سلام خسته نباشید من مدتی هست کاملاً متوجه خیانت همسرم شدم و به زنی که ۱۵ سال از خودش بزرگتر هست رابطه داره و حالا که موضوع باز کردم منو مقصر نشون میده برا تبرئه خودش و کاملاً از اونی که باهاش هستش دفاع میکنه و برا ازدواج با من هم کلی اصرار داشت و ادعای خواستن ،حالا یک بچه دو ساله داریم و این زنی که باهاش هست از دوران مجردی باهاش بوده بعد ازدواج با من هم بصورت پنهانی باهاش بوده تا تلفن های مدام و مشکوکش و رفتارهای زورگویی و سردش باعث شد گوشیش رو چک کنم که عکسای خیلی بد اون زن رو با تماسهاش دیدم حالاموندم بخاطر بچه ام چکار کنم تا الان همه اش کارم گریه بوده و به خونواده ام چیزی نگفتم و این مرد ادعا داره من شکاکم و الکی میگم. شوهرم منکر کاراش هستش.
پاسخ مشاور به سوال ” شوهرم خیانت کرده میخوام طلاق بگیرم”
دوست عزیز سلام
در مقاله تحمل زندگی فقط به خاطر بچه ها به طور کامل شرح دادیم که تردید در طلاق ممکن است به خاطر فرزندان به تاخیر بیافتد.
ادامه زندگی به خاطر فرزندان زمانی خوب است که آنها در یک محیط خانوادگی آرام به دور از استرس رشد کنند. تاثیر اختلاف والدین بر فرزندان بسیار مخرب است. وقتی فرزندان هر روز شاهد دعوای پدر و مادر خود هستند، اعتماد خود را به زندگی و ازدواج از دست میدهند. چنین کودکانی در بزرگسالی اعتماد به نفس لازم برای برقراری ارتباط اجتماعی یا ارتباط عاطفی را از دست میدهند.
طلاق بخاطر خیانت
در مقاله چه زمانی باید طلاق گرفت به طور مفصل شرح دادیم که دلایل مختلفی برای طلاق زن از مرد مشاهده شده است. وقتی بنا بر هر علتی، مرد یا زن انگیزه لازم برای بهبود رابطه عاطفی با همسر خود را ندارد، وقتی مرد در رفتار و اعمالش هیچ نشانهای از بهبود نیست. نیازهای عاطفی زن خود را نادیده میگیرد، مدام دروغ میگوید، به همسر خود خیانت میکند، به خواسته های همسرش توجهی نمیکند و اشتباهات خود را مدام انکار میکند، یعنی انگیزهای برای ادامه زندگی مشترک ندارد.
این رفتارها بهمرور باعث سرد شدن زن از مرد میشود. سرانجام و پس از صبر و تحمل بسیار، زن به فکر طلاق از همسر خود می افتد. چون ادامه زندگی مشترک برای اوا ممکن نیست. اما ترس از طلاق و نگرانی از آینده زندگی بعد از طلاق برای زن باعث سردرگمی او میشود.
یکی از مهمترین علل طلاق از طرف زن خیانت شوهر است. از دیدگاه روانشناسی، راهکارهایی برای درمان خیانت شوهر یا نحوه برخورد با خیانت مردان وجود دارد. اینکه بعد از خیانت شوهر چکار کنید سوال بسیاری از زنانی است که از طرف شوهر خود خیانت دیدهاند.
خبر خوب اینکه بسیاری از زنان که در تصمیم به طلاق به خاطر خیانت شوهر خود اوایل پافشاری میکردند، بهمرور از تصمیم خود منصرف شده و فرصت دوباره برای ادامه زندگی مشترک به همسر خود دادهاند.
بهبود رابطه بعد از خیانت زمانی ممکن است که مرد اشتباه خود در زمینه خیانت به همسر را بپذیرید و دست از انکار خیانت بردارد.
به عبارتی، بخشش خیانت همسر زمانی ممکن است که مرد با آگاهی از اشتباه خود، با همسرش دلجویی کند و در صدد جبران خیانت برآید.
تنها در چنین صورتی است که زن احساس دلگرمی میکند و به امید بهبودی رابطه، فرصت مجددی به همسر خیانت کار خود میدهد.
بنابراین، تا زمانی که مرد انگیزه لازم برای تغییر رفتار اشتباه خود را ندارد، امیدی به بهبود شرایط نیست. زن در چنین شرایطی باید برخوردی جدی با شوهر خیانت کار خود داشته باشد. این گفتگو باید چنان قاطع باشد که شوهر از تصمیم شما برای طلاق آگاه شود.
در چنین شرایطی تکلیف مرد مشخص است. یا باید برای بهبود رابطه زناشویی تلاش کند یا باید با پیامدهای طلاق مواجه شود.
به عبارتی، تا زمانی که یک مرد از طرف همسر خود احساس امنیت و آرامش کند و به این باور برسد که هر کاری که دوست داشت بر خلاف میل همسرش انجام میدهد و اشتباهات او توسط همسرش نادیده گرفته یا بخشیده میشود، او همچنان به بدرفتاریهای خود ادامه میدهد.
بنابراین، در برخورد با شوهر خیانتکار باید ترس و نگرانیها را دور ریخته و با گفتگویی قاطع تکلیف شوهر خود را از تصمیم خود برای طلاق آگاه سازید.
حال این شوهر شماست که باید انتخاب کنید. طلاق یا تصمیم به بهبود رابطه با همسر خویش.
سپاس از همراهی شما
به خاطر خیانت شوهرم دارم طلاق می گیرم
این موضوع که از دست شوهر خود خسته شده اید و این احساس که تحمل ادامه زندگی با همسر برای تان سخت شده، کاملا احساسی درست و بر حق است. متاسفانه زنان بسیاری در زندگی مشترک به خاطر رفتارهای اشتباه شوهر خود در رنج و عذاب هستند و بنا بر دلایلی بین طلاق یا تحمل زندگی دچار تردید هستند.
متاسفانه بسیاری از مردان و زنان قبل از ازدواج مشکلات رفتاری خود را درمان نمی کنند، به امید آنکه بعد از ازدواج مشکلات به خودی خود رفع گردد.
اگر در مواجه با مشکلات اوایل ازدواج به این نگرش و آگاهی می رسیدید که شما درمانگر یا مشاور ترک اعتیاد همسر نیستید، اینکه اعتیاد یک بیماری درونی است و نیاز به ریشه یابی و درمان دارد و با قطع مصرف مواد این بیماری اعتیاد درمان نمی شود، قطعا هم اکنون شرایط بهتری داشتید.
شما باید متوجه این موضوع بودید که هیچ زنی مسئول تغییر رفتار شوهر خود نیست، هیچ زنی نیز نباید رفتار اشتباه همسر خود را تحمل کند.
بنابراین مشکل اصلی در پیدایش چنین شرایط روحی بد در شما، نداشتن مهارت ارتباط صحیح با همسر و ندانستن طرز رفتار زن با شوهر است.
البته این احساس همدلی و دلسوزی شما در کمک به ترک اعتیاد همسر بسیار قابل تقدیر است. اما مشکل از جایی شروع می شود که یک زن در ازای کمکی که برای حل مشکل شوهرش کرده، انتظارات و توقعاتی از همسرش دارد. عدم پاسخ مناسب شوهر شما در قبال کمک ها و تلاش شما در حل مشکلاتش، باعث ایجاد نگرش منفی و احساس ناامیدی در شما گردیده است. یعنی به این نتیجه رسیده اید که تلاش برای حفظ رابطه عاطفی نتیجه بخش نیست؛ بنابراین احساس ناامیدی و خستگی روحی می کنید.
توصیه بنده به شما این است در مورد روانشناسی مرد معتاد بیشتر مطالعه کنید تا با چالش های یک فرد معتاد که بعد از ترک روبروست بیشتر آشنا شوید. او هنوز هم به کمک و حمایت شما نیاز دارد چون او هنوز مشکلات فراوانی در درون دارد. اما این کمک باید از جنس همدلی باشد نه از جنس رواندرمانی که تخصص شما نیست.
از طرفی به نظر می رسد شما هم مانند بسیاری از زنان، نقاط مثبتی در شوهر خود می بینید که هنوز در طلاق و جدایی تردید دارید. شما نیز باید از طریق گفتگو با همسر از نیاز های عاطفی زن او را مطلع سازید. همچنین او باید بداند در صورت عدم تغییر رفتار و ادامه چنین رفتارهای اشتباهی، احتمالا تصمیم به طلاق می گیرید که این تصمیم قطعا عواقبی برای زندگی آینده او و فرزندان خواهد داشت.
با سپاس از همراهی شما
مطالب مرتبط
- ناشناس درخواست شده در 3 هفته پیش
- آخرین ویرایش 3 هفته پیش
- من ۱۰ ساله که ازدواج کردم و حاصل این ازدواج یه پسر ۶ ساله است توی تمام این سالها همسرم به من خیانت کرد و الان دیگه منو بیرون میکرد از خونه و خانم های دیگه رو میآورد و منو پسرم مجبور بودیم خونه مادرش یا برادرش بمونیم الان ک من تصمیم گرفتم جدابشم و بچه رو از من گرفته حتی نمیزاره صداشو بشنوم همه خونوادش منو مقصر میدونن و میگن ب خاطر بچت برگرد و زندگی کن من چون خودم بچه طلاقم الان که یک قدمی طلاقم و همه کاراشو کردم فکر آینده بچم ک قراره بدون مادر بزرگ بشه داره عذابم بده و از ی طرف منو همسرم خیلی اختلاف داریم ب قدری ک از هم متنفریم
- عقدم ۶ ماه همسرم بهم خیانت کرده ۳ ماه از خیانتش باخبر شدم اویل سکوت کردم خاستم با محبت و توجه ب طرف خود بکشونمش ولی همه چی برعکس شد روز ب روز رفتارش سرد تر توجه و محبتش کم شد دیگه نمیتونستم تحمل کنم ب خانوادم گفتم اونا باهاش حرف زدن قول داد تکرار نکنه ولی باز تکرار یه روز اومد بود خونمون بهم گفت میخاد بره پیش دختره از خونه بیرونش کردم الان حدود ۱۵روز سراغی ازم نگرفته اطرافیان میگن دوری کنم ازش اگه درست نشد درخاست مهربدم طلاق بگیرم. خانوادش هم دیگه بهش اهمیتی نمیدن
- سلام ۱۴ سال ازدواج کردم دو تا هم بچه دارم پسر ۱۲ ساله دختر۳ ساله از اول زندگیمون تا دو سال پیش خیلی همدیگه را دوست داشتیم همیشه از من صحبت میکرد دوستم داشت …از اول زندگیمون کارای اشتباهی زیاد میکرد ۶سال معتاد بود ۱سال زندان رفت و اشتباهاتی ک انجام میداد با این حال ازش دور نشدم ب خاطر اینکه دوستش داشتم ساختم باهاش …دوسال پیش با زن متاهلی ک شوهرش زندان هست دوست شد وابستش شد من می فهمیدم ک دوستش داره پیامهایی و برا اون زن می فرستاد فهمیدم ک دوستش داره دیگه شروع کرد ب بهانه جویی گیر میداد به من مشروب میخورد میومد منا میزد بهم میگفت خیانت بهم میکنی هر کاری میکردم بفهمه خیانت کار نیستم همیشه بهم میگفت مثل چشام بهت اعتماد دارم تا دوست این زن شد شروع کرد ب حرف زدن تهمت زدن الکی گیر میداد دوست فلانی شدی میبردم تقاضا طلاق میداد جوری رفتار میکرد انگار چیزی از من دید هر چ گریه میکردم قسم میخوردم گوش نمیدادفقط میگفت صداش در نیار تا س ماه پیش اومد زد دماغم شکوند شب از خونه کردم بیرون رفتم خونه داداشش اونم گفت حالا ک اینجور این زنا اذیت میکنی برو طلاقش بده خودشو بچه هاش اذیت نکن شوهرم خودش اقدام کرد رفتیم جلسه های مشاور مون تموم شد امضا کردیم ک دیگه بریم دادگاه من دیگه اینقدر اذیتم کرد راضی شدم جدا بشم فقط نگران بچه هامم ب خاطر همین نمیدونم کاری ک میکنم درسته ب خاطر بچه هام خیلی ساختم نمیدونم بیشتر تحمل کنم یا از تو زندگیش برم جالب اینجاست از وقتی تصمیم ب جدایی گرفتیم اذیتم نمیکنه
- سلام خسته نباشید من شش سال ازدواج کردم اوایل ازدواج شوهر خیلی خوب بودی ولی بعد دوسال کلا عوض شد خیلی بد دهن وفوش ناموسی بهممیدی همه کاراشو از من مخفی میکنه حتی رمز گوشی و کارتشو و بهم خیانت کرده خیلی اذیتم کرده موقع دعواهمه رو دخالت میداد بهمگفته برو خونه بابات طلاقت میدم الان امد خونه بابا بین دوراهی گیر کردم نمیدونم چیکار کنم میشه راهنماییم کنین لطفا
- من خانمی ۴۵ ساله هستم حدود ۱۴ سال پیش با آقایی ازدواج کردم که دختری ۵ ساله داشت من با مهر ومحبت وتوجه زیاد به این دختر اون رو بزرگ کردم واصلا فکر نمیکردم که بچه خودم نيست الان متوجه شدم که همسرم با خانمی آشنا شده و اون خانم صیغه کرده و با هم رابطه دارن وقتی من این موضوع رو به شوهرم گفتم که در جریان کارهایی که میکنه هستم اون بهم گفت میتونی بری من سکه هاتو بهت میدم دیگه احتیاجی به تو ندارم و دختر هم بزرگ شده حالا نمیدونم چکار کنم
- 9 دیدگاه بیشتر
- شما برای ارسال پیام ابتدا باید وارد شوید