در این مقاله از سایت مشاوره باما به برخی از سوالات کاربران در مورد سندرم ترس از ازدواج یا گاموفوبیا پاسخ می دهیم:
چرا از ازدواج وحشت دارم؟
دلایل بیماری ترس از ازدواج یا وحشت از ازدواج چیست؟
چرا از ازدواج خیلی میترسم؟
چگونه ترس از ازدواج را از بین ببریم؟
راه حل های مقابله و درمان فوبیای ترس از ازدواج
دلایل ترس از ازدواج در زنان
دلایل ترس از ازدواج در مردان
شکی نیست که برخی افراد ترس عمیقی از ازدواج دارند. دلایل متعددی میتواند موجب ترس از ازدواج ( گاموفوبیا ) شوند اما میتوان با سختکوشی و تعهد، با ازدواج هراسی مقابله کرد. چنانچه در یک رابطهی طولانیمدتی به قصد ازدواج هستید و میخواهید از این وضعیت رها شوید، این مقاله به شما کمک میکند تا دلیل ترس از ازدواج و راه حل مقابله با آن را متوجه شوید تا بتوانید یک رابطهی ثمربخش و سالم با شریک زندگی خود داشته باشید.
ترس از ازدواج یا ازدواج هراسی چیست؟
از دلایل ازدواج هراسی ترس از تعهد داشتن است؛ یک ترس منطقی که هرساله بر زندگی بسیاری از انسانها اثر میگذارد. بااینوجود، احتمال ازدواج هراسی در مردان اغلب بیشتر از زنان است. ازدواج هراسی چیزی فراتر از ترس از تعهد است. حتی فکر کردن به ازدواج در افرادی که به ازدواج هراسی مبتلا هستند میتواند به یک حملهی عصبی منجر شود. گاهی، بودن با افرادی که ازدواج کردهاند نیز میتواند برای چنین افرادی بسیار دشوار باشد.
نشانه های ترس از ازدواج
شما با نگاه کردن بر این علائم ازدواج هراسی میتوانید بفهمید آیا ترس غیرمنطقی از ازدواج دارید یا تنها نگرانیهای منطقی و بهجا در مورد ازدواج در ذهنتان ایجاد شده است.
علائمی که باید به آنها توجه کرد، عبارتاند از:
- اضطراب و پریشانی هنگام فکر کردن در مورد ازدواج
- دوری کردن از افرادی که ازدواج کردهاند
- عدم شرکت در مراسمهای ازدواج
- ناتوانی در مواجه با اضطراب ناشی از تعهد در رابطه
- تنش عضلانی، ضعف و تعریق
- حملات عصبی یا حملات وحشت زدگی (حسی همچون حملهی قلبی دارد)
حتی این امکان وجود دارد که فکر کردن در مورد این علائم موجب وحشت شما شود.
در صورتیکه این علائم یا علائم دیگری از ازدواج هراسی ازجمله قطع رابطههای مکرر و عدم داشتن روابط بلندمدت را تجربه میکنید، شاید لازم است دلایل اصلی ترس از ازدواج خود را کشف کنید. تشخیص دلایل ازدواج هراسی و درمان آن، هم برای شما و هم برای شریک زندگیتان سودمند است.
دلایل ترس از ازدواج در روانشناسی | چرا ترس از ازدواج دارم؟
دلایل اصلی ترس از ازدواج، گاهی اوقات نامعلوماند. موارد مختلفی میتواند با ازدواج هراسی در ارتباط باشند؛ ازجمله محیط اطراف، شیوه تربیت و آسیبهای دوران کودکی. بااینوجود، مواردی نیز وجود دارند که بهعنوان حداقل یک دلیل مرتبط با ترس از ازدواج شناخته میشوند. این موارد عبارتاند از:
- فرزند طلاق بودن
- داشتن سابقهی خانوادگی از یک نوع بیماری روانی مانند اضطراب و پریشانی
- یک رویداد عاطفی که طی ازدواج رخ داده است
- بیماری روانی، تشخیص داده شده یا تشخیص داده نشده
اکثر اوقات، ترس از ازدواج ریشه در ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی دارد. درصورتیکه فرد دارای نشانههای ژنتیکی و سابقهی خانوادگی اضطراب یا بیماری روانی باشد، یک رویداد عاطفی میتواند موجب بیاعتمادی این افراد نسبت به ازدواج و به وجود آمدن ترس از ازدواج برای مدت طولانی پسازآن رویداد عاطفی شود.
چگونه میتوان بر ترس از ازدواج غلبه کرد؟
درصورتیکه شما نیز ترس از ازدواج ( کم تا متوسط و نه کامل ) را تجربه میکنید، روشهایی وجود دارند که به کمک آنها میتوانید بر ترس از ازدواج خود غلبه نمایید. این روشها ممکن است برای افرادی که ترس متوسط تا شدید از ازدواج یا تعهد دارند نیز کارساز باشد و آنها را یک گام به ازدواج کردن نزدیکتر کند.
- در مورد تغییرات فکر کنید: به این موضوع فکر کنید که ازدواج شما با شریک زندگیتان موجب به وجود آمدن چه تغییراتی در زندگیتان میشود. اگر قصد ترک شریک زندگیتان را ندارید، ازدواج شما موجب ایجاد تغییرات بسیار اندکی خواهد شد. بهطورکلی، گاهی اوقات ازدواج کردن تنها تکهای از کاغذ است. درصورتیکه مدتزمان طولانی است که با شریک زندگیتان زندگی میکنید، پس هماکنون نیز مانند یک زوج ازدواج کرده هستید و ازاینجهت به مسائل نگاه کردن به شما کمک میکند تا بر ترس از ازدواج غلبه نمایید.
- بر روی نکات مثبت تمرکز کنید: در مورد تمامی نکات مثبت و فواید ازدواج کردن برای شما به همراه خواهد داشت، منطقی فکر کنید. ازدواج کردن با خود اتفاقات خارقالعادهای همچون جشنهای عروسی عالی، ماهعسل فوقالعاده و مدیریت آسانتر مسائل مالی و امور زندگی را به ارمغان میآورد.
- مشخص کنید چه چیزی موجب ترس و وحشت از ازدواج در شما میشود: آیا این خود ازدواج است که شما را میترساند یا جشن عروسی موجب ترس و هراس شما میشود؟ اگر شما از جشن عروسی و نه خود ازدواج میترسید، روشهایی برای حل این مشکل وجود دارد. جشنهای عروسی بسیار انعطافپذیر هستند. اگر شما با این ایده که دوستان و اعضای خانواده در روز عروسی همراهتان باشند، راحت نیستید، پس میتوانید جشن عروسی خود را بدون حضور آنها و همراه با یک فرد صالح برگزار کنید. اجازه ندهید ترس های کوچک، شما را از داشتن یک رابطهی همیشگی و ازدواج خوب باز دارند.
- به جشنهای عروسی بروید: یکی از بهترین روشها برای غلبه بر ترس، قرار دادن خود در معرض آن ترس است. رفتن به جشنهای عروسی میتواند یک روش عالی برای غلبه بر ترس از ازدواج باشد. شرکت در جشنهای عروسی و همراهی زوجهای خوشحال، به شما کمک میکند تا دیدگاه و طرز فکر خود نسبت به ازدواج را تغییر دهید. رفتن به جشنهای سالگرد ازدواج نیز میتواند مفید باشد، بهخصوص سالگرد ازدواج 30 سالگی. چنین جشنهایی به شما کمک میکند تا متوجه شوید که برخی از افراد تا ابد در کنار هم میمانند و داشتن یک ازدواج موفق امکانپذیر است.
روشهای درمان بیماری ترس از ازدواج
زمانی که ترس از ازدواج موجب اضطراب شدید و حملات عصبی در شما میشود، لازم است برای غلبه بر ترس خود از روشهای دیگری استفاده کنید. درحالیکه درمان خاصی برای ازدواج هراسی وجود ندارد اما روانشناسان و روانپزشکها میتوانند از برخی روشهای درمانی برای بهتر کردن زندگی واقعی شما استفاده کنند.
درمان ترس از ازدواج به روش مواجهه سازی
درمان از طریق مواجهه، مرسومترین روش توصیهشده توسط متخصصان برای غلبه بر ترس است. قرار دادن خود در معرض چیزی که موجب اضطراب و پریشانی میشود، درنهایت شما را نسبت به اثرش بیحس میکند. درمانگر شاید از شما بخواهد تا برای غلبه بر ترس هایتان، خود را در معرض ازدواج و جشنهای عروسی قرار دهید و درگیر چنین مسائلی شوید.
درمان بیماری ترس از ازدواج به روش رفتاردرمانی شناختی
روش درمان شناختی رفتاری یا CBT یکی از پرکاربردترین روشها در مشاوره روانشناسی است و سابقهی بسیار موفقی در درمان انواع فوبیا و اختلال وحشت زدگی داشته است. این نوع از درمان بر آگاهی بیشتر نسبت به احساسات و افکار، چگونگی تأثیر احساسات بر رفتار و نحوهی تغییر رفتار بهمنظور داشتن رابطهی سالمتر با خود و شریک زندگیتان تمرکز دارد.
درمان وحشت از ازدواج به روش رفتاردرمانی دیالکتیکی
این نوع از رفتاردرمانی در محیط گروهی انجام میشود. اگرچه رفتاردرمانی دیالکتیکی بهطور اختصاصی برای درمان وحشت زدگی طراحی نشده است (برای درمان اختلال شخصیت مرزی است) اما ثابتشده است که در درمان افرادی که اضطراب یا وحشت زدگی همچون ازدواج هراسی را تجربه میکنند، بسیار مؤثر عمل میکند. دلیل این موفقیت این است که شما طیف وسیعی از مهارتهای مقابلهای را در طول جلسات گروه درمانی یاد میگیرید. DBT همچنین از مدیتیشن و ذهن آگاهی برای کمک به منطقی فکر کردن در مورد ترس هایتان استفاده میکند.
اگرچه هیچ دارویی برای ازدواج هراسی یا وحشت زدگی و ترس های دیگر وجود ندارد اما برخی از داروها میتوانند مفید واقع شوند. ثابتشده که برخی از داروهای ضدافسردگی به افرادی با علایم افسردگی یا وحشت زدگی و اضطراب کمک میکنند. همچنین داروهای ضد اضطرابی نیز وجود دارند که به کاهش علائم زمانی که شما بر روی مشکلات کلی در درمان کار میکنید، کمک میکند. به یک روانپزشک مراجعه کنید و علائمی که دارید را بیان نمایید. روانپزشک با توجه به علائم شما میتوانید توصیه پزشکی، تشخیص و درمان مدنظر خود را ارائه دهد.
برای مقابله با ترس از ازدواج از اطرافیان کمک بگیرید
اگر میخواهید بر ترس از ازدواج غلبه کنید، شاید لازم است تا از دیگران کمک بگیرید. باوجود درمانهایی که در بخشهای قبلی بهطور خلاصه بیان شدند، شما میتوانید بر ترس از ازدواج خود غلبه کنید. یک درمانگر میتواند به شما در شناسایی دلایل ترس از ازدواج کمک نماید تا به این طریق بتوانید بر ضربهی روحی گذشته غلبه کرده و بهپیش بروید. کمک از مددکار اجتماعی، دارودرمانی، تمرین ذهن آگاهی یا هرگونه ترکیبی از این سه مورد میتواند شما را به سمت یک ازدواج شاد هدایت کند.
در حقیقت، هیچ بهانهای برای کمک نگرفتن برای مشکلی که دارید، وجود ندارد. زمانی که متوجهی ترس از ازدواج شدید، این به خود شما بستگی دارد آیا برای برطرف کردن مشکل خود اقدام میکنید یا نه. اگر نمیتوانید بهتنهایی این کار را انجام دهید، شما نسبت به شریک زندگی یا شریک آیندهی خود تعهد دارید تا بر روی غلبه بر ترس از ازدواج خود به کمک یک درمانگر یا مشاور کارکنید.
نتایج یکشبه حاصل نمیشوند؛ شاید به زمان زیادی برای کار کردن بر روی مسائل و مشکلات یک رابطه نیاز باشد. بااینوجود، هر چه بیشتر بر روی شخصیت خود کارکنید، در کنار افراد ازدواج کرده راحتتر خواهید بود و آسانتر خواهید توانست خود را بهعنوان یکی از آنها تصور کنید.
مراجعه به درمانگر یا کمک گرفتن از مشاور هیچ خجالتی ندارد. صحبت با درمانگرها و مشاوران در سایت مشاوره باما کاملاً محرمانه است و لازم نیست هیچکس از این موضوع اطلاع یابد. این کار را به تعویق نیندازید: همین امروز برای گرفتن کمکی که بدان نیاز دارید، اقدام نمایید.
چگونه ترس از ازدواج را از بین ببریم؟
روشهای مختلفی برای مواجه با ازدواج هراسی یا ترس از ازدواج وجود دارد. یکی از مؤثرترین روشها، رفتاردرمانی شناختی (CBT) به کمک یک درمانگر است. درمانگر میتواند به شما کمک کند تا علت داشتن چنین ترسی را کشف نمایید و به شما نشان میدهد که این ترس چگونه بر رابطه شما تأثیر میگذارد.
درمان از طریق مواجهه سازی، یک روش متداول دیگر برای غلبه بر وحشت زدگی و ترس است. اگر خود را در موقعیتهایی قرار دهید که بهطور مداوم با ازدواج سروکار دارید مانند مراسم ازدواج یا جشن عروسی یا صرفاً با زوجهای ازدواج کرده معاشرت کنید، از شدت ترس شما از ازدواج کم خواهد شد.
دارودرمانی یک روش دیگر برای بهبود وحشت از ازدواج است. درصورتیکه خود یا اعضای خانوادهتان، سابقهی اضطراب، OCD یا افسردگی و اختلالات عصبی دیگر را دارید، شما مستعد داشتن ترس از ازدواج هستید. دارودرمانی یک روش مؤثر برای کاهش مقدار و شدت علائم است. اگر در یافتن درمانگر مناسب مشکل دارید، سایت مشاوره باما برای شما مشاوره آنلاین را ارائه میدهد که نسبت به درمان سنتی مقرونبهصرفه تر و مناسبتر است.
آیا داشتن ترس از ازدواج طبیعی است؟
داشتن ترس و اضطراب در ازدواج، هنگام خواستگاری، در روز عروسی یا ترس از تعهد در رابطه، به مقدار اندک کاملاً طبیعی است. درمجموع، ازدواج برای بار اول یک تجربه تازه است و اضطراب و پریشانی در تجربیات جدید کاملاً طبیعی میباشد. بااینوجود، ترس از ازدواج درصورتیکه در زندگی روزانه یا روابط شما اختلال ایجاد نماید، دیگر طبیعی نیست. اگر از تعهد بلندمدت میترسید، در داشتن روابط معنادار مشکل دارید و هنگام شرکت در مراسم ازدواج یا فکر کردن به ازدواج دچار اضطراب و حملات عصبی میشوید، پس حتماً باید برای غلبه بر ترس خود کمک بگیرید.
چرا من در مورد فکر کردن به ازدواج عصبی میشوم؟
تردید و دودلی در ازدواج، تجربهای است که بسیاری از مردم با آن مواجه هستند. بااینوجود، اگر برای شرکت در مراسم ازدواج یا جشن سالگرد ازدواج با مشکل روبرو هستید، پس حتماً ضربهی روحی داشتهاید. ترس از ازدواج ممکن است به خاطر فرزند طلاق بودن، شاهد یک ازدواج ناکام بودن، داشتن بیماریهای روانی از قبیل اضطراب یا OCD، بیماری روانی تشخیص داده نشده یا یک ضربهی روحی که در رابطه یا ازدواج رخ داده است، به وجود آید. خوشبختانه، درمانهایی وجود دارند که به کمک آنها میتوانید از دلیل ترس از ازدواج خود آگاه شوید و علائمی که دارید را کاهش دهید.
آیا اضطراب و پریشانی پیش از ازدواج طبیعی است؟
بسیاری از افراد پیش از روز عروسی یا خواستگاری عصبی میشوند. گاهی اوقات، حتی ایدهی تعهد به یک فرد میتواند موجب اضطراب و پریشانی او شود. بهمنظور درک اینکه آیا اضطراب و پریشانی طبیعی است یا نه شما باید از خود بپرسید که این اضطراب چگونه بر روابط و زندگی روزانهی شما تأثیر میگذارد.
درصورتیکه از تعهد بلندمدت به شریک زندگیتان میترسید، در درک روابط معنادار مشکل دارید یا هنگام شرکت در مراسم ازدواج یا فکر کردن در مورد ازدواج دچار اضطراب یا حملات عصبی میشوید، کمک گرفتن میتواند ترس شما را کاهش دهد و شما را به سمت روابط شادتر هدایت نماید.
چگونه بدانیم آیا میخواهیم ازدواج کنیم یا نه؟
چندین پرسش وجود دارد که شما برای مشخص کردن اینکه آیا میخواهید ازدواج کنید میتوانید از خود بپرسید:
- آیا میتوانید شریک زندگی خود را ترک کنید؟
- آیا از بودن در کنار او خوشحال هستید؟
- آیا او از بودن در کنار شما خوشحال است؟
- آیا فکر میکنید میتوانید بدون عهدشکنی، تعهد دهید؟
- آیا میتوانید باقی زندگی خود را بدون شریک زندگیتان تصور کنید؟
پاسخ دادن به این سؤالات به شما کمک میکند که بیشتر در مورد آنها فکر کنید. شما همچنین میتوانید این موضوع را با یک درمانگر یا مشاور ازدواج در میان بگذارید.
از کجا بدانیم که با فرد درستی ازدواج میکنیم؟
آیا میتوانید زندگی خود را بدون او تصور کنید؟ آیا زندگی بدون او، پوچ و خالی است یا بدون وجود شریک زندگی خود، نوعی احساس راحتی میکنید؟ آیا شریک زندگیتان موجب خوشحال شدن شما میشود و با احترام با شما رفتار میکند؟ آیا او برای نگرانیهای شما ارزش قائل است یا شما را خوار و خفیف میکند؟
درنهایت، آیا او بهمنظور رشد شخصیت تان و تبدیلشدن به انسان بهتر، شما را به چالش میکشد؟ این سؤالات به شما کمک میکنند تا متوجه شوید آیا شما و شریک زندگیتان برای ازدواج آماده هستید. میتوانید پاسخهای خود را با یک دوست، عضو خانواده یا درمانگر در میان بگذارید و یا آنها را در یک دفترچه بنویسید.
ازدواج کردن چه حسی به فرد میدهد؟
یک ازدواج سالم باید همراه با احساس خوشبختی، راحتی و امنیت در رابطه باشد. این احساسی است که شریک زندگیتان همواره و در هر شرایطی در کنار شما خواهد بود. بااینوجود، شما و شریک زندگیتان باید هرروز همدیگر را به چالش بکشید و از همدیگر یاد بگیرید.
برخی از افراد میترسند که ازدواج به یکنواختی تبدیل شود اما شریک زندگی مناسب، انرژی دینامیکی (پویا) و همچنین حس راحتی که اکثر افراد به دنبالش هستند را فراهم میسازد.
آیا در صورت داشتن شک و تردید باید ازدواج کنم؟
این موضوع به شدت شک و تردید شما بستگی دارد. شما باید منشأ شک و تردید خود را از طریق صحبت کردن با یک دوست قابلاعتماد، عضوی از خانواده، یک درمانگر یا توسط نوعی از دروننگری مانند رویدادنگاری (یادداشتبرداری روزانه) کشف نمایید. فردی که با او ازدواج میکنید باید موجب رشد شخصیت شما شود، شما را شاد کند و ثبات و پایداری را به زندگی شما بیاورد. نیازی به گفتن نیست که اوقات سخت و دشواری همواره بخشی از زندگی است اما شما باید این اطمینان خاطر یا حداقل اشتیاق و اراده را داشته باشید که شرایط سخت را در کنار یکدیگر سپری خواهید کرد.
شما همچنین باید سعی کنید زندگی با بودن یا نبودن شریک زندگی خود را تصور کنید. آیا بدون وجود او غمگین میشوید یا احساس راحتی و آرامش خواهید داشت؟
درنهایت، داشتن اضطراب یا عدم قطعیت (شک و تردید) پیش از ازدواج امری کاملاً طبیعی است. بااینوجود، در صورتیکه شک و تردید شدید در ازدواج دارید، ممکن است که در انتخاب همسر مناسب اشتباه کردهاید یا شاید لازم است تا پیش از تعهد، بر روی شخصیت درونی خود کارکنید.
چرا پیش از ازدواج دو دل میشوید؟
بهاحتمالزیاد، ازدواج یک تجربهی کاملاً جدید برای شماست. مانند اکثر تجربههای جدید، ازدواج موجب اضطراب و ترس از ناشناختهها میشود. شما ممکن است پیش از خواستگاری، در دوران نامزدی و در روز عروسی دو دل شوید. این کاملاً طبیعی است و شما نباید بگذارید که دودلی موجب اضطراب و پریشانی شما شود. اگر شریک زندگیتان را دوست دارید و تاکنون از به اشتراک گذاشتن زندگیتان با او لذت بردهاید، پس دو دل بودن خود را بهعنوان چالش دیگری که شما همراه با شریک زندگیتان بر آن غلبه خواهید کرد، در نظر بگیرید.
چرا پسرها از ازدواج می ترسند؟
پاسخ مشاور به دلیل ترس مردان از ازدواج
شما باید در مورد این مسائل قبل از هر اقدامی با ایشون صحبت کنید. شرایطی که دارید رو براشون با صداقت توضیح بدید و اجازه بدید که ایشون هم نظرشون رو نسبت به این موضوع بگن. یعنی شما علاوه بر اینکه علاقه خودتون به این خانم رو ابراز میکنید، در کنار نگرانی هایی که در مورد ازدواج با ایشون دارید رو هم در نظر میگیرید. امکان داره همین مسئله باعث بشه که ایشون متوجه جدیت شما در مورد زندگی بشن و حتی این رو به عنوان یک ویژگی مثبت در نظر بگیرند.
همچنین اگر شما قبل از ازدواج این مسئله رو بیان کنید موجب میشه که طرف مقابل شما قدرت تصمیم گیری و انتخاب داشته باشه و بعدها سرکوفتی وجود نداشته باشه. البته در نظر داشته باشید که در رابطه سالم زن و مرد هردو با هم برابر هستند و هیچکس خودشو از طرف مقابلش برتر نمیدونه و برخلاف باور سنتی درآمد هردو طرف به خانواده تعلق داره.
اگر شما یا ایشون کارتون دولتی هست میتونید انتقالی بگیرید و اینطوری شغل هردوی شما حفظ خواهد شد. همچنین شما میتونید از الان موقعیت های شغلی شهر ایشون رو از طریق سایت های کاریابی بررسی کنید و شاید شغلی متناسب با شرایط خودتون تونستید پیدا کنید. به هر جهت ازدواج با شخصی که ساکن جایی دور از محل زندگی شماست شرایط خاصی رو ایجاد میکنه و وفق پیدا کردن با این شرایط خاص نیازمند ایجاد تغییراتی در زندگی هست. این شما هستید که باید جوانب مختلفی رو ارزیابی کنید و ببینید که آیا حاضر هستید بخاطر زندگی با این خانم شغل خودتون رو تغییر بدید؟ البته برای تصمیم گیری در مورد چنین مسائل مهم و سرنوشت سازی توصیه میکنم که حتما از مشاور کمک بگیرید. مشاور جزییات بیشتری از زندگی شخصی شما رو پرس و جو میکنه و قطعا کمک بیشتری به شما خواهد کرد.
در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
مطالب مرتبط: مشاوره ازدواج رایگان
خانمی هستم 42 ساله ارشد مدیرت مالی و شاغل هستم، ازواج نکردم و مجردم ، با خانواده زندگی میکنم. حدود 10 سال پیش با پسری اشنا شدم که فقط در حد چند تا گفت و گو بوده و از حدود 4 یا 5 ساله که کم کم وابستگی ها بیشر شده، تقریبا همسن هستیم و ایسون هم با خانواده زندگی میکند و مجرد هستند، مشگل من اینه که اولا اصلا احساس مسولیت نسبت به من نداره ، در واقع هردو بیشتر درگیر خود و خانوادهامون هستیم و بیشتر هر یکی دوهفته یکبار بیشتر برای دیدار و رابطه با هم در ارتباط هستیم و هر روز پیامکی و بعضا تلفنی جویای هم هستیم. هردو ترس از ازدواج و شکست ان داریم چون پیرامونمون پر از این افراد هست، و اینکه اینطور دوستی هم منو داره اذیت میکنه. ابعاد گسترده هست، یکم خود من نسبت بهش اون اطمینان لازم و ندارم ، کوچکترین موضوعی سریع ناامیدش میکنه و موضوعات کوچیک کاری رو و بزرگ میکنه، هردو ترس از این داریم که العان با هر مسایلی که ناراحتموم میکنه دوری باعث میشه کنار بیایم و فکر میکنم چون اون تعهد نیست پس اجباری نیست ، بارها شده گفته ما العان با هم خیلی خوبیم فکر میکنی بعد ازدواج همینطوری باشیم
من ی دختر ۳۱ ساله هستم کع به شدت بع خاطر شرایط و فرهنگ خانواده و سختگیریهایی که شده خجالتیم الان به خاطر اینکه نمیتونم با افراد دیگع خوب ارتباط بگیرم و وقتی تو جمع یا حتی بایک نفر بخوام حرف بزنم با مشکل برمیخورم استرس شدید میگیرم و کلمات رو گم میکنم و تصلا نمیدونم چی بگم
همینا برام خیلی مشکل شده نمیتونم کاری پیدا کنم و از نظر ازدواجم به مشکل برخوردم همین که اسم خواستگار میاد استرس شدید میگیرم با اینکه شخصا دوس دارم ازدواج کنم منم مثل همسنام ولی نمیشه استرس میگیرم و میترسم از همه چی ازدواج میترسم از این که زندگی خوبی نداشته باشم از رابطه جنسی این ترس دست خودم نیس و باعث شده متنفر شم و اجازه اومدن خواستگار رو هم ندم سر همین موضوع ۱۰سال میشه که دیگه با پدرم حرف نزدم اونا منو درکم نمیکنن بهشون میگم برام سخته ولی باور نمیکنن منم دوس دارم برا خودم زندگی داشته باشم مثل بقیه ولی این استرس و ترس نمیزاره نمیتونم خوب حرف بزنم ارتباط بگیرم و تو جمع شرکت کنم
سلام وقت بخیر من ی دختر ۱۸ساله هستم خیلی خاستگار بخصوص توی فامیل دارم اما از ازدواج میترسم حس میکنم ممکنه توی انتخابم اشتباه کنم دوتا پسرخاله دارم ک دوتاشون خاستگارم هستن یکیشون ۱۹سال و یکی ۲۱ سال دارن از بچه گیم قرار بود با علی(پسرخالم ک ۱۹سالشه) ازدواج کنم ولی هرچی میگذشت من معیارام برای ازدواج تغییر میکرد چون اکثر ازدواج های ما فامیلی بودن مشکل ژنتیکی خیلی داریم از جمله(نازایی،ناشنوایی،فشار خون،دیابت
پسر ۳۶ ساله هستم. چند سال قبل از دانگشگاهی که بودم فارغ التحصیل شدم برای دوره جدید تحصیل استاد دوره قبلی رو به عنوان راهنما انتخاب کردم منتها چون شهر دیگری بود مجبور شدم چند وقت یکبار برم پیششان. در همین رفت و امدها با شاگرد جدید ایشان آشنا شدم اول رابطه کاری و پژوهشی بود چند سال میشه بعدا نزدیکتر شد یعنی در حد صدا کردن اسم کوچیک که از طرف ایشان بود و من هم سعی کردم رابطه زودتر همون حد نگه دارم و حریم خودم رو رعایت کنم ولی خوب شناخت کاملی از من دارن و ازشون دارم بلاخره پیشنهاد رسمی ازدواج رو مطرح کردم و ایشان بلافاصله قبول کردن با هم اختلاف طبقاتی داریم ایشان هم دانشجو هستن و کارمند و بنده هم همینطور هنوز فارغ التحصیل نشدیم ولی از نظر شغلی وضعیت ایشان از من بهتره و استخدام رسمی هستن مدتی میشه اصرار که بیا خواستاری من هنوز با خانواده مطرح نکردم ایشان هم پدر و مادرشون فوت شدن خودشان تنها در شهر محل اشتغال حضور دارن با این وجود من در شهر خودم ایشان در شهر محل اشتغال خودش من هنوز در حد یک ساعت هنوز ایشان رو ندیدم اما حس میکنم میشناسمش .خانواده من سنتی و مذهبی هستن و از این تنوع رابطه خوششان نمیاد و حمایتی نمیکنن بارها گفتن و سر این قضیه مشکل داشتیم .بیشتر از این موارد ترس دارم اگر اقدام کنم دوری راه بیکاری در شهر محل اشتغال ایشان منت گذاشتن ایشان رو سر من به خاطر خرج زندگی بلاخره در سنت ما مرد باید خرج زندگی رو بده اگر شهرم رو ترک کنم قطعا بیکار خواهم شد و مشخص نیست چطوری بتونم کار پیدا کنم نمیتونم ریسک کنم و از طرفی نمیدونم چطور ایشان رو از خودم دور کنم با اینکه نمیدونم شخصی مثل ایشان رو مجدد میتونم تو زندگی به دست بیارم یا نه از طرفی هم از نزدیک ارتباط داشتن با فضای مجازی و تماسی زیاد نمیشه کسی رو شناخت
عرض ادب من دختری هستم ۳۳ ساله تا امروز با هیچ پسری ارتباط نداشتم حتی دوست ساده هم نبودم خواستگار داشتم اما ازدواج دوست نداشتم با مشکلات زیادی روبه رو هستم به شدت از مسائل جنسی میترسم حتی متنفر میشم تا صحبت ازدواج میشه میترسم سنم بالا رفته میترسم از اینده که روبهروم هست و به هیچ دلیل مسخره که میخوام جلو برم تا ازدواج کنم مراسمم بهم میخوره ناراحت میشم ولی از طرفی خوشحالم چون میترسم نتونم نمیدونم چجوری حلش کنم چکا. باید کنم سنم طوری که باید پختگی داشته باشم تو رو خدا راهنمایی کنید دارم دیوونه میشم
الان من احساس ترس دارم هیچی به فکرم نمیاد پدر و مادرم میگن که باید ازدواج کنم ولی من تنهایی رو دوست دارم ونمیخوام که ازدواج کنم خیلی میترسم که با کسی که نمیشناسمش ازدواج کنم
سلام من هیچ وقت در زندگیم دوست دختر یا رابطه جنسی نداشتم و این مسئله ذهنم رو خیلی درگیر کرده و باوجود اینکه در طول روز کار میکنم ولی شرایط ازدواج ندارم راه حل من چیه؟؟؟
سلام خوبین خسته نباشین پسر داییم اومده خواستگاریم، ولی من میترسم، چون دوسش ندارم میترسم نتونیم با هم خوشبخت بشیم و خانوادم راضین، چیکار کنم خیلی استرس دارم
سلام..چ خوبه ک میشه اینجا از کسی مشورت گرفت خدا شمارو خیر بده ک حلال مشکلات مردمی ..پسری دارم ک از ین ازدواجس چند سالیه ک گذشته..خیلی سخت گیر و در امر ازدواج وسواسیه..با کسانیکه معرفی میکنیم اصلا حاضر ب ازدواج نمیشه دو تا شرط گذاشته ک از نظر من منطقی نیست در نتیجه نمیتونم براش شخص مورد نظرشوپیدا کنم شرطاش اینه ک طرف باید حتما پولدار و یا پزشک باشه.خودش مهندسه و از نظر مالی متوسط.چوپ ب خیلی از خواسته هاش در زندگی نرسیده بسیاررپر خشم پر کینه و پر از نفرت از همه افراد دور و برشه …میگه از نظر من همه افراد فامیل برای من مردن..خیلی از رفتارش در رنج و عذابم ..براش از دکتر روانشناس وقت گرفتم ولی از همون اول با تهدید و اجبار بامن همراه شد و اونجا با گفتار و رفتارش منو پیش دکتر شرمنده کرد و اصلا هیچ حرف و نصیحتی از پزشک رو نه قبول کرد و نه اجرا….زندگی ب هر دوی ما خیلی سخت میگذره چون از خواسته ش کوتاه نمیاد و من ماندم ک چکنم؟با پدرش میانه خوبی نداره همسرم بازنشسته س..فقط با برادر کوچکش مشکلی نداره….شما بگویید چ کنم؟
میترسم از عهده تعهدی ک قبل ازدواج میدم بر نیام. پدرم هیچ وقت توی هیچ کاری همراهم نبوده پشتم نبوده از بچگی نتونستم روش حساب کنم به من در هیچ زمینه ایی مشاوره یا راهنمایی نداده،خلاصه بگم برات اینکه دیدی میگن پدر مث کوه پشتته ،برا من نبوده منم الان میترسم برا اینکه تجربه ایی ندارم
من ۲۳ سالمه از دوست داشتن میترسم. از اینکه کسی دوسم داشته باشه. از اینکه ب کسی وابسته شم. من تو خانوادهی متعصبی بزرگ شدم. دوساله ک شاغلم ولی هنوز از بابام میترسم. هنوز اجازه نمیده من مستقل و ب تنهایی برم تفریح کنم. میترسم اونم اینجوری باشه و اینم بگم ک من دنبال یکیم بریم تفریح کنیم. خوش بگذرونیم ولی بیشتر خاستگارام ۳۰ سالشونه. حس تفریح ندارن. دنبال یه زندگی ارومن. یکیشون ک اللان باهاش تو اشنایی هستم خیلی خوبه، موقعیت،شغل،پول،عشق و منی ک همیشه مشکل مالی داشتم حس میکنم بابت این نیارم مجبورم پا بزارم رو احساسی ک دارم و قبولش کنم
و میترسم وقتی ۴۰ سالم شد پشیمون شم ک چرا جوونی نکردم
سلام خسته نباشید من نمیدونم چرا از ازدواج میترسم.وقتی یک مرد به من پیشنهاد ازدواج میده میترسم وارد زندگی کنم
سلام ترس از ازدواج طبیعیه ما وقتی میخوایم وارد یه دوره جدید از زندگیمون بشیم مثل قبولی دانشگاه مثل مصاحبه شغلی مثل ازدواج مثل تولد فرزند هر کدوم به هر حال استرس خاص خودشو داره و طبیعیه. برای ازدواج اول اینکه باید در نطر بگیرید از نظر خانوادگی و فرهنگی و وضعیت اجتماعی اقتصادی تقریبا هم سطح هستید یا نه ، دوم اینکه به هر حال شما یک سری معیار برای همسر آیندت توی ذهنت داری باید دقت کنی ببینی این آقا چقدر به معیارهای شما نزدیکه چون بعده ازدواج نمیشه هیچ آدمی رو تغییر داد پس باید دقت کنید این فرد تقریبا معیارهایی که شما در نظر داریو داشته باشه و سوم اینکه ۶ ماه تا یکسال برای شناخت همدیکه زمان لازم دارید و این مدت آشنایی میتونه بهتر کمکتون کنه و چهارم اینکه اگه میخواید ازدواج موفق تری داشته باشید حضوری برید مشاوره پیش از ازدواج تا تاریخچه خانوادگی و تست های شخصیت ازتون گرفته بشه تا بهتر بتونید تصمیم بگیرید
سلام وقتتون بخیر من از کودکی از ازدواج بدم میومد و هنوزم وقتی میشنوم دوستان یا اقوامم ازدواج کردن براشون ناراحت میشم و وقتی به ازدواج فکر میکنم یا ازم خواستگاری میشه استرس میگیرم و حالم بد میشه و اینکه یادمه زمانی ک بچه بودم فکر میکردم اگه یه روز ازدواج کنم تنها دلیلش بچه دار شدن ولی الان دارم میبینم واقعا نمیتونم یه مردو تو زندگیم تحمل کنم و این افکار باعث اضطرابم میشه
سلام من ۴۰ سال دارم و از ازدواج میترسم یعنی یک حالت گنگ داره نمیدونم میتونم کسی رو خوشبخت بکنم یا نه. من اخلاقم بد نیست ولی اکثر مواقع با خانم ها نمیتونم درست بحث کنم بخدا هم دلم میسوزه براشون و از طرفی هم زود دلمو میزنه کوچکترین مورد از خانمها رای منو برمیگردونه نمیتونم تصمیم قطعی بگیرم خیلی بیچاره ام نمیدونم ترس هست یا یکجور وسواس فکری کمک کنید یک عمر دعاتون میکنم . هر سوالی باشه جواب میدم در خدمتم. اصلا هم زیبایی یا وضع مالی و یا بیوه بودن برام مهم نیست فقط دوست دارم کسی باشه دو روز بعد پشیمان نشم یک همدم واقعی میخوام که بساز باشه و نیتش واقعا زندگی مشترک باشه
ببینید نمیشه گفت وسواس فکری اینا یه جور حساسیت هست .باید قبول کنید که هر شخصی در زندگی چه مرد و چه زن یه سری نقاط قوت و یه سری نقاط ضعف داره هیچکس کامل نیست این به سیاست شما برمیگرده که چطور برخورد کنید درسته نگرانی هست ولی این نگرانی شما بیشتر از اینه که در سن ۴۰ سالگی قرار دارید و هر چه سن و سال آدمها بالاتر میره حساسیت بیشتری در این موارد داره نمیشه اسمشو ترس یا وسواس فکری گذاشت توجه کنید که مثلا در ۱۸ سالگی یک پسر نوجوان ممکنه معیارش فقط دوستی باشه اونم از سبک هوس ،در ۲۵ سالگی این معیار برای ازدواج کمرنگ تر میشه شخص یک ازدواج متعهدانه میخواد ۳۰ سالگی همین شخص همه چیز رو در کنار هم میخواد عشق،صمیمت،تعهد رو و شما در آستانه ۴۰ سالگی به فکر بی نقص بودن هستید برای خودتون یه سری چارچوب مشخص کنید که من دارای همچین ویزگیهایی هستم شخص مقابل من همچین ویژگیهایی ما ناقص هستیم باید همدیگه رو کامل کنیم .موفق و موید باشید
منم مثل شما دقیقا همین طور هستم
سلام وقت بخیر مشکل من درباره ازدواجه الان جوری شدم ک هر خواستگاری که میاد میخوام ک فقط نشه خیلی میترسم چیکار کنم همش استرس دارم از ازدواج ترس دارم
مثل من
مجردم ۳۲ سالمه پسر هستم از یک خانواده متوسط رو به بالا از هر لحاظ فرزند سوم و خواهر برادرم ازدواج کردن من به خاطر تنها موندن پدر مادر دلم راضی به وارد شدن به یک رابطه جدی که بر پایه ازدواج باشه رو نمیشه شدیدا احساس خلا عاطفی و نیاز به یک همدم دارم مدتهاس دارم تحمل میکنم ولی کم اوردم من به لحاظ مادی هم متوسطم خودرویی دارم در قسمت انفورماتیک یک کارخانه مشغولم خونه ای هم مادر داره که ازش اجاره میگیره برا گذران زندگی بارها گفته برو اونجا ولی میدونم به سختی میوفته ..به بن بست خوردم به هردری میزنم کسی رو پیدا کنم از لحاظ مالی بتونه کمک حال زندگی باشه کسی رو پیدا نمیکنم میترسم با این وضع اقتصادی کم بیارم..نمیدونم راه درست چیه سر در گم شدم نسبتا درونگرا هستم و اهل ورزش اصلا رفیق باز نیستم ولی به لحاظ عاطفی و تنهایی واقعا در عذابم. نگرانی هایی دارم از این که رابطه تکراری بشه از اینکه مورد بهتری پیدا بشه و من بعدها پشیمون بشم و از همه مهمتر نگرانم نتونم از پسش بر بیام به سختی بیوفتم ولی از طرفی خیلی خیلی دلم میخواد دیگه واقعا یه زندگی تشکیل بدم که به اون ارامش برسم
من پیشنهاد می کنم اول عاشق شو بعد ازدواج کن. ازدواج بدون عشق محکوم به شکسته. اگر دختری رو دوست داشته باشی، قطعا برای رسیدن بهش بر ترسهات غلبه می کنی
من یه خواستگار دارم اقوام هست همه اطرافیان میگن خوبه پسر خوبی هست آروم هست زندگی کن هست دستش،به دهنش میرسه ولی خودم ار تغییر در زندگیم میترسم نمیتونم بهش فکر کنم که این آدم کنارم باشه . دچار تردید شدم از یه طرف یه دنیا میگن پسره خوبه از یه طرف دلم راضی نمیشه کنارش باشم میترسم ازدواج کنم بعد نتونستم بهش،حسی پیدا کنم
تو چقد منی ?
سلام من خیلی میترسم ازدواج کنم میترسم نتونم و باعث طلاق بشه. خواستگارم راننده هست و حقوق ۱۳ تومن داره ادعا میکنه که خیلی دوستم داره ولی دستش خیلی خیلی خالیه باید از صفر شروع کنه خانوادم جواب مثبت بهشون دادن ولی من همچنان درگیرم و دو دل هستم راهنماییی میکنید
سلام من ۲۱ سالم و خواستگا ر های دارم اما از روبه رو شدن با اونها می ترسم چون فکر می کنم توانایی شناخت آدما رو ندارم وفکر می کنم زندگی رو ازم سلب می کنن و اگر مورد خوبی باشه ممکن از طرف خانواده بر اون اصرار بشه دخترم و شغلم معلمی است و فک می کنم اگر این شغل رو نداشتم مطمئنن همین چندتا خواستگار هم برام نمی امد و این به خاطره شغلم
سلام من دختری بیستو دوساله هستم راستش قراره بعد از ماه رمضان برام خواستگار بیاد اونم پسرخالمه و جالب اینه ک من عاشقش بودم ولی الان نمیدونم دوسش دارم یا ن و از اینک بخوام ب ازدواج فک کنم خیلی منو میترسونه من از همه مسائل مربوط به ازدواج مخصوصا رابطه جنسی میترسم میشه لطفا راهنمایی ام کنید