سلام من و همسرم ۱۰ سال قبل ازدواج با هم آشنا بودیم و الان یکسال و نیم ازدواج کردیم زندگی خوبی داریم از همه نظر راضیم من قبلا شاغل بودم و بنا ب دلایلی کارم و از دست دادم زمانیکه ازدواج کردم بیکار بودم همسرم اخلاقش خوبه فقط بعضی اوقات حرفهایی میزنه ک اصلا تحملش برام سخته میگه همه خانم دارند شاغل هستند درآمد دارند تو بیکاری بلید خرجت و من بدم یا میگه چند روزی برو خونه بابات چیزی بخور. یا رمانیکه چیزی میخوام بخورم نهار یا شام میگه نخور چرا میخوری یا میوه نخور نمیدونم احساس میکنم من یک سربارم ب اش . و منکه قبلا دستم تو جیبم بوده الان خیلی برام این حرفها سخته . و الان سه ماهه باردارم . تصمیم گرفتم بچه رو سقط کنم ولی می ترسم از خشم خدا . با خودم میگم اگه نتونم زندگی کنم چرا یک بچه بیارم بدبخت بشه . لطفا راهنمایی ام کنید و یک شماره میگذارم ولی تماس نگیرید همسرم خیلی بددل هست از طریق ایمیل جواب من و بدید متشکرم
دوست عزیز سلام میفهمم برای شمایی که خودتان زمانی کار میکردید، چقدر شنیدن این حرفها میتواند سخت باشد. شما شریک زندگی همسرتان هستید و به همان اندازهای که همسرتان نسبت حقوقی که دریافت میکند سهم دارد شما هم سهم دارید.
شما زمانی مشغول به کار بودید الآن به هر دلیلی مشغول به کار نیستید. آیا وظیفه شما این بوده است که کار کنید و خرج زندگی دهید؟ قطعاً خیر؛ بنابراین اولازهمه خودتان باید به این باور برسید که سربار نیستید و همسرتان را هم متوجه این موضوع کنید که ما در حال حاضر زن و شوهر هستیم و تعهداتی نسبت به هم داریم و نمیتوانید با همان روال قبل و مانند دوران مجردی زندگی کنید.
اگر دوباره این بحث مطرح شد قاطعانه میگویید من وظیفهای در قبال خرج و مخارج زندگی ندارم و به همان اندازه که شما در این زندگی سهم داری من هم دارم. میدانم شرایط زندگی سخته و چقدر برای پول در آوردن اذیت میشی خیلی خوب میشد که من میتوانستم کمکت کنم؛ اما در حال حاضر این امکان وجود ندارد. پیشنهاد من این است که تا میتوانید برای توانمندسازی خود تلاش کنید و به دنبال کسب مهارت و کار باشید؛ اما نه به خاطر صحبت همسرتان بلکه به این دلیل که استقلال مالی باورهای شما را نسبت به خودتان تغییر میدهد و احساس توانمندی میکنید.
از احساسات خود زمانی که چنین جملاتی مطرح میکند برای همسرتان بگویید: میفهمم پول در آوردن سخته ولی زمانی که این حرفها را به من میزنی نمی دونی چه حس بدی نسبت به رابطهمان پیدا میکنم. حس میکنم سربار هستم و اگر نبودم خوشحالتر بودی. در مورد سقط بچه شما هستید که تصمیم میگیرید؛ اما باید بدانید سقط بچه اثرات روحی بسیار شدیدی برای مادر دارد که ممکن است سالها باقی بماند و نتواند هضم کند. نمیدانم همسرتان در جریان بارداری شما هستند یا نه اما اگر نیستند حتماً با او مطرح کنید و از نگرانیهایتان در مورد بچهدارشدن با او صحبت کنید.
برای شما و خانوادتون آرزوی رابطهای شاد و سالم میکنم.
ممنون از توجهتان
گلسا بمانیان
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
- زهرا درخواست شده در 8 ماه پیش
- آخرین ویرایش 8 ماه پیش
- من شاغل هستم ودرآمدم بد نیست. همسرم همه ی هزینه که شامل اجاره خونه و … با من تقسیم کرده و من مخارج خودم رو خودم برعهده میگیرم ولی اصلا حس خوبی ندارم از اینکه همسرم توی زمینه ی مالی هیچ حمایتی از من نمیکند و اعتقاد دارد چون من هم شاغلم باید هزینه ها دنگی دونگی پرداخت شود. آیا راهی هست که بتوانم این طرز تفکر همسرم رو عوض کنم.
- منبا شخصی یکسال و نیمه که در ارتباطم و ایشون کماکان بیکار هستن و پدرشون وبخش بیشترش رومن هزینه اش رو میدم. نمیدونمچجوری باهاش صحبت کنم که بره سرکار دیگه خسته شدم خیلی امروزفردام میکنه . یهموضوع دیگه ای هم که هست اینه که من ماشینی دارمکه هر وقت میرم به دیدنش میگم خودش رانندگیکنه هر وقت که شخصی همراه ماست بهم میگه برو پشت بشین حالا اون اشخاص (پدر،مادر، برادر،دوست،و حتی همسایه میتونه باشه) من از پدر و مادرش مشکلی ندارم بحث احترامه که باید گذاشت. ولی وقتی اشخاص دیگه باشن حتی برای مسیر کوتاه هم منو میکشونه که پشت بشینم واقعا ناراحتم میکنه. شاید من پر توقع هستم .دیگه خوب و بد هیچی رو نمیدونم
- من با یه پسری حدود۸ماه بود آشناشده بودم رابطمونم خیلی خوب بود،اوایل گفته بودم بااینکه کارت حقوقیم دست توباشه مشکلی ندارم ولی بعدا که فکرکردم دیدم نه اینکار درست نیس وبهشون گفتم که کارتم دست خودم میمونه ولی کل حقوقم صرف زندگیمون میشه ولی اون قاطی کرد و سراین رابطمون تموم شد.چیکارکنم من الان؟
- شما برای ارسال پیام ابتدا باید وارد شوید