سلام من چند وقته با یه آقا پسری به قصد آشنایی ازدواج رابطه دارم ،هر دو خانواده های خوبی داریم و از همون ابتدا خانواده هامون در جریان این رابطه آشنایی بودند. الآن بعد از حدود دو ماه رفت و آمد نظر مثبت دادم و حدودا بین دو تا شش ماه دیگه قراره عقد کنیم.
چون یه مقدار صداقت و حسن نیت ایشون رو دیدم دیگه جلو خودم رو نگرفتم که دلبسته شون نشم. ولی تازگی همش عذاب وجدان میگره منو. هر شب دلم تنگ میشه ولی چون محرم نیستیم وقتی با هم ملاقات میکنیم یا تلفنی صحبت می کنیم عذاب وجدان منو میگیره به حدی که بغض می کنم ولی نمی تونم طاقت بیارم و صداشو نشنوم.
حتی وقتی میریم بیرون دیگه نمی تونم نگاش کنم. قبلا راحت تر بودم ولی الآن نمی تونم با محبت نگاهش نکنم و از اینکه نگامون بهم بیوفته یا صداشو بشنومم شرم دارم. عذاب وجدان شدید دارم. می دونم بعد از عقد درست میشه ولی الآن شرایط عقد رو نداریم و باید چند ماه صبر کنیم ولی یعنی من این دو سه ماه ایشون رو کمتر ببینم؟ کمتر صحبت کنیم؟
پاسخ مشاور به سوال “
سلام دوست عزیز
تمام احساساتی که تجربه می کنید قابل توجه و درست است. اما این احساسات هیچ ارتباطی با آشنایی شما با این پسر ندارد. در حقیقت دلیل تجربه چنین احساساتی، به زندگی گذشته شما، افکار گذشته شما یا به خاطر آسیب های دوران کودکی و نواجدانی بوده است. این آشنایی درست مانند یک جرقه، شعله زیر خاکستر درون شما را برافروخته است.
البته که با نظر شما در مورد اینکه بعد از عقد این مشکل حل می شود موافق نیستم و توصیه می کنم قبل از عقد با ازدواج، ریشه مشکلات درونی خود را یافته و به فکر درمان آن باشید.
طبق تجربه، مشکلات درونی هیچ پسر یا دختری با ازدواج کردن رفع و درمان نشده است. این احساسات ریشه در درون شما دارد، این احساسات باید به رسمیت شناخته شوند و دلیل بروز این احساسات باید مورد بررسی و درمان قرار گیرد.
متاسفانه بسیاری از دختر و پسرها به خاطر فشار خانواده و همسالان، رهای از غم گذشته، فرار از تنهایی و فراموشی افکار منفی و نگرانی تصیمی به ازدواج می گیرند؛ به امید آنکه تمامی این احساسات منفی بعد از ازدواج محو و ناپدید شوند.
اگر دختر و پسر در دوران دوستی قبل از ازدواج به شناخت صحیحی نسبت به هم دست پیدا نکنند، نسبت به ارزشها، علایق، اهداف و معیارهای زندگی هم آگاهی کافی نداشته باشند، این ازدواج اشتباه منجر به شکست و ناکامی است.
اگر دهتر یا پسر فقط ار روی احساسات و بدون شناخت تصمیم به ازدواج احساسی بگیرد، چطور ممکن است در مقابله با سختی های زندگی مشترک دوام بیاورند.
راز دستیابی به ازدواج موفق این است که زن و مرد در هنگام اختلاف با همسر با هم ارتباط درستی بگیرند، احساس همدردی کنند و به طور کلی حرف هم را در هنگام مواجه با اختلافات بفهمند.
بنابراین بهتر است در چنین شرایط احساسی و روحی که دارید وارد رابطه عاطفی یا ازدواج نشوید. به نظرم شما اکنون آمادگی برای ازدواج ندارید چون به جای عقل و منطق، احساسات برای زندگی شما تصمیم می گیرندو نتیجه یک ازدواج احساسی شکست و احساسی تنهایی بعد از ازدواج است.
- دختر آفتاب درخواست شده در 6 ماه پیش
- آخرین ویرایش 6 ماه پیش
- من تو سال ۴ زندگی مشترکم همسرم به شدت عصبی و پرخاشکر و فحاشه خیلی کینه توزه و بی دلیل به تمام خانوادم بی حرمتی میکنه اوایل من حرمت نگه داشتم ولی بعد منم مث خودش بی حرمتی کردم. وضع مالی همسرم خوبه ولی حاضر نیستن براش خونه بگیرن یعنی خودش اجازه نمیده یه مدته همش میگه بچه میخوام چندین بار گفته تورو فقط برا بچه میخام بعدش برو. ازدواج من خیلی عجولانه و احساسی بود مشاوره هم زیاد رفتم همه معتقدن که اشتباه ازمن بوده. خانواده همسرم باهیچ کس رفت و آمد ندارند خصوصا مامانش یجوریه سو ظن دارن به همه و همش خیال میکنن انقدر خوبن که چشم میخورن. دخالتی نمیکنن ولی غیرمستقیم حرفشوتو میزنن مثلا اینکه بچه تو خونه ۱ خابه هم میتونید بیاریذ. من مکالمه مامانشم با خودش شنیدم بسیار فحاشی میکرد جوری که اصلا به قیافشون نمیاد پدرش ترک اردبیل بوده و اصلا این مسیله رو بما نگفتن. خودشم همش پنهون کاری میکنه سراز هیچ کارش نمیشه درآورد مگر اینکه خودش بخواد بگه خیلی خستم یه مدته یه مریضی گرفتم که منشاش استرسه چندبار تصمیم ب طلاق گرفتم ولی نمیدونم چجوری باید وسایلمو ببرم همسرم خیلی رنده و شره از اینکه جهازمو وقتی نیس ببرم و اون مدعی بشه که چیزایی از اونم بردم و شکایت کنه نمیدونه باید چکار کنم خواهش میکنم کمکم کنید از بیحرمتیای بیخود و بی جهتش اونم به خانوادم واقعا بریدم بسیار مادی هس جوری که شوفاژ روشن نمیکنه و ی بخاری کوچیک گذاشته که هزینه قبض نده. مهربونه و هرچی میخام فراهم میکنه سوالم اینه آیا مورد من جز موارد طلاق یک طرفه محسوب میشه؟ از چه طریقی بایذ اقدام کنم و چجوری میتونم وسایلامو وقتی خونه نیست ببرم؟
- بنده راستش حدود ۹ ماه هست علاقه مند به یه دختری شدم راستش خانواده اش اصلا خانواده ی خوبی نیستن خواهر هاشون مثلا تا حالا چند تا شوهر کردن برادر هاشون معتاد هستند پدرشون در زمان جوانی معتاد بودن مادر خوبی داره دختره هم فقط یکم بد حجابه نه به خواهر.برادر.و پدرش رفته چادری هست اصلا نمیدونه که من بهش علاقه مندم ولی من ۹ ماهه روزی نیست که به فکرش نباشم و به شدت بهش علاقه مند شدم بنظر شما چکاری بلید انجام بدم برای ازدواج هم سن و سال هستیم ۱۹ ساله
- شما برای ارسال پیام ابتدا باید وارد شوید