سلام من 23سالمه و یک ماهو هفت روزه که نامزد کردم، نامزدیم عجلهای شد و حتی طرفمو نمیشناختم و حتی فرصت نشد باهم حرف بزنیم. ما حتی بخاطر وام ازدواج محضر کردیم. جناب مشاور از وقتی من با این اقا اشنا شدم اولا که صحبت که میکنه متوجه حرفاش نمیشم و بعد اینکه به بعضی از خواسته هام اهمیت نمیده و قطعی رد میکنه. حالا اینارو که کنار بزاریم من به یه نفر علاقمند شدم و نمیدونم چطوری با این حسم کنار بیام. اینم بگم که طرفم هم منو خیلی دوست داره،حالا نمیدونم کاری که میکنم درسته یا اشتباه که به مسیرم ادامه بدم یا نه. در صورتی ک کمتر تفاهمی با نامزدم دارم،اینم اضافه کنم تقریبا حسی به نامزدم ندارم اینو به نزدیکانم گفتم گفتن عادیه و بعدن حل میشه،جناب مشاور من هنوز دخترم و دوسدارم قبل اینکه دیر بشه ی تصمیم درست برای ایندم بگیرم،لطفا کمکم کنید.
پاسخ مشاور به پرسش ” به نامزدم حسی ندارم چکار کنم “
میفهمم که چقدر در شرایطی سختی گرفتید. شما بدون گذراندن هیچگونه دوره آشنایی و شناخت قبل از ازدواج وارد رابطهای شدید که هنوز با آن غریبه هستید و هنوز آن را باور نکردید. من کاملاً حس و حال شما را درک میکنم. شما هنوز با دنیای یکدیگر آشنا نشدید و از همدیگر فاصله دارید. شما عقد کردید؛ ولی گویا هنوز پیوندی میان شما ایجاد نشده است. شما حق دارید که هنوز او را بهعنوان همسر خود نپذیرید و به دنبال راه فرار باشید. شما به هر دلیلی فرصت آشنایی و وقتگذرانی قبل از ازدواج نداشتید؛ اما الآن این فرصت را دارید. تصور کنید هنوز ازدواج نکردید و برای شناخت یکدیگر تلاش کنید. خودتان را در این رابطه مجبور به تحمل زندگی حس نکنید. شما هرزمان که بخواهید میتوانید از این رابطه خارج شوید؛ اما قبل از آن، باید مطمئن شوید آیا این رابطه برای شما ارزشی ندارد؟ رسیدن به این سؤال احتیاج به زمانگذاشتن برای یکدیگر دارد.
تمام خودتان را برای شناخت و ایجاد حال و هوای خوب در رابطهتان بگذارید. حال و هوا و احساساتتان را بدون توهین و تحقیر همسر با او در میان بگذارید و از او برای هر دویتان و رابطهتان فرصت بخواهید. در موردعلاقهتان به فرد دیگر نمیدانم آیا رابطهای وجود دارد یا خیر؛ اما بههرحال ادامه این رابطه و تمرکز بر این علاقه چیزی جز آسیب برای شما به همراه ندارد.
شما چه بخواهید در این رابطه بمانید یا نمانید فعلاً تمام تمرکزتان را باید روی رابطه حال حاضر بگذارید. مقایسه این دو فرد یا نوع رابطه شما اشتباه است. به این دلیل که شما بیشتر از آنکه به خود واقعی مرد موردنظر علاقهمند شده باشید به تصورات خودتان از آن فرد علاقهمند شدید.
شما حال و هوایی که نسبت به آن فرد در رابطه دارید را وارد زندگی مشترکتان بکنید و ببینید که چقدر نوع رابطه شما تغییر میکند. برای اینکه بتوانید بهترین تصمیم را بگیرید باید تلاشتان را برای رابطه انجام دهید و با یکدیگر اوقات فراغت و زمانهای مطلوبی داشته باشید؛ باتوجهبه علایق خود برای هفته برنامه ریزی کنید و در نهایت تصمیم شما قابلاحترام است؛ اما اینکه بخواهید به خاطر فرد دیگری به زندگی و رابطهتان پایان دهید قطعاً آسیبزاست چرا که هیچ رابطه کاملی وجود ندارد و ممکن است از اینکه زود تصمیم گرفتید پشیمان شوید.
توجه داشته باشید که قرار نیست شریک زندگی ما تمام خواستهها ما را بپذیرد؛ اما باید در مورد اختلافهایتان حتماً گفتوگو کنید؛ شما همیشه برای اینکه به رابطهتان پایان دهید فرصت دارید؛ اما اگر برای رابطهتان تلاش نکنید و به رابطهتان خاتمه دهید راه بازگشتی وجود ندارد.
مراجعه به مشاور متخصص میتواند برای روند شناخت شما و نامزدتان و بررسی باورها و انتظارات شما نسبت به ازدواج و در نهایت انتخاب درست شما به شما کمک کند.
ممنون از توجه و همراهیتان
هیچ هسی به نامزدم ندارم چکار کنم؟
- مهتاب درخواست شده در 3 ماه پیش
- آخرین ویرایش 2 ماه پیش
- ۷ماه نامزد کردم با پسر همسایمون ک میشناختمش و دوستی اجتماعی داشتم باهاش،خاستگار های زیادی داشتم ک موقعیت های خوبی داشتن اما بخاطر نداشتن تفاهمات رد کردم نامزدم از ترس اینکه منو از دست بده پا پیش گذاشت ما هر دو۲۲ساله هستیم و بطور اتفاقی در عین یک هفته همه چی پیش رفت و جشن نامزدی گرفتیم بعد متوجه خسیس بودن بیش از حد خانوادش شدیم و خانوادش هدیه های مراسم از سمت خودشون بود برای ما رو بردن و شاباش هامو گرفتن ازم و منو از ترس اینکه چیز گرونی بخرم ب خرید عروس نبردن و خودشون هرچی خواستن خریدن…بی احترامی زیادی شد و الان نامزد مهرماه هست ک ب سرکار میره و هیچ پس اندازی نداره هرچی پول داشت برای مراسم و خرید خرج شد خانوادش کاری نکردن براش الان براش وسیله نمیخرن و دست ب کاری نمیزنن میگن خودش پول درمیاره میخره درحالی ک شب خاستگاری گفتن ما همه چیز رو میخریم برای پسرمون نمیزارم اصلا سختی بکشه و الان میگیم قرار بود خودتون کمک کنید وسیله بخره میگن پولی ک شب خاستگاری گفتیم داریم رو دادیم ماشین خریدیم*اوضاع مالی خوبی دارن کشاورز و دامداری میکنن*اما خیلی خسیس هستن حتی برای بچه هاشون و این منو اذیت میکنه و ترسیدم ،نامزدم چن بار با جدیت درخواست کمک کرد و وعده پوچ دادن الان نامزدمم بیخیال شده و هیچ قدمی برنمیداره البته بگم ک سرکار میره ولی کوچیکترین پس انداز یا وسیله نداره امیدمون به وام ازدواج بود که با اون پول میشه فقط خونه اجاره کرد،من از خانوادش بیزارم و ۷۰٪باقاطعیت پشیمونم از ازدواجم با این خانواده اما خانوادم اجازه جدا شدن نمیدن چون اعتقاد دارن آبروشون میره و اسم میفته رو من و براشون سخته،دارن سعی میکنن بمن انگیزه بدن اما من حتی دلسرد شدم ب نامزدی ک اوایل دوسشداشتم و دارم روانی میشم دوسدارم
- منو نامزدم تازه ازدواج کردیم اصلا ازشون خوشم نمیاد دوس دارم همیشه باهاش لجبازی کنم تفکراتش برام معنی نداره حرفایی که میزنه اصلا برام اهمیتی نداره و از تنها شدن باهاشون میترسم و حس بدی نسبت به خودش و خودم دارم چون از اول بسم الله بهم گفته بود که من رو بخاطر نیاز های خودش میخواد بخاطر همین ممنون میشم راهنمایی بفرمایید
- سلام من ۲۲ سال سن و همسرم ۲۷ سال سن دارند ایشون مهندس هستن و پسر عمه من هستن ایشون دارای وضع مالی مناسب و اخلاق خوبی هستن ولی خانواده ایشون خوب نیستن و دلیل اصلی ما برای نامزدی اصرار خانواده و اطرافیان بوده و من هیچ علاقه و کششی نسبت به ایشون ندارم و حتی با وجود محبت های ایشون باز هم من نسبت بهشون احساس ناخوشایندی دارم
- من مدت میشود نامزد شدم اما زمانکه میخواهم با نامزدم حرف بزن مانند این است که برایش داروی خواب آوردن داده باشم یعنی فقط چند کلمه حرف میزنم او بشکل اتوماتیک خواب اش میبرد من خسته کرده. آیا من برایش خسته کن هستم یا کدام دلیل خواص دارد خیلی ممنون؟
- من۴ماه پیش به خواسته خوانوادها نامزد کردم از همون روزای اول هم مخالف بودم ولی نتونستم کسیرو توجیح کنم الان۴ماه گذشته ولی من نتونستم بش حسی پیدا کنم از لحاظ روحی داغونم هر چقد می خوام این وضعیت تغییر کنه دوسش داشته باشم نمی تونم
- 7 دیدگاه بیشتر
- شما برای ارسال پیام ابتدا باید وارد شوید