خانه / مشاوره فردی / چرا هیچکس منو دوست نداره؟ هیچکس به من اهمیت نمیده
کسی من را دوست ندارد
کسی من را دوست ندارد

چرا هیچکس منو دوست نداره؟ هیچکس به من اهمیت نمیده

اگر فکر می‌کنید چرا هیچکس مرا دوست ندارد، اول‌ازهمه باید بگویم که اشتباه می‌کنید. در حال حاضر هم کسانی هستند که شما را دوست می‌دارند. والدینتان شما را دوست می‌دارند، خواهر و برادرتان شما را دوست می‌دارند و احتمالاً دوستان خوبی دارید که شما را دوست می‌دارند.

البته، همگی ما روزهایی داریم که بدتر از باقی روزها هستند و ممکن است پس از پایان یک روز بد یا یک جدایی سخت، احساس تنهایی کنیم و ناراحت باشیم. بااین‌وجود، اگر فکر می‌کنید که هیچ‌کس به شما اهمیتی نمی‌دهد یا باور نمی‌کنید که کسی شما را دوست داشته باشد، این مقاله گزینه ایده آلی برای شما خواهد بود.

مطالب مرتبط: راههای مقابله با افکار منفی

کسی منو دوست ندارد به خاطر اعتماد به نفس پایین

یکی از دلایلی که ممکن است چنین احساسی به شما دست پیدا کند، داشتن اعتماد به نفس پایین است. این مورد بسیار رایج است و در واقع، تقریباً هر فردی با کمبود اعتماد به نفس مشکل داشته است؛ به‌خصوص در دوران نوجوانی و جوانی. اعتماد به نفس پایین می‌تواند تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی و خوشبختی و همچنین رسیدن موفقیت در زندگی داشته باشد.

اگر فکر می‌کنید که ارزش دوست داشته شدن یا خوشبختی را ندارید، به دنبال آن نخواهید گشت و احتمالاً پیش از یافتن آن، تسلیم خواهید شد. شما نمی‌توانید خوشحال باشید اگر باور داشته باشید لیاقت خوشبختی را ندارید و پیداکردن کسی که شما را دوست داشته باشد درحالی‌که خودتان را دوست ندارید، دشوار خواهد بود.

مطالب مرتبط: چگونه با انگیزه زندگی کنیم؟

نشانه‌های اعتماد به نفس پایین

شما ممکن است خود نیز متوجه اعتماد به نفس پایین خود نباشید. ممکن است برایتان کاملاً طبیعی باشد که احساس کنید ارزش هیچ نوع از خوشبختی را ندارید؛ زیرا همواره چنین احساسی داشته‌اید. ممکن است داشتن احساس بی ارزشی به‌خاطر شیوه تربیتتان بوده باشد. درصورتی‌که در خانواده‌ای بزرگ شده‌اید که اعضای آن شما را تحقیر کرده‌اند یا همواره مورد انتقاد آن ها قرار گرفته‌اید، به احتمال زیاد با چنین احساسی بزرگ می‌شوید. در ادامه، برخی از نشانه‌های اعتماد به نفس پایین آورده شده است:

  • تجربه شرمندگی شدید هنگام شکست
  • احساس شکست و بی ارزش بودن
  • تمرکز بیش از حد بر مشکلات
  • خستگی مزمن یا احساس بیماری
  • انزوا ،گوشه نشینی از دیگران و ایزوله کردن خود
  • داشتن احساس بد در مورد دیگران
  • حساسیت نسبت به هر نوع انتقاد
  • بی‌خوابی یا خوابیدن بیش از حد
  • سردرد یا درد در قسمت‌های دیگر از بدن
  • شک و تردید کردن در هر کاری که می‌کنید
  • نامطمئن بودن دررابطه‌با تصمیماتی که می‌گیرید.

مطالب مرتبط: چگونه خود را دوست داشته باشیم

کسی مرا دوست ندارد به خاطر ترس از ترک شدن

اکثر انسان‌ها یک یا دو بار در زندگی طرد شده‌اند و می‌توانند این موضوع را بپذیرند و بدون مشکل با آن کنار بیایند. در واقع، رد شدن یک روش عالی از یادگیری است. بااین‌وجود، افرادی با اعتماد به نفس پایین، رد شدن را این‌چنین نمی‌بینند. آن ها رد شدن را به‌عنوان شکست می‌شناسند و به این نتیجه می‌رسند که نمی‌توانند هیچ کاری را درست انجام دهند.

این بدان دلیل است که نمی‌دانند چگونه رد شدن را پردازش کنند؛ بنابراین بر آن متمرکز می‌شوند و اجازه می‌دهند تا تمام وجودشان را تسخیر کند. بااین‌وجود، گاهی اوقات رد شدن تضمین نشده است. چه کسی می‌تواند بگوید که حق کاملاً با فردی است که شما را رد کرده است؟

در بسیاری از موارد، آن فرد تنها روز بدی را پشت سر گذاشته است، زمانی فردی که بسیار شبیه به شماست به او آسیب‌ زده است یا شاید هم تنها از اسم شما خوشش نیامده است. رد شدن حتماً همیشه درست نیست. هرکسی نظر خود را دارد و اگر از چندین نفر در مورد یک موضوع سؤال کنید، احتمالاً چند دیدگاه متفاوت خواهید شنید.

مطالب مرتبط: احساس تنهایی میکنم

چرا کسی من را دوست ندارد؟ به علت افسردگی

شما ممکن است دچار افسردگی شده باشید. این یک اختلال سلامت روان جدی و رایج است که قابل‌درمان نیز می‌باشد اما باید پیش از کمک‌گرفتن، خود متوجه آن شوید. بر اساس مؤسسه اضطراب و افسردگی آمریکا (ADAA)، تقریباً 15 میلیون نفر از علایم افسردگی رنج می‌برند. بااین‌وجود، تشخیص علایم افسردگی دشوار است زیرا آن‌قدر به احساس ناراحتی، خستگی و دل‌زدگی عادت کرده‌اید که فکر می‌کنید کاملاً طبیعی است.

شاید هم فکر کنید دیگران نیز چنین احساسی دارند؛ بنابراین، به دنبال کمک حرفه‌ای نباشید. دیگران بر این باور هستند که اگر آن را نادیده بگیرید، به‌خودی‌خود از بین خواهد رفت و بسیاری از مردم فکر می‌کنند همه چیز در سر آن‌هاست و باید با آن کنار بیایند. هیچ یک از این موارد درست نیست. همه انسان‌ها همیشه ناراحت و غمگین نیستند. این احساس به‌خودی‌خود از بین نخواهد رفت و چیزی نیست که بتوانید با آن کنار بیایید.

مطالب مرتبط: من تو مدرسه هیچ دوستی ندارم

علائم افسردگی

افسردگی یک بیماری واقعی است و در بسیاری از موارد، به دلیل عدم تعادل بین مواد شیمیایی موجود در مغز که احساسات و عواطف ما را تنظیم می‌کنند، حاصل می‌شود. این تقصیر شما نیست و نمی‌توانید طبق گفته برخی از افراد به خود دلخوشی دهید. برخی از علائم افسردگی شامل موارد زیر هستند:

  • خستگی مزمن
  • از دست دادن وزن یا چاق شدن
  • غذا خوردن کمتر یا بیشتر از حد معمول
  • بی‌علاقگی به فعالیت‌های موردعلاقه‌تان
  • احساس بی ارزش بودن و شکست
  • اضطراب، بی‌قراری و تشویش
  • تمرکز بر مشکلات
  • گوشه نشینی از دیگران
  • از دست دادن حافظه
  • احساس عذاب وجدان به‌خاطر مسائلی که تقصیر شما نبوده‌اند
  • بیش از اندازه به اشتباهات گذشته فکرکردن
  • صحبت‌کردن و فکرکردن کند
  • احساس شدید ناراحتی و درماندگی
  • گریه کردن بدون دلیل
  • در سر داشتن افکار خودکشی یا خودزنی

مطلب مرتبط: چرا از مادرم متنفرم

دلایل افسردگی

درصورتی‌که افسردگی دارید، می‌توانید کمک بگیرید و از این موضوع غافلگیر خواهید شد که چقدر زود می‌توانید با کمی درمان و شاید هم مصرف دارو احساس بهتری پیدا کنید. بسته به دلیل افسردگی، شما می‌توانید در عرض چند روز احساس بهتری پیدا کنید. برخی از دلایل افسردگی عبارت‌اند از:

مطالب مرتبط: نشانه های افسردگی در نوجوانان

  • عدم تعادل مواد شیمیایی در مغز
  • اعضای خانواده با بیماری روانی
  • بیماری‌های روانی پیشین
  • مشکلات پزشکی از قبیل سرطان یا بیماری قلبی
  • آسیب تروماتیک مغز

مطالب مرتبط: خانوادم درکم نمیکنن

چرا هیچکس منو دوست ندارد؟ اختلال اضطراب اجتماعی

دلایل دیگری نیز وجود دارند که باعث می‌شوند شما فکر کنید هیچکس مرا را دوست ندارد و نخواهد داشت. یکی از این دلایل ممکن است عدم توانایی شما در داشتن یک رابطه به دلیل یک اختلال متفاوت باشد. شاید شما یک اختلال اجتماعی از قبیل اضطراب اجتماعی یا ترس از حضور در جمع داشته باشید که مانع از داشتن روابط پایدار و بادوام می‌شود. آیا همیشه نگران هستید که دیگران چه فکری در مورد شما می‌کنند یا چگونه شما را مورد قضاوت قرار می‌دهند؟ اگر این‌چنین است، شاید اختلال اضطراب اجتماعی داشته باشید. در ادامه، برخی از نشانه‌های دیگر این اختلال آورده شده‌اند:

  • دوری کردن از دیگران
  • باور این که هیچ‌کس شما را دوست ندارد
  • ترس و خجالت شدید از صحبت‌کردن با دیگران
  • نگرانی مداوم در موردنظر و احساس دیگران نسبت به خود
  • لرزیدن، عرق کردن، شرمنده شدن، آشفتگی و حالت تهوع
  • امتناع از قرارگرفتن در مرکز توجه
  • دوری از موقعیت‌های اجتماعی از قبیل جشن‌ها و دورهمی‌ها
  • تجزیه‌وتحلیل عملکرد خود پس از یک موقعیت اجتماعی
  • انتظار وقوع بدترین اتفاقات در یک موقعیت اجتماعی

دلایل اختلال اضطراب اجتماعی

دلایل بسیار زیادی برای اختلال اضطراب اجتماعی وجود دارند، اما هیچ یک از آن ها صددرصد قطعی نیستند؛ همان‌طور که این موضوع برای سایر مشکلات سلامت روان نیز صدق می‌کنند. یکی از دلایل می‌تواند بزرگ شدن در یک محیط خانوادگی بی‌ثبات باشد که به دلیل کمبود محبت در کودکی یا اینکه کودک مورد بی‌توجهی یا سوءاستفاده قرار گرفته است یا شاید هم در مدرسه مورد آزار و اذیت دیگران واقع شده باشد.

این اختلال همچنین می‌تواند از یکی از اعضای خانواده که بیماری مشابه ای دارد، به ارث رسیده باشد. دلیل آن هر چه باشد، مهم است که کمک حرفه‌ای بگیرید زیرا این اختلال به‌شدت قابل‌درمان است. شما می‌توانید طی یک یا دو جلسه اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنید و متعجب خواهید شد از این که روند بهبود تا چه اندازه سریع حاصل می‌شود.

مطالب مرتبط: چگونه دوست پیدا کنیم؟

اگر فکر می کنید کسی شما را دوست ندارد خود را رها کنید

هیچ‌کس بی‌دلیل از شما دوری نمی‌کند یا متنفر نمی‌شود؛ حداقل نه فردی که ارزش توجه شما را داشته باشد. گاهی اوقات، افرادی که می‌خواهید دوستتان داشته باشند، نمی‌توانند عشق خود را به شیوه‌ای که شما می‌خواهید، ابراز کنند. اگر به کسی علاقه‌مند هستید که علاقه‌ای به شما ندارد، مشکل اصلاً از شما نیست. در واقع، احتمالاً آن فرد است که مشکل دارد. افرادی که نمی‌خواهند با شما معاشرت کنند را رها کنید زیرا دنبال‌کردن دیگران برای این که از شما خوششان بیاید یا دوستتان داشته باشند، ارزشی ندارد. شما نمی‌توانید دیگران را مجبور به داشتن احساساتی کنید که نسبت به شما ندارند.

اگر هیچکس شما را دوست ندارد اشتباهات خود را بپذیرید

اصلی‌ترین چیزی که لازم است بدانید، این است که باید خود را دوست داشته باشید. اگر خود را دوست نداشته باشید، چگونه انتظار دارید شخص دیگری شما را دوست داشته باشد؟ این مانند فروشنده‌ای است که سعی دارد چیزی که خود به آن باور ندارد را بفروشد. درصورتی‌که به خودباور نداشته باشید، چگونه انتظار دارید دیگران به شما باور داشته باشند. مهم نیست که چه خطاهایی مرتکب شده‌اید، هر یک از ما خطاهای خود را داریم.

بسیاری از انسان‌ها دارای خطاهای بیشتری نسبت به شما هستند و برخی نیز کمتر از شما مرتکب خطا شده‌اند اما این موضوع اهمیتی ندارد. هیچ‌کس کامل و بی‌نقص نیست، و شما باید این موضوع را بپذیرید. شما نمی‌توانید انتظار کامل بودن داشته باشید و حتی اگر کامل و بی‌نقص باشید، این موضوع نمی‌تواند نظر افرادی که شما را دوست ندارند را تغییر دهد و آن ها را به شما علاقه‌مند کند. این چیزی نیست که شما بتوانید تغییرش دهید. شما تنها باید این موضوع را بپذیرید و به زندگی خود ادامه دهید.

مطالب مرتبط: چگونه شخصیت دوست داشتنی باشم

با یک نفر حرف بزنید

خواه این که افسردگی، اعتماد به نفس پایین، اختلال اضطراب اجتماعی دارید یا این که فقط احساس می‌کنید هیچکس مرا دوست ندارد، این موضوع اهمیت دارد که با شخص دیگری در این باره صحبت کنید. اگر احساس می‌کنید که کسی ندارید تا با او صحبت کنید، می‌توانید از یک فرد حرفه‌ای که در زمینه این مسائل تجربه دارد، صحبت کنید. در سایت مشاوره باما هزاران کارشناس سلامت روان واجد شرایط داریم که می‌توانند به شما کمک کنند. کافی است با آن ها تماس برقرار کنید تا بتوانید کسی را برای صحبت‌کردن با او پیدا کنید. نیازی به‌ رزرو وقت مشاوره از قبل نیست و می‌توانید این کار را از خانه نیز انجام دهید.

مشاوره رایگان

چرا خانوادم منو دوست ندارن

سلام منو هیچ کس دوست نداره هر کسی یه جوری سعی میکنه منو از خودشون دور کنن دلم میخواد برم یه جای که دیگه هیچ ادمی اون جا نباشه. سلام به هر کی خوبی میکن بهم بدی میکنه یعنی همه از من بدشون میاد هیچ کس به خونه ی من نمیاد منم که میرم زیاد احساس میکنم با رفتارشون نشون میدن مثلا حتی شوهرم اینقدر که دوستش دارم باز بیشتر وقتا دلمو بد جوری میشکنه دلم میخواد خودمو بکشم دیگه حلم از زندگی کردن بهم میخوره تو دنیا فقط بابام بود که دوستم داشت اگه نمیرفتم خونشون بهم یا همیشه زنگ میزد یا میومد خونم ولی خدا اونم از من گرفت ۵ خواهر دارم و دوتا برادر برادرام که هیچ وقت نمیگن مردی یازندیه از خواهرامم فقط دو تا شون باهام خوبن مامانمم که فقط پسر پرسته جز خدا کسیو ندارم خیلی حالم بده از خودم بدم اومده چون همه از من بدشون میاد

منبع: www.betterhelp.com

مطالب مرتبط: ازدواج در سن کم

احساس میکنم هیچکس دوستم نداره 

سلام من خیلی احساس می کنم زشتم قبلا بهم می گفتن خوشگلی خوشحال میشدم اما الان فکر میکنم که دروغ میگن. احساس میکنم برای هیچ کس مهم نیستم و بود و نبودم فرقی نداره. من معمولا همیشه خستم مثلا میدونم فردا امتحان دارم و باید درس خونم ولی نمیتونم نمیدونم چرا ولی تو جمع میخوام صحبت کنم ولی همش یه این فک میکنم که چرا باید اینو بگم ؟؟و ساکت میشمو چیزی نمیگم یا مثلا در برابر اتفاق های خوشحال کننده اصلا عکس العمل ندارم و نهایت یه لب خند میزنم. هیچی خوشحالم نمیکنه احساس میکنم بد بخت ترین فرد روی کره زمینم. همیشه احساس تنهایی میکنم. تقربیا سه چهار سال من قبلا یه دوست خیلی صمیمی داشتم ولی از وقتی باهم دعوا کردیم دیگه نمیتونم با کسی دوست بشم یا اگه دوست میشم نمیدونم باید چیکار کنم. احساس خودمه وقتی تو جمع هستم و از یکی دیگه که هم سن من تعریف میشه احساس میکنم که از اون فرد زشت ترم. بیشتر تو جمع های خانوادگی پیش اومده که با دختر خاله هام مقایسه میشم. من قبلا با یکی دوست بودم اسمش فاطمه بود باهم بازی میکردیم درس میخوندیم تقریبا دوست داشتم کل روز رو پیش اون باشم چون تو خانواده با هیچ کس دوست نیستم حتی خواهرم ولی بعد اینکه با هم دعوا کردیم دیگه با کسی دوست نشدم. خیلی دوست دارم که ببینمش و ازش عذر خواهی کنم ولی چون مامانش هم از من خوشش نمیومد دیگه باهاش حرف نزدم و حتی ندیدمش.
پدر مادرم باهم مشکل دارن و این منو خیلی تحت فشار قرار میده من وقتی توی یه جمعی میرم احساس میکنم همه با ترحم بهم نگاه میکنن همش فکر میکنم پشت سرم حرف میزنن در کل دیگه امیدی به زندگی ندارم و حس میکنم اگه امروز بمیرم از فردا بهتره بلد نیستم با بقیه صمیمیی بشم وقتی با کسی صحبت میکنم و اون جواب نمیده حس میکنم اصلا وجود ندارم درصورتی که شاید اون نشنیده باشه. این باعث میشه دیگه با کسی حرف نزنم الانم اگر با کسی حرف میزنم در حد بله یا خیر جواب میدم تو جعم های دوستام فامیلی و ،،،، در کل همه بهم میگن چرا تو چیزی نمیگی توام حرف بزن درصورتی که من هرکاری میکنم حرفی پیدا نمیکنم برای صحبت. هیچ حسی ندارم همش با جنگ و دعوا میکنن. باهاشون رابطه خوبی ندارم با پدرم که انگار مثل هووی هم دیگه ایم من یه چیزی میگم اون فورا مخالفشو میگه و من واقعا اعصابم خورد میشه گریم میگیره. بله وقتایی که فکرم زیاد مشغول میشه وواعصابم بهم میریزه اصلا خوابم نمیبره تا صبح من تقریبا دوشب هرکاری میکردم خوابم نمیبرد من از ساعت 11میخوابم تا 6تقریبا هفت ساعت

پاسخ مشاور به ” چچرا کسی بهم اهمیت نمیده “

شما مواردی رو مطرح کردید که بعضی هاشون به معنای زندگی برمی گرده. پرسش هایی مثل که چی؟ احتمالا پشت بسیاری از رفتارها و کارها این سوال برای شما ایجاد میشه و موجب میشه که شما انگیزتون رو برای کارها از دست بدید. بخش دیگه ای از گفته هاتون مربوط به اعتماد بنفس و عزت نفس میشه. اینطوری که فرمودید خیلی از اوقات مورد مقایسه قرار میگیرید. احساس خوبی که از تمجیدهای دیگران میگرفتید الان دیگه تاثیر مثبتی رو شما نداره و افکار منفی در مورد خودتون شما رو احاطه کرده.
برای حل یا کنار اومدن با چنین مشکلاتی تنها قدرت بخشی به خود شما میتونه کافی باشه‌. شما باید این باور برسید که گفته ها و حتی افکار دیگران خیلی کمتر از واقعیتی که خودتون بهش باور دارید یا اون چه که بهش معتقدید ارزش داره.
برای مثال، وقتی که در جمعی بخواید صحبت کنید، اول از همه احتمالا واکنش ها و افکار دیگران رو تو ذهنتون تصور میکنید و همین مسئله اکثر اوقات به کل مانع از این میشه که شما چیزی بگید. ولی همین شرایط رو بیاید به گونه ای تصور کنیم که شما به افکار و عقاید خودتون بها و اهمیت بیشتری میدید. در این صورت فکر اول شما واکنش و افکار دیگران نخواهد بود. شما به عنوان یک فردی که استقلال فکری داره نظراتتون رو بیان میکنید و حتی اگر دیگران واکنش منفی ای بدن تاثیر چندانی روی شما نخواهد داشت. بجای اینکه حس بدی بگیرید احساس قدرت میکنید از اینکه تونستید آزادانه صحبت کنید. البته این رو هم در نظر داشته باشید که خیلی از واکنش ها و افکار منفی ای که ما تصور میکنیم صرفا زاده ترس های ما هستند و اکثر اوقات دیگران چنین واکنش ها و افکاری نسبت به ما و صحبت های ما ندارند‌.
بنابراین در گام اول شما باید تلاش کنید که خودتون رو دوست داشته باشید و به خودتون احترام بگذارید و خودتون رو ارزشمند بدونید. چراکه هر انسانی فارغ از جنسیت و شرایط مالی و خانوادگی و… ارزشمنده. برای تقویت این احساس ارزشمندی تمرین هایی وجود داره که شما هم میتونید اون ها رو تحت عنوان تمرین های تقویت عزت نفس در اینترنت جستجو کنید و هم من چند مورد رو خدمتتون ذکر میکنم:
۱.تمرین آینه: سعی کنید هنگامی که شرایطش فراهم بود به جلوی آینه برید و به صورت عریان به خودتون و بدنتون نگاه کنید. به تمام جزییاتی که دوستشون دارید و یا تا به حال موجب خجالتتون میشده دقت کنید. سعی نکنید که از قسمتی از بدنتون رو نادیده بگیرید. انجام این تمرین به مرور موجب پذیرش بیشتر شما نسبت به بدنتون میشه.
۲.گفت و گو با خود: شما میتونید گاهی در جایی که یک آینه وجود داره با خودتون وارد گفت و گو بشید‌. شما در نقش خودتون و شمایی که در آینه وجود داره در نقش یک فردی که نسبت بهش حرف های ناگفته دارید‌. حتی اون فرد در آینه هم میتونه باز خود شما باشه‌. سعی کنید هر حرفی رو که نتونستید به زبون بیارید رو بیان کنید. با انجام اینکار علاوه بر اینکه احساس تخلیه روانی میکنید اعتماد به نفس این رو هم پیدا می کنید که در جمع ها بیشتر صحبت کنید.
همونطور که بالاتر گفتم تمرینات زیادی برای تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس وجود داره که شما میتونید اونها رو پیدا کنید و انجام بدید.
مسئله بعدی شما احساس بی لذتی در زندگی هستش. مثل همین که خیلی از حرف ها رو بیان نمیکنید چون لزومی براش نمیبینید. برای حل این مسئله یکی از ساده ترین کارها تغییر زاویه نگاهمون هستش. زندگی در حال گذره چه ما اون رو عبث ببینیم و چه سرشار از لذت. چیزی که ما از زندگی به دست میاریم وابسته به نگاه ما نسبت به زندگیه. بنابراین لازم نیست که همیشه به دنبال دلیلی برای انجام کارها بگردیم. خیلی از کارها همین که احساس خوبی به ما بدن به اندازه کافی قانع کننده هستش. بنابراین خودمون باید برای بهتر شدن زندگیمون تلاش کنیم. دست روی دست گذاشتن موجب بهتر شدن چیزی نمیشه. سعی کنید با همون امکانات و شرایطی که دارید برای خودتون اوضاع رو مطلوب تر کنید تا احساس شادی بیشتری کسب کنید. برای مثال درد و دل کردن به خودی خود مشکلی رو حل نمیکنه اما با تخلیه روانی ای که در درد و دل شکل میگیره فرد احساس بهتری پیدا میکنه. پس سعی کنید مبنا رو بر این قرار بدید که سلامت روان و جسم خودتون رو ارتقا بدید و احساس بهتری پیدا کنید. اونوقت خیلی از کارها دیگه پوچ نیستند.
در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره با ما

306 دیدگاه

  1. ببخشید من حس میکنم هیچکس دوستم نداره میدونم خانواده ام به دوستم دارن ولی جز اونا حس میکنم کسی منو نمیخواد حس میکنم خیلی تنهام کلآ هیچ کدوم از خانواده شوهرم راضی نیستن یه بار منو ببینن

  2. سلام من 14 سالمه و پدرم معتاده و 50 سالشه شیشه مصرف میکنه من تک دخترم و 3 تا برادر دارم 2 تا از خودم بزرگتر و یه کوچیک تر یکی از داداشام 27 سالشه و 2 تا بچه داره ما شیرازیم و اونا شمال بخاطر زنش که شمالیه من خیلی از پدرم بدم میاد و دوسش ندارم اصلا حتی سگ هم لیاقتش خیلی بیشتر از پدر منع تمام مشکلاتم زیر سر پدرمه و توضیح نمیدم من حس میکنم همه از من بدشون میاد مثلا هم کلاسی هام نگاشون میکنن سرشون رو چره میدن ی طرف دیگه و از این حرکتا تو مدرسه خیلی اذیت میشم تو خانواده هم که اصلا نمیشه توضیح داد مسئله بعدی هم که امروز من کلاس والیبال داشتم و تازه شروع کردم امروز رفتم کلاس خب چون تازه شروع کردم خیلی بلد نیستم. خلاصه که حرکاتی که میزدم هعی کج میرفت و هعی به اشاره صورتی میگفتن که از من بدشون میاد و بد میزنم و اینکه از صبح اعصابم به خاطر پدرم خیلی خورد بود داشتم امروز تو کلاس والیبال تمرین میکردم توپ خورد به ساعت سالن افتاد اینقدر هم دلم نازکه و خیلی زود ناراحت میشم سریع گریم گرفت و هیچکس نگفت گریه نکن جز مربیم اخه مگه من چه گناهی کردم همه از من بدشون میاد آرزوم اینه که پدرم بمیره راحت شم یا خودم بمیرم ?

    • هیچ کس از تو بدش نمیاد اول کسی که تو رو بیشتر از خودت دوست داره خداست آرام باش و یک جمله میگم تا خدا هست به خلقش چه نیاز میکشم ناز یکی تا به هم ناز کنم یک جمله هم هست خدا عزیزت کنه عزتها همه دست خداست محبت رو خدا می آفرینه تو دعا کن فقط

    • پدرت چ گناهی داره دقیقا؟

      • سلام من دختری هستم شکسته داغون نمی دونم زندم مردم همه از من متنفر درست من از ناراحتی بد جوری چاق شدم تو مدرسه هم همه از من دوری می کنن سرد و بی روح شدم کسی ندارم قلوم از بس غممو تو خودم ریختم
        کمکم کنید

      • سلام
        واقعن هم حس بدیه خوندن کامنت ها هم حس خوبیه
        حس بدیه چون واقعن عذاب اوره حس خوبیه چون حس میکنم فقط خودم نیستم که اینجوریم
        خلاصه بخوام براتون بگم عشقتون خانوادتون رفیقتون همهههه رو جایگزین یه کتاب خوب یا یه انیمه کنید من واقعن از این روش جواب گرفتم صد در صد خوب نشدم ولی حد اقل روزی که بمیرم میدونم بیهوده به دنیا نیومدم

    • سلام عزیزم شما میتونید بابرجسته کردن کارهای خوب مثل محبت کردن یااینکه درستون خیلی خوب باشه ویااینکه خیلی مرتب ومنظم باشید توکلاس خودی نشون بدی وتوجه دیگران روبه سمت خودت جلب کنی
      اصلا به این فکر نکن که ازشماخوششون نمیاد درست نیست مگه همه می دونن پدرت معتاده بااعتماد به نفس درجاهای مختلف حضور داشته باش واصلابه پدرت فکرنکن

    • الهی بمیرم ??❤❤
      نسبت بهش بی اهمیت باش رها باش♥♥

  3. سلام وقت بخیر من یه مدت هست که احساس تنهایی میکنم هیچکس بهم توجه نمیکنه اهمیت نمیده هیچکس باهام حرفی نمی زنه بدشون میاد همه بهم توجه میکنن به جزمن اصلا حتی تا معلم ها نگاه نمیکنن توجه نمیکنن منو اصلا تو کلاس نمیبین سوال نمیکنن درسامم خوبه اصلا ربطی به درس ندارع حس میکنم با خود من مشکل دارن ولی من کاری هم نکردم ساکت هستم به توجه زیاد به بقیه حسودیم میشه من هروز به خاطر این مسله گریه میکنم خواهش میکنم یه راهی برای من بذارید من کسی هم ندارم ازش سوال کنم

    • سلام عزیزم لطفا برید توی اینستا
      پیج های آموزشی خیلی زیاد هستن که میتونی اعتماد به نفستو زیاد کنی
      پیج نازنین مددی رو حتما دنبال کنید مشکلتو ریشه ای درمان میکنه
      و مثلا خانم فرزاته قهرمانی رو دنبال کن اعتماد به نفستو بالا میبره .

    • عزیزم من مدتها بود این افکار در ذهنم بود. اتفاقی با کتابهای باربارا دی آنجلس برخورد کردم الان دارم میخونم اش. خیلی عالیه و کمک زیادی بهم می‌کنه. به جای توجه به بیرون بیشتر با خودم ارتباط برقرار میکنم اما زمانیکه و به صبر احتیاج داره?

  4. سلام خسته نباشید من احساس میکنم جدیدا کسی تحمل منو نداره یا چطور بگم کسی دوستم نداره نمیدونم چرا اینطوری شدم یا احساسه یا واقعیت اما جدیدا خیلی بهم بی محلی میشه و من دارم تمام تلاشمو میکنم تا بهترین خودم باشم ولی بازم مردم منو نادیده میگیرن واقعا خسته شدم ازاین وضع چندبارم‌ به فکر خودکشی رفتم که مثلا اینطوری بعد مرگم حداقل بهم توجه بشه خانواده تقریبا پشتم هستن اما توی فضای مدرسه برام از زندان هم بدتره همش با همه دعوام میشه میشه راهنماییم کنید؟

    • سلام عزیزم ببین اول از همه بهت بگم که هیچوقت به خودکشی فکر نکن چون این بدترین راهه الان زندگیت هر چقدرم که بد باشه اگر خودکشی کنی همه چیز خیلی بدتر میشه شاید اطرافیانت یک مدت ناراحت باشن عذاب وجدان بگیرن ولی با خودکشی تا ابد زجر میکشی روحت همیشه در عذابه چون فکر میکنی خودکشی راهیه برای رهایی و جلب توجه ولی اینطور نیست روحت بعد از مرگ همیشه تو حالت خودکشی میمونه و در عالم برزخ همیشه عذابت میدهند و هیچوقت بخشیده نمیشی
      عزیزم میدونم زندگیت سخته من واقعا درکت میکنم چون خودمم همینطوری ام ولی اینو بدون هر مشکلی راه حلی داره اگر برای خودمون تلاش کنیم مطمئن باشه همه چیز بهتر میشه سعی کن علایقتو پیدا کنی روی اونها تمرکز کنی و روی مشکلاتت تمرکز نکنی چون هرچی به مشکلاتت فکر کنی فقط بدتر و زیادتر میشن مطمئن باش همه راهی برای بهتر شدن زندگیت وجود داره ولی خودکشی هیچ راهی جز عذاب ابدی برات نداره
      مراقب خودت باش❤️

  5. واقعا هیچکس از صمیم قلبش برام کاری نمیکنه… و دورم پر از دختراییه که یه نفر عاشقانه دوسشون داره..? خسته ام..
    من الان 21 سالم شده. زندگیم خیلی خالی و تنهاست. درونگرام و فکر میکنم بخاطر همین نمیتونم خودمو تو دل کسی جا کنم.. اولویت هیچکس نیستم. منم یه دخترم دوست دارم لااقل یه نفر برام دلی کاری کنه اما هرچی منتظر میمونم فقط سنم توی پوچی داره میره بالا..دور و برم پر از کساییه که یه نفر عاشقانه دوسشون داره. ولی اگرم محبتی به من بشه از سر دلسوزیه.. این کادو ها و محبت های خالصانه انگار هیچوقت نصیب من نخواهد شد..

    • توی اینستا کلی پیج آموزشی هست برای افزایش اعتماد به نفس و خودباوری عزیزم اول باید خودت خودتو دوست داشته باشی .
      و سرچ کن پیج های خوب رو دنبال کن
      مثلا پیج خانم فرزانه قهرمانی رو دنبال کن اعتماد بتفستو بالا میبره

    • به خدا منم پسرم ۲۲ سالمه دقیقاً همینم… درونگرا و ساکتم همیشه تنها بودم. همه هم بهم میگن چرا انقد ساکتی… هیچ دختری تا حالا بهم اهمیتی نداده. واقعاً دارم اذیت میشم.
      منم همین حسی که تو نسبت به اطرافیانت داریو دارم.

    • سلام تا نوجوونین این اخلاقاتونو درست کنین و نمیدونم برین روانپزشک و این جور چیزا من الان ۲۱سالمه و بخاطر تو فکر بودن و تو خودم ریختن دچار مشکلات گوارشی شدم زودرنج شدم و کلا خستم و حوصله هیچ کاری و ندارم

  6. کسی من را در مدرسه دوست ندارد نمی تونم با کسی که دوستش دارم دوست بشم فقط در حد حرف زدن بهش نزدیک میشم ولی جوری نیست که منا دوست خودش حساب کنه

  7. ی بنده خدا چکار داری

    سلام من تو ی خانواده شیش نفره بزرگ شدم ک چون فرزند اول خونوادهبودم کسی بهم اهمیت نمیده کلن تو هر رابطه ای ب مشکل بر میخورم حالا دیگه نمیدونم مشکل از خودمه یا از اطرافیانم بنظر خودم اطرافیان چون من خیلی بیشتر از اونا حالیم میشه بشون فشار میاد و چشم دیدن منو ندارن واقعن اخه چرا با یک فرد ک از بقیه بهتره هم از لحاظ فیزکی هم از لحاظ فهم و درک بد برخورد میکنن و تو جمع همیشه تنهاست

  8. کمک کنید تا طرز فکرم رو عوض کنم ادم خوبی بشم کلا اطرافیانم از من ناراضی هستن همیشه جایی میرم اول خوبه کل چیزهاش بعد به مشکل بر میخورم تو مدرسه بهم میگن فضول و زیاد حرف میزنی در واقع همون وراجی واقعا نمیدونم با همه همیشه به مشکل بر میخورم نمیدونم چرا واقعا کسی منو دوست نداره. میشه کمکم کنید تا مشکلم رو حل کنم

    • خیلی خوبه متوجه شدید که باید رفتارتون رو بهتر کنید تا دوست داشتی بشید. باید کتابهایی برای تقویت مهارت ارتباط با دیگران بخونید و آموخته هاتون رو تمرین کنید تا تبدیل به مهارت بشه.

  9. چرا کسایی رو که خودم دوست دارم باهاشون در ارتباط باشم احساس میکنم از من بدشون میاد یا دارن تحملم میکنن نه اینکه همه از من بدشون بیاد من یه خانومم که یه دختر دارم همین حسو در مورد دخترمم دارم احساس میکنم کسی از دخترم خوشش نمیاد مثلا دارن تحملمون میکنن ولی درکل نه اخلاقن آدمه سریشی هستیم نه اذیت کار ولی نمیدونم چرا این احساسو دارم باعث میشه کمتر تو جاهایی که دوس دارم حاضر باشم

  10. سلام من کلاس هفتم هستم امروز برای امتحان شماره صندلی گرفتیم بعد نشسته بودیم داشتیم چک میکردیم کی کنار کی میشینه بعد کسی که کنار من میشست ناراحت شد و بقیه هم دلداریش دادن البته این کسی که گفتم از کلاس سومم باهم بودیم اونموقع هم اون از من بدش میومد من فقط از این موضوع ناراحتم چی تو من بوده که بعد ۴سال هنوز درست نشده البته من خیلی باهاش صحبت کردم و ازش پرسیدم که چرا ولی اون هر بار یه چیزی میگفت و اینم بگم که بعضی از بچها یا بهتره بگم بیشتر از بچه های کلاسمون از من بدشون میاد من همه چیز رو میریزم تو خودم ولی یه بار خواستم حرف دلمو بگم از من بیشتر بدش اومد من همیشه جوری رفتار کردن که بقیه دویت داشتن ما کلا همه بچه ها تو کلاس شوخی میکنیم ولی اون خیلی جدی میگه و دلمو میشکونه من فقط یکی دوتا دوست تو کلاسمون دارم و اینم بگم من دخترم و خیلی خجالتی بعد وقتی خجالت می کشم میخندم و اونا هم سر ابن موضوع فکر میکنن من بی احساسم. امروز که این اتفاق افتاد از صبح ناراحتم.
    اگه میشه راهنمایی کنید ممنون

  11. سلام واقعا من 24 ساله شدم میخوام زن بگیرم ولی از غریبه ترین افرادی که منو دارن تااا نزدیک ترین فرد زندگیم از ته قلبشون منو نمیخوان یا در واقع کسی دوسم نداره اگه مشکلم حل نشه نمیتونم ازدواج کنم چون میترسم همسر ایندمم مثل بقیه باشه .فک کنم منظورمو کامل فهمیدین.مثلا وارد هر جمعی میشم مثل بقیه با من رفتار نمیشه و….

    • خیلی عالیه که قبل از ازدواج به این فکر افتادند. پیشنهاد می کنم کتابهای باربارا دی آنجلس رو بخونید بخصوص کتاب ، آیا تو همان گمشده من هستی، ازدواج باید با عشق انتخاب بشه.
      نه حس تنهایی و قربانی بودن و نیاز های دیگر. حتماً این کتاب رو بخوان. مطمئن هستم آنقدر جذاب میکنه که دست کم نقاط ضعفت رو بدونی و برای بهتر شدن اش مصصم بشی فقط بخاطر خودت

  12. من همش احساس میکنم هیچ کس دوستم نداره در واقع هیچ دوستی ندارم و پیش هر نفر میرم ازم دور میشه

  13. همه یا مجذوب من هستند یا اصلا براشون مهم نیستم وقتی بیرونم می توانم با این موضوع کنار بیام اما وقتی توی خونه هستم و کسی بهم اهمیت نمیده خیلی برام ناراحت کنندست حتی یک تبریک تولد از طرف خانواده نداشتم اما اکثر دوستام تولدم یادشون بود

  14. سلام من 21سالمه تا کلاس نهم یه دوستی داشتم بعد اون رفت ادبیات بعدمن رفتم تجربی سه سال دبیرستان دوست صمیمی نداشتم اونایی که هم باهاشون میگشتم احساس میکردم که منو تحمل میکنن و اصلا دوسم ندارن. چند وقت پیش سر یه موضوعی با دختر عموم دعوام شد بعد اون باهم حرف نزدیم تا امروز صب که گفت من از این (یعنی من)خوشم نمیاد

  15. من نمیتونم با کسی حرف بزنم یا مثلا..حس میکنم حرف بزنم اونا از من بدشون بیاد. مثلا تو ذهنم تصور میکنم که حتما جواب فلانی رو این میدم ولی پیشش نمیتونم همینو بگم نمیدونم چرا!

  16. پسری هستم وقتی هر جایی میرم منو کسی تحویل نمیگیره یا منو مسخره میکنن اصلا منو تحویل نمیگیرن نمیدونم چکار کنم الان پسر عمم هست با من اون رو خیلی تحویل میگیرن فکر کردم که از رفتار هست که تحویل نمیگیرن هرکاری کردم که مثل اون رفتار کنم نشد بازم تحویل نگرفتم الان خیلی ناراحتم در مواقع سختی کسی پیشم نیست نمیدونم چکار کنم

    • سلام ، در هر مشکلی هر کدوم از طرفین سهم دارن، حالا ممکنه که درصد هر کدوم متفاوت باشه، این که میگید همه خانواده نسبت به شما این رفتارها رو دارن باید بررسی بشه تا مشخص بشه که شما چه عکس العمل های انجام میدید که باعث تقویت این کارها میشید و نکته دوم اینکه هر زمان که بخوایید در مقابل دیگران تغییر کنید بها داره و چون دیگران عادت کردن شما رو اینجوری ببینن به راحتی اجازه تغییر رویه نمیدن، اگر میخوایین به خواسته‌های خودتون برسید باید مقاومت و ایستادگی در رفتارهای خودتون داشته باشید ، نه اینکه هر روز یه جور رفتار کنید

  17. من یه خانم ۳۲ ساله هستم همسرم اعتیاد داره خیلی کتک م میزد اذیتم میکرد خودش میگه دوست دارم ولی ۵ دقیقه بعد دیگه دوسم نداره میگم دوست ندارم یا میگم دوست دارم امروز کلا فامیلامون هیچکس منو دوس نداره احساس تنهایی می‌کنم همش غصه میخورم گریه میکنم حالم بد میشه نمیدونم چیکار کنم من اصلا زشت نیستم منو آدم حساب نمیکنن فقط میخام کمکم کنی

    • جدا شو زندگیتو بساز

      • تا امروز فک میکردم این فقط منم که افسرده ام اما با خوندن نظراتتون دیدم به جامعه عوض شد همیشه در فکر این بودم ک این فقط منم که با بقیه فرق میکنه من تو کلاسمون آدم شاد و خندونیم وباعث خنیدن همه میشم اما درونم کاملا فرق داره با باطنم ولی حداقل ینفرم با شه منو بخندونه خوب میشه ها اولش سعی میکردم خودم دوستامو پیدا کنم ولی بد ۲ ۳ روز اونام ترکم میکردن یا کلا واسه خاطر یه ادم عوضی که باهام مشکل داره ازم دور میشدن تمام اطرافیانم حداقل ۲ یا ۳ تا رفیق دارن که واسه هم جونشونو میدن حسودی نمیکنم سعیم میکنم نسبت به تمام اینا خشک باشم میخام با مشاوره ها صحبت کنم اما نمتونم توانشو ندارم که بشینم ۵ ۶ ساعت باهاش حرف بزنم حتی شاید باورش نشه من اول با یکی خوب بودم و رابطمون نزدیک بود طوری که جفت بودیم اما اونم بعد ۳ ۴ ماه ولم کردم سرتونو درد نیارم 🙂
        امید وارم خود توام یه روز خاص یه نفرو پیدا کنی که مث خاهر /برادر. باهم دیگ خوب بشین یکی که نه قیافتون براش مهم باشه نه تنها بودنتون …

  18. چرا کسی مرا دوست ندارد؟ من یه دختر زشتم که دخترای زشت رو کسی دوست نداره بعضی از دختر دایی هامم از من با ادب تر هستند اما من خوب نیستم

    • بخدا تو زشت نیستی درسته که من ندیدمت ولی میتونم به حسم اعتماد کنم تو فامیل یکی رو میشناختم که واقعا خیلی خیلی خوشگل بود ولی بازم کسی دوسش نداشت و همیشه خدا تنها بود جوری که توسن ۳۳ سالگی به زور با کسی که اصلا باهاش جور نمیومد ازدواج کرد به امید اینکه یکی تو زندگی دوسش داشته باشه ولی نشد که نشد جوری که الان واقعا افسرده شده

  19. سلام من یه دختر 13 سالم کلی دوست دارم یعنی داشتم الان کسی دوسم نداره بهم توجه نمیشه منو خورد میکنن بهم اهمیت نمیدن حس میکنم کسی دوسم نداره عصبی میشن سر من خالی میکنن خانواده ی سخت گیری دارم مامان 4 ساله بغلم نکرده بهم توجه نمیکنه دوسم نداره هرچی میشه میگه تقصیر تو هست پدرم هی گوشی مو نگاه می‌کنه سر هر چیزی بی دلیل خوردم می‌کنه غرورمو می‌شکنه چن بار ن هزار بار ب خودکشی فکر کردم و یبار قرص بالا انداختم نمردم چیکار کنم از زندگیم خستم دیگه نمی‌خوام زنده باشم لاقل بمیرم بهم توجه شه

  20. من رو هیچ کس دوست ندار فقط من رو مامانم دوست دار من به دوستان هر چقدر خوبی میکنم اصلا من رو ی زر دوست ندارن

    • راست میگی منم دوستام اینجورین

    • وقتی پدرومادر داریم قدرشون رو نمیدونیم و استفاده نمیکنیم‌ و جبران کردن محبتهاشون، می افتیم دنبال اینکه یه سری آدم خودخواه بی معرفت سنگدل بی صفت ک غیراز اعصاب خوردی هیچ نقشی تو زندگیمون ندارن و نداشتن چرا دوسمون ندارن. بعد ک خدایی نکرده ازدست میدیدم‌ پدرمادرنو تازه میفهمیم چقد آدمای دوروبر به دردنخوردن و نباید اصلا بهشون فکرمیکردیم و از حضور پدرمادرمون لذت میبردیم

  21. فکر و احساس میکنم هیچکی منو دوست نداره،خیلی احساس تنهایی میکنم دوست دارم از همه دور باشم،احساسی و عاطفی هستم،دام میخاد فقط گریه کنم،حالم خیلی بده،چند ساله که اینجورم،دوست ندارم با کسی صحبت کنم،توی روابطم مشکل دارم احساس میکنم همه از من بدشون میاد،نمیتونم با جنس مخالف راحت حرف بزنم سختمه کمکم کنید

  22. سلام من هیچ کس را ندارم حتی شوهرم هم دوستم نداره چه کنم

  23. دخترم و ۲۷ سالمه یکم تیر ماه امسال از نامزدم طلاق گرفتم و الان با مادر و دوتا خواهر یه حیوون به اسم برادرم زندگی میکنم کلا هشت تا بچه ایم دوتا پسر شیش تا دختر سه تااز خواهرام و برادرم ازدواج کردن اما بقیه مون نه منم فرزند آخرم علت جدایی از همسرم چون بهم علاقه ای نداشت خودم خواستم که جداشم البته همسرم چندان مخالف نبود راستش پدرم فوت شده مادرم اصلا بود ونبودم براش فرق چندانی نداره اگه هم تحمل میکنه احتمالا به خاطر ابرو وحرف مردم وگرنه براش مهم نیستم دیروز همون حیوون که گفتم بی دلیل همه داشتن حرف میزدن حمله کرد منو بزنه چون میگفت زیاد حرف میزنی دلم شکسته خیلی نفرینش کردم و الان مادرم بامن قهره اما با اون حیوون حرف میزنه حالم خوش نیست این که اینقدر راحت میشه تحقیرم کرد اذیتم میکنه خواهرام هروقت ناراحتن میگن بهم که شوهرتم ازت خوشش نمی اومد چه برسه به ما

    • از اون محیط خارج شو اطرافت رو آدمای سمی احاطه کردن شده برو کارگری کن یه خونه اجاره کن فقط از این افرادی ک گفتی تا جاییکه میتونی دور شو

    • عزیزم خواهرات حرف مفت میزنن تو سعی کن کاری براخودت پیدا کنی و مستقل شی اونموقع دهن همشون بسته میشه

  24. سلام.من نميدونم ﭼـي ميخام بڰم.ولي حس ميكنم هيـﭼـكي دوستم نداره .تو دوران دبيرستان ودانشڱاه كلي دوست داشتم ولي الان هيـﭼـكسو ندارم.بااينكه من درسم از همه ى اونا خوب بود وقيافه ي جذاب داشتم.ولي اونا وقتي ازدواج كردن.اصلا سراغ منو نميڱـيرن منم ديڱه ازشون دور شدم.شايد واسه اينكه مجردم و خانواده ي فقيري هستيم ازم دوري كردن وزمان مدرسه فقط براي خوش ڰذروني بام بودن.من دو بار هم شكست عشقي خوردم.خيلي خسته ام نميدونم ﭼـكار كنم.نماز ميخونم قران ميخونم دعاء ميكنم كه زندڱيم تغيير كنه.هيـﭻ تغييري نميكنه.الان هم ﭼـند وقت شروع كردم به نقاشي كشيدن كردم.نقاشيم خوبه ولي براي اينكه به ﭼـيزي فك نكنم دارم نقاشي ميكشم ولي ته دلم خيلي غمڱين وداغونه واحساس ﭘـوﭼـي وتنهايي ميكنم.ميترسم تااخر عمر تنها بمونم.حتي دوست ندارم دوستا تو خيابون يا جايي ببينم.تا ازم نـﭘـرسن هنوز مجري.نميدونم ﭼـكار كنم از اين وضع خلاص بشم خسته شدم خيلي.

  25. من فردی هستم ۴۰ ساله که ساده هستم و دیگران رو بدون هیچ نفرت و چشمداشتی دوست دارم و دلم میخواهد همیشه به دیگران محبت کنم و بدی هایشان را ندید بگیرم، اما خانواده ام(پدر و مادر و خواهرم) که تفکری سنتی دارن اینو نمی پذیرن و همیشه تحت فشارم

  26. سلام پسرم خاصه یه مقدار با حوصله هست و من موقع درس دادن بهش عصبی میشم که بهش درس بگم از طرف دیگه پدرم. با اون بد رفتاری میکنه من واقعا نمیدونم چی شد که گفت یعنی هیشکی منو دوست نداره؟ دلم براش میسوزه چیکار کنم شخصیتش بالا بره

  27. برای اینکه دوسم داشته باشن چیکار کنم؟ سلام زود رنجم و همیشه احساس تنهایی میکنم از نظر خودم تمام توانم رو برای خوشحالی کسی که دوسش دارم میذارم اما اونجور که باید نتیجه نمیده

  28. اکثرا کسانی که چندین ساله به دنبال ارتباط با من هستن و من دوری کردم و الان که این فرصت پیش اومده و من خواستم ارتباط برقرار کنم خیلی زودبا چند بار صحبت کلا سوتفاهم پیش‌میاد‌و‌ارتباط قطع میشه و یه حس خیلی بدی بهم دست میده که انگار کسی دوسم نداره و اکثرا از همه دوری میکنم و قبلنا آدم ها رو کنار میزاشتم ولی الان دوست ندارم کسی رو کنار برارم بلکه میخوام خودمواصلاح کنم که با همه ارتباطمو‌حفظ کنم

  29. من یه دختر عمو دارم که عمه هام بهش اهمیت میدن منو دوست ندارن اهمیت نمیدن پادر پدرم از اینکه دختر شدم و پسر نشدم دوسم ندارن چیکار کنم من نمیفهمم

  30. من را هیچکس دوست نداره حتی پدرو مادرم و شوهرم. من در یک خانواده پرخاش گر و جنگره بزرگ شدم پدر و مادرم همیشه با هم دعوا میکردن و همدیگر را لت میکردن پدرم از همه اولاداش نفرت دارد و همش تحقیر میکنه و میزنه. من هم افسرده شدم و ازدواج کردم و صاحب دو دخترک هستم. اما شوهرم مثل پدرو مادرم منو دوست نداره همش جنگ میکنیم و گریه میکنم میخواهم خودکشی کنم اما دلم به دخترهام میسوزه که خیلی کوچک هستن پدرومادرم حتی همرایم درست گپ نمیزنه به خانه شان راهم نمیده لطفا برایم مشوره دهید چه کار کنم

  31. همه من را تحقیر میکنند و من یا خوابم زیاد هست یعنی بیش از حد و یا خیلی خیلی کم است ، و من همیشه احساس میکنم ادم خوبی نیستم ، و همیشه سرشکسته هستم ، همش فکر میکنم ادم بدی هستم و همیشه گریه میکنم و ناراحت هستم ، من رو خیلی تحقیر میکنند ، من هیچوقت حالم خوب نیست چون فکر میکنم همه از من بدشون میاد و من ادم بدی هستم و یک‌ادم بی شخصیت ،همیشه هم نمراتم از خواهرم کمتر میشه و من به اینکه من هیچی نمیشم و مردم بهم میگن تو هیچی نمیشه بیشتر اطمینان میکنم ، و این طعنه های ادما منو خیلی اذیت میکنند ، و من به هیچکس نمیتونم نه بگم مثلا میگن این درس رو میدی میگم اره مهارت نه گفتن رو ندارم ، و بخاطر حرف دیگران همیشه شکست میخورم و هیچوقت نمیتونم اون ادمی باشم که خودم میخوام. سنم 14 سال است.

  32. من دیگه از زندگیم واقعا خسته شدم نوزده سالمه و دخترم احساس میکنم هیچکس منو دوست نداره تو مدرسه که بودم همه ازم متنفر بودن و دوستم نداشتن با اینکه من حتی کاری باهاشون نداشتم همش با خودم میگفتم مگه من چمه منکع به نظرم دختر خوبیم و سعی میکنم باهمه بسازم بعدش اومدم دانشگاه فک میکردم همه چی درست میشه اما دانشگاهم کسی باهام دوست نیست و باهام حرف نمیزنه همه یه جور بدی‌نگام میکنن حتی با دوستم که میرم بیرون در نگاه اولم همه از دوستم خوششون میاد مخصوصا پسرا احساس میکنم سندرم دوست نداشته شدن گرفتم قیافمم خوبه مشکل از قیافمم نیس که بگم حتما زشتم که اینجوریه

    • منم مثلی شماهستم

    • احساس دوست نداشته شدن قطعا یک حس اذیت کننده ای هستش و میتونم درک کنم که چه احساس بدی هنگام تعامل با دیگران پیدا میکنید؛ اما خیلی از اوقات مشکل اصلی برمیگرده به خود ما که فکر میکنیم دوست داشتنی نیستیم. شما باید اول از همه خودتون رو دوست داشته باشید تا دیگران هم شما رو دوست داشته باشند.
      تلقین های ذهنی نقش زیادی در احساس ما در مورد برداشت دیگران از ما دارن. خیلی از اوقات ما به اشتباه فکر میکنیم که دیگران از ما خوششون نمیاد در صورتی که شاید چنین چیزی واقعیت نداشته باشه. شما در بیشتر مواردی که ذکر کردید فرمودید که فکر میکنم کسی دوستم نداره، بیشتر این موارد برخواسته از فکر شماست. در حقیقت حتی اگر گفته های شما در مورد دیگران که شما رو دوست ندارند درست باشه اما ما بازم نمیتونیم دیگران رو تغییر بدیم. ولی بجاش میتونیم روی تقویت عزت نفس خودمون و عشق به خود کار کنیم. میتونیم خودمراقبتی و علاقه به خود رو افزایش بدیم. با اینکار اول از همه دیگه نگاهتون به دیگران نخواهد بود و همین که خودتون، خودتون رو دوست دارید براتون کفایت خواهد کرد و همچنین باعث میشه دیگران هم بیشتر جذب شما بشن. انسان ها بیشتر جذب افرادی خواهند شد که عزت نفس بالایی دارند.
      شما با تقویت عشق به خودتون علاوه بر اینکه احساس خوبی نسبت به خودتون پیدا میکنید دیگه خودتون رو با دیگران مقایسه نخواهید کرد و از تنها ماندن نخواهید ترسید.
      بنابراین به خودتون بیشتر توجه کنید، توجهتون رو به افکار دیگران کمتر کنید و سعی کنید بیشتر در فعالیت های اجتماعی شرکت کنید. با اینکار شما دیگه احساس بدی نخواهید داشت و افکار آروم تری خواهید داشت. حتما کتاب هایی مرتبط با تقویت عزت نفس و عشق به خود مطالعه کنید.
      در تمامی مراحل زندگی پیروز و موفق باشید.

  33. از حسی که همش باید خودمو بکنم تو چشم همسرم بلکه منو ببینه خسته شدم فقط میگه دوست دارم اما نه تو حرفش نه تو رفتارش نشون میده من دیگه خسته شدم میخوام به یه روش کاملا راحت و کسی دردسر نیفته خودم خلاص بشم از این زندگی نکبت بار

  34. من دوستی داشتم که امسال همکلاسیم هست و دوستیمون اول سال بهم خورد،و اون به من خیلی تیکه می نداخت،بد منو به بقیه می گفت،یجورایی انگار ازمن تنفر داشت،ولی من با وجود این حرفاش چیزی بهش نمی گفتم دوستش داشتم و حرفاش رو نادیده می گرفتم تا حدی که جلوش باز شد ولی من هیچی بهش نمی گفتم،چندتا از روستای دیگم رو هم جذب خودش می کرد نمیدونستم چرا ولی دلش نمی خواست کسی بامن باشه،منم با هیچکس حرف ونمیزدم و فقط تو خودم بودم،ب طوری که الان شبانه روز فکرم درگیره خیلی زود عصبی میشم حتی واسه چیزهای کوچیک ،احساس می کنم خانوادم هم دیگه از این اخلاقم خسته شدن،گاهی اوقات دلم می خواد همه چی و بزنم بشکنم

  35. من در مدرسه با کسی دوست بودم که اوایل خودش اومد و پیش قدم شد و منم ازش خوشم اومد و میتونم بگم که حدود ۶ ماهی باهم دوست بودیم صمیمی و تنها دوستم بود تا اینکه باهم رفتیم سفر روز اول و دومش خوب بود ولی از روز سوم به بعد دیگه سعی کرد از من فاصله بگیره به حرفام توجه نمی کرد و دیگه اهمیتی براش نداشتم ازش پرسیدم که موضوع چه ولی جوابی نگرفتم گفت زیادی حساس شدم الان حدود یک ماه هست که من تنها دوستمو از دست دادم و دارم سعی میکنم برشگردونم اما اون بیشتر بی توجهی میکنه . رفتارش خیلی عجیبه مثلا بعضی روزا دوباره مثل قبل باهام صمیمی میشه و اکثر روز ها هم جواب سلامم رو هم نمیده . تازه متوجه شدم که من چقدر توی کلاس تنهام و به غیر از اون کسی منو دوست نداشت . و الان اونم دیگه از من متنفره توی روحیم و درسام تاثیر گذاشته حتی چند بار بفکر خودکشی هم افتادم . اخه جون یک ادم طرد شده بدبخت چه ارزشی داره ؟

  36. چرا کسی منو دوست نداره سعی میکنم باهاشون دردودل کنم حمایت کنم در هر شرایط کنارشون باشم عشق بورزم محبت کنم خوش‌اخلاق باشم هر کاری میکنم هر تلاش می‌کنم هیچ منو دوست نداره انگار که بی‌ارزش به دنیا اومدم با یکی رفیق میشم کارایی که یه رفیق خوب میکنه رو میکنم که شاید دوستم داشته شاید بهم توجه کنه بازم نمیشه دوستم نمیداره توجه نمیکنه هیچ‌کس اصلا

  37. من موندم برا چی هیچکس دوسم نداره ن پدر ن مادر ن برادر ن رفیق ن فامیل هیچکس انگار من بیخودی اومدم دنیا ت مدرسه همیشه ب دوستام ب من فرق میزارن همش من بد میشم اونا خوب حتی دوستای خودم با ی چشمی بمن نگا میکننن انگار دشمنشونم حتی اون ادمی ک منو نمیشناسه و من اونو نمیشناسم بم ی نگاهی میکنه از بالا پایین و همش قیافه میگیرن ب من اون روز از پله ها افتادم درسته چیزیم نشد یکم فقط پاهام اینا زخم شد ولی ب نظر من ی مادر ک بچش از پله ها بیوفته بایید زود بره پیش دخترش یا پسرش ک مرده مونده ولی من از پله عا افتادم ن مادرم ن پدرم هیچکس نیومد بم بگه مردی موندی در عوض خاک ت سرم کردن
    بعد هر روز از بچگی من ارامش نداشتم از ۱۲ ۱۳ سارگیم من داشتم کتک میخوردم از پدر مادرم هنو‌هممم اینطوریه الان من ۱۶ سالمع بازم کسی منو دوست نداره اصلا خیلی حسودی میکننن برام فقط سعی میکننن بدبخت شم من از چهارم خوندنی با یکی میحرفم هنو هم میحرفیم بخدا اون بیشتر از پدر مادرم بمن نگرانه اون بیشتر از همه دوسم داره

  38. من احساس میکنم هیچکس منو دوست نداره و فقد منو تحمل میکنن
    اعتماد به نفس پایینی دارم
    خانوادم منو هیچوقت قبول ندارن و فک میکنن من خیلی خنگم بارها هم توی روم بهم گفتن
    معلمام و مدیرم یه جوری نگام میکننو باهام حرف میزنن انگار من براشون غیر قابل تحملم
    خیلی خستمه خیلی. وقتی بچه بودم با مامانم رفته بودم مسافرت من ۶ سالم بود و اضافه وزن زیادی داشتم بعد یه آقای محترمی اومد و مامانم گفت جلوی او آقاهه من بهش بگم خاله و رفت پیش دایی هام و خاله هام که پیش اون اقای محترم بودن و حس میکنم چون زیاد زیبا یا لاغر تر نبودم مامانم خجالت میکشید بگه که من دخترشم. از نظر من اعتماد به نفس یعنی خودتو دوست داشته باشی و برای خودت احترام قائل باشی حالا هرجوری که میخای باشی چاق یا لاغر زشت یا زیبا در هر صورت خودتو دوست داشته باشی. با این سن کمم خیلی گوشه گیرم و نمیتونم با کسی از ته دل صحبت کنم

  39. سلام. اولین چیزی که میخوام بگم اینه که خیلی تنهام واقعا تنهام. این روزا بیشتر از هر چیزی دلم یکیو میخواد که کنارم باشه باهام حرف بزنه و بتونه درکم کنه
    حتی توی مدرسه هم بچه ها ازم فاصله می گیرن و نمیخوان توی جمع ها شون باشم. اونایی که وافعا درد منو کشیدن و می کشن فقط حالمو می فهمن که من چی میگم. بخدا تا همین الان آزارم حتی به هیچ کدومشون نرسیده و فقط تنها دلخوشیم اینه که وقتی میرم مدرسه با دیدشون حالم خوب بشه. توی خونه که آرامش ندارم توی مدرسه هم که بد تر. نمیدونم چیکار کنم. توی خونه ما همیشه جنگ و دعواست یک روز خوش هم ندیدم و تنها آرزوم اینه که همونایی که ادعا شون می شد و حرفای منو مسخره می کردن و اشکامو نادیده می گرفتن یک روز به حال و وضع الان بیفتن بلکه بفهمن تنهایی یعنی چی. همدم نداشتن و بغض های تنهایی یعنی چی. اینکه وقتی دلت می گیره کسی رو نداشته باشی باهاش حرف بزنی. حتی نزدیک ترین آدم زندگیت بهت بی توجهی کنه که انگار اصلا وجودش براش مهم نیست

  40. تو هم مث منی. وقتی میگم کسی دوسم نداره میگن خودت اینطوری فکر میکنی ولی تو و همه ی اونایی که اینو تجربه کردن خوب می‌فهمن

  41. سلام یک سؤال از کودکی تا بحال که ۴۰ سالم هست رنجم میده اونم اینکه آیا من فرزند این خانواده هستم ؟اگه هستم چرا این قدر از من متنفر هستند کسی بامن رفت وآمد نمی کند ویا بهر پیشرفت من بامن دشمنی می کنند. من از تنهایی خیلی دارم عذاب. می کشم دلم از این دنیا خیییییلی پره همه از پشت خنجرهایی زدن که نابودم کرده.

  42. خیلی زودرنجم و استرسي احساس تنهایی میکنم و مدام با خودم میگم هیچکس منو دوس نداره و همه باهام مشکل دارن بغیر خانواده ام از این حس ها خسته شدم چیکار کنم ؟وقتی هیچکس بهم اهمیت نميده یا زمانی که ناراحتم کسی پيشم نيست. اکثر اطرافیانم همش ترکم میکنن یا بعد از چند. وقت رفتارشون باهام سرد میشه. من خیلی مهربونم و خیلی مظلوم آروم و اصلا نمیتونم از حق خودم دفاع کنم. تقریبا به هرکسی خوبی میکنم به جاش بدی میبینم.

  43. من حس می کنم کسی منو دوست نداره دوست دارم بمیرم آخ خیلی تنهام حس بد دارم ب زندگی زود وابسته میشم هر کسی رو می بینم زود وابسته می شم همش گریه می کنم حس می کنم هیچ کس از من خوششش نمیاد و دنیا جای ماندن نیست بمیرم راحت میشم دوستددارم یک مرد سن دار بقلم کن نوازشم کن آخ پسرا درک. نمی کننن مرد ها بیشتر می فهمم دختر هارو چون پخته ترن فهمشون بیشتر من از ی پلیس خوشم اومد و یکم سکن داره هر وقت تو زهمم میاد عکسش حالم خوب میش

  44. سلام. من یک دختر نوجوون ۱۵ ساله هستم. تک فرزندم. یک پدر و مادر دارم ولی انگار یک جورایی ندارم توی خونه مون همش جنگ و دعواست. بخاطر گناه نکرده ناحق کتک میخورم و جرئت گریه کردن رو جلوشون ندارم. توی مدرسه هم که بدتر اصلا هیچ کس منو نمی بینه و جورین که من حس میکنم دوسم ندارم واقعا هم همینطوره. شما بگین من چکار کنم

  45. چرا کسی منو دوست نداره سعی میکنم باهاشون دردودل کنم حمایت کنم در هر شرایط کنارشون باشم عشق بورزم محبت کنم خوش‌اخلاق باشم هر کاری میکنم هر تلاش می‌کنم هیچ منو دوست نداره انگار که بی‌ارزش به دنیا اومدم با یکی رفیق میشم کارایی که یه رفیق خوب میکنه رو میکنم که شاید دوستم داشته شاید بهم توجه کنه بازم نمیشه دوستم نمیداره توجه نمیکنه هیچ‌کس دلیلش هم اینه که من به هرکس توجه و محبت میکنم متقابل به خودم برنمیگرده هرکس رو دوست میدارم نفرت‌شو به رخم میکشه و اینکه در حال حاضر ۱۷ سالم هس

    • ببین یه نکته رو همیشه توی ذهنت نگه دار ما نمیتونیم مورد علاقه همه باشیم و همه افراد هم برای ما محبوب نیستند هر کسی یه سری عقاید،نظرات و سلیقه ها داره شاید شما با اونا سلیقه ت یکسان نیست به لحاظ رفتاری و کرداری شایدم برعکس و هیچ وقت ما نمیتونیم همه رو راضی نگه داریم .عزیزمن تو محبوب هستی راههای افزایش عزت نفس و راههای افزایش اعتماد به نفس رو برو در سایت مطالعه کن به نظر بنده شما عزت نفس ت اومده پایین تا خودتو دوست نداشته باشی دیگران نمیتونن دوستت داشته باشن موفق باشی گلم.

  46. اینه چرا که هرکاری میکنم به چشم کسی نمیاد انگار برای کسی مهم نیستم انکار بیهوده دارم زندگی میکنم حتا احساس میکنم خداهم منو رها کرد هیچ راهی جلوم نمیذاره از زندگی سیر شدم دوس دارم هرچه زود تر بمیرم همیشه تنها بودم از بچگی تا الان که ۲۲سالمه کسی براش مهم نیست که من هستم یا نیستم

  47. راستش رو بخوایید بنده واقعا تو رفاقت و دوستی هیچ چیزی کم نمیزارم و خیلی خیلی تلاش می‌کنم که کار خوب کنم که هم خدا ازم راضی باشه و هم دوستانم ولی نمیدونم چرا اونا اصلا منو دوست ندارن به من توجه نمیکنن منو نمی‌خوان و اصلا براشون اهمیتی ندارم حتی وقتی منو جایی میبینن سلام هم به من نمیدن واقعا نمیدونم چه کار بدی من کردم

  48. سلام من عباس هستم 18سالمه و تنهام خیانت میبینم بی محلی از طرف کسی که دوسش دارم میبینم رفیق هیچکسو ندارم همه ولم کردن منو به چشم یه بَرده میبینن انگار منظورم اینه که وقتی کار دارن منو یاد میکنن دوس دارم یکی باشه از تنهایی در بیاره منو همه خیانت کار شدن و منو تنها گذاشتن و رفتن هیچکسی منو دوست نداره حتی والدینم میشه کمکم کنید ممنون میشم

  49. اسم من ایلا است و من مادر ندارم و حس میکنم که هیچ کس هم در خانه و هم در مدرسه مرا دوست ندارد و من ادم پرو هم نیستم و از این بابت واقعا ناراحتم و میخواهم پرو باشم اما نمیتوانم هیچ کاری رو درست حسابی انجام دهم همه هرچی بهم میگن رو نمیتونم جواب بدم و همه مرا مسخره میکنن

  50. از بچگیم اینطوریم مامانم نه درد کشیدنمو باوردلره نه غمامو باوجود دردهای زیاد فکر میکنه ادم اهنیم به درد دلام گوش نمیده همش جبهه داره نسبت به من اما با بقیه اینطور نسیت احساس اضافی بودن ناخواسته بودن دارم

  51. نمیدونم جدیدا چرا هر کاری میکنم خراب میشه یا احساس میکنم بیهوده هستم کسی منو دوس نداره و ارزش منو کسی نمیدونه

  52. من 11/5سالمه همه بهم زور میگن احساس میکنم کسی منو دوست نداره و بهم اهمیت زیادی نمیدن

  53. من یه. پسر ۱۵ساله هستم و احساس میکنم همه اطرافیانم منو دوست ندارن هیچکس دوست نداره باهام صحبت کنه کسی به رفتارم احترام نمیزاره و خودم. فکر میکنم که بخاطر تیپ و قیافع بدم هست. بارها در طول زندگیم به خودکشی فکر کردم حتی همین الان

  54. من ۱۸ سالمه همیشه احساس میکنم کسی منو دوست نداره، احساس تنهایی میکنم همیشه، ولی بعضی وقتا که فکر میکنم نه این تنهایی خیلی خوبه ولی بعضی وقتا به فکرش میرم که چرا به کسی احساس عاطفی ندارم.من من ۱۸ سالمه همیشه احساس تنهایی میکنم هیچ حسی ندارم به عشق و عاشقی ، گاهی حتی بهش فکر میکنم ولی بازم هیچ جوابی پیدا نمیتونم. مثلا دوستام با چندین نفر (پسر) حرف میزدن با من می‌گفت با خودم میگفتم چرا من مثل اینا نیستم

  55. من بچه آخرم همه میگن مهربون و مظلوم و ساکتم هیچ دوستی تو محیط مدرسه نداشتم و فقط ۱ دوست صمیمی داشتم از دوران مدرسه که از اون موقع فقط بعضی وقتا بهم زنگ میزنیم چون میدونم به جز اون نمیتونم با کس دیگه ای ارتباط برقرار کنم کلا دوست دارم به بقیه محبت کنم ولی تو مدرسه برای اینکه از معلم سوال کنم استرس میگیرم و شاید وسط صحبت لکنت بگیرم و بقیه بفهمن که استرس دارم من آدم بدی نیستم ولی تو مدرسه هیچکس به سمتم نمیاد کسی باهام حرف نمیزنه و ادم حسابم نمیکنند حتی خواهر برادرامم همینطورن تدم فرعی حساب میشم یعنی تا اخر عمرم تنها بمونم چجوری مثل بقیه با همه ارتباط بگیرم دیگه خسته شدم من چی دارم که کسی وقتی حرف میزنم جوابمم نمیده محل نمیذاره انگار بعضیا حتی صدامم نمیشنون ابجیم داره بام حرف میزنه سرش تو گوشیشه ولی با کس دیگه حرف میزنه توجه میکنه داداش کوچیکم جوابم و نمیده ..

  56. احساس تنهایی میکنم و کلا هم هیچ دوستی ندارم تنهاماز تنهایی گله میکنم ولی وقتی با یکی هم دوست میشم سعی میکنم سریع تر از رابطه خارج شم

  57. سلام من زشت هسم صورتم زشته هیشکی منو دوست نداره دوستام مسخره ام میکنن هعیی بهم میگن زشت هعی یهم میگن تو زشتی به درد نمیخورریی
    هیشکی حتی نگاهمم نمیکنه از خدااا ناراحتم از دستش ناراحتم صبح پا میشم مثلا میگم خب کار خداست دیه چیکا کنم مگه میتونم برم با خدا دعوا کنم
    ولی وقتی میرم تو یه محیطی هعی مورد تمسخر قرار میگیرم
    دوستام بهم پوز میدادن که رل دارن
    داشتم تو مدرسه تنها راه میرفتم که یکی از بچه ها اومد گفت خیلی اعتماد به نفس داری برو رل بزن من حتی خانواده ام مسخره ام میکنن دیه چه برسه به رل
    رفتم پشت گوشی نشستم عکس پیدا کردم چند تا خوشگل بودن رفتم پشت گوشی رل بزنم عکسا رو فرستادم گفت عالی
    فرداش گفت بازم بفرس نداشتم رفتم از خودم گرفتم فرستادم بعد سین زدن فورا بلاک کرد
    به مردن فک میکنم ولی نمیدونم چطوری بدون درد بمیرم دلم از اون مرگا میخاد که بگن یارو امروز خوابید فردا مرد???

    • اگر باور کنی که زشتی حتی اگه خوشگل هم باشی تو آینه زشت دیده میشی
      قشنگ من باور کن تو دختر خوشگلی هستی نیازی نیست کسی به تو بگه که قشنگی
      ببین تو نیازی نداری که با این سن کمت رل بزنی بزرگ شو به یه شغل و جایگاه خوبی برس همه ی کسایی که مسخرت میکنن یه روزی ازت تعریف میکنن و ادمای خوش قلب زیادی کنارت میان من بهت قول میدم که تو به بهترین موقعیت می‌رسی فقط گوشات رو ببند و به حرف های تو خالی آدم های پوچ گوش نکن ♥️?

  58. من ۲۸ سالمه ۱۳ ساله ازدواج کردم و۲تا بچه دارم پدرو مادرم دوستم ندارن شوهرم خیلی بد دهنه خودمم خیلی پر خاشگر شدم احساس میکنم برا کسی مهم نیستم یا اگرم مهم باشم باید حتما هر کاری اونا میگن باید انجام بدم باید چی کار کنم خسته شدم

  59. سلام من پسر هستم ۱۶ سال سن دارم و واقعا درونگرام نمی دونم از کی این اتفاق برام افتاده من بچه آخر هستم و واقعا تو خانواده داغونی بزرگ شدم که پدر همیشه ساکت بود و زیاد با بچه هاش گرم نمی‌گرفت یادمه مادرم همیشه به من خواهر برادرهام گفته بود که وقتی بچه بودین پدرتون خیلی بازی می‌کرد و واقعا باور نمی‌کردیم. بزرگ تر شدم و با آدمای زیادی آشنا شدم ولی تو صحبت کردن خیلی مشکل داشتم. از ی سن بچگی که خیلی زود گذشت متوجه شدم که خانواده علاقه زیادی بهم ندارن طوری که پدرم بهم پوزخند میزد که دختر شل کور از تو بهتره خواهر برادر هم که داغونت ی خواهر بزرگتر داشتم که شوهر کرده بود یک روز اومد به من سر بزنه و بهم پوزخند های زد که واقعا منو به گربه مینداخت طوری شدم که حتی یکی کوچک ترین چیزی بهم بگه سریع ناراحت میشم و واقعا بخاطر همین ویژگی زیاد مورد تمسخر افراد قرار گرفتم اینجا بود که من ی درمان پیدا کردم درمانی همیشه علاقه داشتم دادم بهش بازی ویدئوی وقتی زیاد اذیت میشدم میرفتم بازی می‌کردم و واقعا آروم میشدم. بزرگتر شدم دوباره با آدمای زیادی آشنا شدم ولی داغونتر همیشه آرزو داشتم که ی پدر مادری داشتم که یکبار از ته دل بهم بگن قربونت برم و من هم از ته دل بخندم و بغلشون کنم با فامیلامون آشنا شدم که واقعا داغونن که واقعا داستان جدای دارن. همیشه همکلاسیم درمورد روز های تعطیلشون میگفتن که میرفتن پیش مادر بزرگ و پدر بزرگ هاشون و با شوق ذوق میگفتم من در همین حسرت میموندم که یک شب برم توی جمع فامیلامون و باهم صحبت کنیم. همین هم باعث شو که من بیشتر بازی های ویدیویی بکنم و کمتر تو اجتماع باشم به همین دلیل هم نمیتونم خوب صحبت کنم توی جمع خواهر برادری که نزدیکترین کسانی بودن به من نمیتونستم سلام کنم انگار ی چیزی تو تنم به که جلومو می‌گرفت چه برسه به افراد غریبه و برسیم به امروز دقیقا امشب که من تبدیل شدم به فردی که شهربازی براش هیجانی نداره همیشه آرزو داره که ی بره تو جمع و با همه صحبت کنه دیگه کمتر چیزی براش اهمیت داره آنقدر از دیگران پوزخند شنیده که بی جنبه شده و تا هرکسی باهاش شوخی میکنه سرش داد میزنه و وقتی از دست یکی عصبانی میشه سریع تت‌ دلش خالی میشه و خودشو سرزنش میکنه شاید بعضی ها فک کنن این چیزا مسخرست ولی همین چیزاست که باعث خودکشی میشه همین چیزاست باعث میشه یک نفر قاتل بشه و یک نفر جانی و روانی بشه ببخشید زیاد شد و چشم زیباتون درد آوردم دیگه همین خلاصه خلاصه داستان چرا احساس میکنم هیچ کسی منو دوست نداره

  60. چرا به هرکی خوبی میکنی باز تو ادم بده قضیه میشی؟سلام من زیادی فکر میکنم تند تند با یه فیلم احساساتی گریم میگیره بقیه از خوبی که میکنم بهشون زود ازم سو استفاده میکنن و … دیگه کم‌کم به فکر این بودم خودمو خلاص کنم . واقعا دیگه نمیدونم چکار کنم لطفا کمکم کنید

  61. من خیلی خسته ام از زنده گی هیچ کسی من و نمیخواد همیش برام دشنام میدن من از دیگرا از خودم خسته شدم دلم همیشه میخواد گریه کنم من تنها ترین آدم

  62. من چند سالیه که ی مشکلی دارم. احساس میکنم هیچ کسی منو دوست نداره. من از وقتی که به یاد دارم همیشه این حسو داشتم رابطهم با خانوادم خیلی بده. طوری که پدرم چند کلمه ای باهام صحبت میکنه و خواهر و برادرم بیشتر مواقع به من پوزخند میزنن و منو مسخره میکنند. واقعا دلیلشو نمیدونم هر حرکتی من انجام میدم سریع منو مسخره میکنن منو به عنوان ی آدم کند ذهن و احمق به یاد میارن. مثلا تن صحبت کردنم و بعضی وقتی ها اشتباهی ی کلمه میگم سریع شروع به مسخره کردن میکنن

    • رفتار اطرافیانت با شما درست نیست ولی خب متوحه ناراحتی شما نمیشن حس میکنن شوخیه دیگه موردی نداره ادامه بدیم. بیین عزیزم اطرافیان ما همیشه مارو تایید و تشویق نمیکنن هر آدمی اخلاق های خاص خودشو داره الان که هیچی حتی اگه بخوای وارد دانشگاه و محیط کار بشی بازم هستن آدم هایی که ممکنه به هر دلیلی مسخرت کنن یا یه رفتار ناسبی باهات داشته باشن. پس همیشه و هرجایی این مورد ممکنه برات پیش بیاد ، خودت باید خودتو قبول داشته باشی و تمرکزت رو هدف و آیندت باشه ، تو نمیتونی بقیه رو تغییر بدی فقط وقتی زیاد به رفتارهاشون توجه نکنی و سعی کنی به جایی برسی که دیگه اون موقع باید تحسین و تشکیقت کنن ، میفهمن نمیتونن مسخرت کنن و برعکس میگن ما در مورد این آدم چی فکر میکردیم و چی شد به چه جاهای خوبی رسید

  63. سلام خسته نباشید .من هیچ وقت برای کسی در اولویت اول نبودم.مادر و پدرم فقط به خواهر بزرگترم توجه میکنن .من هر روز بخاطر این موضوع ناراحتم .احساس میکنم اگه قیافم بهتر بود یا اگه مثل اون پزشکی میخوندم حداقل یه نفر از بین ۷ ملیارد آدم روی زمین منو دوس داشت.

  64. من یه دختر نوجوونم. 14 سالمه و شدیدا احساس تنهایی میکنم این حس که کسی منو نمیخواد داره دیوونم میکنه. من کلا از بچگی با دوستام رفت و آمد نداشتم و خیلی سخت با کسی صمیمی میشم. هیچکس به من اهمیت نمیده هیچکس. من خیلی وقتا تو مدرسه با کسی نمیگردم تنها میشینم یه گوشه و تو فکرام غرق میشم.. خیلی برام وحشتناکه هر اتفاق کوچیکی میوفته میشینم بهش فکر میکنم تا مغزم از هم بپاشه اگه من گریه کنم کسی نمیپرسه چرا؟ کسی نمیگه عیب نداره بیا با هم حلش کنیم:) من فهمیدم همه اینایی که میگفتم دوست من هستن در واقع فقط اسمشونو میدونم و دوست واقعی نیستن. همه حسای من با اونا فرق داره، از هم سنای خودم متنفرم چون همشون دنبال اینن که خفن باشن و فکر میکنن اگه رفتارای مزخرفو داشته باشن خیلی باحالن و من هیچوقت مثل اونا نبودم همیشه مهربون بودم همیشه اونی بودم که همه رو آروم میکنه..مامان بابام اصلا از وضع روحیم خبر ندارن فقط وقتی میبینن ناراحتم یا تو خودمم بهم میگنن تنبل و این حرفاشون اریتم میکنه اصلا رابطه خوبی باهاشون ندارم. من احساس میکنم کمبود محبت دارم وقتی یکی یه ذره بهم اهمیت میده سریع با خودم میگم این دوست خوبیه پس منم بهش اهمیت میدم اما بعد میبینم اینم الکی بود..من تقریبا از ده سالگی وقتی مامان بابام سر چیزای کوچیک دعوام میکردن شبا تو رخت خواب گریه میکردم حالا اون حسه هی بزرگتر و بزرگتر شد تا الان مث یه بار سنگین افتاده رو شونم و رهام نمیکنه. شدیدا استرس و اضطراب دارم مخصوصا واسه درسام ترس از آینده یا اینکه تا ابد همیشه اینجوری باشم و کسی بهم اهمیت نده. چون مامان بابام هیچ جوره درکم نمیکنن.. هیچوقت درکم نکردن و من دیگه حتی حوصله ندارم بهشون توضیح بدم و دارم دیوونه میشم. کسی منو دوس نداره ولی من خودمم از خودم بدم میاد. من قبلا سعی میکردم به اونایی که فکر میکردم دوستمن بگم چه حسی دارم اما بعد که دیدم اونام منو نادیده گرفتن هی تو خودم ریختم تا جایی که الان حتی اگرم بخوام نمیتونم احساساتمو بروز بدم. خیلی سعی کردم به خودم یاد بدم به کسی اعتماد نکنم و سفره دلمو پیش هر کسی پهن نکنم اما دیدید؟ به محض اینکه دیدم شما دارین حرفامو میخونین همه چیو گفتم و اصلا از خودم نپرسیدم چرا. حتی بعضی وقتا یسریا به خاطر اینکه افکارم باهاشون فرق داره به علایقم توهین کردن.. انگار همهٔ قلبمو نفرت فرا گرفته… همش کینه.. همش حسودی… این فکرای کوفتی کی تموم میشن؟ این حسرتا؟ این احساسا؟ کی تموم میشن کی:)؟ چجوری مهارشون کنم؟ هیچیو نمیدونم هیچی.. تو یه گردباد گیر افتادم.

    • dahyuntwicefanlover@gmail.com

      تو همزاد منی؟ چرا اینقد شبیه همیم؟
      ای کاش از نزدیک میدیدمت و بغلت میکردم و باهات دوست میشدم
      بدون تنها نیستی بدون که یک نفر دیگه احساساتش دقیقا مثل توئه و داره همین عذاب هارو میکشه…

  65. من خودمو دوست دارم و افراد در بیرون خیلی دوستم دارن و بهم احترام میگذارند اما تو خانواده خودم کسی دوستم نداره و خیلی با من بد رفتار میکنن برادرم ، خواهرم ، مامان و بابام ازم متنفرن بی دلیل و الان احساس افسردگی دارم ،کلا هیچ امیدی به زندگی ندارم می‌خوام خودکشی کنم و خودمو راحت کنم و خلاص بشم یا دوست دارم فقط اینجا نباشم دوست دارم فرار کنم هیچکسی هم دوستم نداشته باشه مهم نیست فقط پیش کسایی نباشم که ازم متنفرن ، خیلی احساس غم دارم ولی برای کسی مهم نیست در واقع اصلا کسی اهمیت نمیده. قبلاً تنها کسی که دوستم داشت داداشم بود که الان اونم ازم متنفره و هیچ دوستی هم ندارم. حس میکنم تنها شدم واسه اینکه رشد کنم. الان می‌دونم که تنها هستم و نباید از این موضوع دلخور باشم و با خودم حالم خوب باشه و تنهایی به اهدافم برسم و این تمرکز بیشتری برام داره ولی یخورده انگیزه می‌خوام و دوست دارم با یه نفر صحبت کنم و حرفای دلمو بهش بزنم ، روانشناس میرم ولی تایمش کوتاهه دلم میخواد با یه نفر چند ساعت صحبت کنم

  66. چرا خانوادم دوسم ندارن همیشه تنهام. پدر مادرم حس میکنم دوسم ندارن چیکار کنم حس میکنم تنهام ابجیم و بردرمم همین هیچ که هیچ ففط من دوسشون دارن

  67. نمیدونم چرابه هرکی محبت میکنم ازم خوشش نمیاد حتی خانوادم اصلا مهم نیس واسشون باشم نباشم شاید تنها چیزی ک مهمه واسشون آبرو ن حال خوب و بد من. باهرکی ام واردرابطه میشم بعد ی ماه میره

  68. من خیلی زشتم توی مدرسه کسی تحویلم نمیگیره میخوام خودمو بکشم

  69. توی مدرسه کسی منو دوست داره. نه توجهی نه حرفی هیچی. من واقعا با دیدن این چیزاخیلی دارم اذیت میشم. ولی میگن همه تو رو دوست دارن و خودت اینجوری فکر میکنی ولی اونا که نمیدونن توی دلم چه آشوبی راه افتاده. کاش بدونن که همه ی تلاشمو برای جلب محبت اونا به خودم میکنم و یکم درک کنن منو. اولین دوست هر کسی خانواده ش هستن ولی من توی خونه هم واقعا احساس تنهایی میکنم. وقتی توی مدرسه رفتار های خوب و محبت آمیز بچه ها رو با همدیگه می بینم خیلی حال دلم بد میشه. من گناهی نکردم که بخوام هر لحظه از زندگیم اینجوری بگذره و نگران این باشم که یک روزی تک و تنها بمیرم. این روزا بیشتر از هر وقتی نیاز به کسی دارم که کنارم باشه و حمایتم کنه ولی من شناختی از دیگران ندارم. چند دفعه هم سعی کردم با کسی دوست بشم که بتونم باهاش تنهایی ها م رو پر کنم ولی شکست بدی خودم تا چند وقت واقعا حالم بد بود و شبا کابوسش رو میدیدم. واقعا پشتم خال خالی شده و خودمو ته راهی می بینم که هیچ راهی برای برگشتش ندارم. الان در حال حاضر فقط تنها کسی که منو درک میکنه و حرفای دلمو میشنوه و ازشون خبر داره خداست. تنها تکیه گاهم فقط خداست. همدم روزای تنهایی هام خداست و مرحم درد ها و اشکام خداست. امیداورم بتونم با تکیه کردن به خودش تا حدی از این حال بیرون بیام

  70. راستش منم همنجوری استم هر کسی از من متنفر است هیچ کسی دوست ندارد باهم حرف یا گپ بزن هتا یک میده بچم از ما بدش میایه رای حل داره

  71. دلم‌میخواد بمیرم. الان دلم یه دنیا شکسته. احساس میکنم تنهاترین آدم روی زمینم. که هیچکس دوستم نداره. همه‌دلمو شکستن. حتی خودمم خودمو دوست نداشت. خخخخ حتی نمی‌دونم اینارو کسی میخونه یا نه. کاش یکی بود حرف میزدم باهاش. دلم داره تو سینه ام میترکه

  72. سلام کلاس نهم هستم اکیپ ۴ نفره هستیم و یکی از دوست های من به من زیاد توجه نمیکنه کلا در حرفاش میگه مثلا اون دو تا دوستام اصلا توجهی نداره و یا سر مسائل دیگ من اگه چیزی بگم میگه نه و اگه همونو یکی دیگ از دوستام بگه میگه باشه. ممنون میشم اگر بتونید الان کمک کنید چون زهنم درگیره و آزمون دارم مرسی. میخوام زودتر امشب درگیر ذهنیم تموم شه و یه راه حلی بدین که انقد به اینجور مسائل فکر نکنم چون سال ازمون ورودی هست و نمیتونم درس بخونم با این مسائل

  73. من حالم خوب نیست. بخاطر اینکه پدرم دیروز ابروی منو دم مدرسه برد چون ازش اخواستم برم با دوستام حرم نمیزاره هیجا برم نمیزاره با یانکه ۱۶ سالمه و کلاس دهمم و معتقده من خیلی بزرگم ولی نمیزاره. دیروز دم مدرسه سرم داد کشید و من هیچ چیز برای از دست دادن ندارم. به مرگ فکر میکنم

    • میتونی با ملایمت با پدرت صحبت کنی اگر شما مخالف باشید من هیچوقت جایی نمیرم ولی دوست دارم با لحن آروم باهام صحبت کنید نه صدای بلند. خودت واست مهم باشه نه افکار و نظر دیگران. با لحن آروم وقتایی که خیلی مهربون هستید اونموقع خواسته تو بیان کن و بهشون بگو من هیچوقت بدون اجازه شما جایی نخواهم رفت اعتمادشان رو جلب کن. اونا میترسن بخاطر همین داد میزنن که شما ازشون حساب ببرید ولی وقتی بگی من بدون هماهنگی با شما جایی نمیرم خیالشون رو راحت میکنی. چون تو سن خاصی قرار گرفتی همه باباه رو دخترا غیرت خاصی دارن مگه پسرهایی که خنثی و بیخیال هستن. باید اعتمادشو جلب کنی تا شکاکیتش از بین بره. خودش مرد وقتی میبینه مردها راحت در مورد دخترای مردم حرف میزنن میترسه

  74. ميخواستم بدونم چرا هيچكس منو دوست نداره ن مامانم نه بابام نه خانوادم ن شوهرم زياد محبت ميكنه حتي بين دوستام من اونيم كه هيشكي بهش اهميت نميده دلم خيلي شكسته نميدونم چيكار كنم يا همه قهر كنم بهتره يا ؟لطفا كمكم كنيد اگر امكان داره خيلي دلم گرفتسس حس ميكنم تنهاي تنهام

  75. یه دختر ۱۵ ساله ام درونگرام ولی جلوی افراد مورد اعتمادم شخصیت متفاوت و خونگرمی دارم با این حال بیشتر مواقع مضطربم و احساس میکنم قراره یه اتفاق بد بیافته حتی به همین ادم های مورد اعتمادم هم حس اینکه قراره ولم کنن یا مخفیانه ازم متنفرن و دارم(بیدلیل نیست واقعا مستقیما بهم حس اضافه بودن میدن و حالت تدافعی میگیرن و وقتی اعتراض میکنم میگن زیادی حساسی) باعث میشه یهو تو خودم فرو برم و ارتباطم قطع کنم و از همه متنفر بشم

  76. راستش مشکل من دقیقا اینه که دیگران بر علیه من هستند و تقریبا هیچ کس دوست نداره با من دوست شود و معمولا همیشه تنها هستم و دیگران هم به من توجه نمی‌کنند. من هر چقدر که فکر می‌کنم به نتیجه خاصی نمی‌رسم. من با دیگران رفتار بدی ندارم؛ اما کسی منو دوست نداره و همیشه مورد تهاجم دیگران قرار می‌گیرم.

  77. مشکل من ای است کی حساس تنهایی میکنم فکر میکنم کی کسی مره دوست نداری همیشه غم در دل دارم کسیم برم همیت نمیده هر بچه یا دختر کی مره میبنه یک گپ زشت برم میزنه هیچ همرایم خوش رفتاری نمیکند میگه یک رای حل برم بگوید چیکار باید بکنم تشکر آزی کی پیام باسخ دادین. 18سالم است. من نه پدرم دوست نه مادرم ونه پدرم همشانه از من بدشن حتا همسایه مان از مه بدشان میایه هیچ کسی به من توجه نمیکنه

  78. دختری هستم که پدر و مادرم بین من و دیگر خواهرا فرق میگذارند

  79. دلم میخواد بمیرم

  80. منم حالم خوب نیس میخام خودکشی کنم

  81. همش غصه میخورم میگم چرا کسی دوسم نداره بابا و مامانم دوسم ندارن حس میکنم و دارم اذیت میشم

  82. من ۱۴ سالمه و نمی دونم چرا یه دختر چهار ده ساله باید اقدام به خودکشی کنه. من با خانوادم مشکل دارم اونا بیش از حد وارد زندگی من میشن و نمی دونم شاید فک میکنن این کار درست برای تربیت بچه هست. همش میگن که باچه کسایی دوس نباشم با چه کسایی دوست باشم من یه دوست دارم نه از نظر خانوادگی مشکل داره نه از نظر اخلاق بچه بدی هم نیس خلاف کنه نمی دونم سیگار بکشه نمی دونم دوست پسر داشته باشه هیچ کدوم از اینا رو نداره تازه مامانم از موقع مدرسش با مامانش دوست بوده و میشناستش و اصلا همین باعث شد که ما باهم دوست بشیم ما باهم ارتباط خانوادگی داریم رفتو آمد داریم و…
    ولی مامان من با من لج کرده که نمی زارم بری تولدشو نمیدونم نباید باهاش ارتباط داشته باشیو اینا و نمیدونم چراا ولی فک میکنه من هر اخلاقی که دارم اون بهم یاد میده
    مثلا من یه روز حالم بده نمی خوام برم مثلا مدرسه میگه آره کی بهت اینا رو یاد میده برو بهش بگو دست از زندگی تو بکشه با اینکه من اصلا هم چین کسی رو نمی شناسم من کلا روابط اجتماعیم ضعیفه نمی تونم دوستای کمی دارم و همونایی که دارمم مامانم میشناسه که یا فامیلین که رفتو آمد داریم یا خود مامانم باعث شده که ماباهم دوست بشیم و فرد های قابل اعتمادی هستن اصلا اینو بگم که هیشکی نمی تونه رو من اثر بزاره نمیتونه
    من یه سری دوستا دارم که حتی روسری هم سرشون نمی کنن و نتونستن رو من اثر بزارن من خیلی دوستا دارم که چادری هستن و اونا هم نتونستم رو من اثر بزارن من چادر نمی پوشم ولی مو هامم بیرون نمیدم رو سریم سر جاشه شلوارم کوتاه نیس همه مانتو هامن گشادن از نظر من چادر بود و نبودش وقتی ادم حجابشو داشته باشه هیچ فرقی نداره ولی مامانم فک میکنه من از دوستام نخ میگیرم که چادرمو بزارم کنار ولی من اصلا هم چین آدمی نیستم فقط زده شدم اینقدر که بهم گیر دادن و فقط چادرمو برداشتم نه چیز دیگه ای رو
    من بچه خلافکاری هم نیستم نه دوست پسر دارم نه هیچی ‌و مامانم فک میکنه اونایی که چادرین خیلی بچه های خوبین و من یه دوس دارم چادر میپوشه ولی زیر چادرش هزار تا غلط میکنه. مثلا فیلمای مناسب سنش نمیبینه تو روبیکا به پسرا پیام میده یا اگه کسی بهش پیام بده جواب میده و باهاش حرف میزنه ولی من مامانم فک میکنه اون بهترین بچه دنیاست اون فقط خودشو پشت یه نقاب قایم میکنه مامانم که باهاش نیس ببینه چیکار میکنه ولی اون به من میگه ومن قول دادم که به کسی چیزی نگم. چنتا دوستم دارم که بی حجابن ولی خیلی پاکن من نمی گم بی حجابا خوبن باحجابا بدن نه من همچین حرفی نمی زنم چون خودمم یه زمانی باحجاب بودم ولی من حرفم اینه که نباید کسی رو فقط ظاهرشو ببینی باید باطنشم ببینی و چرا بقیه رو با بچه خودت مقایسه میکنی .
    باز هم هس ولی دیگه دستم درد گرفت
    و ممنونم که تا اینجا به حرفم گوش کردی و باهام هم دردی کردی??

    • اگه تو ۱۴ سالته میخوای خودکشی کنی من ۱۰ سالمه میخوام بمیرم:)
      با اینکه ۱۰ سالمه اندازا یه ادم ۸۰ ساله ضربه خوردم و درد کشیدم:)

  83. ببخشید نمیدونم چرا همه ازم فرار میکنن یهو همه رفیقام ولم کردن حتی نزدیک ترین رفیقام و خانوادم نمیدونم منو به چه شکل میبینن بهم برخورد وقتی منی که میگن اشرف مخلوقاتم ولی درحال حاظر از یه سگ کمتر شدم

  84. سلام وقتتون بخیر من میخواستم یه مسئله ای رو بیان کنم. اینه که هیچ کس از من خوشش نمیاد هیچ کس با من دوست نمیشه و حس می‌کنم نمیتونم نظر هیچ جنس موافق یا مخالفی رو جذب کنم. من ۱۷ سالمه و واقعا از این اوضاع خسته شدم

  85. من نمی دونم چیکار کنم که دیگران از من بدشون نیاد یا نمی دونم چگونه رفتار کنم نمی دونم چیکار کنم حتی نمی دونم در آینده چیکار کنم انگیزه ای ندارم

  86. نمیدونم مامان بابام خواهر برادرمو بیشتر من خوششون میاد و تنها کسی که تولدم رو بهم تبریک گفت رفیقم بود

  87. یک سوال چرا اصلا کسی من را دوست ندارم و منم اصلا چرا هیچ کس توی جامعه همین آدم حساب نمیکنه

  88. میشه توضیح بدید که دقیقا باید چجوری خودمونو دوست داشته باشیم؟

  89. من خیلی تنهام هیچکسی بمن و خاسته هام اهمیت نمیده احساس میکنم هیچ ارزشی ندارم همش بد میاد سرم حتی نمیتونم تمرکز کنم انگار مردم ولی زندم چجوری خودمو بکشم دردش کم باشه؟

  90. سلام روز بخیر من دختری مظلوم هستم مخصوصا در مدرسه اما هیچ کسی بامن دوست نمیشه در خانه هم همینطور درخانه هیچ کسی به من اهمیت نمیده

  91. حالم خیلی بده. خیلی تنهام. واقعا من پشت کنکوری هستم و از وقتی‌ک‌کنکورم شروع شده یا تصمیم گرفتم ک‌درس بخونم‌تمام دوستامو از‌ دست دادم و کسی‌برام نمونده الانم که دارم‌بر میگردم سمتشون هیچکدوم باهام اوکی نمیشن خیلی تنهام و کسیو ندارم اصلا از‌خونه‌نمیرم بیرون و مدام با خونوادم‌بحث دارم. خیلی عصبیم و ممکنه که هر آن ب یکی بپرم از اخلاقم متنفر شدم و هیچکس نمیتونه ارومم‌کنه. حتی ی دونه دوست هم‌ندارم. و از این روند خسته شدم‌ پدر و مادرم منو درک نمیکنن. از خونمون متنفرم پول نداریم بدبختیم منتظرم کنکورم تموم شه برم سر کار دیگه بی پولی داره خفم میکنه احتیاج دارم با یکی حرف بزنم حالم اصلا خوب نیست

    • سلام عزیزم موقع کنکور کسی اطرافت نباشه بهتره تمرکزتان رو درس باشه باید نهایت تلاشتون رو بکنید قرار نیست کسی شما رو درک کند شما هدفت کنکوره پس خودتون باید تلاش کنید به موفقیت فکر کن ، ادامه رابطه با دوستان بعد کنکور

  92. سلام. من هیچ کس را دوست ندارم و از کسی هم بدم نمی آید. حتی نسبت به پدر و مادرم هم حسی ندارم. می دانی دلیلش چیست؟

  93. سلام چرا هیچ دختری منو دوست نداره یا اونایی که من میخوام اونا دوستم ندارن

  94. مشکل اینست که من آنقدر احساس تنهایی میکنم دوستانم منو ترک کرده هرچی بگویم سر گپم باور ندارد هیچ اهمیتی برام نمیده اصلا هیچکس منو دوست نداره حتی اعضای خانواده ام

  95. من ۳۳ سالمه و از کوچیکی رو پای خودم بودم دارای مدرک تحصیلی بالا هستم و حقوق بخور نمیری دارم، اما متاسفانه هنوز نتونستم ازدواج کنم و اگر هم بخوام با حقوق ده، یازده میلیونی نمیتونم از پس مشکلات پیش رو برام، پدرم مادرم نزدیک ۷۰ سالشونه سال ۸۳ برای خواهرم خونه و زمین فروختند. تا هزینه جهاز و ماشین بخرن واسشون، جوری شد که دیگه از همون موقع هیچ توجهی بمن نشد، فقط ظهر و شب یک شام و نهار خوب خانگی جلوی من بود نه حرفی و حدیثی هیچ، متاسفانه دو سه بار هم شکست شدید عشقی خوردم، و با چند بار رویارویی رسمی که بسیار توام با فرهنگ و آداب بوده کاملا گَزیده شدم، ظاهری مرتب و منظم دارم، و از نظر شخصیتی و و چهره بد نیستم، اما متاسفانه چند وقته احساس تهی بودن و پوچی میکنم نمیدونم چی اسمشو بزارم جدیداً همش به خودم میگم هیچ کسی منو دوست نداره.

  96. سلام وقت بخیر ۲۶ سالمه احساس میکنم هیشکی جدیم نمیگیره دوسم نداره و منو کم ارزش میدونن ..خیلی اذیت میشم ولی خودمو میزنم به اون را

  97. من گاهی احساس میکنم نادیده گرفته میشم مثلاً هر روز با یکی خوب سلام علیک میکنیم و طرف میاد تو یه جمع من بهش میگم سلام داداش خوبی چ خبر با این ک می‌شنوه ولی توجه نمی کنه یا این ک گاهی من سکوت میکنم بقیه حرف میزنم ک انگار من نیستم

  98. من مشکلی دارم زیاده در کل . در همه زمینه هاست . اولین نمونه اش کار و شغلی ام هست کلا هرجا میرم سرکار یکی از دو سه تا همکارام باهام به مشکل میخوره . کاری را که بلدم انجام میدم اما بخاطر یک ایراد جزیی . میگه تو هیچی یاد نگرفتی . بعد به قول معروف حتی سواستفاده میکنن . مثلا بجای اینکه همکارم زونکن خودش بیاره بهم دستور میده برام بیار وگرنه سطحش با من یکییه رییسم نیست فقط سابقه اس بیشتره . دومین مورد اصلا نمیتونم خودمو دوست داشته باشم بخاطر قیافه و اندامم . چون باید اونجوری که خودم میخاد باسه تا دوست داشته باشم خودمو . بعد خانواده امم خیلی رو مخ من هستن حریم شخصی سرشون نمیشه و شکاک هستند و جدا شدند . حتی سر کار خونه منزل با مادرم بحثم میشه میگه هیچی بلد نیستی از این حرفا

  99. سلام…من ۲۲سالمه….چشمام پر اشکه…هیچ کس منو دوست نداره و اینقدر به من ترحم میکنن که حالم داره از خودم بهم میخوره…تو خوابگاه هستیم و هم اتاقی هام خیلی بد به لباسام نگاه میکنن….نفرین شون نمی کنم ولی از خدا میخوام یه روز یکی مثل خودشون باهاشون رفتار کنه ببینم دلشون میشکنه یا نه….چشمام انحراف داره و یکیش خیلی ضعیفه نمی تونم درست نگاه کنم….تو خوابگاه همه بهم پوزخند میزنن از کنارم رد میشن‌…از خدا خواستم حالشونو بگیره…خدا شاهده دعا میکنم یه روز مثل من بهشون احساس حقارت دست بده بهشون بمیرن….من اصلا بهشون نه زل میزنم و نه بد نگاه میکنم ولی حتی خانواده ام هم دیگه بهم زنگ نمیزنن و نمی خوان صدامو بشنون….سعی کردم توی پوششم تغییر ایجاد کنم ولی باز خیره نگاه میکنن منو.اگه مشکل از منه که برم خودم رو بکشم…..از بچگی همش بهم گفتن تو گیجی و خاک تو سرت و خیلی تحقیر کردن ها….حس میکنم دیگه هیچ وقت درست نمیشه و هر کاری میکنم حل نمیشه دوست داشتم یکی دیگه بودم.هیچکیییییی منو دوست نداره و مسخرم میکنن و کسی نظرم براش مهم نیست یه تفاله هستم که روی چایی مونده وقتی رنگش رو پس داد میندازنش دور….هیچ امیدی به آینده ندارم.حالم خراب تر از اونی هست که فکر شو بکنی.پرخوری عصبی دارم ..چاق هستم .۵۰کیلو اضافه وزن دارم.خانواده خوبی ندارم. کودکی خوبی نداشتم.تو محیط خوابگاه همه منو تحقیر میکنن …..ترحم میکنن ولی با من بدن‌….یعنی نه بهت احترام میذارن نه برای حرفت ارزش قائلن…ولی موقعی که غذا ندارم بخورن مثل بیچاره ها با من رفتار میکنن میگن بیا غذا بخور به زور منو میکشونن سر سفره….مثل یه فقیری شدم که گوشه خیابون هر کی واسه ثواب خودش بهش پول میده نه برای اینکه به اون کمک کرده باشه.حالم از ترحم شون بهم میخوره.خانوادم اصلا به من زنگ نمیزنن پول نمیدن….و به امان خدا واگذار شدم.چشمم انحراف داره.همه بد نگاه میکنن منو ….ممکنه حتی خودتون هم در حکم مشاور با من صحبت کنین بفهمین چقدر گیجم….و حالتون بد بشه…..ولی اینا نمیدونن اینایی که مسخرم میکنن به خدا واگذار کردمشون….حالم خیلی بده.دوست ندارم نفرین کنم ولی دلم رو بد جور درد آوردن.دلم میخواد بمیرم.چون به هیچ دردی نمی خورم.۲۲سالمه ولی مثل گیج هام.همه فکر میکنن شادم ولی درونم غوغایی هست….خدایا تو بهتر میدونی….دوست نداشتم اون دنیا پیشت شرمنده باشم ولی اینا نمیذارن…..نمیدونم چطور بگم با رفتارشان منو عذاب میدن…با بی توجهی به حرفام ….خیلی خستم خیلی ناراحتم

    • ♥️⛓ درکت میکنم عزیزم :)))
      واقا نمیدونم چی بگم ک باعث آرامشت بشه
      خودمم تو این شرایطم
      ولی اینو بدون با اینکه ندیدمت دوست دارم از ته دلم
      چون همدردیم

  100. منم ی دوستی دارم قدش از من بلند تره من کوتاه تر هستم هر جا میرم اول اونو میبینن بعد اصلا منو نادیده میگیرن طوری که هیچ جا منو نمیخوان برم کل مدرسه اونو دوست دارن همش میان بهش میگن که دوست داریم اینا همه دوسش دارن اما من یک نفر هم نگفت که دوست دارم اون کلی دوست داره اما من یکی به جز اون ندارم خب اینطوری اعتماد به نفس منم میاد پایین

  101. من آدم بدرد نخوری هستم.هیچکس از من راضی نیست. دلم میخواد خودم بکشم راحت بشم. میدونی من … الان فقط دلم میخواد بمیرم

    • منم همینطور هیچ دوستی تو مدرسه‌ ندارم پدر مادرمم محلم نمیزارن

      • دقیقا مث من خدا کمکمون کنه

        • سلام دوستای گلم
          من انقدر دلم شکسته که دیگه تیکه هاشو پیدا نمیکنم واقعا حالم بده و دوست ندارم تو این دنیا بمونم احساس میکنم خدا باید یه دنیای کوچیک واسه ادمای مهربون کنار میزاشت اینجایی که مارو اورده جای ما نیستو فقط داریم عذاب میکشیم با طعنه و کنایه و هر چقدرم خوبی کنی به بقیه اصلا به چشمشون نمیا

      • دقیقا مث من خدا کمکمون کنه

      • مث من خیلیی بدعع

    • داش درکت میکنم منم مثل تو هستم

    • ای کاش با مردن حل میشد ولی نمیشه متاسفانه اون دنیابدتر ازینجا میشه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی متخصص کودک و نوجوان

      دوستان عزیزی که فکر می کنید هیچ کس شما را دوست ندارند، اشتباه می کنند، باز هم کسانی هستند که شما را دوست دارند، به شرطی که چشمان خود را باز کنید و واقعیت ها را ببینید.
      اینکه فکر می کنید دوست داشتنی نیستید یا بی ارزش هستید ریشه در کودکی شما و نوع تربیت شما بستگی دارد. متاسفانه در خانواده ای بزرگ شدید که پاسخگوی نیاز های شما نبودند، محیط امنی برای شما فراهم نکردند، احتمالا با هم دعوا و درگیری داشتند، به اندازه کافی به شما ابراز محبت نکردند، به اندازه کافی بغلتان نکردند، به اندازه کافی برایتان وقت نگذاشتند، بیرون نبردند، با شما بازی نکردند. پدر و مادرتان به دلایلی مدتی از هم جدا شدند، احساس ثبات نداشتید، یا مورد تنبیه، تحقیر و سرزنش والدین یا خواهر و برادر بزرگ تر خود قرار گرفتید، یا شما را باور نکردند، به هویت شما احترام نگذاشتند، اجازه ندادند به موقع کارهای خودتان را انجام دهید، احساس کردید دست و پا چلفتی هستید. به موقع به حرف های شما گوش ندادند، همه اینها باعث شده به این نتیجه برسید که کسی شما را دوست ندارد. احتمالا خودتان هم آدم منفعل یا خجالتی بودید و توی دلشان نمی رفتید، کاری نمی کردید مورد توجه قرار بگیرید یا در خواست نمی کردید، یا اینکه خیلی خشن، پرخاشگر و نق نقو بودید، بنابراین واکنش های منفی گرفتید. اما اگر در خانواده دیگری با شرایط دیگری، با خصوصیات شخصیتی متفاوتی به دنیا می آمدید، امروز این بار سنگین را با خودتان حمل نمی کردید.
      پس همه ما انسان های دوست داشتنی و ارزشمندی هستیم، همه ما در اصل آفرینش یکسان هستیم و هیچ تفاوتی با دیگران نداریم. پس بیایید از امروز شروع کنیم. خودمان خودمان را دوست داشته باشیم. به خودمان احترام بگذاریم، کارهای مورد علاقه مان را برای خودمان انجام دهیم، غذای خوب بخوریم به تمیزی و نظافت خودمان اهمیت بدهیم، از نگاه دیگران نترسیم. با افراد دیگر بخصوص افرادی که در خانواده های سالم بزرگ شدند وارد رابطه شویم. ورزش کنیم پیاده روی کنیم، برای آرامش ذهنمان یوگا و مراقبه کنیم. علایق و توانمندی های خود را بشناسیم، اهدافمان را روشن کنیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم. وقتی به جایی رسیدیم که خودمان برای خودمان کفایت کردیم، دیگر از اینکه کسی ما را طرد کند، یا نخواهد دوستی کند، ناراحت نمی شویم، زانوی غم بغل نمی کنیم. احساس تنهایی نمی کنیم. به امید روزی که همه ما اول بتوانیم به خودمان عشق بورزیم .

  102. من هم وقتی اون همه خوبی که به اطرافیانم کردم و یه جور دیگه جوابمو دادن قصد خودگشی یا خودزنی ندارم ولی از صمیم قلبم از خدا میخوام به روز سیاه بشینن . حتی یکبار که رفتم خونه پسرعموهام وقتی عموم اومد گفت اینجا چرا اومدی حالا من چقدر اونارو دوست دارم با دل شکسته پاشدم اومدم بیرون قلبم دو تیکه شد به هیچکس نگفتم تا حالا

    • مشکل اصلا از طرف شما نیست مشکل از عموتون هست تنها نیستین بعضی مواقع هر چقدر به یک نفر خوبی کنی اون آدم ظرفیتش رو نداره و درک نمی کنه شما هیچ وقت خودت رو بخاطر رفتار دیگری سرزنش نکن

    • من هم برای همه از جون مایه گذاشته ولی نزدیک ترین عزیزانم هم جوابشونو با نامردی و بی عاطفه ای دادن ولی الان از دیدگاه من با توی هر کاری تعادل داشت

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      برای همه ما پیش می آید که روزی مورد بی مهری دیگران قرار بگیریم. باید در نظر داشت شاید آن فرد در شرایط مناسبی نبوده، شاید خودش یک آسیب دیده است و حتی آسیب هایش بیشتر از ماست به قدری که نمی تواند محبت دیگران را بپذیرد و پس می زند. از درون احساس حقارت می کند و برای رهایی از آن سر دیگران خالی می کند. اگر چه در ظاهر احساس قدرت دارد ، شاید با ظواهر یا مطلوب های اجتماعی، مثل قدرت، ثروت، شهرت، محبوبیت یا علم بر نقص خودش پوشش گذاشته و آن را به سطح ناهوشیار برده اما گاها بروز می کند و برای خلاصی از درد آن سر دیگران خالی می کند.
      شاید ما افراط کردیم، حد نگه نداشتیم، برای اشخاصی که ظرفیت پذیرش نداشتند. شاید باور داشتیم که از محبت خار ها گل می شود اما این باور را به محک آزمایش نگذاشتیم که بعضی خارها هیچ وقت دوست ندارند تبدیل به گل بشوند. پس در هر شرایطی باید تعادل را حفظ کرد و از هر کسی انتظار نداشت. و خود را قوی کرد.‌

  103. چرا نمیتونم خودم رو به دیگران ثابت کنم یعنی احساس میکنم دیگران اصلا به من توجه نمیکنن

    • هروقت حس ناراحتی کردید برید اون چیزی که دوست دارید رو انجام بدید مثل آشپزی نقاشی صحبت کردن با خودتون درست کردن وسیله برای خودتون موسیقی گوش کنید اگه گیتار دارید یا ابزار موسیقی دارید که بهتون آرامش میده رو بزنید اتاقتون رو مرتب کنید چیز هایی که متنفرید رو روی کاغذ بنویسید و پارشون کنید یا بسوزوندشون اگه خیلی اعصبانی هستید برید دکتر روانشناس تا باهاتون صحبت کنه خاطرات اون رو تونو که خیلی بد بود بنویسید توی یک دفتر

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز درد تو هم همان نبود عشق و محبت در درون خودت هست، در کودکی بدون قید و شرط مورد محبت عزیزانت قرار نگرفتی، فقط زمانی شما را دیدند که کار مورد علاقه شان را انجام دادی، مثلا درس خواندن شما خیلی برایشان مهم بوده و بر روی آن حساب زیادی می کردند و تمام رویا های خودشان را در درس خواندن تو می دیدند، در کودکی به اندازه کافی دیده نشدی، حتی ممکن هست درس خوان هم بودی اما والدین کمال گرایی داشتی و همیشه بیشتر از آن را از تو توقع داشتند. الان هم که بزرگ شدی به همان سبک عمل می کنی، تلاش می کنی مورد توجه قرار بگیری، دیده شوی، تحسین شوی ، اما دریغ از اینکه تحسین شدن ها فقط دقایقی یا ساعاتی یا برای چند روز حال شما را خوب می کند. و باز تلاش و تلاش می کنی تا موقعیت دیگری خودت را ثابت کنی و این چرخه را همچنان ادامه می دهی و به رضایت درون نمی رسی. پس زمانی که یاد بگیری خودت را با تمام وجودت همان طور که هستی دوست داشته باشی نیازی به جلب توجه دیگران نخواهی داست و از اینکه توجه کافی نگیری ناراحت نخواهی شد.

  104. چرا مامانم منو دوست نداره

    • افریییین. مشکل منم دقیقا همینه همینه همینه

      • من آدم مهربونی و نسبتا کم توقعی هم هستم و دارم میبینم کسایی هستن که دوسشون دارم اما واقعیت این بود که هیچکی منو دوست نداره و هیچوقت روزگار و مردمش جواب خوبی های منو نداد و همیشه مورد بی مهری واقع شدم مثلا
        بعد از مرگ پدرم خانواده پدریم طوری باهام رفتار میکردن انگار دیگه نسبتی باهاشون نداشتم و حتی یه بار پدربزرگم بهم گفت بیا این کرایه ماشینت از خونه من برو بیرون اون لحظه واقعا دلم شکست و تنها مقصدم شد مزار پدرم.

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      چون انتظار داری مادر یعنی مهربانی، عشق، صفا و صمیمیت اما متاسفانه مادر خودت بویی از این ها نبرده، در کودکی خودش محبت ندیده و الان ندارد که تقدیم شما بکند، فرصت با شما بودن را هم از دست داده و از شما هم نگرفته، خودش را درگیر کارهای دیگری کرده تا فراموش کند درد بی محبتی را ، چنان درگیر که فرصتی برای پرداختن به شما نگذاشته و هیچ وقت به خود نگفته که این چرخه را ادامه ندهم، اجازه ندهم فرزندم مثل خودم بزرگ شود. فرزندم به وجود من نیاز دارد، به نگاه من به آغوش گرم من و به گوش شنوای من.‌ به امید آگاهی همه مادران و پدران

  105. هیچکس منو دوست نداره. اضافه وزن زیاد داشتم بهترین دوستم کنارم راه نمی‌رفت تو خیابون کم کم همه ارتباطشونو باهام قطع کردند خیلی خیلی تنها شدم تو سه ماه ۵۰ کیلو اضافه وزن پیدا کردم .
    با روش های مختلف افسردگیمو کنترل کردم . شروع کردم رفتم باشگاه و با رژیم وزنو آوردم پایین. الان هم هیچکس منو دوست نداره چون انقدر ازشون فاصله گرفتم که دوست ندارم تا آخر عمر ببینمشون .روز به روز حالم بهتر میشه کنترلم روی افسردگی بیشتر میشه نمی‌زارم بهم آسیب بزنه .

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز اضافه وزن شاید بخشی از حقیقت باشد اما همه آن نیست. شما ژنتیک و تغذیه خاصی داشتید، الان با رژیم و ورزش آن را کنترل کردید، اما باز هم احساس خوبی نسبت به خودتان و دیگران ندارید و این به خاطر این هست که در کودکی مورد مقایسه قرار گرفتید چه از جانب دیگران و چه از جانب خودتان. تحقیر یا سرزنش شدید، یا پدر و مادرتان با هم مشکل داشتند و شما فکر کردید مشکل شما هستید. پس خودتان سراغ دیگران بروید، از انتقاد نهراسید، همه ما ممکن است در شرایطی مورد انتقاد دیگران قرار بگیریم. اما شما به شکل افراطی به آن واکنش نشان می دهید. از مسخره شدن نترسید، حتی اگر مسخره هم شدید هیچ اتفاقی نمی افتد، از ارزش شما کم نمی شود، آدمی که مسخره می کند خودش مشکلات بیشتری دارد.

  106. وی مدرسه معلمان از دستم نا راضی هستن قبل از این درس خون بودم وشاگرد اول کلاس بودم ولی الان حتی آخرم نیستم هیچ حسی به درس خواندن ندارم اخلاق خیلی عجیبی پیدا کردم حرف هایی میزنم که به آن جا نمی خورد زود عصبی میشم با خانواده همیشه بحث میکنم و همینطور داخل مدرسه با دانش آموزان .و هرکسی که چند بار با من رابطه داشته باشد بعد از چند وقت دیگه من رو بی ارزش می‌دونه خواهش میکنم یه راه کاری به من بگید

    • ترو خدا برای منم دعا کن که جونم‌بگیره

    • منم همین طور

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز حدس می زنم شما در سن نوجوانی قرار گرفتید، احتمالا اتفاقی برای شما افتاده و شما را آزرده خاطر کرده است. یا کنار آمدن با تغییرات بدنی در این سن برایتان سخت هست، بنابراین افسرده شدید، کودکان و نوجوانان افسردگی خود را به شکل خشم و پرخاشگری نشان می دهند، بنابراین با این خلق و خو نمی توانید وارد مراوده با دیگران شوید و در صورت ادامه مراوده رفتاری از شما سر می زند که باعث ناراحتی دیگران و در نتیجه طرد شما می شود. پس اگر این حالت ها شدید هست و باعث درد و رنج شما می شود بهتر است ابتدا به یک روانپزشک مراجعه کنید، مصرف دارو در عرض دو ماه شما را متعادل می کند. از روانپزشک و دارو نترسید، وقتی حالت های افسردگی را تجربه می کنیم سروتونین مغز ما هم کم می شود و با خوردن دارو این مسئله حل می شود.‌ همزمان با مصرف دارو از خدمات روانشناسی هم کمک بگیرید، اگر امکان مالی ندارید، سعی کنید خودتان را مجبور کنید کارهای روزانه تان را انجام دهید. به روابط اجتماعی خود ادامه دهید تا زمانی که به واکنش شدید منجر نشده است. ورزش پیاده روی و دوچرخه سواری را در برنامه هفتگی خود بگنجانید. یوگا و مراقبه کنید. شما سلامتی خود را باز خواهید یافت و روابط خوبی برقرار خواهید کرد.

  107. خستم????
    خیلی خستم??
    حتی اگه بمیرمم فکر کنم هیچکس براش مهم نیست
    من یه مرد 31ساله دلشکسته داغونم
    من آدمیم که فقط باید ادای انسانهای قدرتمند رو دربیارم
    آخه مگه من با بقیه چیکار کردم که دوستم ندارن؟
    توی گوشه اتاق یه پتو کشیدم و دارم گریه میکنم و میخوام بقیه نفهمن گریه میکنم
    خدایا بهم لطف کن همین الان جونمو بگیر ???

    • منم تنهام? ۲۹سالمه هیچکس منو نمیخواد ۱دختر تنهام نه زشتم نه قدکوتاه نه خانواده پایینی دارم نه اعتماد بنفسم پایینه ولی کسی منو نمیخواد?

      • منم تنهام و قدمم کوتاهه یه دختر ۲۳ سالم پس دعا کن زودتر بمیرم و راحت شم تو که قد بلنده اینی دیگه من چی‌بگم

      • منم دختر ۲۳ سالم که قد کوتاهی دارم و هیچکس واقعا دوسم نداشته تاحالا حتی خواهر و برادرم ندارم پس دعا کن زودتر بمیرم

        • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

          دوستان عزیز، برخی مواقع اتفاقات ناگواری در مسیر زندگی برای ما می افتد که خوشایند هیچ کدام از ما نیست، ممکن است عزیزانمان را از دست بدهیم، فرزند ناقص دنیا بیاوریم، تصادف کنیم و عضوی از بدنمان را از دست بدهیم، بیماری لاعلاج بگیریم، با قد کوتاه دنیا بیاییم. این ها خواسته ما نبوده، اما متاسفانه دنیا بر مدار قرار نمی چرخد، همه چیز در حال تغییر و دگرگونی است، اگر دنبال قرار و ثبات باشیم خودمان بی قرار می شویم. پس بهتر کار این است که آن را بپذیریم، اگر قابل اصلاح هست اصلاح کنیم. اگر نیست آن را بپذیریم و برای رشد و شکوفایی خود از درون تلاش کنیم. قد کوتاه باعث ننگ ما و قد بلند باعث افتخار ما نیست. به امید رشد و شکوفایی همه عزیزان

        • من هم یک پسر 15 ساله هستم حس میکنم کسی به قیر از پدر مادرم منو دوست نداره

      • سلام من هم آقای جوان ۳۴ ساله تنها هستم ناراحت نباش خدا بزرگه

      • ببین خواهرم هیچ وقت از بازیکن یه بازی جیزی رو نخواه همیشه از مربی یه بازی بخواه مثلا توی دنیا ی ما، ما باید از خدا بخواه نه از بنده اش

      • مگه عیبت چیه پس

        نگو ک توام این من تنهاییت از تقدیرته???

    • نمیدونم چرا اینجا مینویسم شاید از تنهایی از اینکه خسته شدم بارها فقط به خدایی گفتم که جوابی نداد خیلی دردناکه خیلی زیاد اینکه حتی بدونی خانواده ات ازت متنفرن به گناه های نکرده تهی بودن مطلق میشه قلبت حس میکنی جای چیزی خالیه که نمیتونی هیچ جوره پرش کنی ۲۰ ساله دارم میکشم به امید واهی که حتما یه روز خوشبختی و شادی خودش و به منم نشون میده اما …..

      • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

        چون دنبال شادی در بیرون از خودت هستی، هر گاه یاد گرفتی به خودت عشق بورزی، خودت را دوست داشته باشی، دیگر احساس خلاء نخواهی کرد. بلند شو خودت را در آینه ببین با تمام جزییات، خودت را از سر تا پا نوازش کن، خودت برای خودت کفایت می کنی

    • منم مثل شمام خیلی داغونم دیگه از همه متنفر شدم از بس خوبی کردم نامردی دیدم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوستان خسته، دوستان دلشکسته، دوستان تنها متاسفانه شما در خانواده هایی بزرگ شدید که خودشان محبت نداشتند، افسرده بودند، درگیر کار بودند،بلد نبودند ابراز محبت کنند، شما به این نتیجه رسیدید که مشکل از شماست.
      متاسفانه ما انتخاب نکردیم در چه خانواده ای به دنیا بیاییم و بزرگ بشویم ،به ما خواسته و نا خواسته ، آگاهانه یا نا آگاهانه آسیب زدند و نگاهمان را به خودمان ، دنیا و دیگران تغییر دادند. فارغ از اینکه در چه خانواده ای دنیا بیاییم همه ما انسان های ارزشمند و دوست داشتنی هستیم . همه ما ظرفیت دریافت عشق و محبت را داریم، همه ما ظرفیت رشد و بالندگی داریم، چرا خودمان را در گذشته ها نگاه داریم و به خودمان عذاب بدهیم و به فکر تخریب و نابودی خودمان باشیم. بیایید خودمان را دوست داشته باشیم و به خودمان احترام بگذاریم. از کارهای کوچک شروع کنیم مثل استحمام روزانه، خوردن غذای سالم، آشپزی، خواندن کتاب مورد علاقه، دیدن فیلم مورد علاقه، خریدن یک گل برای خودمان، پوشیدن لباس شیک برای خودمان استفاده از عطر و ادکلن مورد علاقه فقط برای خودمان، با انجام همین کارهای ساده کم کم باور می کنیم خودمان برای خودمان کفایت می کنیم، خودمان تنها نیستیم. وقتی با خودمان آشتی کردیم و به خودمان عشق و محبت دادیم ، کم کم خواهیم دید که دیگران هم ما را دوست دارند و به ما احترام می گذارند. حقوق ما را نادیده نمی گیرند و ما را طرد نمی کنند. حتی اگر طرد کنند ما دیگر ناراحت نمی شویم.

  108. احساس میکنم هیچکس دوسم نداره احساس میکنم جذابیتی برای کسی ندارم احساس میکنم باختم احساس میکنم… شاید امروز تمومش کنم زندگی لعنتی رو

    • منم خیلی ناراحتم احساس زشتی میکنم و فکر می‌کنم هیچکس منو دوست نداره .فقط یه خرج اضافی برای پدر و مادرم هستم و هیچ خاصیتی براشون ندارم

  109. چرا هیچکس من را دوست ندار خانواده مرا دوست ندارم ?

  110. امسال سال آخر مدرسه است. ولی همکلاسیام همچنان باهام سرد هستن. براشون بی اهمیته که همو می بینیم دیگه یا نه این به درک بهترین دوستم الان حتی توی مدرسه محلم نمیده. یکی دیگه رو پیدا کرده با اون یکی دوستشون میگرده یک سلام میکنه و رد میشه. تو خونه هم که مامان بابام همش بهم امر و نهی میکنن. واقعا خستم از این وضعیت. دلم میخواد فریاد بزنم و تموم بغض این مدتم رو توی آغوش کسی خالی کنم. ولی جرات همینو هم ندارم. فقط بهم میگن درس بخون درس بخون نمره ت فلان بشه کم بشه آبرو مون میره پس من چی. چرا همه به فکر خودشون هستن منو نادیده می گیرن. تورو خدا بگین دیگه باید چیکار کنم طاقت این همه حرفو بدبختی رو ندارم

  111. من خیلی ادم مهربونیم هیچوقت ب کسی بدی نکردم ولی هیشکی دوستم نداره مامانم بهم بی توجهی میکنه مثلا من دوسال پیش با رفیقم بحثم شد دشمن شدیم الان زنگ زد یه ویزی در رابطه با شغل مامانم رو میخواست مامانم گفت نگران نباش جوری رفتار میکنم که بفهمن ولی خب کلی گرم گرفت باهاشون و اینا چرا همه در حقم بدی میکنن واقعا نمیدونم من نه به کسی ظلم کردم نه حق کسیو خوردم من فقط کسیو میخوام که واقعا دوستم داشته باشه

  112. خیلی حالم گرفته است. نیاز به کسی دارم که درکم کنه

  113. منه بدبخت با این سن کمم ک فقط ۱۲ سالمه حالم از این دنیا ب هم میخورع فقط ب خاطر این ک یکیو می‌خوام و چون خانوادم اهل رل و دوست پسر و این چیزا نیستن نمیتونم باش باشم
    نمیدونم ک چرا بقیه منو دوست ندارن بیشتر وقت ب ی بهونه ازم جدا میشن
    هیچ کس نمی‌خواد با من دوست باشه پدر و مادرمم همش بهم میگن تو بچه ما نیستی تو سر راهیی
    میگن ای کاش ترو ب دنیا نمیاوردیم
    من از خودم خسته شدم
    خیلی دوست دارم خودمو خلاص کنم و بکشم و لی از این میترسم ک مردم در مورد خانوادم چی فکر کنن
    با این ک هیچ جوره خانوادم منو نمیخوان ولی من اونارو دوست دارم
    حروقت هم بشون میگم می‌خوام خودمو از بالا پشت بوم پرت کنم میگن چرا معتلی همین الان برو
    نمیدونم واقعا خدا می‌دونه من چند سالمه یا نه
    ولی هیچ وقت از این زندگیم راضی نبودم ولی بازم شکر میکردم ک بد تر از این نشه
    من تا ب حال کتک های زیادی خودم با مشت . با کمربند . با چوب …. با هرچی ک بشه
    هیچ کسو هم ندارم ک باهاش حرف بزنم ی کم آروم شم ب هرچی ک تا ب حال گفتم حالمو بد تر کردع
    من فقط ی دختر ۱۲ سالم نمیدونم چرا این همه درد دارم
    من ۱۲ سال زندگی کردم قدر ی عمر بدبختی کشیدم?????????????????????????????????

    • هانی جان چی بگم من خودمم زیاد حالم خوب نی ولی خدا ازشون نگذره کجایی تو من بیام بغلت کنم خودم اخه ادم گه میشه بچه خودشو نخواد

    • بیا با من دوست شو منم ۱۳ سالمه و هیچ کس رو ندارم.
      منم تنهام

    • چقد شبیه منی :)))
      من الان ۱۵ سالمه ولی وقتی دوازده سالم یود مثل تو بودم مادر و پدرم خیلی اذیتم میکردن شاید کتک و اینا نبود ولی واقعا اذیت میشدم با حرفاشون مثل تو بهم میگفتن خودکشی کن از دستت راحت شیم و من کلی گریه میکردم
      الانم همینن ولی دیگه برای من مهم نیست روز به روز بیشتر نسبت بهشون سرد شدم و الان اگه جلوی چشمم بمیرن هیچ عکس‌العملی نشون نمیدم و فقطهمه ی تلاشمو میکنم تا سه سال دیگه که به سن قانونی رسیدم برم از پیششون

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز به شما حق می دهم از این دنیا حالتان بهم بخوره، چون نزدیک ترین کسان تو، خانواده تو ،پدر و مادر تو نه تنها به شما عشق و محبت ندادند بلکه تحقیر و تنبیه کردند. فکر می کنی این آدم ها خودشان سلامت روان داشتند؟ پس از این آدم ها چه انتظاری داری؟
      تو با همین سن کمت باید یاد بگیری خودت خودت را دوست داشته باشی به خودت عشق بورزی، وارد رابطه ای نشوی که آسیب بیشتری ببینی. فقط از من بپذیر همه ما انسان های ارزشمند و دوست داشتنی هستیم ، پس این باور را در وجود خودت تقویت کن ، تا خودت برای خودت کافی باشی و برای سال های آینده دوستان خوبی پیدا کنی. و حتی اگر دوستی کنارت زد ناراحت نشوی.

  114. من تا همین ۱۲ سالگی ک زندگی کردم بسمه می‌خوام بمیرم?

  115. من فقط دلم میخواد یکی باشه اینجوری که من بهش محبت میکنم و سنگ تموم می‌ذارم بهم محبت کنه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما هم برای هیچ کس سنگ تمام نگذارید، حد تعادل را نگه دارید، اگر افراط کنید انتظار خودتان بالا می رود، ممکن هست حتی با آدم هایی مواجه شوید و تمام تلاشتان را بکنید اما نتیجه عکس بگیرید و این بیشتر دل شما را بسوزاند. همه آدم ها ظرفیت یکسانی ندارند و برخی حتی از آدم هایی مثل شما که محبت افراطی می کنند بدشان می آید شما را به چشم یک احمق نگاه می کنند. بخصوص کسانی که در کودکی محبت ندیدند و اکنون با ظواهر دیگر پوشش دادند. پس بدان کجا محبت می کنی، سنگ تمام می گذاری، ذره ای از آن را به یتیم خانه ها ببر، دستی بر سر کودک یتیمی بکش، نگاه پرمهری بر چشمانش داشته باش، دست پیرمرد و پیرزن تنهایی را بگیر، به مناطق محروم سر بزن، لباس نویی تن بچه بی نوایی کن، با غذای گرمی مهمانش کن، ببین چقدر حالت خوب می شود و خودت را منبع عشق خواهی یافت که به دیگران عشق می دهد و توقع دریافت ندارد.

  116. من چی بگم هر وقت با هردختری میرم بیرون فقط به اون توجه میشه من انگار هویجم هر دوستی تا حالا داشتم تو خیابون فقط به اون پیشنهاد دادن ?

  117. من خيلي تنهام خانواده ي پدريم اصلا دوستم ندارن چون دخترم بابا چه فرقي داره دختر يا پسر داداشم رو همه جوره دوستدارن ولي منو نه
    بعد از بدنيا اومدن داداشم مامانم گفت اگه طرف دخترم نريد نمي زارم پسرم رو ببينيد ???????????
    الانم كه مامانم از بابام جدا شده اخلاقش كلا عوض شده
    هروقت ميخواهم يكم گريه كنم يا ميرم تو حاب خودم ميگه(شانس منه ديگه تا به من ميرسي اونجوري ميشي )?
    بابامم بي تفاوت به منه وگرنه با داداش 6همش بازي ميكنه
    من نميگم با من بازي كن اخه من كه دوسالم نيست ميگم حداقل
    يكم بهم بگو دوست دارم باهام وقت بگذرون
    كلا داداشم رو از هر جهت دوست دارن
    اخه مگه من هويجيم به منم توجه كنيد
    مامان بزرگم هم كه بد تر
    من خواستم بعد چند وقت يكم شير بوخورم
    بعد گفت نخور داداشت نداره ?
    اخه ديگه تا چه هد اختلاف ?
    هر وقتم كه ميام يكم خودمو جمع جور كنم قر قرر شروع ميشه????????????????????

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دخترم متاسفانه انتخاب نکردیم در چه خانواده و فرهنگی به دنیا بیاییم. با تفکرات و باورهای پوسیده، تخم حسادت و تنفر را در وجود شما می کارند و شما را از وجود برادرتان هم محروم می کنند. همه ما ارزشمندیم همه ما دوست داشتنی هستیم. مطمئن باش هستند آدم هایی که شما را دوست دارند و به شما افتخار می کنند.

  118. من تا حالا به کسی بدی نکردم ولی هیچ کس دوسم نداره تو محل کارم هیچ کدوم از دوستام باهام حرف نمیزن
    وقتی میرم سمتشون بی دلیل بهم بی محلی می‌کن من خوشگلم نیستم قدیم کوتاه الان ۲۰ سالمم هست
    حتی تو فامیل هامون کسی با من حرف نمیزنه ????

  119. احساس خیلی بدی دارم فقط یک چیزی تو گلومه عین به بغز. من نمیتونم انگار تو این دنیا کسی منو دوست نداری مادرم هرشب دعوام می‌کنه شبا نمیتونم بخابم شبا موندم برای کدوم درد هام گریه کنم کلی میخندم). تصمیم دارم بجای خیلی دور برم که کسب نباشه تنهای تنها)

  120. چرا شماها اینکار میکنین?
    منکه اعتماد به نفس دارم بقیه هم دوسم دارن?
    فقط دیشب یکم بهم بی توجهی شد دلیلشو زدم تو گوگل?

  121. مادر دوتا پسر هستم متاهلم کارشناسی الکترونیک هستم. چند وقت با هرکی هر حرفی میزنم به منظور میگیره و ناراحت میشه طوری هست ک دیکه الان دلمدنمیخواد با هیچکس حرف بزنم خستم و ناراحت از همه چیز و همه کس!!!!کلا دستم برای هیچ کس نمک نداره.به هرکس خوبی کردم جوابمو یک طور دیکه میده!!!!دلم میخواد کاش میشد با بجه هام یک جایی میفرتم‌ک هیچکس نباشه هییییچ ادمی

  122. سلام چرا مادر و پدرم منو دوست ندارن و به من اهمیت نمیدن و همش به خواهرم اهمیت میدن همش برای اون چیزی میگرن برای من هیچی

    • خوب تو پدر مادرت دوست دارن ولی مادر پدر مادر من چی هرروز داداش کوچیکم ک فقط 7 سالشه باهام دعوا میکنه منم با زور کنار نمیام میزنمش بعد مامانم میگ تو مگه بچه ای شعور نداری داداشته مث سگ گربه کاش تورو بدنیا نمیاوردم فقط مایه ننگ خانواده ای??

  123. چرا جز والدینم کسی ت زندگیم دوسم نداره سمت هرکسی میرم بهم محل نمیده اصن ت زندگیم خیلی بدشانسم حس پوچی دارم

  124. از من هم هیچ دختری خوشش نمیاد

  125. سلام لطفاً خودتو ناراحت نکن منم مثل تو هستم من یه دختر 29ساله هستم تنها دخترم و یه برادر دارم اون بزرگه از من همیشه مامانم و بابام اونو دوست دارن از دوست داشتن داداشم ناراحت نیستم از ازافه بودن خودم ناراحتم گاهی وقتا با خودم فکر میکنم من کی هستم چرا هیچ کس منو دوست ندارن چرا پیش همه بی ارزشم چرا به همه خوبی میکنم در آخرش میشم آدم بد زندگی را دوست دارم اما کنارش دوست داشتن باشه عشق باشه کسی که واقعاً درکت کنه دوست خوبم تو هم ناراحت نشو یه روزی خوشی های ما هم میاد

  126. خدا به هممون صبر بده ، من فکر میکردم فقط خودم بدبختم
    احساس میکنم خداهم‌ تنهام گذاشته

    • من همیشه احساس تنهایی کردم ولی هیچوقت ازخداناامیدنشدم چون یه کارایی کرده که بهش خیلی ایمان دارم

  127. منوهیچ کس نداره حتی مادرم برادرام اصلن تودانشگاهم وقتی من ازکسی خوشم میاداون ازمن خوشش نمیاداصن‌ همه دوستامم ازمن خوششون نمیادبهم محل نمیدن اصن بودنبودم هم برای اقوام ودوستان هم خانواده مهم نیست بحث توقف نیست اصلن صدروزم گوشیم خاموش باشه کسی نیست بگه چیشده

  128. فکر میکنم بدبخت تر از منی که بابام ازم متنفره و همیشه بهم توهین میکنه و مامانم فقط یه گوشه وایمیسه و نگاه میکنه، نیست!
    و خب وقتی والدینم اینجورین چه توقعی میتونم از بقیه داشته باشم…
    نمیدونم چرا واقعا نمیدونم
    همیشه سعی میکنم براشون بهترین باشم ولی اونا هیچوقت نمیبینن. تلاشای منو نمیبینن. انگار من فقط یه موجود اضافیم تو خونمون…

  129. سلام من مشکلم اینکه بچه هام منو درک نمیکنن فکر میکنم اضافی هستم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      مادر عزیز، احتمالا همسر شما آنطور که باید احترام شما را جلو فرزندان شما نگه نداشته، شما را دست کم گرفته است. شما هم به بچه ها خیلی توجه کردید خیلی محبت کردید به نیازها یشان پاسخ گفتید و حتی جاهایی که باید حد نگه می داشتید، نگه نداشتید، افراط کردید. الان شما را نادیده می گیرند و شما را آزرده می کنند، پس در رفتار خودتان کنکاش کنید کجای کارتان ایراد داشته است.‌

  130. منم خیلی خستم از زندگی احساس میکنم هیچ کی دوسم نداره

  131. راستش حالم اصلا خوب نیست احساس خیلی بدی دارم فکر میکنم هیچکس دوستم نداره و مقصر همه اینها مادرم میدونم نه تنها بهم کمک نمیکنه بلکه بدتر حالم و بد میکنه خیلی احساس تنهایی میکنم

  132. دیگه فایده نداره من الان دوستم که بهترین دوستش بودم یکی رو دیده دیگه منو تحویل نمیگیره تنها شدم

  133. مرد مجرد دیپلم کامپیوتر و هم اکنون سرباز و الان حس تنهایی دارم و هیچ دوستی ندارم واقعا نمیدونم چیکار کنم احساس میکنم هر کاری که لازم بوده انجام دادم ولی برای بقیه اهمیتی ندارم از یکی از هم خدمتی هام پرسیدم که چرا من که خدمتم بیشتر از همه هست چرا کسی ن بهم اهمیت میده نه احترامی بهم میزارن و ن حرفم براشون ارزش نداره اون وقت گسی که تازه اومده بیشتر قبولش دارن گفت تو سودی نداری برا کسی برا همین کسی هواتو نداره ارزشی برات قائل نمیشن. میخواستم بدونم چرا هیچکس سراغ منو نمیگیره یا براش مهم نیستم که بیاد پیشم و باهام حرف بزنه. این احساس ها را از بچگی و همینطور که بزرگ تر شدم بیشتر پزشکم برا وسواس و افسردگی برام تجویز کرده فرزند سومم و ۳ خواهر دارم برادر ندارم رابطه من با خواهرام خیلی خوب نیست همینطور خواهرام با هم رابطه خوبی ندارن ولی روابطم با پدر و مادرم خیلی عالی و خواهر اولم ازدواج کرده و از ما جدا شده من در کودکی در مدرسه سر کلاس دوست داشتم معلم که درس میده کلاس ساکت باشه و کسی کلاسو به هم نریزه تا درسو یاد بگیرم با خودم میگفتم هر کاری مکان و زمان خودشو داره ولی بقیه بچه ها متوجه این چیزها نمیشدن اگرم بهشون میگفتم فکر میکردن من از اونا نیستم من درکم بیشتر از سنم بود و تا آخر تحصیلاتم همین مشکلو داشتم پدر و مادرم همیشه با هم جر و بحث میکنن ولی باهم خوبن رابطه پدر و مادرم با من خوبه ولی همیشه منو مقایسه میکنن با دیگران ولی این حرفشون برای من عادی شده و من میدونم که هیچکس مثل دیگری نیست اتفاق خاصی که در کودکی برای من افتاده حملات صرع بوده و حدودا ۱ سال چند ماه پیش خوب شدم بدترین خاطراتو از کودکی دارم که روی زندگی فعلیم هم خیلی تاثیر گذاشته در بچگی از من سواستفاده جنسی شده و صرع را خواهر ۲ و آخرم هم دارند خواهر کوچیکم خوب شده ولی بزرگ نه و این که همیشه بی حالم خستم بی انرژی ام میشه گفت از صد در صد قدرت عضلاتم ۱۰ درصدشو میتونم استفاده کنم و پای هرکاری میرم زود رنجیده مشیم نمیتونم تحمل کنم اعصابم کم میاره میخوام دست از کار بکشم و فرار کنم

    • شما رابطه خوبی با پدر و مادر دارید، اما مسئله بیماری شما که باعث می شود زود احساس خستگی کنید ، این به شما احساس ناکارآمدی می دهد. برای غلبه بر این باور نادرست که آدم مفیدی نیستم باید از کارهای کوچک تر و سبک تر شروع کنید تا بتوانید کار را درست و کامل انجام دهید تا اعتماد به نفستان بالا رود و این باور نادرست در شما از بین برود، پس از کارهای کوچک شروع کن و مقاومت بیشتری به خرج بده تا آرام آرام به کارهای سنگین تر و بیشتر برسی و احساس باکفایتی و مفید بودن به شما دست بده. اتفاق ناگوار سوء استفاده جنسی باعث می شه کودک فکر کند، خودش آدم بدی بوده، بی ارزش بوده قابل احترام و دوست داشتنی نیست. پس تا بزرگسالی و حتی تا پیری هم به این مسئله آگاه نباشه از دیگران دوری می کنه، همیشه می ترسه، مورد قضاوت قرار بگیره، دوستش نداشته باشن و پس بزنند. حتی زمان هایی هم که ارتباط برقرار می کنه از رفتار دیگران اون جوری که خودش دوست داره برداشت می کنه و همش چیزهای منفی که باورهای خودش تایید بشه، یا رفتارهایی می کنه که دیگران هم همان طور که خودش انتظار داره رفتار کنند و باورش تایید بشه، شاید با گفتن زیاد متوجه نشی اما نیاز به درمان ریشه ای داری، افسردگی چیزی است که ما در سطح می بینیم باید به ریشه مشکلمان بپردازیم.‌همه ما انسان های ارزشمند و دوست داشتنی هستیم اما در مسیر زندگی اتفاقاتی برای ما می افتد که نگاه خودمان به خودمان را تغییر می دهد و عمری ما را عذاب می دهد.پس حتما سر فرصت در شهر اصفهان یک طرح واره درمانگر یا روانکاو متبحر پیدا می کنی و حضوری برای درمان ریشه ای اقدام می کنی

  134. ما بیشتر آدما به خاطر مهربونی زیاد تنها شدیم?

    • قربون دهنت داداش باهرکسی بایدمثل خودش رفتارکردمهم نیست چی میشه کسی اگه بهت بی محلی کردصدبرابرخودش بهش اهمیت نده

  135. سلام احساس میکنم در گدشته خیلی اعتماد بنفس پایین بوده وهمین باعت شده خیلی شخصیت خودم جدی نگیرم دیگران در مورد من فکر دیگری کنن

  136. من رو هیچکس دوس ندارم مادرم بهم میگه من اضافه م خوانواده از من متنفرن هیچ دوستی ندارم همه فامیل از من بدشون همه میگن بمیرم احساس پوچی میکنم توی خوانواده اضافم منو مجبور میکنن تیزهوشان بدم بجای من تصمیم زندگی میگیرن

  137. من مشکل اینه که روزام خوب نمیگزره هیچکس منو دوست نداره اعتماد به نفس پایین دارم اصلا نمیدونم چ کار کنم پیش روانشناس نرفتم هیچ کس منو تایید نمیکنه

  138. عرض سلام خسته نباشید خدمت شما وقتتون بخیر جناب من تقریبا ۲ سالی میشه که به خودم شک دارم کسی اهمیت نده کسی بهام رفیق نشه و وقتی با کسی قهر میکنم حتمن خودم باید آشتی کنم و غرور اصلن ندارم واغعن تنهام و اگر کسی بهام رفیق بشه بعد از مدتی فقت پشیمانی میبینم ووقتی دو نفر میبینم احساس میکنم درباره ای من صحبت میکنن. من خیلی احساس تنهایی میکنم و با هرکسی که دوستی میکنم بعد از مدتی از دوستی با همان فرد پشیمان میشوم و دچار افسردگی شدید شدم هچیکس بهام دوست پایدار و صمیمی نیست

  139. من خیلی بدبختم هیچ کس منو دوست نداره پدر مادرم ازم منتفرن یک سری مامانم گفت ایشالله سر به تنت نباشه گفت ازت منتفرم گفت برو گمشو از جلو چشمام همیشه با ترس و لرز زندگی میگنم بابام یک سری چون حرفشو گوش ندادم برای گیتار بزنم سیم های گیتارم رو پاره کرد مامانم هم وقتی بابام منو دعوا میکنه جو میگیرتش مامان بابام دوستم نداره از من بدشون میاد بخاطر همین میخوان بچه بیارن همیشه مامان بابام اعصابانی هستن. تپ خانواده مادریم هر جا میریم اسم دختر خالم رو میارن مامان باباش عاشقشن اما مامان بابای من هیچ کس منو دوست نداره حتی خدا. یه دوست صمیمی ندارم همه پشت سرم حرف میزنن

  140. دیگه خیلی خستم

  141. منم همین طور دیگه خیلی خسته شدم????

  142. منم مثل شما ها دقیقا حرفاتونو با گوشت و پوستم درک میکنم??‍♀️
    بچه ها بیاید یه گروه بزنیم دور هم باشیم حداقل
    من 23 سالمه نه قد کوتاهم نه احساس میکنم زشتم ولی وقتی با بقیه سعی میکنم ارتباط برقرار کنم احساس میکنم با رفتاراشون دارن بی ارزش بودنمو به رخم میکشن?

  143. سلام به همه کسایی که مثل خودمن
    بدم با همه بدم
    حس میکنم قلب ندارم
    هم سن و سالام تا الان هزار تا رل زدن جدا شدن نمی گم یه نفر باشه کنارم نه من هیچ حسی نسبت به هر کسی ندارم تنهایم بی خود گریه میکنم چند بار خودکشی کردم همه شم بخاطر خانواده کسکش م هست از همه شون بدم میاد مادر چیه هه گریه کردم نفهمید مردم نفهمید تنها بهانه ش هم اینه که بزرگت کردم پدر چیه تا حالا هزار بار از دستش کتک خوردم برادرامم که فقط به فکر خودشونن عشق فقط آدمو تنها میکنه هیچوقت عاشق نشو
    اسم : ساحل سن : ۱۵ از تهران

  144. سلام منم مثل شما هستم. هیچ کس به من اهمیت نمیده که باهاش دوست هستم یا نه.
    به پسر داییم گفتم دیگه با من حرف نزن گفت چشم
    به دختر عمم گفتم از دستت ناراحتم اونم گفت ناراحت باش به من چه
    کاری باهات ندارم.
    هیچ کس از من طرف داری نمیکنه.

    تنها کاری که باید بکنم باید برم بمیرم فکر کنم برم بمیرمم هیچ کس اهمیت نده.

    همتون رو درک میکنم.

  145. من تمامی نظر هایتان را دیدم همه ی شما افسرده اید

  146. من نیاز به کمک دارم نمیدونم چه کار کنم خیلی سر در گم هستم خسته شدم. خیلی احساس تنهایی میکنم کسی نیت که منو درک کنه نه همسرم نه مادرم نه حتا خاله هام. دیگه خسته شدم کسی تو زندگی درکم نمی کنه دو روزه که فقط گریه میکنم آروم میشم مشکلات زندگیم زیاده نمیدونم چه کار کنم دلم میخواد برای چند ساعت هم که شده یکی باهام حرف بزنه درکم کنه بهم محبت کنه حتا برای چند لحظه هم که شده تو زندگیم عشق واقعی رو بفهم توجه کسی که دوست دارو بفهمم

  147. چرا کسی دوستم نداره حتی پدرومادرم حتی برادر خواهرم هیچ دوستی ندارم به هرکی خوبی کردم بهم ضربه زد ازبس ازاین واون ضربه خوردم خسته شدم گوشه گیر ومنزوی شدم من نمیتونم بد باشم اما انگاری دارم بد میشم بارها خواستم خودکشی کنم خودمواز دست این آدمهای بی چشم ورو راحت کنم اما نشدکه بشه

  148. سلام وقت بخیر. مشکل من این هست که تو جمعی دیده نمیشم، بطور مثال یک نمونه اش اینکه تو یک عروسی، عروس به همه رفیقاش گفت بیا باهم عکس بگیرم بغیر از من… یا اگر کاری برای کسی بکنم اصلا به چشم طرف نمیاد انگاری که وظیفه ام بوده…

    • به جهنم که نگفت بیاعکس بگیریم چون توخیلی خوشگل بودی بهت حسودی کرده باهات عکس نگرفته که هرکسی عکسارودیدنگه توازعروس خیلی خوشگل تری تودیده میشی آدمای حسودزیادشدن آبجی جون

  149. فکر میکنم همه آدم های دنیا منو دوست ندارن دلیلش چیه ؟

  150. سلام بچه هاانگارمن تنهاازاین زندگی لامصب سیرنشدم وخیلی آدم هست این مشاورعزیزخیلی خوبه حداقل برای دردودل خوبه یکم باهاشون مشورت کنین تاحالتون خوب شه توی سمت چپ یه علامتی هست اون روبزنین

  151. من خسته شدم . دلم می خواد خودمو بکشم یا از اینجا برم . اینجا هیچکس منو نمی خواد. من خیلی تنهام ، هیچکسو ندارم . ۱۶ سال تحمل کردم بس نیست ؟ مگه من چقدر صبر دارم ؟ چقدر می تونم تحمل کنم . تو رو خدا کمکم کن ، خودمو بکشم بهتره یا از خونه برم ؟ یه قرآن دیگه نمی تونم

    • من دوستی ندارم با هرکی دوست میشم بهم خیانت می‌کنه ۱۶سالمه پسرم مثلا میگه داداش ۵۰۰تومن بریز بعد کم کم قطع رابطه مکنه جنگ می‌کنه می‌ره بعد میرم دم در خانشان باباش میگه بعدا به بابام میگم میگه تقصیر سادگیت نه اینکه ضعیف باشم اتفاقا همه دوستام بعد از اینکه قهر کردیم آنقدر کتک زدم احترام دوستام میگیرم فش بهم میدن میگم نگو فقط باهام شوخی هایی مکنن که من دوست ندارم بعد هرچی من عصبانی می کنه میگن خیلی کوتاه میام ولی تحمل ندارم تا حالا ۶بار اینطور شده همشان هم ۲سال رفاقت داشتیم حتی پسر خالمم آنقدر شوخی بود میکرد ول کردم اینطوری من تا آخر عمر دوست صمیمی ندارم دوست دارم تا ابد تنها باشم لطفاً جوابم بدید من چطور یه دوست صمیمی پیداکنم بهش میگم من از چه بدم میاد این شوخی نکو اینکار نکو ولی بازم میگن آدم خوبی پیدا نمی کنم ۶نفر هیچکدام خوب نبودن من یه دوست با تربیت با شخصیت می خوام ولی پیدا نمیشه همه طور رفتار مکنم بعد هیچ دوستی اگه من معذرت خواهی نکنم نمی کنه حتی تا ۳ماه پیام ندن به من پیام نمیدم الان تنهام بنظرم همون تنها باشم بهتر

    • من از همه بدبخت ترم پدر مادرم جدا شدن مادرم هی نمیاد سر بزنه پدرم زن بابا آورده و باهام بد رفتاری مکن و بچه سومش بیشتر دوست داره خواهرمم مبتلا به اوتیسم من دارم بزرگش مکنم یه پسرم هیچ دوستی ندارم و خودمم قلب درد میده درد کلیه درد سر درد همه چی دارم فقطم ۱۶سالمه تو عمرمم پلی استیشن بازی نکردم آرزوش رو دلم مانده دوست دوران بچگیم رفته یکبار تو عمرمم بیرون از کرمانشاه نرفتم بعد به خودتان میگین بدبخت شما خوشبختین بابام من با همه چی کتک میزنه حتی یک سری کلت گذاشت رو سرم تو مدرسه آبروم می‌ره بیشتر غصه هام خواهرم که چرا اینطوری کاشکی عادی بود دلم براش میسوزه فقط من تو این دنیا داره هیچ فامیل خوبی هم ندارم آرزوی مرگ تنها به دلیل خواهرم ندارم می‌خوام برم سرکار و خواهرم بیارم پیش خودم پس بدر دان خودتان سلامتی تان باشین الکی نگین بدبختم برام دعا کنین که خوشبت تر بشم وقتی این حرفا نوشتم افتادم یاد یه خاطراتی گریم گرفت خداحافظ

  152. سلام، خسته نباشید، نمیدونم ب چشم مشکل میشه بهش نگاه کرد یا نه ، اما چیزی ک خیلی باعث ناراحتیم میشه،تولدمه، اینکه هیچکس برام تولد نگرفته،هیچکس دوسم نداره، بینهایت پر توقع شدم برای همین موضوع تولدم رو روابطم با بقیه هم اثر گذاشته مدام مستقیم و غیر مستقیم بهشون یاداوری میکنم ک برای تولدم کاری نکردن ن کیک خریدن ن کادو دادن،از اینکه مدام تکرارش میکنم حالم از خودم بهم میخوره و هرسری با خودم میگم دیگ ب هیچکس نمیگم اگ چند روز ک میگذره دوباره یاداور میشم بهشون،چ راه حلی پیشنهاد میدید؟

  153. من احساس می کنم ههیچکس ومنودوست نداره خودمم ازهمه بدم میاد وخیلی هم کینه اییم امازودوابسته میشم تاحدی غروردارم ولی نمی تونم احساساتموکنترل کنم وخیلی دو دارم ک خودم دوست داشته باشم ولی امکان پذیرنیس

  154. منم ھمینجوریم کسی دوستم ندارہ بہ ھر کی توجہ میکنم نادیدہ میبینہ زشت نیستم اضافہ وزن ندارم قدم کوتاہ نیست خانوادہ پولداری ھم دارم بابام داخل تھراب شرکت دارہ خانوادہ ام بہ داداش ھام محل میدن اما من نہ دوست دارم بمیرم من 12 سالہ ام تا ھمین ھاش ھم بسہ

  155. من دختر ۱۵ ساله هستم من عاشق یه پسرم و خیلی دوسش دارم چند روز پیش داشتم با پسره تو روبیکا حرف میزدم یهو مادرم اومد گوشی ازم گرفت و همچیو خوند روبیکارمو پاک کرد و گفت حق نداری نصبش
    کنی منم تا الان روبیکا ندارم تا باهاش حرف بزنم
    مادرم هم شماره پسره رو مسدود کرد من نمدنم چه کار کنم با پسره یه سال بودم دارم دیونه میشم هر شبببببب عکساشو نگاه میکنم فیلمهایی که باهم گرفتیم نگاه میکنم من دارم دیونه میشم یکی بگه چه کار کنمممممم؟؟؟؟!!!؟!!

    • عاطی خیلی منوبااین حرفات تحت تاثیرقراردادی اماواسه چی آخه مگه عاشقی گناهه منم رابطم بادوست پسرم که عاشقش بودم به ۲ماه نکشیدوهنوززخم جدایی روی تنمه خیلی دوسش داشتم وقتی که مامانت ازخونه رفت بیرون بروردبیکارونصب کن وقضیه روبهش بگوتابفهمه هنوزم دوسش داری بعدش هم پاکش کن قربونت بره آبجی گریه نکنی که اشکای قشنگت تموم میشه

  156. ما توی خانواده خودمون خداروشکر مشکلی نداریم. اما مادرم هست که همیشه ساز مخالف میزنه و میخواد عقایدش رو بر تک تک ما تحمیل کنه. علاوه بر این اجازه نمیده اونجوری که من دوست دارم لاشم

  157. از بچیگیم فکر میکردم خانوادم دوسم ندارن الانم که ازدواج کردم فکر میکنم شوهرمو بچه هام دوسم ندارم یه مدت فکر میکردم زائده فکرمه ولی همین دیشب خونه خواهر شوهرم دعوت بودین هیچ کس اصلا به من محل نداد من خودم چند بار شروع کننده صحبت بودم ولی کسی محل نداد بچم وقتی خونست دعواش میکنم ولی وقتی از پیشم میره دلم براش تنگ میشه همش فکر میکنم شوهرم دوسم نداره بهم خیانت میکنه البته شوهرم هم همش بهم میگه من بدم نمیدونم چکار کنم ؟آیا من مقصرم؟

  158. من‌ازهمتون‌بدبخت‌ترم

    آخه چراهیچکی دوسم نداره حالابقیه‌به جهنم چراخانوادم ازم متنفرن بعضی وقتابه خودکشی هم فکرمیکنم اماباخودم میگم چراکاری کنم که خداهم دوسم نداشته باشه وتواون دنیاهم عذاب بکشم

  159. باسلام .خسته نباشید. حال روحی و روانیم داغونه هیچکس منو دوس نداره محل بهم نمیزارن.چیکارکنم.

  160. تنهام فکر میکنم کسی منو دوست نداره کسی بهم توجه نمیکنه من میترسم که همه منو مسخره کنن شکستو زود قبول میکنم همیشه سردردم خواب ندارم

  161. من ۱۳ سالمه تقریبا نوجوونم خواندم بیشتر برادر یا خواهرم منو مسخره میکنن میگن تو گاوی الان احساس میکنم تنهام حتی دوست ندارم

  162. سلام من احساس میکنم که از طرف همه حتی عزیز ترین آدمای زندگیم نادیده گرفته میشم و حال و روز من واسه هیچ کس مهم نیست… هر موقع عصبانی و ناراحت میشم از خودم بدم میاد و احساس میکنم بی ارزش هستم. چطور میتونم اون اشتیاق قبلی برای انجام کار های روزمره رو دوباره به دست بیارم و مثل قبل اطرافیانم رو دوست داشته باشم؟

  163. از کلاس پنجم دبستان همه باهام رفیق میشدن چون بابام تو مدرسه بود ولی از کلاس پنجم ب بعد نه
    همه ازم دوری میکردن
    متنفر بودن
    وقت برا من نداشتن تو راهنمایی نیمکتم هیشکی نمینشست مگه اینکه میخواست اول بشینه
    و تا دانشگاه ک اومدم فکر میکردم همکلاسیام تا ابد باهام میمونن ولی ی شب استوری گذاشت یکی از همکلاسیام ک همیشه باهاش میرفتم دور دور اینا تا دیدم با یکی از همکلاسیام رفتن کافه بدون من بعد ک پرسیدم چرا ب من نگفتین ما ک تک خوری نداشتیم گفت ک اگه هم میگفتم نیومدی شب گفتم حالا تو میگفتی. برای دوستای جدید هم تلاش کردم باهاشون میرفتم بیرون ولی فراموش میشدم اگه بهشون پیام نمیدادم اونا ک هیچی مگه اینکه کار داشته باشن. تا عکسمو میبینن از سر تا پامو ایراد میگیرن
    خیلی دلم گرفته دلم ب حال خودم میسوزه و گریه میکنم همین متنی ک نوشتم
    و خیلی چیزا ک اینجا نمیشه گفت
    فکرشو میکنم سرم درد میکن

  164. لعنت به زندگی لعنت به بی کسی لعنت به هرچی آدم حسوده

  165. سلام ببخشید چرا هیچ کس منو روست ندار پدرم مادرم کل خوانواده هام مثلن پسرخالم منو دوست ندار پسر دایم منو دوست ندار هیچ کس منو دوست ندار وقتی میخام با مامان بابام خانوادم صحبت کنم توجه نمیکنن اهمیت نمیدن انگار من یه حیون هستم تنها کسی اصلن بهم اهمیت نمید منو آدم حساب نمیکنن وقتی خونه رو تمیز میکنم ممنون هم نمیگن خونه هرچی خراب میشه همش میندازن تقسیر من هروقت میخاستم برم بیرون بازی کنم بابام هزارتا فوش میداد الان کل خوانواده فقد فقد به پسردایم دختر خالم توجه میکنن. هتا وقتی یه مهمونی میریم کسی منو نمیبینه انگار یه مورچه کوچیکم انگار منو نمیشناسن هتا به من سلام نمیدن ولی به همه سلام میدن هروقت میخاستم یه چیزی به مامان بابام بگم توجه نمیکردن فوش میدادن شاید باورتون نشه امسال سال خیلی خیلی بدی داشتم یعنی توی ۱۵ماه من هروز گریه میکردم وقتی یه فکر خوب میکنم میرم به مامان بابام بگم میگن ن برو گمشو همیشه ۲۴ساعته بهم فوش میدن سرم داد میزنن. پسر خالم منو اصلن دوست‌ندار دار فقد به پسردایم زیاد توجه میکنه اصلن منو آدم نمیدونه حیون میدونه وقتی منو میبینن فقد ۱یدونه سلام میدن ولی پسردایم رو میبینن باهاش شوخی میکنن هزارتا سلام میدم میگن چه خبر

  166. من و رفیقم پارسال داخل کلاس پیش هم نمی‌نشستیم اون موقع تازه باهم دوست شده بودیم ولی توی این تابستون خیلی باهم صمیمی شدیم ، بغل دستی اون هم امسال از کلاسمون رفته و من میتونم برم پیشش بشینم ولی میترسم اگه برم رفیقام که پشت سرم میشینن از دستم ناراحت بشن چیکار کنم؟

  167. ناامیداززندگی

    هیچکی دوسم نداره واسه چی بخاطراینکه زشتم آقامگه گناه کردم اگه چشمام انحراف داره خدااینطوریم کرده اگه پاهام کجه خدااینطوری خواسته اگه دماغ بزرگی دارم خدابوده اگه دهنم یکم کجه بازهم خدابوده آقاخدامنواینجورآفریده دست خودم که نبوده توخانواده من هرکی به فکرخودشه هیشکی اون نفردیگه رودرک نمیکنه همیشه حق روبه همه میدن جزاعضای خانوادشون دیگه ناامیدم ازاین زندگی فکرکن۱۴سال داشته باشی امیدی به زندگی کردن نداشته باشی خدایاخودت کمکم کن کسی که حال منونمیدونه

  168. هعییی هیچکس ما رو دوست نداره چون همه تظاهر میکنن میخوان با ما دوست باشن این همه بهشون خوبی میکنیم و هیچ کاری برای ما نمیکنن حتی اگر فقط یک نفر هم ما رو دوست داشته باشه فقط یک نفر اون یک نفر هم الکی هست ، توی زندگیم به خیلی آدم ها کمک کردم ولی ولی اونها من رو رد کردن دوست داشتم جایی باشم که هیچ انسانی نباشه فقط خودم باشم و طبیعت ، کسی هیچوقت ما رو درک نمیکنه این یک حقیقته تا وقتی که ما انسان ها اینطوری همدیگه رو رد کنیم فرقی با شیطان نداریم

  169. من 10 سالمه والدین و یه خواهر بزرگتر دارم شاید مادرم و پدرم دوستم داشته باشن ولی کس دیگه ای جز اونا دوسم نداره خواهر بزرگترم سر هر شوخی سرم داد میزنه و دوسم نداره و این که هیچکی تو مدرسه دوسم نداشت الان نیاید بگید بابا تو اول زندگی ای اما من خیلی عذاب هارو کشیدم من غم واقعی رو درک کردم ممکنه هر لحظه نادیده گرفته بشم و بهم پوزخند بزنن اما هر بار امتحان میکنم یه ادم جدید باشم بازم شکست میخورم دیگه امیدی ندارم نمیدونم چرا اومدم تو این دنیا هر روز باخودم میگم نه من خیلیم خوشحالم الان دیگه لابد همه دوسم دارن اشتباه میکردم کسی دوسم نداره. اما دوباره سر هر چیز کوچیکی دیگه ناامید میشم
    راهکار بدید هفته ای چند بار شب تو بالشتم گریه میکنم یا میرم اتاق مامانم اینا اشکی که دور چشمام حلقه زده رو میبینم
    عاشق خواهرمم پدر مادرم دوستام فامیلام
    اما اونا نه
    من خیلی ساده دلم
    تو مدرسه حق دفاع ندارم کسی میگه خودکارتو بده من با اینکه داره نه نمیگم و بهش میدم
    میگم اگه ندم اون ناراحت میشه و فلان و . .

  170. سلام
    من 12 سالمه
    داخل مدرسه به‌شدت درونگرا میشم.
    و فقط 2 تا دوست صمیمی دارم. البته اونا منو دوست صمیمی خودشون نمی‌بینن.
    تو مدرسه بیش‌تر اوقات کسانی هستن که منو مسخره می‌کنن
    شاید چون خیلی ریزه میزه هستم.
    و من نسبتا درس خوبی دارم،آنرای سال همه باهام مهربون میشن تا من بهشون تقلب برسونم و سال بعد کلا منو یادشون میره. همش بهم میگن چقدر آروم حرف میزنی و فلان.
    وقتی ناراحتم هیچکس منو یادش نمیاد ولی وقتی یه امتیاز خوبی گرفتم همه دوست خوب من میشن.
    منم از روی سادگی همیشه ی خدا باهاشون خیلی مهربون میشم. ولی هیچکس آدمم حساب نمی‌کنه.
    تو درس ها هیچکس اسم من رو به عنوان بهترین دوستش ننوشت.
    به خدا از این شرایط خسته شدم.منم آدمم دلم می‌خواد توی اکیپی باشم و دوست صمیمی باشم.
    چرا من این‌طوریم??

  171. هیچکس منو دوست نداره من دوست دارم همچین برا خانوادم تعریف کنم ولی اونا منو مسخره میکنن که چقد حرف میزنی

  172. من پسری 23 سالمه هستم نمیدونم چرا هرکاری میکنم همه با من بد رفتار میکنن و افسردگی دوقطبی هم دارم

  173. سلام من یه دختر تنهام هیچ دوستی ندارم هیچکس با من دوست نمیشه وقتی چند تا دختر میبینم که حرف میزنن فک میکنم دارن در مورد من حرف میزنن. من خیلی تنهام حس میکنم بی ارزشم هیچ کس به من اهمیت نمیده وقتی یه حرفی میخوام بزنم با خودم میگم چرا این حرفو بزنم کی به حرف من گوش میده بعد ساکت میشم همش دلم میخواد بخوابم دیگه خیلی خستم دلم میخواد برم یه جای دور و دیگه بر نگردم ولی نمیتونم

    • شما اعتماد به نفس پائینی دارید که با هر برخورد و یا سخنی نا امید می شود . شما هر بار که این جمله را در ذهن خود تکرار می کنید او مرا دوست ندارد یا اینکه من برای کسی اهمیت ندارم تبعات منفی بسیار برای خودتان ایجاد می کنید. فراموش نکنید سایرین شما را از روی برخورد ظاهری تان می شناسند ، از حالت روحی ، فکری و ذهنی تان . اگر هنگامی که به شخص دیگری می رسید بگوئید تنها هستم یا اینکه کسی مرا دوست ندارد ، صحبت های شما افکار منفی را به فرد مقابل القا می کند و مطمئن باشید کسانی که با شما در ارتباط هستند به سادگی این موضوع را درک می کنند و با خود می گویند حتما او یک عیبی دارد که کسی او را دوست ندارد و از او دوری می کنند و او هم از شما دوری می کند. به باورهای مثبت و افکار سازنده فکر کنید تا اتفاقات خوب برای تان پیش آید و در غیر این صورت نیروهای منفی را جذب می کنید و به همان صورت در زندگی تان بازخورد پیدا می کند . مطمئن باشید هزاران نفر در این دنیا و یا حتی در شهری که شما زندگی می کنید با این مشکلات سر به گریبان هستند فقط به دلیل اینکه خود را باور ندارند و نمی توانند با تمام مشکلاتشان کنار بیایند و مشکلات را از سر راه خود بردارند .

  174. من یک پسر ۳۴ ساله و مجرد هستم شغل دولتی دارم مشکلی که دارم حس میکنم هیچ دختری از من خوشش نمیاد و بهم اهمیت نمیده مثلا میبینم دوستانم دوست دختر دارند یا یکی از دوتا دوستانم خود دخترها میان سمتشون و باهاشون دوست میشن ولی من این ویژگی ها رو ندارم احساس سرخوردگی میکنم و از خودم بدم میاد و دچار افسردگی شدم البته این رو هم بگم که توی جمع خیلی خوب دخترها رو میخندونم و آدم خیلی شوخ طبعی هم هستم و حس میکنم بعضی وقتا بعضی دخترا هم از من خوششون میاد ولی در نهایت فکر میکنم همون ها هم ممکنه یه روز از من الکی بدون بیاد خواستگاری هم رفتم ولی بعضی ها رو خودم نخواستم بعضی ها رو هم خودشون رد کردند با اینکه شغل دولتی و خونه و ماشین هم دارم اخلاق هم خوبه و خانواده ی خوب و مردم داری هم دارم ولی کلا جواب رد می‌شنوم حس میکنم اون چیزی که باید داشته باشم تا یک دختر از من خوشش بیاد رو ندارم و خودمم هم نمی‌دونم اون چیه

    • من احساس میکنم که همه در بارم صحبت می کنن و این متمعن هستم که کسی من خوشش نمی یاد و این موضوع برام عادی شده

  175. سلام
    با اینکه زندگی خیلی بی ارزشه اما نباید تسلیم بشی برای منم سخت بود هی درد بکشم اما وقتی عینک دودی که توی چشم بود رو برداشتم تازه فهمیدم چه خبره
    فقط با از یه دیدگاه دیگه نگاه کنی اگه نشد تقصیر از تو نیس تو هیچ گناهی نکردی پس نباید فکر های بد کنی
    تو فقط یک بار زندگی میکنی پس قشنگ زیبا با لبخند زندگی کن
    ممنون که پیام منو خوندی ?

  176. سلام من یه دختر 16 ساله هستم و از زندگیم خسته شدم واقعا دیگه نمیدونم که چی کار کنم تا بلکم یکی به من اهمیت بده از طرفی زندگیم انقدر بی احساس و محبت جلو رفته که اگه بخوام با یه ادم دیگه دوست بشم شرمم میاد و خانوادم یجوری هستن که من هر چی تنها تر و بدون دوست و رفیق تر باشم بیشتر به نفعمه من با همکلاسام نه سال همکلاس بودم و برای سال اول دبیرستان بدون اینکه یه دوست داشته باشم وارد مدرسه شدم تقریبا از ارتباط داشتن میترسم
    الانم که ماه دوم مدرسه است هیچ کس حاضر نبوده که حتی نگاهمم کنه چون بقول خودشون من ادم مسخره و بی ارزشیم…. و اینکه بتونم بدون همکلاسام و دوستام باقی عمرمو سر کنم واقعا سختمه من ادم خیلی شوخطب و مهربونیم خوراکیامو به همه تعارف میکنم اما اونا نمی خوان که حتی اسسمو بدونم و هر بار با یه تلنگر و تیکه منو طرد میکنن
    شدیدن اعتماد به نفس پایینی دارم و استرس بی دلیل زیادی
    طوریه که دبیرم منو بخاطر جویدن ناخون از کلاس بیرون کرد و وقتی که ناخون یا لبمو نمیجوعم کلافه و دیونه میشم
    ازتون خواهش میکنم کمکم کنید

    • منم به عنوان یه پسر 18 ساله دقیقا همین حسو دارم هربار میخوام تو یه اکیپی باشم یکیشون با نگاهش بهم میگه گورتو گم کن تو مال این جمع نیستی و منم اروم اروم ازشون دور میشم اوناهم اصلا حسابم نمیکنن. همه میگفتن ترم یک دانشگاه کلی عشق و حاله اما انگار برا ما خار داره هر روز تنهایی و بی رفیقی

  177. من خیلی گناهم من بیست سالمه هیچ کس من رو دوست خودش حساب نمیکنه هیچ کس باهام دوست نمیشه اصلا هیچ کس به من توجه نمیکنه نمیدونم چرا پسر ها هم به من اصلا اهمیت نمیدن هیچ وقت پیشنهاد نداشتم هر وقت دیدم یکی دوست پسر داره ناراحت شدم گفتم پس چرا هیچ پسری بمن اهمیت نمیده

  178. من خیلی گناهم من بیست سالمه هیچ کس من رو دوست خودش حساب نمیکنه هیچ کس باهام دوست نمیشه اصلا هیچ کس به من توجه نمیکنه نمیدونم چرا پسر ها هم به من اصلا اهمیت نمیدن هیچ وقت پیشنهاد نداشتم هر وقت دیدم یکی دوست پسر داره ناراحت شدم گفتم پس چرا هیچ پسری بمن اهمیت نمیده

  179. اصلا نمیتونم دیدگاهم بفرستم

  180. سلام.من نميدونم ﭼـي ميخام بڰم.ولي حس ميكنم هيـﭼـكي دوستم نداره .تو دوران دبيرستان و دانشڱاه كلي دوست داشتم ولي الان هيـﭼـكسو ندارم. با اينكه من درسم از همه ى اونا خوب بود و قيافه ي جذاب داشتم ولي اونا وقتي ازدواج كردند اصلا سراغ منو نميڱـيرن منم ديڱه ازشون دور شدم. شايد واسه اينكه مجردم و خانواده ي فقيري هستيم ازم دوري كردن و زمان مدرسه فقط براي خوش ڰذروني با من بودن. من دو بار هم شكست عشقي خوردم. خيلي خسته ام نميدونم ﭼـكار كنم.نماز ميخونم قران ميخونم دعاء ميكنم كه زندڱيم تغيير كنه. هيـﭻ تغييري نميكنه. الان هم ﭼـند وقت شروع كردم به نقاشي كشيدن كردم. نقاشيم خوبه ولي براي اينكه به ﭼـيزي فكر نكنم دارم نقاشي ميكشم ولي ته دلم خيلي غمڱين و داغونه و احساس ﭘـوﭼـي و تنهايي ميكنم. ميترسم تا اخر عمر تنها بمونم. حتي دوست ندارم دوستا تو خيابون يا جايي ببينم. تا ازم نـﭘـرسن هنوز مجردي. نميدونم ﭼـكار كنم از اين وضع خلاص بشم خسته شدم خيلي.

  181. مرگ واقعاخوبه ازهمه چی راحت میشی ازنیش وکنایه مردم ازتیکه انداختن اطرافیان شایداگه کارای بدزیادی بکنیم میریم جهنم امامن به جهنم راضی ام به این دنیانه کاش حداقل یه نفربودکه منودرک میکردکاش یکی میگفت آره حق باتوعه توداری راست میگی هرکی گفت باکنایه گفت دنیابامن بدکرده کاش اون روزبیادکه بگن اینم رفت اون دنیامن که هرکی میمیره میگم خوشبحالش راحت شدچون واقعاهرکی باشی اینجازجرمیکشی کاش اصلابه دنیانمیومدم کاش توهمون بچگی میمردم من خودموهیچوقت نشناختم من کیم واقعااین زندگی خوب نیست بایدهرچه زودترمُردبایدهرچه زودگمشم برم ازاینجامیدونم درست نیست بگم امایه جمله منوآروم میکنه”ریدم تواین زندگی”

    • ای وای عزیزم منوناراحتم کردی اماواقعاداری راست میگی من خودمم اززندگیم بدم میادامابه این اندازه ای که تومیگی نه ببین عزیزم اگه بااون جمله‌ی آخری که گفتی واقعاآرومت میکنه بگوتاآروم شی حالابگومیخای کجابری منظورتونفهمیدم میخام بدونم چون خودمم دنبال راه فراراززندگی بدم هستم میخای ازایران بری یاازدنیا

  182. یه کسی که نیاز به کمک داره

    سلام من از خواهرم متنفرم ولی برعکسش اون منو خیلی دوست داره ولی یه کاری میکنه که من رو عصبانی کنه و بعد اون از جلوی چشمامم میفته میخوام بدونم چجوری این مشکل رو حل کنم ممنون میشم اگر بقیه هم نظر ی دارن بگن

  183. یه کسی که نیاز به کمک داره

    سلام من 13 سالمه من اصلا خواهرم رو دوست ندارم اما اون منو خیلی دوست داره و یه کار هایی میکنی که من بهش جلب توجه کنم اما فقط منو عصبانی میکنه میخواستم با کمک شما این مشکلمه رو حل کنم و اگر کسی نظری داره ممنون میشم بگه

  184. سلام حس میکنم هییشکی ازم خوشش نمیاد به جز خانوادم حس میکنم اخلاقای بدی دارم که کسی دوسم نداره ولی هرچی فکر میکنم انگار مشکل از من نیست مشکل از اطرافیانمه اما اونا جوری نشون میدن انگار تقصیر منه هرموقع کسی ناراحته همه فک مییکنن من اون طرف و ناراحت کردم هیشکس نمیاد یه بار از من ببرسه چرا ناراحتی و این باعث میشه من همیشه خودمو مقصر بدونم من یک دوستی دارم که خیلی دوسش دارم اما اون نه دوسم نداره حتی وقتی ناراحته همه میرن دورش جمع میشن فک میکنن من ناراحتش کردم اما هیشکی هیجوقت نیومده به من بگه چرا ناراحتی

  185. سلام من ۱۰ سالمه وحس میکنم کسی منو دوست نداره
    ۲ تا دوست دارم اون ۲تا همو دوست دارن منم دوسشون دارم اسم یکی از اونا سبا ست که از اونیکی خیلی خیلی بیشتر دوسش دارم قبلا اونیکی دوستمو دوست داشتم بخاطرش فقط دلم شکسه بود ولی الان عاشق سبا شدم بخاطر سبا هم دلم شکسته هم گریه میکنم هم افسردگی گرفتم و کلا داغون شدم سبا منو اصلا دوست نداره یعای اونیکی دوستمم دوستمم نداشت الان فقط میخوام بمیرم هرشب که میخوابم دعا میکنم اخرین شبی باشه که زنده ام:) وفردا بمیرم! حس میکنم سبا حدقل باینکه دوسم نداره درکم میکنه ولی الان درکمم نمیکنه الان کلاس پنجمم به خودم میگم اگه ترکش نکنی تو دبیرستان بری حتا اگه تو یه مدرسه هم باشی بازم ضربه میخوری و بدتر از لین میشی چون اونا کنار هم میشینن تو کنار کی میخوای بشینی اگه باهاشون تو مدرسه نباشم میگم الان یعنی اونا منو فراموش کردن؟
    فقط تنها راهم اینه ترک کنم یا داغون تر از این بشم

  186. اینجوریم که خب من بمیرم کی ناراحت میشه؟ کی به فکرم میمونه؟ برای کی مهمه؟ احتمالا مامان بابامم بعد یه هفته یادشون بره…
    نمیدونم چرا مغز انسان اینقدر رشد کرد که بی احترامی و تحقیر بکنه اینقدر تو فضای سمی قرار گرفتم و از هزار تا آدم ضربه خوردم که تبدیل شدم به یه آدم تنها که منزوی هست و هیچ دوستی نداره
    یادمه دبستان که بودم خیلی اجتماعی و خندان بودم اما همه چی از راهنمایی شروع شد
    من یه آدم متفاوت هستم نه که مشکلی توی ظاهر من باشه روح من متفاوته رفتار و اخلاق من متفاوت از بقیه ست و این تفاوت جوریه که در بین همه پسرا من انگار رفتار دخترونه ای دارم و این تا دبستان اوکی بود اما بعد اون همه چی بد شد تا الان که دبیرستانمو برای فردا که شنبه هست استرس دارم چون تو دبیرستان هزار تا شایعه در موردم ساخته شده که میدونید چه شایعه هایی رو میگم، خیلی راحت بهم توهین میکنن و مسخره میشم انگاری که جایی تو این زمین ندارمو کسی نیست که مثل من باشه
    خیلی خواستم خودمو تغییر بدم و یکم مردونه باشم اما نتونستم
    من از بچگی با هزار تا درد مثل فقر و… بزرگ شدم و هیچوقت منو لوس بزرگ نکردن اما الان همچین رفتار هایی رو دارم
    حالم خیلی بده اصلا نمیتونم گریه کنم که حداقل یکم خودمو خالی کنم کل وجودم شده استرس و اضطراب
    ای کاش فردا بیدار نشم

  187. من راستش خیلی تنهام هیچکدوم از دوستام بهم اهمیت نمیدن و دورم می اندازن ….یکی از بهترین دوستام با دیدن یه فرد دیگه ولم کرد و دورم انداخت …. یکی از دوستام همش بهم بی محلی می کنه و همش چشم غره میره ، انگار که دشمنم ….بهترین دوستم هم وقتی دید که دیگه نمی زارم از روم تقلب کنه و سودی بهش نمی رسه ، همش باهام بحثی کرد و خیلیم مغرور بود و در آخرم هرپی از دهنش در اومد بار من کرد …
    حتی دوستای بچگیام هم دیگه دوسم ندارن .
    حتی خیلی از دوستام وقتی منو می بینن کاملا بهم بی توجه ن
    انگار که من نیستم ……

  188. من 12سالمه هیچ کس داخل خانه محلم نمیده یک دختر تنها دوازده ساله ام زن داداشم و داداشم همش با داداش دوقلوم بازی می کنند من همیشه دلم می شکنه من چون ریاضی ظعیفه همه داخل مدرسه مسخرم می کنند من چون داخل سن رشدم یکم وزن اضافه کردم همه اعضای خانواده ام بهم می گن چمبو یا همون (چنبه)

  189. ۳۱سالمه جداشدم احساس هیچکس دوسم نداره خانواده و فامیل..هیچ دوستی هم ندارم همش فک میکنم چون جدا شدم کسی محلم نمیده خصوصا فامیلا همش باهم میگن میخندن میرن بیرون ولی منو محل نمیدن خستم از این زندگی

  190. هیچ کدام از قوم هام منو دوست ندارن هیچ دختری منو دوست
    نداره خیلی ناراحتم چیکار کنم 😔

  191. سارینا اسکندری

    من خانواده هام من دوست دارن ولی تو مدرسه کسی باهام دوست نمیشن من محبت میکنم اونا اصلا من دوست ندارن یدونه دوست داشتم گفت دیروز بهم پیام میداد گفت فردا بهت پیام میدم ولی نداد خودم هیچ کاری نمیکنم خودشون بهفمن چیکار کردن

  192. جز مادرم
    واقعا
    هیچ کس رو ندارم
    و
    هیچ کس منو دوست نداره

    هر چقدر هم تلاش میکنم
    انگار نه انگار…

دیدگاهتان را بنویسید