خانه / اومدم خونه بابام شوهرم نمیاد دنبالم

اومدم خونه بابام شوهرم نمیاد دنبالم

0
0

همسر بنده گاهی خیلی زود عصبانی می‌شود متاسفانه بیشتر اوقات به دلایل خیلی پیش پاافتاده به شدت عصبانی می‌شود هرچند من سعی میکنم با سکوت عصبانیت همسر را کم کنم اما گاهی اوقات نمیتوانم او را آرام کنم. یک هفته پیش بیمار بود و در منزل استراحت می‌کرد. بعد از دوسه روز با بهانه اینکه چرا مادر من برای احوالپرسی به موبایل او زنگ نزده دعوا را شروع کرد. هرچند ابتدا سعی کردم او را قانع کنم بااین جمله که مادرم هر روز به تلفن منزل زنگ زده و احوالپرسی کرده اما او توجه نکرد و مدام میگفت از مادرت طرفداری میکنی و شروع کرد به مسائل گذشته را پیش کشیدن. ۱۷ ساله که ازدواج کردم و یک فرزند دختر ۱۵ ساله دارم. متأسفانه به قدری دعوا بالا گرفت که مجبور شدم موضوع را با برادرم درمیان بگذارم چون دیگر نمی‌توانستم فریادها و توهین همسرم را تحمل کنم. بردارم به منزل ما آمد و مرا با فرزندم به خانه مادرم برد. یک هفته هست که باهم تماسی نداریم و برادارم سه مرتبه با او صحبت کرده و از او خواسته تا به مشاوره زوج درمانی برویم اما همسرم قبول نمی‌کند. شوهرم مدام مرا مقصر می داند. این رفتار را چندین مرتبه تا به حالا از زمان ازدواجمان انجام داده و هر بار یکی از اعضای خانواده من یا همسرم پادرمیانی کرده تا باهم آشتی کردیم اما الان دیگر پادرمیانی هم فایده ندارد اصلا به حرف کسی گوش نمی‌دهد حتی من و فرزندم رابه خانه راه نمی دهد از این که دوباره به من فحاشی کند به او تلفن هم نمیزنم. لطفا مرا راهنمایی کند.

پاسخ مشاور با سوال ” قهر کردم اومدم خونه بابام شوهرم نمیاد دنبالم “

سلام دوست عزیز

احساسات و نگرانی شما قابل درک است. در همه ازدواج های همواره اختلافاتی بین زو و شوهر اتفاق می افتد. ممکن است یکی از زوجین بنا بر دلایل مختلف از جمله بیماری جسمانی، فشار مالی، بیماری اعتیاد، مشکلات درونی مربوط به گذشته بهانه گیری کند و استرس خود را از طریق جنگ و دعوا به خانواده منتقل کند.

در چنین مواقعی که شوهر عصبانی می شود، ممکن است شروع به تحقیر همسر، فحاشی، توهین و ناسزا کند.

در چنین مواقعی شما بهتر است مدتی سکوت کنید و اجازه دهید عصبانیت شوهر شما فروکش کند. سپس با لحنی آرام و دلسوزانه در مورد اختلافات با همسر خود به گفتگو بپردازید. این نیازمند تقویت مهارت ارتباط با همسر است.

اینکه همسر شما به خانواده شما نوهین می کند کار درستی نیست. اما در یک ازدواج موفق زن و شوهر هرگز مشکلات زندگی مشترک خود را به بیرون انتقال نمی دهند.

شما احساسات برادر خود را تحریک کردید تا بر علیه شوهر شما بایستد و از شما حمایت کند. چنین اقدامی هرگز مورد پسند هیچ شوهری نیست.

باید دانست که قهر کردن از خانه راه حل دعوای زن و شوهر نیست. شوهر شما هم لجبازی کرده و حاضر نیست دنبال شما بیاید. بنابراین شما مجبورید به خاطر این اشتباه، تا مدتها در خانه پدر بمانید.

به نظر بنده، حالا که اختلافات ااینقدر بالا گرفته، فرصت مناسبی است تا یک بار برای همیشه، به ریشه مشکلات تان بپردازید و رابطه عاطفی با همسر خود را بهبود دهید.

این کار فقط در سایه احترام متقابل، حس فداکاری، گذشت، گفتگوی سازنده و اراده قوی مقدور است. در واقع، زن و شوهر باید انگیزه کافی برای ادامه زندگی مشترک را داشته باشند تا بتوانند در مورد مسایل مختلف زندگی زناشویی با هم گفتگو کنند.

تا زمانیکه یکی از زوجین احساس کند که حق با اوست و دیگری را مورد توهین و تحقیر قرار دهد و طرف دیگر احساس قربانی شدن در رابطه کند، بهبود رابطه عاطفی با همسر ممکن نیست.

قطعا شما و همسرتان دلایل کافی برای 17 سال زندگی مشترک را داشته اید. اما گاهی به دلیل نبود مهارت ارتباطی و مهارت مقابله با احساسات، زوج قادر به رفع مشکلات ازدواج خود نیستند و در این مورد احساس درماندگی و ناامیدی می کنند.

با سپاس از همراهی شما

  • دیروز باهمسرم داشتم شوخی میکردم اونم پایه بود مثل همیشه ولی حدود یه هفته پیش باخواهرشوهرم دعوام شده بود وحقم بامن بود ولی همسرم مدام جلوی جمع از اون پیروی میکردو… دیروز همسرم با خط کش فلزی محکم میزد تو دست وپام و چونکع منم به شوخی روش آب ریختم همیشه این اتفاقا میوفتاد ولی من فرق جدی وشوخیو میفهمم… خلاصه که یه سیلی محکمم زد توگوشم وهلمم داد محکم به دیوار خوردم ومنم به بابام زنگ زدم وگفتم بیاد دنبالم آخه من جغتای زندگی میکنم وخانواده خودمم مشهد به هرحال بابامم زنگ زد به همسرمو باهاشم صحبت کردم همسرم گف میخوای بری گفتم آره و منو آورد دیشب مشهد دم خونمون و خونمونم نیومد وبرگشت وخانوادمم هرچی بهش زنگ زدن برگرده نیومد و بی احترام به اونام شد حالا مقصر اون بودههه ها ولی من بخاطر خانوادم هرچی الان باهاش تماس میگیرم اصلا جوابمو نمیده اون خیییلی مغرور و یک دندس.
  • من الان ۱۰ روزه خونه بابامم با همسرم سر موضوعی بحث کردیم پدرش از خونشون طبقه بالا اومد گفت این دختر ببر بزار خرابه باباش دوسه ماه بمونه و به پدرم به احترامی کرد منم حالم خیلی بد شد چون من پدرشوهرمو خیلی دوست دارم و توقع همچین حرفیو نداشتم گفتم بریم منو ببر همسرمم گفت باشه برو لباساتو بپوش ببرمت گفت برو لباستم جمع کن منم جمع کردمو رفتیم منو گذاشت خونه بابام و رفت نمیدونم چیکار کنم تکلیف چیه میاد یا نه من زندگیمو دوست دارم اما هر بار من رفتم سمتش بنظرشما چیکار کنم. خودشم گفت برو دوماه بمون ن زنگ بزن نه پیام بده اما تو اینیستا همون روزای اول عکسای دونفرمونو فیلما همرو پاک کرد بنظرشما چیکار میخاد کنه میاد یا نه
  • سلام من دوماه هست قهر کردم اومدم خونه پدرم می‌خوام ازش جدا بشم خواستم ببینم برا نفقه اقدام کنم یا هنوز زوده ومهریم 70ملیون بود هفت سال پیش الان چقدر است
  • سلام منم همچین مشکل مشابه بقیه ارم با همسرم دعوام شد و طی دو سال زندگی خیلی وقتا بحث شد بینمون. ولی چون همسرم زودجوشه و عصبی سریع به خانوادش میگه و حرمت های بین ما و خانوادش هم شکسته شده و کلا هر موضوعی رو میره به مادرش میگه و مادرشم زیاد پیگیره هی تماس و تو همه چی دخالت میکنه چن روز پیش دعوامون شد با توهین و فحش و کتک کاری اورد منو دم خونه بابام اومجا هم سر و صدا کرد و رفت از اونجایی که خیلی مغروره نه پیامی نه زنگی نزده و حس میکنم قصد جدایی داره و خودم نمیخام پیش قدم بشم برای رفتن به خونم چون واقعا خودش و خانو ادش ادمای عجیبی هستن از طرفی دوسش د ارم ولی نمیخام خودم باز پا پیش بزارم بنظرتون چیکار کنم
  • سلام،9ساله با همسرم ازدواج کردم، حاصل دو فرزند 8و6ساله، همسرم دست بزن داشت، حتی بچه هارو کتک میزنه، تقریبا 7ماه پیش پیام داد به داییم گفت که میخوام طلاق بدم، پدرم اومد دنبالم، بعد ده روز طبق بزرگ ترها برگشتم زندکیم، متاسفانه همش از گذشته صحبت می‌کرد، منم مجبور میشدم بگم، بعد خسته شدم تحملم کم شده بود، استرس گرفتم، برگشتم خونه پدرم با بچه ها، اومد بچه هارو برد، الان دوماهی هستش که منزل پدرم هستم، بچه ها هیچ تماسی بامن نداشتن، میشه لطفا راهنمایی کنید
نمایش 0 نتیجه
پاسخ شما
فیلد زیر را به عنوان مهمان پر کنید یا اگر عضویت دارید
نام*
آدرس ایمیل*
ایجاد URL