دختری هستم ۲۲ ساله که یک ماهی هست با فرد مورد علاقم ازدواج کردم، میزان اهمیتی که به مسائل سیاسی و اجتماعی میده بیشتر از من هست و همین سبب شده من احساس بی ارزشی تو این رابطه مشترک رو داشته باشم. من در حد توانم نسبت به ایشون اهمیت و توجه رو نشون میدم، باتوجه به گذشته سختی که داشته میدونم باید بیشتر بهش توجه کنم.
اینکه توقع داشته باشم وقتی حال من نامساعد هست،به من توجه کنه و فرصتی که داره رو صرف من کنه اشتباهه؟ همسرم ۲۹ سالشه و میشه گفت بچه نیست اما همچنان سرگرم استوری گذاشتن راجب مسائل اجتماعی هست، من خودخواهی نمیکنم اما چون میبینم اون زمان لازم برای توجه به من رو داره اما خرج مسائل دیگه میکنه ناراحتم.
توی این یک ماهی که از عقد گذشته، دوبار احساس پشیمونی از ازدواج کردم. این حق من نیست که اول زندگی و دوران خوشی، وقتم صرف اشتباه کردن و گریه های مدام باشه.
همسرم نسبت فامیلی با من دارند. من شخصی کاملا برون گرا و اون تقریبا دروان گرا، شروع رابطه از طرف من بوده. دقیقا ۴مهر سال گذشته من صحبت باهاش رو شروع کردم.
پاسخ مشاور به سوال “پشیمانی دختر از ازدواج در دوران عقد”
دوست عزیز سلام
احساس بی ارزشی یا احساس تنهایی بعد از ازدواج احساسی است که زنان بسیاری بعد از ازدواج آن را تجربه می کنند و شما در این امر تنها نیستید.
مشکلات اول ازدواج در بین زوجهای تازه ازدواج کرده امری شایع است. دو فرد با دو سبک فرزندپروری، با ایده ها، ارزشها و عقاید متفاوت قرار است زیر یک سقف در کنار هم زندگی مشترک خود را آغاز کنند.
اما اگر این مشکلات اوایل ازدواج نادیده گرفته شود و درمان نگردد، به احتمال زیاد در ادامه زندگی شرایط دشوارتر خواهد شد.
متاسفانه بسیاری از زوجها دوران دوستی قبل از ازدواج به شناخت درستی نسبت به هم دست پیدا نمی کنند. هدف از ازدواج را به درستی درک نمی کنند، به خاطر فشار خانواده و همسالان ازدواج می کنند. این ازدواج اشتباه سرانجامی جز شکست و پشیمانی از ازدواج به همراه ندارد.
بحث یک عمر زندگی است. تصمیم بسیار مهم و مادام العمر است. بنابراین در مورد ادامه این ازدواج خوب فکر کنید و تصمیمی احساسی نگیرید.
تاکنون هیچ ازدواج اشتباهی با گذر زمان، با عروسی گرفتن یا بچه دار شدن درمان نشده است. بی توجهی مرد به زن اگر درمان نشود می تواند موجب سرد شدن زن از مرد و از دلایل طلاق عاطفی زوجین است.
بنابراین، نگرانیهای شما و این احساس پشیمانی از ازدواج احساسی کاملا درست و قابل توجه است. به شما توصیه می کنم، قبل از عروسی و در همان دوران عقد تکلیف این ازدواج را مشخص کنید.
باید به این نکته توجه کرد که اختلاف زن و شوهر در زندگی مشترک امری طبیعی است. بسیاری از این اختلافات زناشویی از طریق گفتگو و ارتباط صحیح با همسر قابل رفع شدن است.
در واقع، زمانی باید در مورد آینده ازدواج نگران بود که زن یا مرد شما انگیزه لازم برای حل اختلافات از طریق گفتگو با همسر را ندارد. بنابراین این وظیفه شماست تا تکلیف شوهر خود را از این احساس پشیمانی از ازدواج در دوران عقد مشخص کنید.
حال این همسر شماست تا تصمیم درستی در مورد ادامه زندگی مشترک بداند. آیا او آماده است برای بهبود رابطه به پای گفتگوی شما بنشیند و رفتارهای اشتباه خود در رابطه را اصلاح کند یا انگیزه لازم برای توجه به خواسته های شما را ندارد.
با سپاس از همراهی شما
پشیمانی شوهر در دوران عقد
خیلی اوقات افراد در دوران عقد دچار سردرگمی یا پشیمونی از ازدواج میشن. در این دوره چون هنوز شما زندگی مشترکتون رو به طور کامل شروع نکردید اگر پشیمونی در دوران عقد منجر به جدایی بشه بهتر از این خواهد بود که بعد از ازدواج دچار اختلاف یا بی علاقگی بشید و اون موقع تازه به فکر چارهای بیوفتید. البته این حرف به این معنا نیست که شما باید جدا بشید صرفا به این منظور گفته شده که مشکلات رو کاملا جدی بگیرید و اونها رو پیگیری کنید.
من به شما توصیه میکنم اگر برنامه زود هنگامی برای ازدواج دارید اون رو فعلا به تعویق بندازید.
در این مدت شما لازمه که با همسرتون گفت و گو کنید و علت ناراحتیهای همسرتون رو بپرسید. سعی کنید تشخیص بدید که نسبت به گذشته چه چیزی تغییر کرده که اختلاف بین شما بیشتر شده. همسر شما ممکنه آشفتگیهایی در مورد مسئولیتهایی که کم کم داره تجربشون میکنه پیدا کرده باشه یا انطباق پذیری انتقال از زندگی مجردی به زندگی متاهلی براش دشوار بوده باشه. از دیگر احتمالات رایج درباره پشیمونی در دوران عقد مسائل مالی هست. مرد معمولا بین درآمد خودش و انتظارات همسرش سنجش انجام میده و در صورتی که احساس کنه خواستههای همسر از توانش خارج هستند امکان پشیمانی وجود داره. احتمال بعدی مربوط به خانوادهها هست. شما باید سعی کنید نظر همسرتون درباره خانواده خودتون و برخورد شما نسبت به خانواده ایشون رو بررسی کنید. گاهی اوقات ارتباط نامناسب با خانواده یکی از دو طرف موجب اختلاف و پشیمونی میشه. قطعا خیلی از دلایل دیگهای میتونه وجود داشته باشه که همشون قابل ذکر نیستند و نیاز به بررسی بیشتر در جلسات مشاوره داره.
حتما به شما توصیه میکنم برای کمک به مشاور مراجعه کنید. مشاور به شما و همسرتون کمک میکنه که مشکلات موجود رو شناسایی کنید و تدبیری برای اونها پیدا کنید. علاوه بر این شاید پشیمونی و بهانهگیریهای همسر شما دلیلی داشته باشه که ایشون توانایی گفتنش به شما رو نداره که در این صورت مشاور اینکار رو آسون تر میکنه.
خود شما هم کارهایی برای بهبود این شرایط میتونید انجام بدید. شما میتونید از خانواده خودتون یا همسرتون درباره این شرایط راهنمایی بگیرید. البته این مشورت باید کاملا با احتیاط باشه و شما نباید تمامی جزییات رابطه خودتون رو برای اونها تعریف کنید به طوری که اگر همسرتون متوجه شد ناراحت بشه.
شما به عنوان همسر ایشون باید عشق و محبت خودتون رو به ایشون نشون بدید و از ایراد گیری های بیش از حد پرهیز کنید. همسر شما باید متوجه نزدیکی شما با ایشون بشه و به شما اعتماد داشته باشه و شمارو نسبت به خودش صمیمی ببینه. شما و همسرتون میتونید وقتایی که از لحاظ روانی در وضعیت خوبی دارید اختلافها و بحثهای گذشته رو آرامش تحلیل کنید و اونها رو ریشه یابی کنید. اینکار مانع از دوباره اتفاق افتادنشون میشه. اما باید دقت کنید که این صحبت ها نباید تبدیل به مشاجره بشن و باید کاملا دوستانه و همراه با قدرت پذیرش باشن.
با آرزوی خوشبختی و موفقیت در تمامی مراحل زندگی.کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
- شیرین درخواست شده در 4 ماه پیش
- آخرین ویرایش 3 ماه پیش
- حدودا 11ماه که عقد کرده هستم علی رقم خواستگار های زیادی که داشتم چون تک دختر خانواده هستم دنبال شخصی بودن که بیشتر شبیه معیار و ملاکام باشه بین خواستگارام به ظاهر این آخری فقط هشتاد درصد شبیه بود که بهشون بله دادم ،دنبال شخصی بودم که اهل نماز و روزه باشه ،اهل کار خیر باشه ،سبک زندگی شهدایی داشته باشه و انفاق و بخشندگی تو جونش و اسیر تجملات این دنیا نباشه ،با همسرم که آشنا شدم به ظاهر تمام این موارد تو وجودشون بود منتها شش ماه که از عقد گذشت کلا رنگ باختن و چهره واقعیشون ظاهر شد که برای من خیلی دیر هست و الان اصلا نمیدونم چکار کنم کسی که فکرش نمیکردم بخواد به درآمد و مال و دارایی من گیر بده این موضوع براش مهم شده و جلو روی خانواده ام مونده تا حساب کتاب من با خانواده ام جدا کنه و هزار مورد دیگه که اصلا نمیدونم کدوم بگم بسیار بچگونه رفتار میکنه اهل کار کردن نیست و مدام قهر میکنه ،چی میخواستم چی شد
- حدود سه ماه میشه عقد کردیم اما هیچ حسی از جانب خانمم نمیبینم . اما دوستم داره فک میکنم . داستان ما از جایی شروع شد که یه آشنایی نسبی بهش بدست آوردم و مدت کوتاهی بعد از آشنایی بهم گفت که دیگه دختر نیست و چه آسیب عاطفی و روانی بهش وارد شده. ما هشت سال با هم اختلاف سنی داریم ممکنه این عاملی باشه که زیاد ازم میخواد دور باشه شاید هم اتفاقی که در گذشته براش رخ داده و شاید هم حساسیت زیادش . اما هرچی هست برام واقعا سخته فهمیدنش که تا چه حد منو میخواد چون هیچ ری اکشنی وقتی کنارشم نداره . هربار که سعی میکنم کانال های ارتباطی رو باز نگه دارم و مکالمه رو ادامه بدم به نحوی نفر گ طفره میره و بهونه هایی میاره . ممکنه به خاطر هرمن هاش باشه ؟ (هرمن مردانه) . اما گاهی خیلی به ندرت گرم میگیره و شروع به صحبت کردن میکنه این در صورتیه که پیشش نباشم برای مدتی . دختر درونگراییه یا حداقل با من اینطوریه . رابطه جنسی به شدت سردی داره . فقط خواستم بدونم آیا با گذشت زمان این رابطه گرم میشه یا نه
- سلام روزبخیر، حدود پنج ماهه ک پسرم عقدکرده، باوجود اینکه به خانمش کلی احترام گذاشتیم و تمام رسم ورسومات رو بجااوردیم، خانم به بهانه اینکه بعدازچندماه ازتیپ پسرم خسته شده، قهرکرده، چندبار رفتیم ک مشکل روحل کنیم ولی پدرشون راه ندادن، خودشونم تهدید کردن مارو،چندبارهم گفتن نمیخوان وپشیمون شدن، اینم بگم این خانم مطلقه هستن، البته عقدکرده بودن وطلاقشون دادن،گفتن ک تمام مهریه رومیزارن اجرا، درصورتیکه پسرمن هیچ مشکلی ندارن، میخواستم بپرسم قانون چه تصمیمی درمورداین خانم میگیره؟؟؟
- ببخشید مه نزدیک یکماه هست ازدواج کردم .الان نامزدم میگه دودل هستم واسه ازدواج اول هیجان داشتم با تعریف تمجدید از خانواده خودم نسبت به تو دوست داشتم ولی الان پشیمانم. الان گفتم عجله نکنه ۲۰روز فرصت دادم بهش چون دوسش دارم .گفتم شاید نظرش برگرده. چه برخوردی کنم باهشون میگه کسی ندونه ازخانواده الکی بگیم مشکل ازمایش خون
- اقایی هستن ۲۸ ساله،دوماهه با فرد مورد علاقه م که یکسال دوست بودم عقد کردم. وایستگی بسیار شدید به خانوادهم دارم و تو این مدت با خودم گفتم چه خاکی تو سرم کردم،همش مسئولیت و….کاش میموندم کنار خانوادم،همش غر میزنه کار نباید ازاد باشه،حتما باید بری شرکت برای مردم کار کنی سر این چیزا درگیریم،منم همش دنبال بهونه م تا جا بزنم ولی خانومم بهشدت وحشتناک عاشقمه،یخورده حساسه و مثلا شناره دختر داییم تو گوشیم دید کتکم زد،تو خیابون منو زد خانومم.من دوسش دارم ولی میترسم این سرد شدنم خوب بشه،اصلا نمیتونم باهاش حرف بزنم و افسردگی شدیدی گرفتم،عذاب وجدان دارم که ازش جدا بشم ،چون مادر و پدرش خیلیییی ادمای بدی هستن حتی از نظر خودش،چون دوران جوانی سختی داشته و همیشه از طرف اونا تحت فشار بود،نمیدونم چه غلطی بکنم،حس میکنم تنها باشم بهتره،از طرف دیگه میگم زندگی دختره مردم خراب کردم و باهاش بازی کردم،خدا منو لعنت کنه…زنم وابسته منه ولی من بیشتر از ۵ ریقه نمیتونم باهاش خرف بزنم ولی این درحالیه که تا چند ماه پیش میمردم براش ولی یکهووووو ولا عوض شدم و با خودم میگم کاش تنها بودم میرفتم دور میزدم و فیلم و….من ادم پست و کثیفی هستم ایشالله بمیرم،من باعث نابودی این دختر شدم
- 14 دیدگاه بیشتر
- شما برای ارسال پیام ابتدا باید وارد شوید