دعوا با همسر در زندگی زناشویی امری طبیعی است. بسیاری از مردم مشاجره با همسر را نشانه شکست در ازدواج یا نشانه وجود مشکلات زندگی مشترک در نظر میگیرند. بااینحال، تحقیقات روانشناسی نشان میدهد، جروبحث و دعوا با همسر گفتگو را تسهیل میکند و موجب آگاهی زوج نسبت به دیدگاه همدیگر میگردد.
بنابراین، بسیار مهم است در نظر داشته باشید دعوا با همسر میتواند برای حفظ رابطه بسیار سودمند باشد. موضوعات دعوا با همسر نشان میدهد چه چیزی برای زن و شوهر در زندگی دارای اهمیت است و فرصتی فراهم میکند تا احساسات خود نسبت به روابطی که داریم را بشناسیم و بدانیم بهعنوان همسر و شریک زندگی در چه جایگاهی قرار داریم.
چند نکته در حین دعوا با همسر از نظر روانشناسی
- نکته اول اینکه به یاد داشته باشید جروبحث و دعوا با همسر نباید بهعنوان یک تهدید در ازدواج در نظر گرفته شوند؛ بلکه امری است که میتواند به تکامل و رشد و بهبود رابطه عاطفی با همسر کمک کند و شما را راهنمایی کند تا دراینرابطه، همسر خود را بهتر بشناسید. شما همچنین در حین دعوا و مشاجره با همسر به خودشناسی بیشتری دست مییابید.
- نکته دوم که بسیار مهم است، شما باید تشخیص دهید چه زمانی «آماده» بحث و گفتگو با همسر خود هستید. یکی از بزرگترین اشتباهاتی که زوج در زندگی مشترک با آن روبرو هستند این است، زمانی بحث و گفتگو میکنند که ازلحاظ احساسی آمادگی لازم را ندارند و برای گوش دادن یا درک دیدگاه همسر خود درباره حل مشکلات زناشویی آماده نیستند. گوش دادن به صحبتهای همسر به معنای «پذیرش» بیچونوچرای حرفهای او نیست، بلکه گوش دادن به معنای آن است که شما دیدگاه و نظر همسر خود را درک کنید. بنابراین، بهترین زمان برای بحث و گفتگو و دعوا با همسر زمانی نیست که موضوعی به طور اتفاقی پیش میآید یا شما نمیتوانید منطقی برخورد نمایید؛ بنابراین باید طوری برنامهریزی کنید که هر دو بتوانید بر روی موضوع موردنظر تمرکز کنید، بدون اینکه احساسات مانع این گفتگو شوند.
- نکته سوم موضوع انعطافپذیری در حین دعوا با همسر است. بسیاری از زوجها با انتظارات یکطرفه وارد بحث و گفتگو با همسر خود میشوند. اما نکته هیجانانگیز در ازدواج این است که همسر ما توانایی تغییر نظرات و نگرشهای ما را دارد و ما باید بر مبنای آنچه که از دیدگاه طرف مقابل از یک موضوع یاد میگیریم، نسبت به تغییرش پذیرا باشیم. این بدان معنا نیست که ما همیشه باید به اراده و میل همسر خود رفتار کنیم و تحت تأثیر قرار بگیریم، بلکه باید این نکته را در نظر بگیریم که تغییر موضع و دیدگاه ما درست و مناسب باشد.
- نکته چهارم این است که به یاد داشته باشیم همه ما آسیبپذیر هستیم. حتی اگر همسر یا دوست نزدیک ما طوری عمل کند که “همه چیز را میداند”، ما باید رفتار مناسب با همسر را اول از خودمان شروع کنیم. ما باید برای تغییر رفتار در ازدواج انعطافپذیر باشیم. اگر اول خودمان را تغییر دهیم، بیشتر احتمال دارد که همسر ما نیز تغییر کند.
اغلب ما انتظار داریم همسر ما “همه چیز دان” یا “کامل” باشد. در عوض باید در نظر داشت طرف مقابل ما نیز فقط یک مرد یا زن معمولی است و ممکن است اشتباهاتی را مرتکب شود. قضاوت زود هنگام در مورد همسر آسان است، اما بخش مهمی از مدیریت در حل اختلاف با همسر این است، زمانی را به فکر کردن و درک خواسته و نظرات همسر خود اختصاص دهید. به عقیده این مشاور خانواده، حدس و گمان ما مهم نیست، مهم این است که مکث کنیم و به نیازهای خود، نیازهای شریک زندگی و همچنین نیازهای مشترک فکر کنیم تا در کنار همسر خود یک ازدواج موفق را تجربه کنیم.
مطالب مرتبط: از دعوای پدر و مادرم خسته شدم
علت دعوای زیاد زن و شوهر
هنگامیکه بحث از ازدواج و رابطه زناشویی درمیان است, دعوای زن و شوهر موضوعی غیرقابلاجتناب است. اما این اختلافات نباید موجب پریشانی یا بیتفاوتی عاطفی زوج نسبت به هم گردد. به عقیده دبورا گرودی, محقق و زوج درمانگر ، زوج میتوانند با همسر خود اختلاف و حتی دعوا داشته و درعینحال هم چنان به همسر خود احترام بگذارد.
این دکتر روانشناس معتقد است: احتمال افزایش طلاق در ازدواج هایی که هیچ اختلاف نظری بین زن و شوهر وجود ندارد بیشتر است. روابط زناشویی که شور و اشتیاق در آنها کاملاً از بین رفته و یا از همان ابتدا شور و شوقی در ازدواج آنها نبوده, مثال ازدواج و رابطهای است که دیگر نمیتوان آن را نجات داد”. این مشاور خانواده معتقد است هنگامیکه یکی از زوج یا هر دو نسبت به روابط زناشویی خود بی تفاوت باشند, احتمالاً مسائل آنقدر برای آنها بیاهمیت است که حتی درباره آن با همسر خود به بحث و مشاجره نمیپردازند.
بااینحال, اختلافات زناشویی مکرر که به سلامت روانی و جسمی زن و شوهر در زندگی مشترک آسیب میزند یقیناً منجر به تجربه یک ازدواج موفق و پایدار نخواهد شد. بر اساس مطالعهای که در انجمن روانشناسی اجتماعی و شخصیت در سال 2012 به چاپ رسید, شما میتوانید به شیوهای سازنده با شریک و همسر خود اختلاف نظر داشته باشید بهنحویکه این اختلافات شمارا به یکدیگر نزدیکتر کند.
مطلب مرتبط: قهر طولانی زن و شوهر
راه حل دعوای زناشویی
محققان روانشناسی دریافتند هرچند دعوای زن و شوهر ممکن است در کوتاهمدت موجب دلخوری و رنجش شود, اما زمینهساز مکالمات صادقانهای است که در بلندمدت برای بهبود روابط زناشویی زوج مفید خواهد بود.
اگر تصمیم دارید اختلافات زناشویی خود را به شیوهای مؤثرتر و سالمتر هدایت کنید, در مشاجره و دعوا با همسر خود این موارد را در نظر بگیرید:
بعد از دعوا با همسر چه کنیم؟
دکتر استراندر, دانشیار مددکاری اجتماعی در دانشگاه دیپال, در طول جلسات مشاوره خانواده خود اغلب از زوجها میپرسد: ” دعوای زن و شوهر در ساعت 17 در طول روزهای هفته شبیه چیست؟ آنها بهنوعی لبخند میزنند, چراکه پاسخ آن را میدانند. به گفته او دلیل چنین واکنشی این است که زوج معمولاً دعواهایی از این قبیل را تقریباً بر اساس یک روال همیشگی بارها تجربه میکنند, بدون اینکه دعوای زن و شوهر رفع شود.
این مشاور خانواده در ادامه میگوید: “یکی از دلایل رایج دعوای ساعت 17, این است که یکی از زوج میخواهد درباره روزی که پشت سر گذاشته با همسر خود صحبت کند تا بدینوسیله از استرس ناشی از محل کار رهایی یابد و دیگری از گوش دادن به صحبتهای همسر بیاعتنا است. این شرایط احتمالاً موجب میشود یکی از زوج، دیگری را به بیتوجهی و بیاحترامی متهم کرده و طرف مقابل نیز احساس میکند که مورد اهانت و توهین قرارگرفته است.
در عوض, این مشاور خانواده زوجها را تشویق میکند تا به شناسایی علل و انگیزه این دعواهای تکراری بپردازند و بهجای اینکه اجازه دهند اختلافات زناشویی فوران کند, راهی برای صلح و آشتی پیدا کنند. بهجای پیروی از روال قدیمی همیشگی, توجه داشته باشید که دعوای زن و شوهر زمانی شروع میشود که یکی از زوج خسته از سر کار به خانه میآید و دنبال بهانه ای برای تخلیه فشار روانی و استرس خود است. این مشاور خانواده معتقد است که میتوان به شریک زندگی خود چنین بگوئید: ” بهتر نیست اگر کمی درنگ کنیم, به یکدیگر سلام کنیم یا یکدیگر را ببوسیم, 15 دقیقه صبر کنیم و دوباره کنار هم به گفتگو بنشینیم؟”
بهاینترتیب, زوج میتوانند به نحوی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند که تمایل به شنیدن صحبتهای طرف مقابل درباره اتفاقات روزانه را داشته باشند و در کنار یکدیگر بهترین راه برای انجام چنین کاری را پیدا کنند.
برای جلوگیری از دعوای زن و شوهر چه کنیم؟
حتی اگر از آزادانهترین روشهای ارتباط با همسر نیز استفاده کنید, بازهم دعوای زن و شوهر ادامه دارد. بر اساس گفته دکتر گرودی، مشاور ازدواج و خانواده، بهتر است هنگام بروز اختلاف با همسر , زمانی را برای بحث و گفتگو درباره مشکلات زناشویی موجود اختصاص دهیم. او پیشنهاد میکند، هنگام شروع دعوا و مشاجره با همسر به او بگوئید: “بهتر است این موضوع را به شب موکول کنیم, یا زمان دیگری که وقت و تمرکز کافی برای صحبت درباره آن داشته باشیم”.
این متخصص روانشناس در ادامه میگوید موکول کردن صحبت با همسر به زمانی معین، برای حل اختلافات زناشویی این فرصت را در اختیار زوج قرار میدهد تا بتوانند خود را برای تفکر و ارائه نظرات بهتر آماده کنند. آنها در این فاصله زمانی میتوانند بهترین راه برای بیان آرامتر و منطقیتر احساسات خود پیدا کنند, بهنحویکه از بروز رفتارهای تدافعی یا اتهامآمیز هنگام گفتگو با همسر جلوگیری شود. گرودی میگوید: ” در هنگام دعوای زن و شوهر خیلی از حرفها از روی احساس خشم و عصبانیت و بدون اراده و فکر قبلی بر زبان آورده میشود بهطوریکه علیرغم احساس پشیمانی آنها پس از فروکش کردن خشم، اما تأثیر منفی این رفتار در خاطر زوج خواهد ماند.
بعد از دعوای زناشویی این کارها را نکنید
این مشاور خانواده در ادامه میگوید: در طول مشاجره بسیار متداول است که یکی از زوج یا هر دو آنها وارد حالت “جنگوگریز یا تسلیم” شود. انسان زمانی وارد یکی از این سه حالت میشود که احساس خطر کند. استراندر در ادامه میگوید ” جنگوگریز” به حالتی اطلاق میشود که در آن هورمونهای استرس فعال شده و فرد واکنش تندی در مقابله با استرس از خود بروز می دهد.
هنگامیکه زوج در چنین وضعیت پرمخاطرهای قرار میگیرند, حل مشکلات زناشویی بسیار بعید به نظر میرسد چراکه هر یک از زوج تنها میخواهد به تهدیدی که از سوی طرف مقابل احساس میکند واکنش نشان دهد. بر اساس نظر دکتر استراندر، در شرایطی که تنها یکی از طرفین در حالت “جنگوگریز یا تسلیم”, و دیگری به دنبال حل مشکل باشد, هر دو طرف درمانده شده و دعوای زن و شوهر تشدید خواهد شد.
این مشاور خانواده در ادامه میگوید: ” اگر شما واقعاً از همسر خود دلخور هستید و او سعی در حل مشکل دارد, ممکن است اینطور به نظر برسد که او حتی به صحبتهای شما گوش نمیدهد. معمولاً پیشنهاد من برای چنین لحظاتی این است که یکی از طرفین اعلام توقف دعوا کند”. شما میتوانید این اعلام توقف را طوری برنامهریزی کنید که همسر شما احساس بیاعتنایی و نادیده گرفته شدن از جانب شما نداشته باشد.
بنا بر پیشنهاد این مشاور خانواده شما میتوانید در حین دعوا با همسر خود چنین بگوئید: ” بسیار خوب, من میخواهم دراینباره صحبت کنم. اما به 10 دقیقه زمان نیاز دارم تا کمی آرام بگیرم. من عاشق تو هستم, قصد ندارم جایی بروم. ما دوباره درباره این موضوع صحبت کرده و راهحلی برای مشکل پیدا میکنیم”. دکتر استراندر میگوید هنگامیکه زوج پس از وقفهای کوتاه دوباره گفتگو را از سر میگیرند, هر دو آنها شرایط بهتری برای بهبود واقعی اوضاع خواهند یافت.
بهجای شکایت از همسر, از او درخواست کنید
اکثر مشاجرات با این دو کلمه شروع میشود: ” تو همیشه”. بر اساس گفته دکتر استراندر، افراد بهجای اینکه از همسر خود درخواست کنند تا کار موردنظر آنها, برای مثال نظافت خانه, را انجام دهد سریعاً شروع به اتهام و توهین به همسر میکنند. استراندر میگوید: “شما آنچه را که از همسر خود انتظار دارید به دست نمیآورید و این به شیوه بیان درخواست شما مربوط میشود”. بهعنوانمثال، بسیاری افراد بهجای اینکه مستقیماً از همسر خود درخواست کمک کنند از او با لحن تهمت آمیز میپرسند: چرا هیچوقت آن کار را انجام نمیدهی؟
بنا بر نظر دکتر استراندر بیان این جمله که:”من زیاد حالم خوب نیست. بههمریختگی خانه من را دچار استرس میکند، اشکالی ندارِد اگر بعضی از وسایل را جمعوجور کنی؟” شفافتر و محترمانهتر از این است که همسر خود را تنها به این دلیل که نتوانسته خواسته شمارا برآورده سازد, تحقیر و سرزنش کنید. بعلاوه, احتمال انجام کارها توسط همسر به این شیوه بیشتر خواهد بود.
گوش دهید و از شریک خود بخواهید مسائل را شفافتر بیان کند
دکتر گرودی میگوید هنگامیکه زمان گفتگو با همسر فرا می رسد, مهمترین کاری که زوج میتوانند انجام دهند این است که بدون قطع صحبت به حرف یکدیگر گوش فرا دهند. این کار سختتر از آن چیزیست که به نظر میرسد. بنا بر نظر این دکتر روانشناس درصورتیکه همسر شما احساس کند حرف او را نمی فهمید، باید تا هنگامیکه این احساس برطرف شود، به گوش دادن ادامه دهید. سپس, اگر چیزی هست که درست متوجه نشدهاید, از او بخواهید مسئله را واضحتر توضیح دهد.
طرح این پرسش که”چی باعث میشه احساس کنی من به حرفات گوش نمیدهم؟” نسبت به جمله ” خوب, من دارم گوش میدهم, پس باید احساس کنی که حرفهایت را میشنوم” روش عاقلانهتری برای گوش سپردن به گله و شکایت همسر است. هنگامیکه همسر شما در حال صحبت کردن است, مطمئن شوید که با او تماس چشمی برقرار کردهاید و بدنتان به سمت او قرارگرفته است, چراکه این کار نشان میدهد شما در حال گوش دادن به همسر خود هستید. دکتر گرودی میگوید این تفاهمهای کوچک میتواند از دعوای زن و شوهر و اختلافات آنها تا حد زیادی بکاهد.
و البته, بنا بر گفته این مشاور خانواده، در حین دعوای زن و شوهر باید از تهدید ، تحقیر ، ترور شخصیت و توهین به همسر خودداری کنید. هنگامیکه کار به توهین و بیاحترامی به همسر میرسد, باید بحث را خاتمه داد, چراکه زوج با این روش به جایی نمیرسند”. هر دو طرف میتوانند پس از صرف اندکی وقت برای آرام شدن, دوباره گفتگو به همسر را از سر بگیرند.
شیوه صحیح معذرتخواهی و آشتی با همسر خود را بیاموزید
دکتر استراندر میگوید درست همانطور که افراد زبان عشق متفاوتی دارند, آنها از زبان معذرتخواهی متفاوتی نیز برخوردارند. بنا بر نظر این مشاور خانواده، تنها به آگاهی از اینکه همسر خود را ناراحت کردهاید و یک معذرتخواهی به او بدهکار هستید, بسنده نکنید: شما باید آنقدر او را بشناسید که بتوانید شیوه معذرتخواهی خود را با نیازهای او تنظیم کنید.
دکتر استراندر میگوید: ” برخی افراد کارهای بزرگ را دوست دارند و برخی دیگر تنها منتظر شنیدن این جمله هستند: “من واقعاً متأسفم که احساسات تو رو جریحهدار کردم. سعی میکنم دیگه این کار رو تکرار نکنم”. ” این روند مشخص میکند که چه چیزی برای همسر شما اهمیت دارد”.
همسرانی که رفتار سردی از خود نشان می دهند، به یکی از دو روش زیر به مشاجره های خود پایان می دهند: اول، گوشه ی عزلت می گیرند و عقب نشینی می کنند، ساکت می شوند و با گذشت زمان، فاصله می گیرند. دوم، حساس تر و پرخاشگرتر می شوند. این افراد ممکن است هیچگاه به مرحله ی عذرخواهی نرسند یا هیچ احساسی نسبت به آسیبی که به طرف مقابل وارد کرده اند، نداشته باشند. حتی زمانی که مشاجره ها کاملاً سالم هستند، یک شریک زندگی سمی مکرراً این ویژگی ها را از خود بروز می دهد.
مطالب مرتبط: بی توجهی مرد به زن
گفته می شود که باید مطمئن شوید که مشاجره ها ها سالم هستند زیرا این بخش مهمی از هر زندگی زناشویی به شمار می رود. زمانی که در وسط یک مشاجره قرار دارید، به یاد داشته باشید که با آرامش صحبت کنید و از تهمت زدن بپرهیزید. حرف خود را بزنید اما نگاهی بر زمینه هایی که می توانید خود را بهبود دهید، بیندازید و مسئولیت پذیر باشید. در صورتی که نمی توانید بر سر موضوعی با هم توافق کنید، باید نوعی مصالحه یا راه حل «توافق بر سر عدم توافق» وجود داشته باشد.
علاوه بر این، پرهیز از حملات شخصی هنگام مشاجره بسیار مهم است. به خاطر آوردن مشکلات گذشته یا اشتباهات فردی آسان و وسوسه انگیز است اما لزومی ندارد و کمکی هم نخواهد کرد. این تاکتیک ها باعث می شوند که طرف مقابل، حالت دفاعی به خود بگیرد و منجر می شوند تا مشاجره های سالم به مسیر نادرستی کشیده شوند.
موضوع دیگری که باید در زمینه ی مشاجره ها بدان توجه کرد، عزت نفس است. بر اساس مطالعه ی دانشگاه Yale، دیدن یک رابطه به صورت کاملاً خوب یا کاملاً بد، نشانه ی عزت نفس پایین است. روابط، بالا و پایین دارند؛ این صرفاً بخشی از نزدیک بودن به یک انسان دیگر است. در صورتی که روابط را در لحظات خوب، موفقیت آمیز و در لحظات بد، ناموفق در نظر بگیرید، اوضاع سخت تر هم خواهد شد.
زمانی که عزت نفس پایینی دارید، به سختی می توانید بحث و مشاجره ی سالمی را پیش ببرید. این بدان دلیل است که اگر اعتماد به نفس نداشته باشید، احتمال این که احساس کنید دیگران به شما حمله می کنند، حتی زمانی که آن ها واقعاً می خواهند مسائل را به روش سازنده و آرامی پیش ببرند، بسیار زیاد است. اگر شما نیز با عزت نفس پایین دست و پنجه نرم می کنید، ابتدا و پیش از آن که به شریک زندگی خود توجه کنید، باید مراقب خود باشید. در صورتی که شریک زندگتان دارای عزت نفس پایینی است، او نیز باید همین کار را انجام دهد.
در صورتی که همسرتان با عزت نفس پایین دست و پنجه نرم می کند، این ممکن است دلیل رفتار سرشار از نفرت او نسبت به شما در برخی از مواقع باشد. انزوای اجتماعی و کینه توزی از جمله نشانه های اعتماد به نفس پایین می باشند، و شما ممکن است هر دو مورد را در رابطه ی خود تجربه کنید. اگر همسرتان خوشحال نیست، بیش از اندازه عذرخواهی می کند یا از ظاهر و عملکرد خود ناراحت به نظر می رسد، ممکن است پیش از کار کردن بر روی رابطه ی خود، به کمک در زمینه ی عزت نفس نیاز داشته باشد
سلام من 19سالمه حدودا دوساله ک بافردی نامزد کردم ازطریق دخترعمم ک همسرم میشن پسرعموی شوهرشون اشنا شدم یک سال دوست بودیم وبعدسه ماه نامزدی من باخانواده این اقا به مشکل خوردم دعواها وتوهین هایی صورت گرفت ک برای من شوک بزرگی بودهمسرم درانجا پشت من بود واینم بگم ک من وهمسرم دوشهرمختلف زندگی میکنیم وازمن دورهستن برای این دعوا من پیش قدم شدم اما همچنان دید بد داشتم به خانوادشون بعدازیه مدت توسط دخترعمم و خانواده همسرم ک باهم اشنابودن پشت سرمن حرف زده شد واین باعث شدبین من وهمسرم هم اختلاف بیفتدوحدودیه ماه ازهم بی خبربودیم تاعروسی دخترعمم من پیش قدم شدم وچون نمیتونستم تحمل کنم باهمسرم اشتی کردم ولی ازاون موقع به بعد دعواهای من وهمسرم شدید شد و دید اون نسبت بهم عوض شد چون حرفای اونهارو شنیده بود نه من ومن هرچی میگفتم قبول نمیکرد رفته رفته ارتباطم باخانواده همسرم بهترشد طوری ک زمان دعوا باهمسرم ازمن دفاع میکنند اما رابطه من وهمسرم بسیار بدشده ودخالت ها درارتباط ما زیاد بوده پدرومادرم کاری نمیکنند میگن انتخاب خودت بوده ما دخالت نمیکنیم ولی به حمایتشون خیلی نیاز دارم همسرم هم درست کارنمیکند یه چن ماهی میشه ک پیش پدرش درپایانه کارمیکند وپدرش به او گه گاهی پول میدهدودرجریان اینکه حقوق میگیردیانه نیستم بسیار پدرش دخالت میکندویکجورایی غیرمستقیم من وهمسرم رومدیریت میکند وتاکنون هیچ اقدامی برای پسرش نکرده است همسرم هم بسیار بی احترامی می کند ومن راتهدید میکندوقهرمیکندومدت ها خبری ازمن نمیگیرد وبه حرف خانواده اش توجه میکند به من توهین میکند ومن را مثل قبل نمیبیندومن ازاین بابت خیلی اذیت میشوم
سلام روزتون بخیر ما الان سه ماه و نیم عروسی کردیم و اومدیم زیر یک سقف همسرم در دوران نامزدی خیلی باهام خوب بود کم کم دعواها و مشکلاتمون شروع شد سر هرچیز کوچیکی باهم بحث میکنیم و قهریم چندباری هم دست روم بلند کرده و بدی که همسرم داره اینه که ی چیز کوچیک که پیش میاد تا ی مدت با من سرد برخورد میکنه و چندروز بعد از آشتی هم باهام سرسنگینه تا حدی که این بحثا خیلی زیاد شده منم زود قاطی میکنم حرفایی میزنم که بعدش پشیمون میشم ولی بارها هم از یک انتقاد من بحث درست شده و باهام قهر کرده و همیشه من باید کوتاه بیام تا بحث تموم بشه دیشب هم جلو مادرشوهرم حسابی دعوامون شد منو زد منم زدمش که مادرشوهرم خیلی بهش برخورد و دعوام کرد بابت این کار دیشب هم همسرم کلی تهدیدم کرد که بیچارت میکنم و ازت شکایت میکنم منو زدی و به خاک سیاه مینشونمت و کلی تهدید دیگه ولی من نمیخوام این زندگی از هم بپاشه و زندگیم خراب بشه چندباری هماز همسرم خواستم که پیش مشاور بریم میگه من همه چیز رو بلدم و مشکلی ندارم که برم دیشب هم به مادرشوهرم میگم بریم مشاوره اونم نظرش منفی بود من این وسط موندم چیکار کنم
شوهرتو زدی جلوی مادرش!!! اصلا جلوی مادر شوهرت همسرت هرچی هم میگفت باید سکوت میکردی و نهایتش اونجارو ترک میکردی تا حرمتها شکسته نشه. شما حتما به مشاوره احتیاج داری
سلام من ۵۸ سال دارم شوهرم بهم خیانت میکه ام زی بار نمیر دروغ میگه وقتی بهش میگم دعوا را میندازه مگه برو خونه پدرت خیلی حرفها بد میزنه
سلام با همسرم بحثم شد سر اینکه خونه رو شلوغ نکنه منم بلند شدم خواستم کیفشو خالی کنم چون به کیفش خیلی حساسه دیگه ناراحت شد فرداش ک از سر کار برگشت بهم گفت برو خونه پدرت منم یه نفسی بکشم منم پاشدم اومدم خونه پدرم اولین باره ک تنها میام حالا چیکار کنم بمونم تا خودش بیاد دنبالم
شمانروبزارخودش بیاددنبالش
سلام من به همسرم دعوا کردیم ده روز جدا از هم هستم طوری که اون رومن دست بلند منم مجبور شدم از خودم دفاع کنم منم زدم چون ناراحتی قلبی دارم خیلی کتک زد الآنم مقصر منو میدونه در حالی که مشکل اصلی ما نگرفتن حقش از شریکش هست عین یه گاو. لی خیال بی مسولیت
همسرم رو خیلی دوس دارم همچنین میدونم همسرمم منو خیلی دوس داره .ولی متاسفانه هربار که حرف میزنیم دعوامون میشه حتی درمورد چیزهای بی ارزش انگار حرف هم رو نمیفهمیم وواقعا کلافه شدم
من الان یک سال میشه ازدواج کردم حر وقت شوهرم جایی میره زود دلتنگ میشم و همیشه زنگ میزنم او بعضی مواقع ها جواب نمید الان دو شب گوشی من رو جواب نداد امروز زنگ زدم گفت دستم بند بوده شبا زود خواب بودم ومن دعواش کرد فوش میدم بهش حر موقه توی خونه باشه منو میگه غذا دروس کن من میگم خوصله ندارم میگه آب بیار میگم برو بخور واسه من بیا همش دعوا من چه راهی چه کاری کنم
من یک ازدواج نا موفق داشتم که یک دخترهم از زندگی اولم داشتم بعد از ۹سال با دختر خانمی آشنا شدم ایشون هم نامادری داشت که خلاصه خیلی وابستش شدم و هستم ولی الان بعداز چتدسال زندگی و یک پسر ۸ساله یک خط در میان ما دعوا داریم خدایش خیلی دوسش دارم ولی جلو بچها خیلی بهم توهین میکنه ی وقتای ولی به بچها اجازه بی ادبی بهم نمیده به هیچ وجه الانم تصمیم گرفتم بریم طلاق بگیریم ولی تو دادگاه تنم لرزید نتونستم صادقانه اومدم واینسادم تو دادگاه هیچ کسم ندارم که دل سوزی یا بخواد قدم جلو بزار برام اگر امکانش هست تورو خدا کمکم کنید اگر کسی راهکاری داره
از خانواده خودت دقیق خبر ندارم، اما تجربه رها شدن داشتی و دقیقا رفتی سراغ کسی که مثل خودت بوده، هر دو از رها شدن می ترسید با همدیگر راحت نمی توانید از احساسات اصلی خودتان بگویید اما به شکل خشم و دعوا نشان می دهید.
دعوا
سلام خوب هستین ببخشید مزاحمتون شدم میخواستم بگم چرا تازگیها هر وقت شوهرم میاد احساس میکنم بحث راه بندازه و تازگی سرد شدم یک کمی
من و همسرم 6 سال هست که باهم ازدواج کردیم، طی 4 ماه گذشته شاید 5 بار هم باهم رابطه نداشتیم. میدونم همسرم خودارضایی میکنه و از لحاظ عاطفی بسیار بی احساس. از اسفند گذشته تا الان شاید یک ماه هم ما در کنار هم نخوابیدیم، همش در حال بحث و دعوا و کتک کاری. درسته که زن و شوهر باهم بحث و دعوا دارند ولی دیگه حس میکنم میزان دعواهای ما از حد گذشته. هروقت دعوا میکنیم یکبار هم پیش قدم نمیشه برای آشتی و هربار میگه بچه که نیستی بخوام نازتو بکشم. شاید طی دوسال اخیر یکبار هم برای من گل نخریده و هربار مستقیم خواستم رو بیان میکنم به معنای واقعی از یک گوشش میشنوه و از یک گوش دیگه اش خارج میکنه حرفامو.
صدرصد من هم از دیدگاه ایشون مشکلات زیاد دارم ولی اینکه گوشه رینگ نشسته و میگه به من، تو قهر میکنی خودت اشتی کن، تو باید حواست به روابطمون باشه، تویی که مشکل داری، تویی که زنی و باید این مسائل رو حل کنی، اگه زن بودی من خودارضایی نمیکردم و… همه چی رو میندازه گردن من و خیلی راحت از تمام مسئولیت ها خودش رو کنار میکشه بیشتر باعث عذابم میشه.
من عادت ندارم که اصلا وارد حریم شخصی ایشون بشم ولی یکبار خیلی اتفاقی دیدم به شخصی پیام داده و گفته که فلان همکارم بهم گفته که خواب دیدم با هم سکس داشتیم بنظرت چی جوابش رو بدم.
وقتی این پیام رو دیدم و میزان دعواها و کل پروسه زندگیمون حس میکنم روابط ما به آخر رسیده و حتی امکان اصلاح هم نداره.
این رو هم بگم چندین بار بهشون گفتم باید بریم مشاوره من دیگه از این همه بحث خسته شدم ولی هیچ وقت اعتنایی نکرده به این موضوع و همیشه ام چه با خنده چه جدی میگه وقتی باهم حرف نمیزنیم من تازه دارم زندگی میکنم.
۲۴سالمه خانم هستم،متاهلم،لیسانس حسابداری دارم و خانه دارم ..منو همسرم سر مسائل خیلی کوچیک و جزئی بحثمون میشه و این داره باعث ازبین رفتن زندگیم میشه
سلام وقت بخیر من و شوهرم دعوا کردیم سر چیز خیلی کوچیک اما شوهرم میگه از چشمم افتادی و میخوام طلاقت بدم من شوهرم و خیلی دوست دارم. همسرم بازاری هست و همیشه ساعت ۱۰ شب خونست دو روز پیش یکی از دوستای خانوادگیمون که خیلی هم رو میشناسیم به مغازه رفته بود و تا ساعت ۱۲ونیم نیومد خونه منم ناراحت شدم که چرا دیر اومدی گوشی و قطع کردم بعد اینه اومد دعوا نکردیم من فقط با ناراحتی چای و غذا رو دادم اما صبح که بیدار شدیم و دعوا شد دیگه از اون روز نمیاد خونه و میگه طلاق میخوام. ما کلا دعوامون خیلی کم میشه اما شدنی هم خیلی بزرگ میشه شوهرم اینقدر الکی ناراحت میشه خودشو میزنه الان میگه دیگه نمیتونم همش دعوا های خودمونو تحمل کنم من و تو بهم نمیخوریم من نمیخوام این زندگی. صبح تو ماشین داشتیم میرفتیم سر کار بابای من زنگ زد که امروز و با هم باشیم اما بر نداشت منم گفتم بر دار بگو نمی تونم بیایم بزار بد نشه بازم طبق معمول که دعوا میکنم خودشو زد و گفت دیگه نمیخوام خدا این خونه و زندگی و رو سرمون خراب کنه من هر چقد نازمو خریدم اون بیشتر خودش و زد تا اینکه از ماشین پیاده شد و رفت و ساعت ۲ و نیم شب برگشت
شما خویشتن داری نکردید و نتوانستید از یک مورد بگذرید. ایشان هم مثل اینکه دوست ندارند هیچ نوع چالش داشته باشند، حل مسئله بلد نیستند، همچنین کنترل خشم ندارند و با همین خشم می خواهند شما را سر جای خود بنشانند تا دیگر انتقاد یا اعتراضی نکنید.
دعوای شدید باهمسرم کردم توهین وفحش و. ۵روز رفتم خونه پدرم برگشتم هرچی ازش معذرت خواهی میکنم میذاره ازخونه میره
سلام من دوسال ازدواج کردم و این مدت هزار بار دعوای خیلی بد داشتیم هربارم سر خواهر و مادر اشغالش .یادش میدن و حمله میکنه به من تمام جهیزیمو پرت میکنه رو سرم میشکونه هربار مادرو خواهرش زنگ میزنن یا میبنتشون این داشتان بعدشه چیکار کنم خسته شدم دیگه
سلام . خسته نباشید. من بعلت رفتارهای همسرم و استرس های وارد از سمت ایشون بسیار اذیت میشم و کل اجزای بدنم منقبض میشه و بدن در می گیرم. لطفا راهنماییم کنید
من ۳ سال ازدواج کردم اختلاف نظر شدید با همسرم دارم با هرتصمیم یا کاری که من بخوام بگیرم انجام بدم مخالفت میکنه اکثربحث دعوایی که باهم داریم سرمهمون آمدن رفت آمد آشنا های من که مخالف بیان علتشم خرج شدن پولشه بهش میگم نمیشه که آدم قطع رابطعه کنه با کسی رفت آمد نداشته باشه میگه کسی که بخاطر شام نهار بیاد اصلا نیاد خونم ،،یک پسر یک نیم ساله دارم وقتی اختلاف بحث پیش میاد مدام عادت کرده تو این یک سال نیم از احساسات مادرانم سو استفاده میکنه میگه بچم از شیر گرفته بشه ازت میگیرم ترو کاری بات ندارم مهریه اتو میدم ،،حالام ازتد
احتمال دارد شما رعایت نمی کنید و مهمانان زیادی دعوت می کنید. یک احتمال دیگر این است که ایشان به شدت از فقیر شدن می ترسند به دلیل اینکه در کودکی خانواده دچار بحران مالی شده، مرتب خانواده از فقر و نداری دم زدند یا مرتب از دوران سخت کودکی خود سخن گفته اند.
مدام باهمسرم دعوام میشه یه پسر هفت ساله داریم چیکار کنم که دعوای بینمون کم بشه
زن، ٣٧، متاهل، فوق ليسانس، خانه دار ، امروز با همسرم دعوام شد او وسيله هاي خانه رو شكست به من بي احترامي كرد و من را زد، الان شديدا عصباني هستم و نميخوام اجازه بدم بازم هم با من اين كا رو بكنه. و بدتر از همه اين كه كار خودش رو كاملا درست ميدونه و مقصر من هستم كه غرغر كردم حتي تلاش براي عذرخواهي يا پذيرش اشتباهش در رفتارش نيست كمكم كنيد يك فرزند شش ساله دارم و يك تو راهي
اگر این رفتارها تکرار می شوند و هر بار شما مقصر جلوه داده می شوید، ایشان رگه هایی از اختلال شخصیت خودشیفته پرخاشگر را دارند که با این سبک می خواهند همواره شما را تحت کنترل خود درآورند، شما نباید در مقابل ایشان ضعف نشان دهید یا گریه کنید، همواره باید قوی باشید و جراتمندانه و حتی قدرتمندانه رفتار کنید. از شخصیت های قوی تر از خودشان خوششان می آید و از آدم های ضعیف متنفرند و توی سرش می کوبند.
سلام من مدتی هست با شوهرم سر حرف کوچک دعوا میکنم و قهر میشوم زود ناراحت میشوم کمک کنید لطفا
سلام خسته نباشید. من همیشه دنبال بهانه برای دعوا با همسرم هستم با اینکه میدونم موضوع بی اهمیتیه یا اینکه شوهرمم حق داره فک میکنم دوستم نداره حرفاشو باور نمیکنم چیکار کنم
مقصر بیشتر دعوا های ما شوهرمه و زمانی که دعوا میکنیم بعدش یه کلام با من حرف نمیزنه و جوری رفتار میکنه انگار هیچی نشده و نمیپرسه چرا ناراحتی و معذرت خواهی نمیکنه و هیچ تلاشی نمیکنه که دل منو بدست بیاره
سلام وقت بخیر من و همسرم چند وقتی هست خیلی باهم دعوامون میشه و همش با هم بحث داریم دیگه خسته شدم واقعا نمیدونم باید چیکار کنم
سلام خسته نباشی بین من شوهرم بیشتر اوقات دعوا میشه َدیگه واقعیتش خسته شدم هر چیز کوچیک به دعوا تبدیل میکنه
من ۱۶ سالمه همسرم ۲۱ سالشه ۲ سال نیمه که نامزدیم و خیلی دعوامون میشه از بحث های بیخودی الکی تا جدی و فامیل هم هستیم دختر دایی پسر عمه ، و شوهرم هربار دعوامون میشه دعواهای قبل رو هم یاد اوری میکنه و همیشه منو محکوم میکنه تقصیر منم بوده ولی بیشتر وقتا از دستش اعصبانی میشم لجم میگیره حرفایی که نباید بهش میزنم اونم همین طور وقتی دعوامون میشه حرفایی هم که باعث ناراحتی من میشه میگه تعداد دعوا هامون بیش از حده خیلی زیاد یعنی حداقل ۴ ۵ روز یبار یه دعوا رو حتما میشه دیگه نمیدونم چیکار کنم دوست دارم اخلاق خودمم عوض کنم اما جوری حداقل ایشون هم اخلاقش بهتر شه یعنی مشاوره میخوام خودم با خودش دوتامون اخلاقمون بهتر بشه باهم ممنون میشم کمک کنید
دعواهای زن و شوهری در بیش از هفتاد درصد ناشی از وجود ویژگی هایی از اختلال شخصیت در یک یا دو طرف است و در کمتر از ۳۰ درصد ناشی از نداشتن مهارت های زندگی است.
چه عواملی باعث اختلال در شخصیت می شود: ۱. خلق و خویی که با آن دنیا می آییم. ۲. تجارب ناخوشایند دوران کودکی مثل آسیب دیدن، یا قربانی شدن، مثل مورد آزار جسمی، جنسی یا کلامی قرار گرفتن در سال های نخستین کودکی، تجربه جنگ، قحطی، سیل، تصادف و …
۳. ناکامی ناگوار نیاز های اساسی هیجانی شامل: نیاز به دلبستگی ایمن ” محبت، امنیت، ثبات و پذیرش” ۲. خودگردانی، کفایت و هویت ۳. آزادی در بیان نیازها و هیجان های سالم ۴. خودانگیختگی و تفریح ۵. محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری.
در هر کدام از این نیازها خللی وارد شود با توجه به خلق و خوی کودک مشکلاتی پیش می آید، باورهای نادرستی در کودک شکل می گیرد و همراه این باورها هیجاناتی مثل خشم، غم، ترس، اضطراب و تنفر در فرد شکل می گیرد. این باورها و احساسات سر تا سر زندگی انسان را تحت سیطره خودشان قرار می دهند و بخصوص در روابط خودشان را نشان می دهند. فرد دوست دارد دوران ناگوار کودکی خود را باز آفرینی کند، بنابراین یا فردی را انتخاب می کند که مثل پدر و مادر ناکام ساز خود باشد، یا اگر طرف مقابل هم انسان سالمی باشد خوشی زیر دلش می زند و این باورها و احساسات باعث می شود رفتارهایی از خود بروز دهد که طرف مقابل را از خودش دور کند. و باعث بازآفرینی زندگی کودکی خود شود.
عامل دوم اختلافات : نداشتن مهارت های زندگی است. این مهارت ها چه هستند؟الف: مهارت های پایه ای مثل: ۱. گوش دادن، ابراز احساسات و بیان خواسته های خود ۳. تقویت متقابل
۲. مهارت های پیشرفته شامل: ۱ . ارتباط سالم ۲. شناسایی و تغییر تحریف های شناختی. ۳. مهارت های مذاکره و حل مسئله است. و بعد از آن مهارت مدیریت خشم و تعارض است.
متاسفانه در خیلی از موارد نمی توانیم یک گوش دادن فعال داشته باشیم. وقتی گوش می دهیم ممکن است درگیر ذهن خوانی، مرور ذهنی گوش دادن انتخابی، قضاوت کردن، خیال پردازی، نصیحت کردن، یکی به دو کردن، حق به جانب بودن، منحرف کردن بحث و تسلی دادن شویم. و حتی نمی دانیم که برای یک گوش دادن فعال باید حرف های طرف را بازگویی کنیم، روشن کنیم، بازخورد دهیم. بدنمان را درگیر کنیم ، ارتباط دوسویه داشته باشیم و همدلی کنیم.
شوهرم همش دعوا میوفته شبیه بچه ها قهر میکنه جای خوابشو عوض میکنه بد دهنه هرچی از دهنش در میاد میگه
سلام خانمی هستم ۳۵ ساله .چهارده ساله ازدواج کردم دو پسر یکی سیزده یکی هشت ساله و یه دختر دو سال و هفت ماهه دارم .شوهرم از همون اول زندگی اهل رفیق بازی بوده و گاهی دیر به خونه می اومد کلا خیلی تو کارهاش بهم استرس میده .پیش میاد شش ماه یا بیشتر باهم خوب باشیم و مشکلی پیش نیاد اما بد دهنی و توجه نکردن به من از نظر مالی و دادو بیداد هم گاهی پیش میاد تو این شش ماه که خوبیم .یا دعوا مثلا من چیزی بخوام درخواستی دارم از نظر مالی تبدیل به دعواش میکنه وگاهی تو دعواهاش کتک هم میزنه که چند باری رفتم قهر و با وساطت فامیل یه بار بعد از ده روز یه بار بعد از دو ماه و بار اخر که رفته بودم قهر جلوی بزرگای فامیل قول داد که دیگه دست روم بلند نکنه اما باز هم بعد از دوسال سر اینکه ازش درخواست پول داشتم برای پسرم لباس بخرم و محترمانه گفتم منو کتک زد و با داد و بیداد و اینکه اگه رفتی با غمه میزنم و داداشتم اگه اومد میزنم موندم و در همون حین هم باز بددهنی و فش میده و انتظار داره بمونم من الان موندم ولی تو فکرم که جدا بشم و منزل رو ترک کنم وقتی نیست. اوایل ازدواج با پسرای فامیل که ادمای بدی نبودند ولی تو اتاقی که تو حیاط داشتیم پاسور بازی میکردن و قلیون و خنده و من تو ی این اتاق اذیت میشدم تا دیر وقت و نباید اعتراضی میکردم و الا بد دهنیاش شروع میشد یه بار رفتم قهر بعد ده روز قول داد بهتر شه و شد ولی بعد مدتی به روش دیگا ای بازم تا دیر وقت کلا رفیق بازه خور منم میگذروندم یه بار هم تو محل کارش یه زنی هی می اومد پیشش به بهانه های مختلف تا بعد که چند تا پیام دیدم و بهش گفتم چیه این گفت که باور کن خودش بهم زنگ میزنه و از شوهرشگله میکنه و اینا من فقط گوش میکنم و بعد من زنگ زدم بهش و بهش بدو بیراه گفتم و قصیه تموم شد و چیزی هم نبوده انگار من زود فهمیدم درحد یه مدت تلفنی حرف زدن .و قول داد دیگه این اشتباه و نکنه خودش گفت داشتم گول میخوردم .کلا این فکرا خستم کرده همش استرس دارم تو زندگی وضع مالیمون خوب نیست ووقتی با هم خوبیم خیلی خوبه مشکلی ندارم ولی خیلی بد دهنه و جلو بچه ها داد میزنه مهم نیست براش سر چیزهای که من اصلا مرتکب هیچ اشتباهی نشدم .حلاصه بازم منو زد که تو چرا باهام سردی یه مدت من دیگه خسته شده بودم از اینکه بددهنی میکنه و کلا بهم اهمیت نمیده از نظر مالی کا جقدارم چیزی بخرم همیشه با دعوا با کلی التماس بهم چیزی میده و الان دوباره بعد از قولی که جلوی فامیل داد دوباره منو زد بی دلیل و من اینبار واقعا خستم چون منطق نداره حتی گاهی بهش میگم وقتی دعوا یشدید داریم مثل الان که کتک خوردم میگم که دیگا باهم رابطه ای نداشته باشیم ولی تو یه خونه و طلاق نگیریم به خاطر بچه ها ولی میدونم تحمل بی محلی منو نداره و دوباره دعوا میشه اونبار به خاطر همین منو زد که چرا بی محلی میکنی من خیلی خسته ام دیگه خیلی .حالا نمیدونم چکار کنم
با توصیفی که کردید به نظر می رسد ایشان رگه هایی از اختلال شخصیت مرزی را دارند. کودکی ایشان باید بررسی شود و درمان عمیق روان شناسی بگیرند.
سلام خسته نباشید همسر من درباره هر صحبتی که با هم میکنم یا یه نظری که بهش درمورد کاری میدم فوش حرف های ناسزا میزنه .در واقع از نظر دادن من راضی نیست یعنی همیشه حرف های من اشتباه است.
در یک رابطه سالم نظر هر دو طرف محترم هست حتی اگر صحیح نباشد، هر دو طرف نظر می دهند، در مورد آنها گفتگو می شود، مزایا و معایب هر نظر بررسی می شود و بهترین نظر به اجرا گذاشته می شود، اگر جواب نداد باز نظر دیگری به اجرا گذاشته می شود.
پس ایشان فکر می کنند همواره نظر خودشان بهتر است. شاید هم دوست دارند قدرت برتر باشند.
شوهرم اجتماعی نیس خیلی تو خودشه همش سرگرم گوشیشه هرچی بهش میگم هیچ توجی بهم نمیکنه انگار من نیستم سر همه چی دعوا میکنیم خودش زود پشیمون میشه ولی من خیلی به دل میگرم خیلی اذیت میشم ازحرفاش
مشخص نیست ایشان از اجتماعی نبودند یعنی خلق و خویشان اینگونه بوده یا مدتی است که این حالت ها را دارند، اتفاقی برایشان افتاده؟ افسرده هستند؟ روش درست مذاکره بلد نیستید؟ گوش دادن صحیح بلد نیستند؟
زنم با من الکی سر مثله پول یا اخلاق من یا اخلاق پدر ومادرم بهانه میکنه دعوا مون میشه بعدش حدود یه ماه ازم قهر میکنه دوتاهم بچه داریم بعدش خودش یه چیزیی بهونه میکنه آشتی میکنه
رابطه شما نیاز به بررسی بیشتر دارد، همچنین شخصیت همسر شما نیاز به بررسی و درمان دارند.
باهمسرم چند شبه دعوا کردم روم دست بلند کرد گفت کلیدای خونه رو بده برو خونه پدرت ولی به شدت بهش وابسته ام.ازنظر اینکه مردی هس پشتمو داره تلاش میکنه دوستم داره دراون شکی نیس….ولی اون شب خیلی بد باهام تا کرد دوازده ساله ازدواج کردم. به هرحال من زنی هستم که صدامو کسی نشنیده وبا همه چیز ساختمو….نباید نباید منو میزد..من شخصیت دارم
مشخص نیست که در این دوازده سال فقط شما کوتاه آمدید و رابطه را بدون تنش نگه داشتید چون خودتان عنوان کردید آدم وابسته ای هستید، فرد وابسته معمولا نظر خاصی در زندگی برای خودش ندارد، به راحتی در هر زمینه ای نظر شخص مقابل را می پذیرد، از چالش ها پرهیز می کند، اما معلوم نیست موضوع چه بوده که ناگهان به خودتان آمدید و احتمالا ابراز نظری کردید که مخالف طبع ایشان نبوده و ایشان را آشفته کرده و برای اینکه همچنان شما را مطیع خود نگه دارد، دست به پرخاشگری زده است. شما نباید اجازه می دادید بحث کش پیدا کند، باید اجازه می دادید آرامش برقرار شود و با روش جراتمندانه از احساسات و نیازهای خودتان می گفتید. با احترام چند مورد از خوبی های ایشان را می گفتید و بعد می گفتید مثلا من ناراحتم به خاطر این کار شما، من نیاز به …. دارم، نظر من این است و…
سلام من یه دختر ۲۰ سالم که از ۱۷ سالگی ازدواج کردم خیلی با همسرم دعوا میکنم فکر میکنم که باید طلاق بگیریم
مشکل من باهمسرم اینکه همیشه تهدید به طلاق میکنه هیچ احترامی ندارم خانوادمو مسخره میکنه ونمیزاره برم دیدنشون ولی اگ خانوادش ب من بی احترامی کنن حق اعتراض ندارم
به نظر می رسد همسر شما حس همدلی ندارند. پس رگه هایی از اختلال شخصیت خودشیفته یا ضداجتماعی را دارند که باید دقیق بررسی شوند.
من نزدیک دوساله که ازدواج کردم یک سالش نامزد بودم ۷ماه عقد ۴ماه هم عروسی کردم ب شوهرم شک دارم مدام گوشیشو ازم قایم مکنه وسراین ۲۴ساعته دعوا واینا میفته راه
در یک رابطه سالم، همسران همدیگر را دوست دارند. به همدیگر اعتماد دارند. در کنار هم احساس آرامش می کنند. همدیگر را همان طور که هستند می پدیرند. به استقلال همدیگر احترام می گذارند. در کارهای شخصی یکدیگر سرک نمی کشند. تو گوشی همدیگر سرک نمی کشند. هر کدام از طرفین به وقت نیاز به خانواده خود سر می زند. در کنار هم می توانند به راحتی از احساسات و نیازهای درونی خودشان حرف بزنند. در کنار هم اوقات مشترکی را می گذرانند و به تفریحات و سرگرمی و علایق یکدیگر احترام می گذارند. برای همدیگر، قانون، قواعد و محدودیت هایی دارند که با کمک هم و نظر هر دو طرف برای هم تنظیم کردند. در نهایت رابطه جنسی رضایت بخشی دارند.
اگر شما آدم شکاکی باشید که احتمالا این نیازهای شما در کودکی از جانب پدر و مادر شما تامین نشده است و اکنون در زندگی شما سر برآورده است. آیا شما ترس و نگرانی از دست دادن ایشان را دارید؟ باز ترس و نگرانی مربوط است به گذشته شما و رابطه پدر و مادر خودتان و چگونگی رابطه شان با شما. به امید روزی که همه به خودشناسی برسند و بعد اقدام به ازدواج کنند.
آیا درست است که در بحث های کوچک دعوای زن و شوهر پدران و مادران وارد بشوند؟
پدران و مادران باید فرزندان خود را مستقل بار بیاورند به نحوی که در برخورد با هر چالش و مسئله ای خودشان بتوانند از پس آن برآیند. به نظر می رسد والدینی که وارد بحث های فرزند خود می شوند به فرزند خود اعتماد ندارند، فرزند خود را بی عرضه و بی کفایت می دانند، به دلیل اینکه از کودکی زیاد حمایت کردند.
شوهر من یکسر سر یه چیزی زیاد بحث میکنه و منم به خاطره همین موضوع زیاد اعصابنی میشم
ایشان یا ژنتیکی زیاد اهل بحث و کش دادن موضوع هستند یا اینکه نیازهای ایشان در رابطه برطرف نمی شود و نمی توانند درست بیان کنند، به این شکل بحث می کنند و شما را عصبانی می کنند.
من وقتی با شوهرم دعوا میشه همیشه منو از خونه میندازه بیرون یا تودستشویی یاتو حموم حبس میکنه وتایه هفته نمیزاره غڌا درست کنم پسر سه سالم داره
شما نگفتید که موضوع دعوای شما چی بوده است؟ آیا کار شما اینقدر نابخشودنی است؟ آیا ایشان بسیار دیکتاتور و انعطاف ناپذیرند. رابطه و شخصیت شما و همسرتان نیاز به بررسی و درمان دارد.
منو همسرم هميشه دعوا ميكنيم اصلا مهاله يك روزمون بدون دعوا بگذره دعواهامون هم بخاطر اينكه مثلا بامن نميره بيرون اينقد به شوهرم التماس ميكنم كه باهم بريم بيرون اما قبول نميكنه اين يه ساله ازدواج كردم توو اين ي سال فقط 2با3بار باهام رفت بيرون اصلا اخلاقش خوب نيست نميدونم چرا حالا يه هفته ديگه تولدشه منم براش سوپرايز درست كردم بش گفتم روز تولدت بريم بيرون خوش بگذرونيم گفت اصلااا به هيچ وجه
عزیزم شما از اینجا مشاوره شدی چجورین خوبه راضی هستی
شما بهتر است علایق همدیگر را بیشتر بشناسید، شاید شما از بیرون رفتن و گردش لذت می برید ولی ایشان ممکن است فیلم دیدن یا کتاب خواندن را برای خودشان تفریح بدانند. شاید ایشان از کودکی به سبک شما تفریح نمی کرده است. شاید ایشان فرد درون گرا و شما فرد برون گرایی هستید. شاید از کودکی گردش و تفریح در زندگی اش جایگاهی نداشته است و فقط کار و درس بوده است.با شناخت علایق یکدیگر، بهتر می توانید همدیگر را بپذیرید، علایق مشترک دیگری پیدا کنید و از کنار هم بودن لذت ببرید.
من وهمسرم حدود ۲۰ سال هست که باهم ازدواج کردیم ودو فرزند ۱۴ و۱۵ ساله داریم با کلی مشکل مالی که دارم الان نزدیک شده به رسیدن ارثیه پدرومادرم وبعد از ۲۰ سال الان شاید هم اشتباه بکنم ولی فکر میکنم بخاطر گرفتن مهریه همسرم دائما در حال بحث وگفتگو بامن میباشد ومن هم سریع ازکوره درمیرم ونمیتوانم مدیریت بحران کنم الان من ازاین برنامه گله ای ندارم ولی این موضوع باعث رنجیدن فرزندانم میشه میخوام از این بحران به سلامت عبور کنم لطفا راهنماییم بفرمایید متشکرم. شاید هم بخاطر بد اخلاقیهایی بوده که در ابتدای ازدواجمان از اینجانب سر زده ولی الان دوست دارم درکنار همسر وفرزندانم ازاین فضای نفسگیر عبور کنم ممنون ومتشکرم
دقیق متوجه نشدم آقا هستید یا خانم، اما حدس می زنم آقا باشید. به نظر می رسد نحوه صحیح گفتگو بلد نیستید، راحت نمی تواتید در کنار هم از احساسات و نیازهای همدیگر بگویید، به نحوی که حدس می زنید، بهتر نیست به جای حدس زدن و ذهن خوانی و قضاوت کردن بنشینید با احترام گفتگو کنید و حرف های همدیگر را بدون قضاوت بشنوید.
سلام خستہ نباشی من ھروز باشوھرم دعوا دارم ۔سرہ تمام چیزا۔۔راہ میرم گیرم۔میشینم گیرم ۔باھاش نمیشہ یہ ثانیہ حرف زد ۔فقط برا شام وناھار خونست. من وشوھرم ھمسن ھستیم ھمدیگہ ھم دوس داریم کارمندم ۔انتظار خانم خونہ دارھم ازم دارہ ھیچ کمکی ھم بھم نمیدہ ۔یہ لیوان کمکم اززمین برنمیدارہ ۔۔ھمش غر میزنہ ۔۔باھمہ چی کار دارہ ۔بدون اجازش تا سر کوچہ نمیزارہ برم ۔اگہ ازشم اجازہ بگیرم نمیزارہ برم بمیرمم نمیبرم دکتر۔خونہ مامانم نمیبرم الان ۳ماہ میشہ نرفتم خونشون بداخلاقہ واقعا خستہ شدم باکوچکترین حرفی دعوا رو شروع میکنہ برام ھیچی نمیخرہ
رفتار همسر شما با این توصیف بیمار گونه است و نیاز به بررسی و درمان دارند.
من خیلی ناراحتم چون سه تا چهارروز شوهرم باهم خوبه بعد دیگه یه بهونی بی ربط میار ودعوا راه میندازه باهم ودیگه حتی بهم نگاهم نمیکنه تا وقتی که همه تقصیررارو گردن خودم ندازم اونم باکلی التماس ومعذرت خواهی تاباهم آشتی کنه اونم باکلی منت کشی توروخدا راه راهنمایم کنید دارم دیونه میشم
متاسفانه همسر شما از ویژگی های اختلال شخصیت بی نصیب نیستند، نیاز به بررسی و درمان دارند.
سلام خسته نباشید ،شوهر من اصلا نمیزاره حرفت تموم بشه بینم چی میخوای بگی ،فوری یا داد بیداد راه میندازه یا کتک میزنه ،منم یا هی مجبورم غصه هامو تو خودم بریزم
اینکه شما چطور خواسته خود را مطرح می کنید مهم است . آیا عصبانیت، ناراحتی، غر غر، تهدید، تحقیر و سرزنش در نحوه بیان شما هست؟ اگر نیست ایشان نیاز به بررسی دارند که ریشه این همه خشم چیست؟ آیا در کودکی مورد آسیب های جسمی، جنسی یا روانی قرار گرفته است؟ یا از کودکی یاد نگرفته چطور هیجانات خود را کنترل کند؟ این سبک رفتاری را یاد گرفته؟ با خودش به این شکل رفتار شده و اکنون در مقابل یک آدم ضعیف تر به این شکل عمل می کند؟ رفتار شما در قبال این رفتارهای ایشان چگونه است؟ آیا می پذیرید که مورد پرخاشگری ایشان قرار بگیرید؟
من ۲۷ سالمه شوهرم ۳۷ و یک فرزند ۶ ساله داریم اصلا شوهرم رو دوستندارم از اولم با هم تفاهم نداشتیم اوضاع مالی بدی نداریم ولی انقدر اتفاقات بد و دعواهای زباد تو زندگیم بوده ازش بدم اومده و دوسدارم جدابشم اما از جداشدنم میترسم از طرفی با خودم میگم مگه من چند بار بدنیا میاد که این حق رو از خودم بگیرم نتونم دوباره زندگیمو بسازم درضمن ما چند بار مشاوره هم رفتیم اما به نتیجه ای نرسیدیم سر کوچیک ترین مسائل باهم اختلاف داریم حس میکنم بچه م داره این وسط آزار روحی میبینه هرسری تصمیم گرفتیم باهم خوب بشیم همچی بدتر شد واقعا خسته شدم ازین شرایط سر دوراهی گیر کردم
خب اگر دوسش نداری یه لحظه زندگی نکن چون به اونم خیانت میکنی با دوس نداشتند….
سلام. به نظر من شما و همسرتون باید بیشتر روی امتیازهای مثبت همدیگر تمرکز کنید تا نقاط ضعف. تفاهم یعنی طرف مقابل رو همون جوری که هست قبول داشته باشیم و احترام بگذاریم. و سعی کنید زمانی که حالتون خوب تر هست با همدیگر صحبت کنید. جدایی خوب نیست اگر شما به فرض جدا شدید و ازدواج بعدیتون قطعا دچار مقایسه و زندگی گذشتتون مدام جلوی چشم شما فیلم وار ظاهر میشود. بجای انکه مجبور شوید در اینده بخاطر تعمین نیازهای عاطفی و مادی زندگیتون با فردی ازدواج کنید که بچه دارد. همون بچه خودتون رو زیر پرو بالتون تربیت کنید . سعی کنید در زندگی مشترکتان به همسرتان همیشه لبخند بزنید.
وقتی اختلافات آنقدر شدید هست که نمی توانید امور را کنترل کنید، کودکی و نحوه شکل گیری شخصیت هر دو طرف باید بررسی شود، هر دو طرف درمان های عمیق روان شناختی بگیرند اگر بهبود پیدا کردید که می توانید ادامه دهید. اما لزوما با جدایی مشکلات حل نمی شوند، اگر مشکلات ریشه ای باشند در روابط بعدی هم تکرار می شوند.
دوا میده کردی غذا میخورم سرم درد
اگر زن وشوهر با هم دعوا کنند و مقصر هم شوهر باشد حالا برای آشتی کردن زن پیش شوهرش برود یا شوهر پیش زنش بیایید
بستگی به شخصیت هر دو طرف دارد. احتمالا هر کدام بخشنده تر یا مهربان تر باشند پیش قدم می شوند، یا ترس از رها شدن، ترس از تنهایی، یا وابستگی داشته باشد پیش قدم می شود، اگر طرف مقابل از سلامت روان برخوردار باشد که مشکلی پیش نمی آید، اما کافی است طرف مقابل تا حدی از خصوصیات فرد خودشیفته را داشته باشد و شما هر بار خودتان کوتاه بیایید، رفتار طرف را تقویت می کنید، ایشان را طلبکارتر می کنید و فاصله ها را روز به روز زیاد تر می کنید. یا ممکن است از اختلالات شخصیت دیگری رنج ببرد. پس باید طرف را کامل شناخت و بر اساس شخصیت ایشان رفتار کرد.
من با شوهرم هر روز دعوا میکنم جرو بحث میکنیم سر کوچکترین حرف خیلی دوسش دارم اونم دوستم داره فقط خعلی دعوا میکنیم روزم شده گریه ناراحتی
اگر مرتب این اتفاق می افتد باید بررسی بیشتر به زوج درمانگر مراجعه کنید. آیا مهارت گوش کردن بلد نیستید؟ مهارت حل تعارض بلد نیستید؟، مهارت همدلی، برقراری ارتباط و غیره بلد نیستید؟ یا مشکل ریشه ای در شخصیت خود دارید؟
من خانمی هستم که عاشقانه شوهرم رو میپرستم وخیلی هم اون رو دوستدارم واون هم خدایش برام کم نمیزاره اما گاهی اوقات خیلی بهونه گیر و خیلی عصبی میشم وگیر میدم وگاهی اوقات خانوادش رواعصابم میرن وبجث ودعوامون میشه یا خانواده خودم بخصوص اقوام حرفاشون برام الکی مهم میشن وعصبی میشم بعدش دلم میخواد زیاد گریه کنم ودعوا دلم بخدا نمیشه زندگیم زهر بکنم یا زیاد سر شوهرم منت بزارم یا گیربدم مثل یکی که همش کنترلش میخواد بکنه اما من نمیدونم چجوری اخلاق گندمو عوض بکنم حالم از خودم بهم میخوره با این وضعیتم انگار از چشم شوهرم میوفتم ..تورو خدا راهنماییم کنید گاهی اوقات دلم مرگ میخواد شاید اون لحظه شوهرم خوشبخت بشه در صورتیکه خودش میگه من بدون تو میمرم ..ناگفته نمونه شوهرم وقتی دعوامیکنه بهم میگه میخواد بمیره یا خدا منو بکشه یا خودمو میکشم ویا هم منو میزنه هم خودشو من ازاین کارش وحرفاش روانی میشم دوستندارم یک مو از سرش کم بشه حتی دوست ندارم به زبون بیاره حاضرم منو کتک بزنه اما خودشو نه..
اینکه متوجه مشکلاتی در درون خود شده اید نشانه مثبتی در حل اختلافات زناشویی است. البته در اختلاف زن و شوهر هر یک سهمی در بروز این اختلافات دارند. مهم این است قبل از بهبود رابطه عاطفی با همسر، هر یک از زوجین در رفع مشکلات درونی خود تلاش کنند.
این احساس لجبازی و گیر دادن که موجب دعوای زن و شوهری شده قطعا ریشه در مشکلات درون شما دارد. خبر خوب اینکه، با مطالعه و افزایش آگاهی و تمرین آموخته ها، می توانید بر این مشکلات درونی مقابله کنید. وقتی مهارت مقابله با احساسات منفی و راه از بین بردن افکار منفی را آموختید، قطعا در ارتباط با همسر بسیار موفق خواهید بود.
سلام بنظر من این عجیبه که آدم عین بچه ها رفتار کنه خوب که نمیشه بخاطر حرفای یه نفر دیگه که اصلا شوهرت بهشون نگفته که این حرفا رو بزنن گیر بدی به شوهرت یا بهانه و منت بزاری هر چه میخای بگی همون جا به همونا بگو و بعد بحثش جمع کن و الکی از خوبی یه آدم استفاده نکن
حقیقتش الان که دارم مینویسم امیدی به درست شدنش ندارم من خودم سرشار از عشقم و دوست دارم به عشقم محبت کنم زمان دانشگاه به همه درس زناشویی میدادم اما الان خودم مثل خر گیر کردم خانمم یه آدم خیلی شکاک و بدبین به صورت حاد هستش به طوری که سه ماه بدون اینکه من بدونم توی گوشیم صداضبط کن نصب کرده بود و در مواقعه ای که من میخوابیدم مکالمه هامو گوش میکرد خدا رو شکر تو این ۳ ماه من روسفید بودم اما بازم درست نشده و میگه تو یه گوشیه دیگه داری تو پیش یکی دیگه داری میری از لحاظ جنسی با شرایط جسمی عالیم به بهترین شکل ممکن تعمینش میکنم ولی الکی میگه تو واسم کم میزاری تو خروسیو…میدونم که خیلی دوسم داره و عاشقمه ولی مثل دشمن خونیش باهام رفتار میکنه سرکوچکترین مسائل به بدترین شکل ممکن باهام دعوا میکنه و همیشه تهدیدم میکنه که آبرومو میبره موندم واقعا چیکار کنم
سلام بنده نشانه ای از عشق و صمیمیت در بین شما ندیدم. اگر مهارت گفتگو با همسر خود را تقویت کنید. پای صحبت های همسرتان بنشینید و با احساس همدردی به گفته های همسر خوب گوش دهید، متوجه خواهید شد که نیازهای عاطفی زنان باید تامین شود.
شما هم همانند بسیاری از زوج ها، اختلافاتی در زندگی زناشویی دارید که قطعا با برقراری ارتباط صحیح با همسر قابل رفع شدن هستند.
دوست عزیز اگر گفته های شما صحیح باشد و کاملا صادقانه بیان کرده باشید، کنترل کردن ایشان به این شکل کاملا بیمار گونه است و ایشان کاملا بی اعتمادند . پس نیاز به بررسی و درمان دارند.
اونقدر روان شناسی تناقض داره که من برخی وقتها فکر میکنم خود روانشناس ها نیاز شدید به مشاوره دارند اما این بار فیلسوفها باید اینا رو متوجه دنیای پر از پاردوکسشون بکنند. میگه دعوا کنید همراه باهاش به هم دیگه احترام بزارید. مگه میشه؟؟ دعوا اسمش روشه تو دعوا همه چی هست غیر از احترام. یه چی رو میگن که فقط حرف زده باشند. میگه همسر میتونه ما رو تغییر بده اما این به معنای پذیرش کامل حرف اون نیست. یعنی چی این حرف؟ همسر منو تغییر میده اما من میتونم ارادم رو حفظ کنم. همین تناقضات عجیب و غریب روانشناسی هست که باعث شده این رشته به هیچ دردی نخوره
دوست عزیز از اینکه تفکر نقادانه دارید خوشحالیم. منظور از این دعوا، بیان اختلاف نظر ها، احساسات و نیاز ها می باشد. هیچ دو انسانی شبیه هم نیستند، تفاوت فرهنگی، خانوادگی و شخصیتی دارند، بنابراین اختلاف نظر و سلیقه امری کاملا طبیعی است. تقریبا هیچ زوجی را پیدا نخواهیم کرد که چالش هایی با هم نداشته باشند، اگر هر دو طرف خوب گوش کنند، قضاوت نکنند، تفاوت ها را بپذیرند، بدون بی احترامی کردن می توانند نظرات هم را بشنوند، همدیگر را بیشتر بشناسند و آن را فرصتی برای تقویت رابطه خود بدانند. شاید در اینجا منظور از دعوا همان باور عمومی “دعوا نمک زندگی است باشد.” دعوا لزوما کتک کاری ، تحقیر، سرزنش و فحاشی نیست. می توان همدیگر را دوست داشت و خشم و ناراحتی ها را عنوان کرد ” من عصبانی ام” من ناراحتم” از عصبانیت دارم منفجر می شم، آنقدر عصبانی ام که می خواهم دست به کاری بزنم”. از ناراحتی خوابم نبرد، از ناراحتی، غذا از گلویم پایین نمی رود” و …، پس این دعوا می تواند فقط در حد بیان باشد نه لزوما پرخاشگری ، حمله و آسیب زدن به جسم و روح یکدیگر.
نکته دیگر که فرمودید درست است، ما می توانیم طرف مقابل را تحت تاثیر قرار بدهیم با تغییر درست سبک های خودمان ، اما لزومی ندارد طرف مقابل کامل حرف ما را بپذیرد و آن چیزی که ما می خواهیم باشد اگر چنین باشد باید به سلامت شخصیت و هویتش شک کرد. روش ما می تواند ایشان را منعطف تر کند، طرف را منطقی تر کند در جایی که حق با ماست نادیده نگیرد، یا بهتر بتواند تعارضات را حل کند و حل تعارض به معنای پذیرش کامل دیدگاه طرف نیست. امیدوارم پرسش شما را درست متوجه شده و پاسخ در خور داده باشم.
با سلام و عرض خسته نباشید مردی ۴۲ هستم ۱۲ سال پیش ازدواج کردم با دو فرزند ۹ و ۶ ساله،از دوران نامزدی کوتاه درگیر دعواها و تند خویی های زنم هستم تا این لحظه که نیمه شب بعد خوندن درد مردم دارم درد خودمو مینویسم،دعوای من همیشه از طرف خانوم هست،به هر شکلی که من کوتاه میام باز به بهانه های الکی شده پیدا شدن یک میوه خراب تو میوه ها توهین رو شروع میکنه یا اینکه یه دور برگردان رو اشتباهی بپیچی،بسیار پر خرج (کلاس های الکی و بیخود بچه ها ماهی ۲۰-۲۵ میلیون هزینه داره برام) و جالب اینکه همیشه پیش قدم آشتی منم ،چند روز اخیر هم دعوای شدید داشتیم سر اینکه چرا بچه مریض بود رفتیم خونه پدرت و تو تعارف نکردی نیایین شما بمونین خونه،دو روز سر این مساله اعصاب برام نذاشت تا اینکه من با عذر خواهی گفتم نمیتونم توهین تحمل کنم و قطع کردم،دو روز بهش زنگ نزدم،الان دوروزه زنگ میزنم آشتی نمیکنه،اینم بگم تا دوسال پیش به واسطه کارم شهرستان کوچیک بودیم(،خودم و خانومم اهل مرکز استانیم) ولی بعد زور و پافشاری فراوون مجبور شدم مرکز استان آپارتمان بخرم با بچه ها بره اونجا،من کارم آزاده و درامد خوبی دارم ولی امکان نقل مکان ندارم،برا این دو هفته ۴ روز میام خونه پیششون،ازونجایی که گاو ده من شیردهم هم صحبت طلاق نمیکنه ولی واقعا جون به لب شدم،منی که زمانی بیبی فیس بودمو ده سال کوچیکتر نشون میدادم الان ۱۵ سال پیرتر نشون میدم،میدونم راهی برا اصلاحش نیست چون خودش و حرفشو از خدا بر حق تر میدونه،گفتم منم بگم تا دلم شاید کمی بازبشه