جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید
امروزه بسیار مشاهده می کنیم که فرزندان نوجوان جامعه مان از محدودیتهایی که فضای جامعه و محیط خانواده بر آنها تحمیل کرده اند سخن به میان می آورند و شاکی هستند. اما آیا آنچه که فرزندانمان آنرا محدودیت تلقی میکنند واقعا نوعی محدودیت به حساب می آید یا این تنها نگاه افراد است که موضوعات را به شکلهای متفاوتی مشاهده میکند؟ والدین تا چه اندازه در قانون گذاری و کنترل زندگی فرزندشان آزاد هستند؟ آیا کنترل زندگی فرزند مساوی با محدود کردن اوست؟
در بررسی این موضوع باید اذعان داشت که گاه واقعا حق با فرزندان است و والدین بیش از اندازه کنترل زندگی فردی و اجتماعی فرزند را در دست میگیرند به گونه ای که شخص هیچگونه استقلالی در تصمیم گیری های ساده زندگی اش هم ندارد. با این وجود در اغلب موارد فرزندان به دلایلی از جمله تفاوت نوع تفکر با والدین و یا فاصله بین نسلها، قوانین داخلی خانواده و عرف جامعه را در تضاد با آزادی خویش میبینند و از آن به عنوان محدودیت یاد میکنند.
شرح و بررسی موضوع:
در ابتدا به بررسی فرض اول میپردازیم. اینکه واقعا حق با فرزند است و والدین بیش از اندازه محدودکننده هستند:
در بین تمام سبکهای تربیتی متنوع، گروهی از پدر و مادرها، بر اساس سبک فرزندپروری خود، به عنوان والدین کنترل گر یا اصطلاحا هلیکوپتری شناخته میشوند. این نام به والدینی داده میشود که بر کوچکترین رفتار و حرکات کودک خود نظارت و کنترل دقیق دارند.
در بعضی مواقع، آنها، مسئولیت کاری که به عهده فرزندشان است، میپذیرند. مثلا: به جای او تکالیف مدرسهاش را انجام میدهند. سبک فرزندپروری مستبدانه، علاوهبر اینکه انرژی زیادی از والدین میگیرد باعث میشود در شکلگیری شخصیت کودک و فرایند هویتیابی آنها، اخلال به وجود بیاید. کودکانی که با روش فرزندپروری مستبدانه، بزرگ میشوند هیچوقت طعم استقلال را نمیتوانند بچشند. اکثر اوقات این بچهها، شخصیتی وابسته و مطیع را شکل میدهند که برای انجام هیچکاری اعتمادبهنفس لازم را ندارد.
در فرزند پروری مستبدانه، اصل تربیتی بر روی قوانین سفت و سختی است که والدین آن را وضع می کنند و کودک باید بدون چون و چرا آن را انجام دهد. والدین دلیلی نمیبینند که درباره قوانینشان توضیح منطقی به کودک خود بدهند:
مطالب مرتبط: مهارت دوست یابی در نوجوانان
کودک: چرا باید این کار را انجام دهم؟
والدین: چون من میگویم.
از برنامه ریزی برای آینده تا انتخاب دوست و همبازی، والدین باید کنترل همه امور فرزندشان را به دست بگیرند و در آن دخالت داشته باشند. محبت در این سبک فرزند پروری هیچ جایی ندارد و در عوض تنبیه (عمدتاً بدنی) جزئی از اصل این شیوه ی تربیتی محسوب میشود. روانشناسان معتقد هستند، والدین مستبد خودشان نیز در دوران کودکی، پدر و مادر مستبدی داشتهاند و این روش تربیتی به نوعی در آنها تثبیت شده است.
مطالب مرتبط: رهایی از محدودیت های خانواده
خصوصیات فرزندان والدین مستبد
1-عدم اعتماد به نفس؛ بیشترین تاثیر فرزندپروری مستبدانه در کودکان است. در واقع تنبیه و سرزنش بیش از اندازه در این کودکان، باعث شکل گیری این ذهنیت در آنها میشود که آن ها نمیتوانند کاری را به درستی انجام دهند. این کودکان به توانایی های خود اعتقادی ندارند و برای انجام هر کاری احتیاج به نظر و تایید والدینشان دارند.
2- ناتوانی در نه گفتن؛ فرزندان والدین مستبد هیچگاه مهارت نه گفتن را نمیآموزند، زیرا آنها قادر نیستند دو رفتار متفاوت را از خود نشان دهند، یعنی در داخل خانه مطیع امر والدین باشند و در خارج از خانه به درخواست دیگران نه بگویند. باید توجه داشت، عدم توانایی کودک در نه گفتن می تواند برای هر والدینی یک مشکل جدی محسوب شود، همه ما می دانیم خارج از محیط خانواده آسیب هایی( تعرضهای جنسی و رفتارهای پر خطر همسالان…) وجود دارد که کودک برای حفظ سلامت خود باید به آنها نه بگوید.
3-ناتوانی در حل مشکلات؛ این کودکان هیچگاه فرصت این را ندارند تا برای مشکلاتشان، آزادانه دنبال راه حل مناسب بگردند، اشتباه کنند و دوباره تلاش کنند تا مهارت حل مسئله را در زندگیشان بیاموزند، در عوض باید همیشه بدون فکر و دلیل، دستورات والدینشان را اجراء کنند تا مبادا اشتباهی رخ دهد.
4-پرخاشگری منفعل؛ بخاطر سرکوب احساسات این کودکان توسط والدین، آنها هیچگاه نمی توانند به صورت مناسب خشم خود را ابراز کنند و در عوض سعی میکنند از راههای دیگر اعتراض خود را نشان بدهند که برایشان کم هزینه تر باشد، مانند لج بازی، خرابکاری، قهر کردن و سکوت…
5-دروغگویی و پنهانکاری؛ فرزندان والدین مستبد میدانند که هر اشتباهی میتواند به تنبیه ختم شود، پس با پنهانکاری و دروغ گفتن کم دردسرترین راه را برای خود انتخاب میکنند و از تنبیه والدین خلاص میشوند. باید توجه داشت دروغگویی و زیر بار اشتباهات خود نرفتن، رفتاری است که میتواند به بی مسئولیتی در بزرگسالی بیانجامد.
مطالب مرتبط: چگونه جوانان را از دوستان ناباب دور کنیم
6- اضطراب و ترس؛ کودکی که محل امن خانواده، برایش مانند پادگان خشک و مقرارتی است و هر روز بدون هیچ منطق و انعطافی، تنبیه و یا سرزنش میشود، همیشه در معرض انواع اضطراب و ترس قرار دارد.
مثالی برای سختگیری در سبک رفتاری والدین:
اجازه ندادن به نوجوان برای بیرون رفتن، از نمونههای بارز سختگیری است.
پدر و مادر از روی نگرانی و مشکلاتی که در جامعه میتواند باعث آسیب به یک نوجوان شود، اقدام به محدود کردن فرزند خود میکنند. در واقع آنها ترجیح میدهند که فرزندشان در خانه و در کنار آنها باشد و یا اگر قصد بیرون رفتن دارد، باهم به بیرون بروند. از طرفی دیگر تعیین محدودیت نوجوان برای ماندن در خانه ، میتواند زمینه ایجاد مشکلات بسیاری را برای نوجوان فراهم کند. استقلال داشتن یا هویت یابی به وسیله بودن در جمعهای دوستانه، از نیازهای نوجوانان است و ممکن است برای کنار زدن محدودیتها با والدین خود مخالفت کنند. میتوانید با رعایت اصل زیر به فرزندان خود اجازه دهید که زمانهایی را بدون نگرانی به تنهایی بیرون از خانه باشند و با دوستان خود وقت بگذرانند.
تعیین زمان بیرون ماندن نوجوان از خانه و تعیین پیامدهای پایبند نبودن به مقررات :
بهتر است زمانهایی را با کنترل و نظارت خودتان اجازه دهید فرزندتان به تنهایی بیرون رود و یا ساعاتی را در جمعهای دوستانه باشد.
برای اینکه به عنوان پدر و مادر، کنترل شرایط از دستتان خارج نشود؛ در مورد زمان بیرون ماندن از خانه با فرزند خود صحبت کنید. بهتر است با آرامش به او توضیح دهید که اگر اجازه میدهید به تنهایی بیرون برود به این معنی نیست که او حق دارد تا هر زمان که خواست بیرون باشد.
سعی کنید با زبانی ساده و دوستانه، قوانین و مقررات خانه را برای فرزندتان شرح دهید و از پیامدهای عمل نکردن به آنها با او صحبت کنید.
در اینجا میپردازیم به فرض دوم؛ اینکه فرزندان در واقع محدودیت های چندانی ندارند ولی ادعای محدود بودن دارند:
سبک زندگی کنونی با سبک زندگی پنجاه سال پیش بسیار متفاوت است. آزادی های بی حد و حصری که فرزندان نسل جدید دارند در مخیله فرزندان گذشتگان ما نمیگنجید. امروزه دیگر خبر از قوانین سخت پدرسالاری در خانه ها نیست و اینگونه نیست که فرزندان نزد پدر و مادر حق اظهار نظر و بیان احساساتشان را نداشته باشند. امروزه فرزندان در بسیاری از تصمیم گیری ها استقلال شخصی دارند و نظرات فردی خودشان را اعمال میکنند. آنها سبک پوشش، سبک زندگی، طریقه پر کردن اوقات فراغت، و بسیاری از امورشان را براساس علاقهمندی هایشان پیش میبرند.
در میان این استقلال ها گاه مواردی پیش می آید که علاقهمندی فرزند با عرف خانواده همخوانی ندارد و قوانین خانوادگی را زیر سوال میبرد. در چنین مواردی فرد به احساس محدودیت دچار میشود، در حالی که خبری از محدودیت نیست و این طبیعی است که هیچ انسانی نمیتواند از آزادی بی قید و شرطی برخوردار باشد زیرا آزادی مطلق امری محال و خود متناقض است.
آنچه در اینجا از اهمیت بالایی برخوردار است نحوه تعامل والدین با فرزندان است تا این حس دروغین محدود بودن را از وجود فرزندان بزدایند.
برای تعیین قوانین و محدودیت هایی منطقی و مناسب برای کودکان و نوجوانان لازم است پدر و مادرها به چند نکته ی زیر توجه داشته باشند:
*قوانین و مقررات باید روشن و شفاف باشند :
پدر و مادر باید خواست و قانون خود را با استفاده از واژگان و جمله هایی ساده و شفاف برای فرزندانشان توضیح دهند.
سعی کنید برای بیان قوانین و خواسته هایتان از جمله های مثبت و کوتاه استفاده کنید.
«این کار را انجام بده»، بسیار بهتر از «این کار را انجام نده است.»
*دلیل هر قانون را برای فرزندانتان توضیح دهید:
اگر فرزندتان بداند که هر قانون به چه دلیلی وضع شده است بی گمان آن را رعایت می کند.
*درباره ی قانون و مقرراتی که قصد دارید برای فرزندانتان در نظر بگیرید با آنها گفت وگو کنید:
ناگهان و بی مقدمه قانون و محدودیتی وضع نکنید.
*هر چند وقت یک بار قوانین و مقرراتتان را به فرزندان خود یادآوری کنید:
بعضی وقتها فرزندان برخی از قوانین و محدودیت ها را فراموش می کنند.
در این صورت، بهتر است پیش از این که دچار دردسر شوید، آن قانون را به آنها یادآور شوید.
اگر دریافتید یکی از فرزندانتان آگاهانه قانونی را نادیده می گیرد، لازم است او را جریمه ای منطقی کنید.
*برای بیان قوانین و مقرراتتان از لحنی دوستانه استفاده کنید:
اگر اعمال محدودیت با روشی دوستانه و ملایم صورت گیرد، هم موجب شادی و رضایت کودکان از اجرای قانون میشود و هم به برقراری رابطه ای مثبت و سازنده میان شما و فرزندانتان کمک می کند.
توجه داشته باشید، اگر شما با لحنی تند و سخنانی خشن از فرزندانتان بخواهید که قانونی را رعایت کنند، آنها را به سمت نافرمانی، مقاومت و واکنش نشان دادن نسبت به خواست و قانونتان سوق می دهید.
سخن پایانی:
چنانکه بررسی کردیم موضوع محدودیت های دختران در خانواده امری است که بیشتر به سبب ناهمگونی و دوری تفکرات والدین و فرزندان رخ میدهد و اگر خواستار کاهش چنین مشکلاتی باشیم باید در ابتدا والدین را با اصول صحیح پرورش فرزندان آشنا سازیم تا در امر کنترل فرزندشان نه چندان دچار افراط شوند که زندگی را برای فرزند خود دشوار کنند و نه چندان به دام تفریط افتند که لجام کار از دستشان رها شود و هیچگونه کنترلی بر اعمال و رفتار فرزندشان نداشته باشند. طبیعی است فرزندانی که هیچ محدودیتی در خانه و خانواده نداشته باشند افراد قانون گریزی خواهند شد که نهایتا به خود و جامعه آسیبهای جبران ناپذیری وارد خواهند کرد.
«نگین شیخی»
منابع:
عرض ادب و احترام دختر سیزده ساله ای دارم ک ب هیچ وجه ب حرفم گوش نمیده با اینکه خیلی وابستگی شدیدی ب من داره ولی شدیداً اذیتم میکنه چهار ماهه ک رژیم غلط غذایی گرفته حدود بیست کیلو وزن کم کرده وداره ب سلامتی خودش ضربه میزنه ولی اصلا ب حرف هیچکس گوش نمیده کارم هر روز اشک ریختنه ولی اصلا اهمیت نمیده تصمیم گرفتم ولش کنم از خونه برم
ببخشید مامانم نمیزاره بروم کتابخانه من حواسم به ماشین است ولی پافشاری میکنه باید بری سرکار و میخواستم بروم پارک بازی کنم با دوستم میگه نه باشه یه روز دیگه و میخواستم بروم خانه مامان بزرگم میگن نه چون خواهرم میفهمه میگه منم میام و گریه میکنه