کنار احساس شما نسبت به محدودیت های والدین رو در نظر میگیره و به عنوان یک میانجی گر کمک میکنه که تعدادی از محدودیتهای غیرمنطقی والدین شما کمتر بشه و شما هم از وضعیت نظارت مادرتون بر شما کمتر احساس بدی پیدا کنید.
امیدوارم در تمام مراحل زندگیتون شاد و موفق باشید.کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
از طرفی خود شما هم باید فکر کنید آیا واقعا اون دوستان شما طوری که خانواده شما فکر میکنند هستند یا نه. اگر هستند بهتره که از اونها فاصله بگیرید.
یکی از کارهایی که توصیه میشه این هست که با مادرتون مرزگذاری کنید. میتونید براشون توضیح بدید این یکی از فنون روانشناسی هست که به هردوی ما بیشتر کمک میکنه. در مرز گذاری شما و مادرتون توافق میکنید مادر شما در چه مسائلی ورود کنند و در چه مسائلی تصمیم گیری رو به عهده خود شما بگذراند و این نظارت مادر تا چه حدی باشه.
شما باید دقت کنید که والدین باید مدیریت کننده باشند نه کنترلگر. فرق مدیریت و کنترل در این هست که والدین کنترلگر در کوچک ترین انتخابهای فرزندانشون هم تصمیم گیری میکنند. برای مثال حتما لباس رنگ سبز بپوش یا حتما اون کاری که من گفتم رو به روشی که من میگم انجام بده. اگر والدین شما خصوصیات کنترلگری دارند بهتره که از مشاور مدرسه کمک بگیرید.
علاوه بر این شما میتونید احساسی که نسبت به کنترلگری مادرتون دارید رو باهاش در میون بذارید. شما میتونید بهشون بگید که احساس میکنید این کنترلها اثر منفی بیشتری در روحیه شما گذاشته و در این سن نیاز دارید که به یک حدی از استقلال برسید البته تحت نظارت والدینتون.
مثلا ساعات یا روزهای خاصی رو توافق کنید که سیم کارتتون رو پس بگیرید یا اگر محدودیت های دیگهای اذیتتون میکنه توافقاتی درباره اونها انجام بدید. زمانی که خانواده شما ببینند که واکنش عاقلانهای نسبت به نگرانی های اونها دارید سخت گیری های کم تری خواهند داشت.
در کنار مواردی که خدمتتون گفتم شما میتونید از مشاور مدرسه هم برای مدیریت این شرایط کمک بگیرید. مشاور نگرانیهای والدین نسبت به شما رو در کنار احساس شما نسبت به محدودیت های والدین رو در نظر میگیره و به عنوان یک میانجی گر کمک میکنه که تعدادی از محدودیتهای غیرمنطقی والدین شما کمتر بشه و شما هم از وضعیت نظارت مادرتون بر شما کمتر احساس بدی پیدا کنید.
امیدوارم در تمام مراحل زندگیتون شاد و موفق باشید.کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
واقعا چطور باید با پدر و مادر کنترلگر رفتار کرد همش به آدم عذاب وجدان میدن
من ۳۰سالمه و مشکلی که با مادرم دارم که به شدت عادت کنترلگری داره. وگاهی اوقات تصمیماتی برای من می گیره که خودم ازشون خبر ندارم و همش در حال ایراد گرفتن از منه و مثل یک بچه با من رفتار می کنه که گوش زد می کنه چه کاری بکنم چه کاری نکنم و اصلا قبول نمی کنه ادما شکل های مختلفی دارن و باید خودشون باشن. سعی داره من مطابق میل اون رفتار کنم بپوشم و من اصلا اینو دوست ندارم و با شخصیتم یکی نیست و وقتی کاری انجام می دم و خوشحالم که این کار رو کردم به جای تشویق ایرادی می گیره. و من به خاطر این رفتار کنترل گرش واقعا تحت فشار به شکلی شده که اصلا دوست ندارم با مادرم یک جا باشم. وبه شدت عصبی می شم به نظرتون باید چی کار کنم؟
اینکه مادری بگه مراقبم باشید ،وگرنه( خدایی نکرد) از بین میرم و پشیمون میشید،نشونه چیه؟ ۳۶ سالمه و دقیقا یکماه دیگه عروسیمه.واقعا فکرم درگیره.آیا مادرم داره به من عذاب وجدان میده؟شاید لازم باشه بگم مادر کنترل گری دارم.ممنون میشم پاسخم رو بدید تا کمی از بار ذهنیم کم بشه.فکرم درگیر میشه با این حرفاش و واقعا میترسم که نکنه اتفاقی براش بیفته خدایی نکرده
ما نمی توانیم اخلاق خانواده ها رو تغییر بدیم ولی می تونیم با برخورد مناسب بهترین برخورد رو هم ببینیم. اول از همه بپذیر که نمیتونی اخلاق آن ها رو تغییر بعدی پس سعی کن بحث کردن و کم کنی یا اصلا بحث نکنی. بیشتر با والدین وقت بگذرون باهاشون صمیمی تر شو کارایی که دوست دارن و انجام بده و با دوستایی که از نظر خودشون روت اثر منفی گذاشتن رابطتو کم کن یا قطع کن. بعد سر یه فرصت مناسب با آرامش و احترام صحبت که بهت سیم کارت و بدن بگو اگه من مشکلی برام پیش بیاد چه جوری باهاتون تماس بگیرم؟ یا از یه شخص سوم بخواه که با پدر یا مادرت صحبت کنه اما بهترین کار اینه که خودت حلش کنی و حد و مرز بین خودتو خانوادتو حفظ کن چون با پرخاشگری و بحث کردن هیچ کاری درست نمیشه