خانه / دوستی مجازی بعد از کات و جدایی

دوستی مجازی بعد از کات و جدایی

0
0

بعد کات کردن با پسری آشنا شدم تو فضای مجازی با هم دوست شدیم و هر چی این زمان بیشتر می گذشت هم بیشتر صمیمی می شدیم. خاطرات خوبی رقم زدیم اما هر چی بیشتر جلو می رفت خودمو می دیدم که به کوچیک ترین حرفاش لبخند می زنم. با کوچیک ترین حرفاش دلخوری اش و قهر کردناش بغض می کنم.
اونقدر بهش وابسته شدم ک تا چشم باز می کردم بهش پیام میدادم و کل روزم رو با حرف زدن با اون می گذروندم. طی این مدت انگار بیشتر از قبل هم از خانوادم دور شده بودم. چون تنها کسی که برام اهمیت داشت این پسر بود.
هر حرفی هر چیزی تو دلم بود رو می تونستم راحت بهش بگم. لذت می بردم از حرف زدن باهاش و عاشقش شدم.
اون زمان می دونستم ک هیچ وقت همچین حسی رو به کسی نداشتم منی ک با قهر کردناش
150 تا پیام می فرستادم تا صبح و برعکس اون خواب به چشم نمیومد و حتی گریه کردنام به جایی رسیده بود که انگار راه نفسم رو بریدن.
اما اون هیچ وقت یه شب کامل نمی موند که مشکلات حل کنیم. می دونست دارم اشک میریزم و راحت می خوابید.
تو پی وی جواب پیام من رو نمی داد و گفت حوصله‌ حرف نداره بعد میدیدم همون لحظه با دوستاش خوش و بش می کنه جواب منو نمیده و نمی گه که از چی ناراحته.
همینجوری گذشت و گذشت و بحثمون هم بیشتر می شد و گریه کردن منم ادامه داشت تا اینکه یه روز با یه پسر دیگ هم آشنا شدم چند روز بود که می شناختمش.
ازش پیشش تعریف کردم و گفتم دوستی نداره دوست شین. مشتاق نبود اولش اما به خاطر من قبول کرد
چون خیلی اصرار کردم که ای کاش لال می شدم و هیچ وقت اصرار نمی کردم.
با هم دعوا کردن هر دوشون به صورت مساوی مقصر بودن گف اگه می خوای من باشم باهات دیگ نباید اون فالو داشته باشی. اصن چ دوستی هستی بقیه رو نمی بینی چجور رفتار می کنند.

من بارها بارها بهش گفته بودم ک دعوا نکنه به خاطر من کوتاه بیاد احترام بزاره همونطور ک من حرفای دوستاش رو نادیده می گرفتم. اما حرف حرف خودش بود می گفت به من بی احترامی شده چرا انقد ساکتی من اولش واقعا می خواستم فقط دوست شن همین به خدا نمی خواستم جوری بشه ک منم دیگ با اون شخص دوست نباشم.

اون طرف دوست چند روزه بهم گفت یکی رو انتخاب کن اون یا من. حذفش کردم اما بعد چند مدت دیدم وقتی با دوستاشه حسادت کردم چون قبلا گفته بود دوستاش ماله خودشه و بیمون دعوا بود این همه مدت.

دیدم اصلا هیچ پشیمونی نداره هیچ تاسفی نداره که یه ذره برای حرفم ارزش قائل نشده. اینا خیلی اذیتم می کردن و خیلی بحث کردیم چون این وسط یه چیزایی بود یه حرفایی بود از گذشته ک آتیش می گرفتم.

با اون دوست چند روزه آشتی کردم دوباره و خودم پاپیش گذاشتم و اونو راضی کردم (دوست صمیمیم) ک باهم بمونیم مثل قبل. او هم قبول کرد اما حس کردم سرد شده خیلی فاصله می گیرعه.

منم فاصله گرفتم و تو فضای مجازی منو با اون دوست چند روزه ای ک اصلا هیچ سنمی واقعا نداریم و در حد سلام و ایناس برخورد کرد و از اون موقع من از همه جا حذف کرد و هیچی نگفت.

خودم رفت پی ویش گفتم چرا خودت سرد بودی قبلا بهت گفتم بیا بریم و اینا اما تو هیچ اهمیتی ندادی

هیچی نگفت فق گفت این دوستی نمی خوام و نمی خوام دوستت باشم مثل دو تا آدم بالغ قطع رابطه کنیم و دیگ دوست نباشیم

فقط می خوام بدونم اشتباه از من بوده واقعا؟

پاسخ مشاور به سوال “

سلام دوست عزیز

همان طور که در صحبت های خود اشاره کردید، بسیاری از مشکلات درونی شما مثل احساس غم، احساس تنهایی، ترس از طرد شدن، کمبود عزت نفس همگی به زندگی گذشته شما بر می گردد.

شما در دوران کودکی و نوجوانی مورد محبت و توجه والدین خود قرار نگرفته اید و این کمبود محبت کودکی باعث دور شدن شما از خانواده تان شده است.

این کمبود توجه از طرف خانواده آسیب هایی به روح و روان شما وارد کرده است. احساس پوچی، احساس بی ارزشی یا احساس طرد شدگی از پیامدهای آسیب دوران کودکی و نوجوانی است.

بنابراین شما برای راهایی از احساس غم، تنهایی و افسردگی، به برقراری رابطه دوستی اقدام کرده اید. اما همانطور که خود نیز مشاهده کردید، دوستی با هیچ شخصی نمی تواند غم درون شما را درمان کند.

بنابراین به شما توصیه می کنم قبل از شروع رابطه دوستی مشکلات درون خود را درمان کنید. به این باور برسید که هیچکس بجز خودتان قادر به حل این مشکلات درونی نیست.

در حقیقت، شما نیاز به پیداکردن پسری برای شنیدن صحبتهای تان دارید. کسی که به درد دلهای شما خوب گوش دهد، به شما توجه کند، وقت خود را به شما اختصاص دهد و شما را بی قید و شرط دوست بدارد.

هیچ پسری دوست ندارد با یک دختر بی اعتماد به نفس یا دختر افسرده دوست شود. اگر پسری هم دوست شود احتمالا قصد سوء استفاده دارد.

پسری که قصد سوء استفاده دارد

هیچ پسری درمانگر مشکلات شما نیست. چون این کار در حوزه وظایف یا تخصص او نیست. بنابراین شما باید مدتی تنها باشید، با خود خلوت کنید، ریشه غمها و دردهای خود را پیدا کنید و درصدد درمان مشلات درون خود برآیید.

وقتی به خودشناسی رسیدید، احساسات خود را شناختید و متوجه شدید این احساسات ریشه در درون شما دارد و به دلیل آسیبهای گذشته شما بروز کرده اند، این آگاهی به شما کمک می کند تا اعتماد به نفس خود را برای شروع زندگی دوباره بازیابید.

تمرین برای تقویت مهارتهای مقابله با احساسات، تمرین در افزایش عزت نفس به شما کمک می کند با قدرت و احساس بهتری وارد رابطه دوستی شوید.

وقتی خوشبختی را در ارتباط با دیگران تعریف می کنید، این احساس خوشبختی پایدار نیست. وقتی احساس شادی درونی باشد و به دنیای بیرون وابسته نیست، به خوبی می توانید وارد رابطه دوستی سالمی شوید.

رابطه ای که در آن عشق، علاقه و احترام متقابل دیده می شود. رابطه ای که در آن هیچ یک به دنبال گدایی محبت در نگاه دیگری نیست.

با سپاس از همراهی شما

  • Nobody درخواست شده در 7 ماه پیش
  • آخرین ویرایش 6 ماه پیش
  • من بیست و دو سالمه و اولین بار از یکی از همکلاسی های جنس مخالفم خوشم اومد ولی زیاد نبود ، بعدش من سریع وارد یه رابطه مجازی شدم و چندماهه که با هم هستیم ولی جدیدا دوباره یاد اون خانومی که قبلا دیده بودم تو ذهنم میاد و آزارم میده ، ولی این کسی که الان باهاش هستم خیلی عاشق من شده و من نمی‌دونم باید ترکش کنم و برم سمت اون کسی که همش تو فکرمه یا نه با همین بمونم که منو همه جوره قبول داره و دوستم داره ، اون کسی که تو فکرم میاد ( نه اون کسی که الان باهاش تو رابطم ! ) اخیرا فهمیدم که خیلی جواب سلام منو نمی‌ده و نمی‌دونم چرا با من بد شده و من می‌خوام درستش کنم ( همکلاسیم هست )
نمایش 0 نتیجه
پاسخ شما
فیلد زیر را به عنوان مهمان پر کنید یا اگر عضویت دارید
نام*
آدرس ایمیل*
ایجاد URL